تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه
شناخت ولى فقیه جامع الشرایط و اطاعت از او در جهت رهبرى جامعه اسلامى وتحقق آموزه ها و احکام اسلامى خصوصاً در شرایطى که زمینه هاى تشکیل حکومت اسلامى فراهم باشد ، امرى واجب است . و در صورتى که فقیه جامع الشرایط برتر از میان مجتهدان یک عصر مشخص نباشد لازم است به خبرگان و کارشناسان دینى مراجعه نمود . توضیح اینکه : یکم . بر اساس آموزه هاى اسلامى شناخت امام معصوم ( ع ) به عنوان حاکم الهى در هر عصرى بر مسلمانان آن زمان واجب است . چنانکه پیامبر اکرم ( ص ) مى فرمایند : « من مات و هو لایعرف امامه ، مات میتهً جاهلیه » یعنى هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد ، مانند کسى است که در دوره جاهلیت ( قبل از اسلام ) مرده باشد . ( میزانالحکمه ، ج 1 ، ص 171 ، ح . 840 ) دوم . در زمینه زعامت سیاسى و رهبرى جامعه اسلامى ، شیعه با استناد به آیات متعدد قرآن 1 و دلایل قطعى عقیده داردمنشأ و سرچشمه ولایت ، خداوند است ، او پیامبر ( صلىاللهعلیهوآله ) و ائمه معصومین را به این مقام منصوب کرده است . حضرت على ( علیهالسلام ) نیز از سوى پیامبر اکرم ( صلىاللهعلیهوآله ) و خداوند متعال براساس آیه مبارکه « یا اَیهَا الرَّسوُلُ بَلِّغ مَا اُنزِلَ اِلَیکَ مِنْ رَبِّک وَ اِن لَّمْ تَفْعَل فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ » 2 ، در روز عید غدیر به مقامامامت و ولایت جامعه منصوب گردید . در احادیث زیادى وارد شده است که پیامبر اکرم ( صلىاللهعلیهوآله ) امامان بعد از خود را یکى بعد از دیگرى مشخص نموده و علاوه بر آن ، هر امامى نیز از امامت امام بعد از خود خبر داده است . و هر کدام از این بزرگواران نیز در زمان حکومت خود و با توجه به فراهم بودن شرایط و نیاز جامعه اسلامى ، برخى اشخاص معین - نظیر مالک اشتر از سوى امام على ( علیهالسلام ) - را براى اداره برخى شهرها یا ایالتها منصوب کردند . یا اینکه امام مهدى ( عج ) چهار نائب را براى رهبرى شیعیان در دوران غیبت صغرى منصوب نمودند . بنابراین تنها راه شناخت امام معصوم ( ع ) آگاهى به نصوصى است که از خدا و پیامبر ( ص ) و ائمه قبل از هر امام رسیده است . و همچنین شناخت نائبان خاص آنها نیز مبتنى بر نص مى باشد . البته امکان دستیابى به این نصوص همواره براى افراد حقیقت جوئى که در صدد شناخت امام و حاکم الهى جامعه خویش بوده اند وجود داشته و با کمى تحقیق به این شناخت مى رسیدند . هر چند برخى افراد نیز على رغم وجود دلایل آشکار و قطعى نظیر دلایل متعددى که در زمینه ولایت امام على ( ع ) وجود داشت به دلیل پیروى از تعصبات جاهلى و هواهاى نفسانى از مسیر حق و حقیقت منحرف مى گردیدند . سوم . در مورد دوران غیبت معصومین نیز براساس آموزههاى اسلامى و منابع معتبر دینى ، فقهاى واجد شرایط ، به صورت عام ، از طرف امامان معصوم ( علیهالسلام ) جهت اداره و رهبرى جامعه اسلامى در عصر غیبت ، منصوب گردیده و همه داراى ولایت مىباشند ، آنان موظفند در زمینه اداره امور جامعه و تشکیل حکومت ، اقدام نمایند . چنانکه امام صادق ( علیهالسلام ) در روایت مقبوله عمر بن حنظله ، مىفرماید : H « . . . مَنْ کَانَ مِنْکُم مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدیثَنَا وَ نَظَرَ فِى حَلَالنَا وَ حَرَامنَا وَ عَرَفَ اَحکَامَنَا فَلیرضُوْا بِهِ حَکَماً فَاِنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیکُمْ حَاکِماً فَاِذَا حَکَمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقبَلْ مِنهُ فَاِنَّمَا استخَفّ بِحُکْمِنَا وَ عَلَینَا رَدٌّ وَ الرَّادُّ عَلَینَا کَالرَّادُّ عَلَى اللّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرکِ بِاللَّهِ » E 3 « مردم باید به کسانى از شما ( شیعیان ) که حدیث و سخنان ما را روایت مىکنند و در حلال و حرام ما به دقت مىنگرند و احکام ما را به خوبى باز مىشناسند ( عالم عادل ) ، مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذیرند . من چنین کسى را بر شما حاکم قرار دادم . پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذیرفته نشود ، حکم خدا کوچک شمرده شده و بر ما رد شده است و آن که ما را رد کند ، خدا را رد کرده است و چنین چیزى در حد شرک به خداوند است » 4 . نتیجه استدلال این است که فقهاى جامع شرایط - علاوه بر منصبهاى ولایت در افتا ، اجراى حدود و اختیارات قضایى ، نظارت بر حکومت و امور حسبیه - در مسائل سیاسى و اجتماعى نیز ولایت دارند و این مناصب و اختیارات ، از اطلاق ادله ولایت فقیه استفاده مىشود . بدیهى است امام ( علیهالسلام ) شخص معینى را به حاکمیت منصوب نکرده بلکه به صورت عام تعیین نموده است . روایات متعدد دیگرى نیز دلالت بر این موضوع دارد نظیر توقیع مبارک حضرت ولى عصر ( عج ) که مىفرماید : H « وَ اَمَّا الحَوَادِثُ الوَاقِعَه فَارْجِعُوا فِیهَا اِلى رَوَاهُ حَدیثنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیکُمْ وَ اَنَا حُّجَهُ اللَّه » E 5 و همچنین روایت ، H « اَلعُلَمَاءُ حُکَّامٌ عَلَى النَّاسِ » E 6 و روایت امام حسین ( علیهالسلام ) از حضرت امیر ( علیهالسلام ) : H « اِنَّ مَجارِى الْاُمُورِ وَالْاَحْکامِ عَلى اَیدى الْعُلَماءِ بِاللَّهِ اَلْأُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ » E 7 . همانگونه که از این نصوص عام مشخص است براى شناخت ولى فقیه در عصر غیبت باید سراغ مجتهدان جامع الشرایطى رفت که داراى ویژگى ها و صلاحیت هاى مذکور در روایات معصومین ( ع ) باشند . از طرف دیگر على رغم اینکه تمامى فقهاى واجدالشرایط براى اداره جامعه اسلامى در زمان غیبت امام معصوم ( علیهالسلام ) منصوب گردیدهاند اما در عین حال ، باید توجه داشت که ولایت و رهبرى نظام واحد ، براى ملتِ واحد و کشورِ واحد ، تعددپذیر و تفکیک پذیر نمىباشد . بر این اساس تصوّر وجود رهبرىهاى متعدد و ولایتهاى موازى در یک حکومت به دلیل اینکه موجب هرج و مرج ، آنارشى و بهم ریختگى نظام اجتماعى و گسستن شیرازه نظم و انسجام ملى یک مملکت است غیرقابل قبول بوده و نمىتوان قائل به جواز اعمال ولایت براى همه شد و تنها باید یکى از فقهایى را که داراى ملاک ترجیح و برترى در امورى نظیر « اعلم بودن ، برجستگى در فضایل اخلاقى ، مقبولیت بیشتر ، صلابت و استوارى ، مدیریت قوىتر ، تدبیر استوارتر و . . . » ، نسبت به دیگران است ، به رهبرى برگزید . چهارم . شناسایى فقیه جامع شرایط برتر به عنوان رهبرى یک جامعه ، که داراى شؤون گوناگونى در سیاست ، فرهنگ ، اقتصاد ، جنگ و صلح و بحرانهاى منطقهاى و جهانى مبتنى بر آموزههاى اسلامى است ، امرى کاملاً تخصصى و پیچیده است . بر این اساس ، تشخیص رهبرى باکارآیى مطلوب و شرایط لازم ، که از اسلام گرفته شدهاند ، بسیار دشوار است به ویژه اگر دارندگان شرایط ، متعدد باشند که در این صورت ، تشخیص اصلح ، پیچیدگى کار را بیشتر مىکند . با این توصیف ، شناخت فرد اصلح و صفات وى ، به ویژه اجتهاد ، نه تنها از عهده مردم عادى بر نمىآید ، بلکه از توان افراد تحصیلکردهاى که از اطلاعات لازم دراینباره برخوردار نیستند ، نیز بیرون است از این رو شناسایى فقیه جامع شرایط برتر امرى کاملاً تخصصى است ، و نیز اهمیت و حساسیت جایگاه آن ، با توجه به گستردگى نفوذ و کارکردهاى رهبرى در جامعه اسلامى و شناخت معیارها و ضوابطى که براساس آنها بتوان مصداق اصلح را شناسایى کرد ، اقتضا مىنماید تا در تشخیص و شناسایى فقیه جامع شرایط برتر از میان سایر فقها ، حتماً به کارشناسان و خبرگان امر مراجعه شود . البته در بعضى از موارد رجحان ، برترى و افضل بودن یک فقیه نسبت به سایر فقیهان هم عصر خویش ، کاملاً واضح و روشن است به گونهاى که هیچ رقیبى براى او وجود ندارد تا زمینه تحیر و تردید پدید آید . در چنین مواردى ، نیاز به اقامه بینه یا گزارش کارشناسانه خبرگان نیست و حق حاکمیت با اقدام فقیه و پذیرش مستقیم و بىواسطه مردم اعمال مىشود نظیر پذیرش رهبرى بىبدیل امام خمینى ( رحمهالله ) از سوى آحاد مردم که از شروع انقلاب ، ولایت ایشان به نحو تعین و کاملاً مشخص ، بر همگان روشن بود . در چنین مواردى بعد از اینکه فقیه واجد شرایط ، اقدام به تشکیل حکومت کرد ، تمامى افراد جامعه - حتى فقهاى معاصر او - موظّف به تبعیت از او مىباشند 8 . بدیهى است چنین اتفاقى ، گرچه عقلاً امکانپذیر است ، اما عادتاً بسیار مشکل یا نادر است . در نتیجه ، رجوع به افراد خبره ، ضرورت عملى دارد و در حقیقت تا زمانى که معرفى خبرگان و متخصصان امر نباشد ، توده مردم به افضلیت فرد پى نخواهند برد . حتى درباره امام ( رحمهالله ) نیز چنین بود یعنى گرچه در زمان تشکیل حکومت ، مردم به صورت مستقیم به ایشان رجوع کرده ، ولایت ایشان را پذیرفتند و از لحاظ حقوقى ، انتخاب مستقیم انجام گرفت ، اما در واقع ، این عمل ، براساس شناخت قبلى مردم از امام ، بواسطه معرفى علما و فرهیختگان جامعه صورت گرفت همانگونه که در مسئله مرجعیت ، که حساسیت و پیچیدگىهاى آن ، به مراتب از رهبرى کمتر است ، تا زمانى که اعلمیت فقیهى میان علما و خبرگان مطرح نباشد ، میان مردم شیوع نخواهد یافت 9 . پنجم . بر این اساس تشخیص فقیه واجد الشرایط به عنوان ولى فقیه بر عهده مجلس خبرگان رهبرى است که به نمایندگى از مردم به انتخاب رهبر اقدام مى نمایند . اما در صورتى که مشخص شود در این مجلس در تعیین رهبرى اشتباه کرده وظیفه چیست ؟ این مساله از دو زاویه قابل بررسى است : {J یکم . از منظر حقوقى J} اشتباه خبرگان در تعیین رهبرى هرچند با توجه به سازکارهاى دقیق و مطمئنى که در این زمینه در نظر گرفته شده و اعمال مى گردد ، بسیار نادر است اما در عین حال براى آن موارد نادر نیز راهکار حقوقى و قانونى لازم به صراحت در اصل یکصدویازدهم قانوناساسى پیشبینى شده است : در قسمتى از این اصل چنین آمده « هر گاه . . . معلوم شود رهبر از آغاز ، فاقد بعضى از شرایط بوده است ، از مقام خود برکنار خواهدشد » . بر این اساس اگر مجلس خبرگان ، از همان آغاز ، به اشتباه ، کسى را که داراى شرایط نبوده است ، به رهبرى انتخاب کند و بعد معلوم شود که او شرایط لازم را ندارد ، سریعا رهبر از مقام خود برکنار مىشود . و دیگر هیچ گونه مسئولیت و اختیارى در این زمینه نخواهد داشت . {J دوم . از منظر مبانى دینى J} بر اساس مبانى فقهى و آموزه هاى اسلامى ، مسأله کشف فرد اصلح و شناسایى برترین فقیه واجد شرایط رهبرى ، مانند کشف احکام الهى است که اگر فقیهى حداکثر توان خود را بر اساس مبانى فقهى و اصولى ، به کار گرفت و درباره مسألهاى فتوا داد و پس از مدتى دریافت که اشتباه کرده است بنابر قاعده « للمصیب اجران و للمخطى اجر واحد » اجر تلاش خویش را مىبرد و در آنچه عمل کرده ، معذور است . البته مواردى هم که برگشتپذیر باشد ، براى جبران آنها اقدام مىکند . درباره مقلدان او نیز همین حکم جارى است . در مورد اشتباه خبرگان در تعیین رهبر نیز در صورتى که آنان نهایت تلاش خویش را براى تشخیص مصداق اصلح و فقیه برتر واجد شرایط به کار گرفته باشند ، در پیشگاه خداوند و مردم معذوربوده و حتى مأجور مى باشند . و پس از کشف فقدان صلاحیت فرد منتخب ، او را برکنار کرده ، فرد جامعالشرایط را براى رهبرى به مردم معرفىمىکنند . در این صورت ، تصمیمگیرى درباره احکام صادر شده از سوى فرد پیشین ، بر عهده ولى فقیه خواهد بود و بنابر قاعده ، موارد برگشتپذیر ، مانند موارد قضا شدنى ، بازگردانده مىشود . مگراینکه در مقام عمل ، موارد برگشتپذیر ، به علت تغییر شرایط ، عنوان دیگرى پیدا کرده باشند یا موانعى در انجام دادن آنها باشد یا با هرج و مرج روبهرو گردند ، باید آنها را به عنوان حکم ثانوى و طبق نظر ولى فقیه جدید اجرا کرد . و بالاخره با توجه به اینکه بسیارى از مجتهدانى که عالم به زمان خویشند ، در مجلس خبرگان گرد هم آمدهاند ، حتى اگر فرض اشتباهى هم در آنان وجود داشته باشد ، این اشتباه ، آنقدر بزرگ نخواهد بود که مثلاً فردى فاسق یا غیر مجتهد را به رهبرى انتخاب کنند . در پایان ضمن آرزوى موفقیت براى شما اگر در این زمینه یا سایر موضوعات پرسشى وجود دارد در مکاتبات بعدى مرقوم نمائید تا بررسى و پاسخ داده شود . ( 1 ) نظیر آیات : « إِنَّما وَلِیکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا » ، ( مائده ( 5 ) ، آیه 55 ) « النَّبِى أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » ( احزاب ( 33 ) ، آیه 6 ) و « أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْکُمْ » ، ( نساء ( 4 ) ، آیه 59 ) . ( 2 ) مائده ( 5 ) ، آیه . 67 ( 3 ) . ک : محمد بن یعقوب کلینى ، اصول کافى ، دارالتعارف ، 1401 ق ، ج 1 ، ص 67 محمد بن حسن عاملى ، وسائل الشیعه ، تهران : انتشارات اسلامى ، ج 18 ، ص . 98 ( 4 ) جهت آشنایى کامل با تفسیر و تبیین این روایت ، . ک : سید روحاللَّه موسوى خمینى ، ولایتفقیه ، تهران : مؤسسهتنظیم و نشر آثار امام ( رحمهالله ) ، 1374 ، صص 80 ، ج 77 و صص 106 - . 102 ( 5 ) وسائلالشیعه ، پیشین ، ج 18 ، ص 101 ، ح 8 . ( 6 ) میرزا حسین نورى ، مستدرک وسائل الشیعه ، قم : مؤسسهآل البیت ، 1409 ق ، باب 11 ( از ابواب صفات قاضى ) ، ح . 33 ( 7 ) همان ، ح 16 و براى آگاهى بیشتر درباره دلایل روایى ولایت فقیه . ک : امام خمینى ، ولایتفقیه ، بحث ولایت فقیه به استناد اخبار ، صص 148 - . 48 ( 8 ) . ک : پیرامون وحى و رهبرى ، آیهاللَّه عبداللَّه جوادى آملى ، تهران : نشر فاطمه الزهرا ، 1367 ، ص . 448 ( 9 ) پرسشها و پاسخهایى درباره مجلس خبرگان رهبرى ، پیشین .
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.