اسلام و پیشرفت زمان  /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

دوستان عزیز! اگر دین اسلام موجب ترقی و پیشرفت انسان است، پس چرا کشورهای مسلمان نشین، عقب مانده ترین و فقیرترین کشورها هستند در حالی که کشور های غربی و غیر مسلمان این قدر پیشرفت کرده‌اند؟


برای حل این مسئله باید به چند نکته توجه کرد:اول این که آنچه مایه ترقی است، اسلام واقعی است که شخص و جامعه بر اساس کتاب و عترت عمل کند و انحراف از هر یک باعث انحراف از اسلام و مایه شکست خواهد بود هر چند آن شخص یا جامعه، نام اسلام را روی خود بگذارند.  شهید مطهری می‌نویسد: هر وقت و هر جا مردمی واقعاً اسلام را بپذیرند و به دستورات اسلام عمل بینند همان خاصیت رشد و تزاید و تکامل و استقلال و روی پای خود ایستادن و دیگران را به حیرت و تعجب وا داشتن را دارند . البته این خاصیت مال اسلام است نه مال مردم، این خاصیت مال ایمان به اسلام است، مال پیروی از تعلیمات اسلام است . اسلام نیامده است برای اینکه جامعه را متوقف بکند، ملت مسلمان را وادار به در جا زدن بکند، اسلام دین رشد است، دینی است که نشان داد عملا می تواند جامعه خود را به جلو ببرد. شما ببینید در چهار قرن اول اسلامی اسلام چه کرده است! ویل دورانت در «تاریخ تمدن» می گوید تمدنی شگفت انگیزتر از تمدن اسلامی وجود ندارد.پس اسلام عملا خاصیت خودش رانشان داده است. اگر اسلام طرفدار ثبات و جمود و یکنواختی می بود باید جامعه را درهمان حد اول جامعه عرب نگاه بدارد پس چرا تمدنهای وسیع و عجیب را در خودش جمع کرد و از مجموع آنها تمدن عظیمتری را به وجود آورد. پس اسلام با پیشرفت زمان مخالف نیست. (1) در عین حال مسلمانان از همان صدر اسلام از دین فاصله گرفته و باعث عقب‌گرد و رکود شدند که در این جا به چند نمونه اشاره می‌کنیم.   روی گردانی از عترت پیامبر(ص)  با وجود سفارشات اکید پیامبر اسلام مبنی بر تمسک به قرآن و اهل بیت، مسلمانان روی خوشی به ذریه پیامبر نشان ندادند. در حالی که پیامبر (ص) شرط بقاء‌ و گمراه نشدن امت را تمسک به این دو می‌دانست. متأسفانه بی توجهی به این سفارش باعث گمراهی ها و انحرافاتی شد که تا قرن ها بلکه تا کنون نیز ادامه دارد. با کمی دقت می‌توان ریشه بسیاری از مشکلات کنونی مسلمانان را در همین مسئله دانست که این مقال جای تفصیل و بحث از آنها را ندارد.   پیدایش مسئله جبر برداشت غلط از قضاو و قدر و اعتقاد به جبر و سلب اختیار از بشر، باعث شد که روحیه تکاپو و تلاش و ایجاد تحول از مردم گرفته شده و حس بی خاصیتی به انسان دست دهد. انسانی که خود را منشأ‌اثر نداسته و همه کارهایش را مقهور اراده بالاتری بداند، از زیر بار هر مسئولیتی شانه خالی می‌کند و همه بدبختی ها و مشکلاتش را به گردن آن اراده مافوق می‌اندازد. البته مسئله جبر، قرائتی نادرست از قضا و قدر است. اعتقاد به قضا و قدر نه تنها باعث بی مسئولیتی نمی‌شود، بلکه اختیار و مسئولیت انسان را در کارهایش اثبات می‌کند. (2)   برداشت نادرست از مفاهیم و عقاید دینی برخی روشنفکران، علت عقب ماندگی مسلمین را در برخی تعالیم دینی مانند مسئله زهد و ترک دنیا می‌دانند و می‌گویند چون اسلام امر به ترک دنیا و پرهیز از دنیا طلبی نموده است،‌ مسلمانان هم به امور دنیوی از قبیل صنعت و مانند آن نپرداخته و تمام تلاش خود را صرف امور ماورائی نموده‌اند لذا در دانش های مادی تجربی پیشرفتی نداشته‌اند. جواب: البته باید اعتراف کرد که برخی مسلمانان این برداشت را از مفاهیمی همچون زهد و دنیا داشته‌اند اما کار مسلمانان را نباید به حساب اسلام گذاشت چرا که در اسلام راستین هیچ گاه چنین تفسیری وجود نداشته و به طور خلاصه نظر اسلام در این مورد، کنار گذاشتن دنیا به طور کلی نیست بلکه مراد، نداشتن علاقه و وابستگی به امور دنیوی است چون دلبستگی به دنیا، انسان را از امور مهمتر باز می‌دارد. ولی اگر رسیدگی به دنیای خود و دیگران،‌ برای رسیدن به آخرت و خدمت به جامعه و بشریت باشد،‌ نه تنها مذمت نشده بلکه مورد تأکید و سفارش اسلام نیز هست.و پرداختن به علوم دنیوی به هیج وجه دنیا طلبی محسوب نمی‌شود. (3)   عدم انطباق با زمانه گوستاولوبون وارد می شود در بحث علل انحطاط مسلمین که چرا مسلمین انحطاط پیدا کردند ؟ چرا تمدن اسلامی غروب کرد، چرا باقی نماند ؟ عللی ذکر می کند . یکی از عللی که ذکر می کند همین عدم انطباق با مقتضیات زمان است . می گوید زمان عوض شد، تغییر کرد و مسلمانها می خواستند باز اسلام را با همان خصوصیات در قرنهای بعد نگاه دارند در صورتی که امکان نداشت، و به جای اینکه تعلیم اسلامی را رها کنند و مقتضیات قرن را بگیرند، تعلیم اسلامی را گرفتند و منحط شدند. (4)   استعمار و تسلط اجانب جوامع اسلامی قرن ها تحت سلطه اجانب و استعمار بوده و تمام منابع و ثروت آنها توسط بیگانگان به غارت رفته و مردم آن نیز تحت تأثیر هجمه های تبلیغاتی و اقتصادی و فرهنگی، همه چیز خود را از دست داده اند به طوری که نتوانسته اند اسلام واقعی را پیاده کنند.   نفوذ سلاطین جور سلاطینی که در طول تاریخ اسلام بر سرزمین های اسلامی حکم رانده اند،‌ به جز تعدادی اندک،‌ هیچ کدام به فکر احیای دین یا پیشرفت و رفاه جامعه نبوده اند بلکه به هوی و هوس و خوشگذرانی پرداخته و تمام منابع مالی را صرف عیاشی خود می‌نمودند. حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا: یعنی این دین در بند انسانهای بدی بوده که با هوی و هوس رفتار کرده و دنبال لذت های دنیائی بوده اند». (5)   مخالفت و بی مهری با عقل در قرآن و روایات که متون اصیل دین بوده و مظهر اسلام راستین هستند، اهتمام و تأکید فوق العاده ای به عقل شده است اما گروه های فکری هم در میان مسلمانان بوده اند که با عقل مخالفت کرده و جلوی بهره مندی جهان اسلام را از این منبع خدادادی گرفته و و باعث انحراف مباحث علمی و مانع پیشرفت علم و تکنولوژی شده اند.   اختلاف و تفرقه مذهبی و نژادی مسلمانان بعد از افتراق و تجزیه شدن به مذاهب مختلف، به جای این که به فکر پیشرفت و ترقی باشند، به دنبال بحث و جدال های لفظی و اختلاف و درگیری‌های بی حاصل بودند. جنگ های خانمان سوز مذهبی نه تنها باعث پیشرفت اسلام نشد، بلکه موجبات عقب ماندگی و سوء استفاده بیگانگان را فراهم آورد.   نتیجه گیری   از مطالب فوق روشن شد که: 1) عقب ماندگی مسلمانان به خاطر اسلام نبوده بلکه عوامل درونی و بیرونی دیگری در آن تأثیر داشته که بیان کردیم. 2)مسلمانان از پیشینه درخشانی برخوردار بوده و قبل از این که هرگونه تحولی در غرب اتفاق بیفتد، پیشتاز علم و تمدن و پیشرفت بوده اند. مانند ابن سینا در طب و فلسفه و خواجه نصیر در نجوم و ... . حال اگر دین اسلام مایه عقب ماندگی بود چنین افرادی در تاریخ اسلام پیدا نمی‌شدند. و همین قدر پیشرفت هم وجود نداشت. 3) گاهی ملاک پیشرفت را اشتباه می‌دانیم. گاهی تبلیغات زیاد باعث شده امری را پیشرفت دانسته و پیشرفت مهمی را بی‌ارزش تلقی کنیم. پیشرفت و ترقی فقط به رشد صنعتی نیست بلکه جامعه باید در همه جوانب خصوصا جنبه اخلاقی، رشد و پویائی داشته باشد. پیشرفتی که به ساخت بمب اتم منجر شده و جان هزاران نفر را گرفته و امنیت میلیون ها انسان را به خطر اندازد پیشرفت نیست. رشد صنعتی اگر باعث رشد حیوانیت انسان ها شود و کشورهای معدودی را به جان اکثریت ملت ها بیندازد و امنیت را از آنها سلب کند، چندان خدمتی به انسانیت نکرده است. پیشرفت آن است که همه جانبه باشد، صنعت که رشد کرد، معنویت هم رشد کند، اخلاق رشد کند، مفاسد فردی و اجتماعی تضعیف و ریشه کن گردد. امنیت اجتماعی و جهانی تقویت شود و بالاخره ریشه ظلم و چپاولگری و اشغالگری را بخشکاند که متأسفانه این نوع پیشرفت را در غرب نمی‌بینیم . آنچه در غرب بوچود آمده‌، تعدادی ماشین بی روح است که روح را از زندگی انسان گرفته و او را به موجودی مکانیکی تبدیل کرده است. هرچند باید قبول داشت که این ماشین ها،‌ سرعت و رفاه را برای بشر آورده ولی رفاه همیشه ملازم با سعادت و خوشبختی نیست. 4) گاهی یک پیشرفت موقتی است و در ابتدای کار خیلی جالب دیده می‌شود اما پس از مدتی خاصیت خود را از دست داده و باعث ضرر و زیان می‌گردد. نظیر سیستم اقتصادی غرب که در ابتدا خیلی کارآمد به حساب می‌آمد اما بعدها متوجه شدند همین سیستم باعث بحران و رکود اقتصاد در آن کشورها شد. همین طور ممکن است پیشرفت یک جامعه فقط به نفع عده‌ای خاص از اعیان بوده و وضع عموم مردم از وضع کشورهای فقیر هم بدتر باشد. 5) عقب ماندگی مختص کشورهای اسلامی نبوده بلکه ملت های دیگری نیز با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کنند بنابراین این انحطاط جوامع را نه در دین بلکه در جای دیگری جستجو کرد. 6) آن عده از دانشمندانی که باعث تحول در جهان علم شده اند، بیشتر آنها دین دار و متعهد به دین و خدا بوده اند. آن عده که سر به مخالفت برداشته اند، با کلیسا و برنامه های انحرافی او مبارزه کرده اند نه با اصل دین. عده ای از دانشمندان مغرب زمین هم که اعتقادی به دین نداشته و یا علنا خدا را انکار کرده‌اند، می‌بینیم در عمل به دستورات دین و توصیه انبیاء عمل نموده و در همان مواردی که عمل کرده اند، پیشرفت هم داشته اند. به عنوان مثال در دین اسلام توصیه زیادی به کار و تلاش، جدیت، استفاده از فرصت، مطالعه و تحصیل علم و ایمان به هدف و امیدوار بودن و مأیوس نشدن و از این قبیل امور شده است. و با دقت در زندگینامه این دانشمندان، می‌بینیم آنان دقیقا به این توصیه ها عمل نموده‌اند. هرچند نه اسلام را قبول داشته اند و نه پیامبر را و به قول جلال الدین اسدآبادی‌: آنجا اسلام هست،‌ مسلمان نیست،‌ اینجا مسلمان هست اسلام نیست. برعکس مسلمانان بخاطر سرپیچی از همین دستورات، عقب افتاده اند هرچند به دین و پیامبر معتقد بوده اند و با زبان اقرار به مسلمانی داشته‌اند. جهت دیگری که می‌توان اضافه کرد این است که پیشرفت یک جامعه یا ملت، ارتباط زیادی با شرائط اقلیمی و جغرافیائی دارد . کشورهای مسلمان‌نشین معمولا در مناطق خشک و بی حاصل واقع شده اند و کمتر از منابع طبیعی بهره مند هستد در حالی که کشورهای پیشرفته اروپائی و امریکائی، از شرائط اقلیمی خوبی برخوردارند. به عنوان مثال قاره امریکا چند قرن پیش است که کشف شده و تا این زمان دست نخورده بوده حال آنکه خاور میانه مهد قدیمی‌ترین تمدن ها از جمله تمدن ایران و بابل و مصر باستان بوده است و بیش از پنج هزار سال است که نسلهای مختلف در این سرزمین سکونت داشته و منابع آن را مصرف نموده اند. خلاصه اگر اسلام واقعی پیاده شود و شرائط دیگر همسان بوده و عامل دیگر مانع و مزاحم نشود، قطعا اسلام باعث پیشرفت خواهد شد به طوری که در سالهای پس از انقلاب پیشرفت های قابل توجهی را نسبت به دوران شاهنشاهی می‌بینیم و اگر کم و کاستی هست،‌به خاطر فاصله گرفتن از آرمان های اسلام و انقلاب است.   پی نوشت ها: 1. اسلام و مقتضیات زمان جلد اول متفکر شهید استاد مرتضی مطهری چاپ نهم : تابستان 1373. 2. ر.ک : مطهری مرتضی، ‌انسان و سرنوشت. 3. ر.ک: مطهری مرتضی ، سیری در نهج البلاغه ،بخش هفتم. 4. اسلام و مقتضیات زمان، همان. 5. نهج البلاغه نامه 53 ( نامه حضرت علی علیه‌السلام به مالک اشتر. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image