فلسفه /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

سنخيت بين «علت و معلول» در بحث عليت به چه معني است؟ اگر به معني مشابهت باشد لازمه اش اين است که خدا در جزئیاتي شبيه ما انسان ها باشد لطفا اين مسئله را به طور واضح برايم روشن کنيد؟


يکي از اصول مسلم فلسفي که در رابطه بين علت و معلول مطرح مي شود لزوم سنخيت ميان آن دوست. اين قاعده يعني لزوم مناسبت و سنخيت ميان علت و معلول، از قواعدي است که در مباحث فلسفي قابل خدشه و انکار نمي باشد. همان طور که اصل قاعده عليت و معلوليت در موجودات عالم قابل انکار نيست و از امور مسلمه است زيرا معلول از رشحات و پرتويي از علت خود است و به قول فلاسفه معلول، ظلّ علت است و ظل با ذي الظل بايد تناسب و سنخيت داشته باشد. آنچه در مسأله سنخيت مطرح است آن است که بدون رابطه خاص بين علت و معلول، هرشيء علت هر شيء و نيز هر شيئ معلول هر شيء مي شود. «قاعده سنخيت يعني آنکه به حکم ضرورت طبيعي و منطقي لازم است ميان علت و معلول تناسب و سنخيت باشد يعني حرارت علت حرارت و برودت علت برودت است نه بالعکس (يعني چنين نيست که از حرارت برودت و يا از بردوت حرارت زائيده شود) و چنين نيست که هر چيزي علت چيز ديگري باشد». به عبارت ديگر: «واجب است که بين معلول و علت آن سنخيت ذاتي موجود باشد و اين سنخيت بين علت و معلول، باعث اين است که اين معلول خاص مثلا از اين علت صادر شده باشد (پس اين سنخيت باعث تخصيص اين علت به اين معلول است) و گرنه لازم مي آيد که هر شي اي علتي براي هر شي اي باشد و نيز هر شي اي معلول هر شي اي باشد و اين نيز عقلا محال است». علامه طباطبايي (ره) در تفسير الميزان مي فرمايد: حکما گفته اند که ميان فعل و فاعلش که عنوان معلول و علت را دارند سنخيتي وجودي و رابطه اي ذاتي است که با آن رابطه وجود عمل طوري جلوه مي کند که گويا يک مرتبه نازل و درجه اي پايين تر از وجود فاعل است، هم چنين سنخيت و رابطه مذکور وجود فاعل را چنان جلوه مي دهد که گويا مرتبه عاليه اي از وجود فعل است، بلکه بنابر اصالت وجود و تشکيک آن نيز، مطلب از همين قرار است. به اين بيان که گفته اند، اگر ميان فعل که معلول است و فاعل که علت است، هيچ ارتباط و مناسبتي ذاتي و خصوصيتي واقعي که اين فعل را مختص آن فاعل و آن فاعل را مختص به اين فعل کند وجود نداشت، مي بايست نسبت فاعل به فعلش با نسبت او به غير آن فعل برابر باشد، هم چنين نسبت فعل به فاعل و غير فاعل يکسان باشد و بنابراين ديگر معنا ندارد که فعلي را به فاعل معيني نسبت دهيم. نظير اين برهان در معلول نسبت به سائر علل جريان داشته، اثبات مي کند که ميان علت ها و معلول ها نيز سنخيت و رابطه وجودي برقرار است». آنچه از عبارات فوق معلوم مي شود اين است که معناي سنخيت در علت و معلول، تناسب رابطه وجودي بين فاعل و فعلش يا علت و معلولش است. طبق قاعده تشکيک وجود، وجود اعلي يا برترين موجود، خداوند است و وجود مطلق بر حسب درجات و مراتب در ديگر موجودات جريان دارد تا ماديات، بنابراين بين همه عالم ( و به عبارتي ديگر بين همه مخلوقات) با خالق متعال سنخيتي وجودي برقرار است. زيرا هيچ موجودي در وجود خود مستقل نبوده و وجودش را از خداوند مي گيرد. و به قول ملاصدرا، موجودات عين ربط و وابستگي اند. «پس وقتي ذات معلول جداي از فقر نبود، و فقر عين ذاتش شد، پس از وجود جز وجودي رابط و غير مستقل بهره اي ندارد و وجودش عين ربط به علت است». و اين همان سنخيت بين علت و معلول يا بين خداوند و مخلوقات است. پس بايد توجه داشت که ضمن اينکه سنخيت بين معلول و علت لازم است، اما نوع و مورد مسانخت را نمي توان با استدلال نشان داد. با اين توضيحات معلوم مي شود، سنخيت بين خداوند و ما انسان ها در ظاهر نيست. يعني به اين معنا نيست که خداوند انگشت و پا و دست يا عقل و حواس و خواب يا بيداري داشته باشد. در ظاهر ما با خداوند هيچ سنخيتي نداريم. سنخيت ما با حق تعالي در وجود ماست. وجودي که مفاض از وجود، وجود حق تعالي است به اين معنا که اگر لحظه اي فيض او قطع شود وجودي از موجودات باقي نمي ماند. چون وجود مطلق داراي تشکيک است و در همه مخلوقات يافت مي شود به همين طريق، ديگر صفات اعم از علم و قدرت و سمع و بصر و کلام و اراده و ديگر صفات حق، همه در مخلوقات بر حسب رتبه يافت مي شود. پس همه عالم مرتبه اي از علم الهي، قدرت الهي، کلام الهي و اراده الهي و ديگر صفات حق را داراست. و اين همان سنخيتي است که تبيين شد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image