تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

نفوذ دين اسلام و زبان فارسي در هند از چه زماني و چگونه صورت گرفت؟


هند سرزمين نسبتاً وسيعي است كه در جنوب آسيا و در آب‎هاي گرم اقيانوس هند به صورت مثلثي قرار دارد. زبان رسمي هند، هندي است ولي زبانهاي انگليسي و فارسي هم در آن رواج دارد و دين اسلام با 12% از كل سكنه هند، دومين آئين اين كشور است. مردم كشور ايران و هند به سبب مجاورت جغرافي و داشتن منشاء مشترك نژادي از ديرباز با يكديگر رابطه حسن همجواري داشته و در زمينه‎هائي به تبادل مسائل فرهنگي و ديني مي‎پرداختند. پس از ظهور اسلام و انتشار آن به وسيله دعوت و جهاد اسلامي، در پيكارهاي متعددي كه بين مسلمانان و ايرانيان پيش آمد، سرانجام حكومت ساساني ساقط شده و حكومت اسلامي بر اين سرزمين فرمانروا گرديد. پس از آن هم مسلمانان به سمت شرق ايران روانه شده و رفته رفته بر منطقه خراسان بزرگ مسلط گرديده و در آن جا استقرار پيدا كردند. در نتيجه اين فتوحات و پيشرفتها، قلمرو حكومت اسلامي از نظر جغرافيائي به مرزهاي كشور هند رسيد و مسلمانان با مردم هند همسايه شدند. بديهي است كه اين حادثه بزرگ و اسلام پيشتاز مسئله‎اي نبود كه ساكنين غربي شبه قاره هند از آن بي خبر مانده و نسبت به آن بي تفاوت باشند و براي دفاع از خود به چاره‎جوئي نپردازند و نيز با توجه بدين موضوع كه زد و خوردهاي مرزي همچنان پي گيري شده و حدّ و مرز مشخص شده‎اي هم وجود نداشت كه مسلمانان از آن فراتر نروند. از سوئي در مناطق گشوده شده و هم مرز با هند، عدة زيادي مردم بودائي و مانوي زندگي مي‎كردند كه تا حدودي به فرهنگ ديني مردم شبه قاره هند وابسته بودند؛ «معبد نوبهار در شهر بلخ قرار داشت و ساكنين آن بيشتر بودائي بودند، اين شهر در سال 32 هـ به دست قيس بن احنف گشوده شد ... همچنين اهالي شهر باميان بودائي مذهب بودند و در قرن هفتم ميلادي ده معبد بودائي و بيش از هزار راهب در آن شهر وجود داشت». بعيد نيست كه پيدايش مسلك تصوف در قرن دوم اسلام در منطقه خراسان و ظهور صوفيان مشهوري، مانند ابراهيم ادهم و فضيل عياض و ... در نتيجه برخورد و ارتباط فرهنگ اسلامي و بينشهاي عرفاني مردم ساكن منطقه و مردم مجاور آن بوده باشد كه در تبيين آئين اسلام، از زاويه خاصي بدان نگريسته و به قسمتهائي از آن توجه ويژه‎اي پيدا كرده باشند. علاوه بر اين، منطقه بزرگ خراسان در قرون اوليه، مركز مهم و ممتاز زبان فارسي بوده و اهداف اسلامي، بدين زبان براي مردم تبيين مي‎گرديد. لاجرم اسلام بر محور سه پاية: دين، زبان، عرفان، در پيرامون مركز خود منتشر مي‎گرديد، پس از آن هم كه به سرزمين هند وارد شد و در آنجا استقرار پيدا كرد به سبب سازگاري فرهنگي، اين پيوند سه گانه پايدار مانده، به كمال نسبي خود رسيده و به تدريج مناطقي از سرزمين هند، يكي از كانونهاي مهم اسلامي و عرفاني گرديد. اما جبهه دومي كه مسلمانان در حركت پيشتاز خود به سمت مشرق ايران پيموده و از آن جا به شبه قاره هند وارد شدند، مسير جنوبي سرزمين ايران است. درباره يكي از اين حركت‎هاي جهادي آمده است كه «محمد بن قاسم ثقفي» در سال 92 هـ ق با سپاهي مركب از مسلمانان عرب و ايراني از منطقه فارس عازم درّه «سند» شد و پس از تصرف بخشهايي از آن منطقه، شهر مولتان را مركز حكومت خود قرار داد. پس از او هم خلفاي اموي و عباسي،‌ همواره اميراني براي فرمانروايي بدان ناحيه مي‎فرستادند. اين رويداد مهم و حضور ايرانيان پارسي زبان و مسلمان در ميان مردم هند، عامل مؤثري در انتشار و گسترش زبان و ادب فارسي و دين اسلام در ميان هنديان گرديد. اين جريان همچنان ادامه داشت تا آنكه در اواخر قرن چهارم و ابتداي قرن پنجم، سلطان محمود غزنوي با لشكركشيهاي متعدد بر قسمتهائي از هند مسلّط گرديد، جانشينان او هم با حكومت 170 ساله خود بر قسمتهاي مفتوحه، مانند لاهور و پيشاور و ديگر بخشها، بيش از پيش موجب گسترش دين اسلام و زبان فارسي در ميان مردم هند گرديدند. در دوره‎هاي بعدي هم، دين اسلام و زبان فارسي، در تحت فرمانروايي سلاطين غوري و مماليك، همچنان به گسترش و نفوذ خود ادامه مي‎داد. در طول اين قرون متمادي شمار بسياري از دانشمندان و سخنوران مسلمان و فارسي زبان به وجود آمده و با نشر دانش و بينشهاي خود، زبان و ادب فارسي را در منطقه اعتلا و غنا بخشيده و در گسترش آن، بسيار مؤثر واقع گرديدند. شماري از اين گروه اديبان و سخنوران عبارتند از: ابوريحان بيروني (440 هـ ق)، ابو علي عثمان هجويري (485 هـ ق)، ابو الفرج روني (505 هـ ق)، مسعود سعد سلمان (515 ه ق)، محمد حسن نيشابوري در سال 604 هـ ق و ... پس از آن در قرن هفتم هجري قمري، حمله مغول به كشور ايران موجب شد كه عده‎اي از مردم براي حفظ جان خود، از مسير سپاهيان مغول گريخته و خود را به شرق و غرب كشور، يعني هند و آسياي صغير برسانند كه اين مسئله نيز موجب پيدايش كانونهائي از زبان فارسي در اين منطقه گرديده است. سرانجام اين كه در دوره سيصد و پنجاه ساله تيموريان هند، زبان و ادب فارسي به گستردگي فراوان رسيد و جلال الدين اكبر، فارسي را زبان رسمي و اداري قرار داده و در ترويج آن بسيار كوشش كرد. در هند زبان فارسي به اندازه‎اي نفوذ كرده بود، كه در دوران اسلامي اغلب به فارسي تكلم مي‎نمودند و آثار فرهنگي و ادبي زيادي در اين سرزمين به زبان فارسي تاليف گشت و از شاعران پارسي زبان استقبال مي‎شد، به نحوي كه در عصر صفوي كارواني از شعرا و عرفا به دربار هند رفتند و مورد تشويق و حمايت قرار گرفتند. حتي پيمانهايي كه انگليسي‎ها در دوران سلطه بر هند با نواب هندي بسته‎اند همه به زبان فارسي است و پايه زبان اردو كه از قرن يازدهم گذاشته شد، بر زبان و ادبيات فارسي استوار يافته، چنانچه 60 % آن فارسي مي‎باشد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image