پاداش و عقاب با توجه به علم الهی افعال ما / عقاید / معاد / جهنم /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

با وجود علم خداوند به افعال ما دیگر پاداش برای چیست؟


این شبهه شما برمی گردد به اینکه اگر خداوند علم دارد که من چه کارهایی را انجام می دهم و علم خدا هم هیچگاه اشتباه نمی کند پس من مجبورم و لذا پاداش و یا عذاب نباید به شخصی که از خود اختیاری ندارد تعلق گیرد چرا که ثواب و عقاب متوقف بر این است که شخص با اختیار خود و در عین توانایی کاری را انجام دهد و یا ترک نماید و با اثبات اینکه این علم الهی منافاتی با اختیار انسان ندارد آنگاه ثواب و عقاب هم معنی پیدا می کند، یکی از مسائلی که اشاعره را به عقیدهی جبر سوق داده است مسئله ی علم گسترده و پیشین خداست که بر تمامی موجودات جهان و از آن جمله افعال و رفتار آدمی احاطه دارد. چنین علمی از نظر اشاعره و همفکران آنان مایه ی سلب اختیار و مجبور بودن بشر در کارهاست. شبهه را چنین تبیین کردهاند: از طرفی خداوند متعال از ازل به کلیهی حوادث و رخدادهای جهان علم و آگاهی تام دارد. و میداند که فلان پدیده و فعل خاص در کدام روز و در چه شرایطی محقق میشود; از طرفی دیگر، علم الهی نه تغییرپذیر است و نه خلافپذیر; زیرا تغییر با تمامیت و کمال ذات واجب الوجود منافات دارد; و از این رو، ممکن نیست آنچه او از ازل میداند با آنچه واقع میشود، مخالف و مغایر باشد; زیرا لازم میآید که علم او علم نباشد بلکه جهل باشد و این با کمال وجود مطلق منافی است. پس اگر در ازل در علم الهی چنین بوده است که فلان شخص در فلان زمان فلان معصیت را میکند و یا فلان پیشامد (مرض، تصادف، مرگ و... .) در وقتی خاص برای او پیش میآید، جبراً و قهراً باید آن معصیت و آن واقعه برای آن شخص به وجود آید و هیچ گریزی از آن نیست و نه خود شخص، و نه هیچ قدرتی، قادر نخواهد بود آن را تغییر دهد، والا علم خداوند جهل خواهد بود.[1]   من می خورم و هرکه چو من اهل بود *** می خوردن من به نزد او سهل بود   می خوردن من حق ز ازل میدانست *** گر می نخورم علم خدا جهل بود   جواب: این شبهه از آنجا پیدا شده است که ما برای هر یک از علم ازلی الهی و مسئلهی نظام اسباب و مسببی این جهان حساب جداگانهای باز کردهایم; یعنی چنین فرض کردهایم که علم الهی در ازل به طور گزاف و تصادف به وقوع حوادث و کاینات تعلق گرفته است. آنگاه برای این که این علم با واقع مطابقت کند و خلافش واقع نشود، لازم است که وقایع و حوادث جهان کنترل شود و تحت مراقبت قرار گیرد، تا با تصور و نقشهی قبلی مطابقت کند; لذا اختیار و آزادی و قدرت و اراده نیز باید از انسان سلب گردد، تا اعمالش کاملاً تحت کنترل درآید و علم خدا جهل نشود. چنین تصوری درباهی علم الهی منتهای جهل و بیخبری است. علم ازلی الهی از نظام سببی و مسببی جهان جدا نیست و علم به نظام علیّ و معلولی است; یعنی خداوند به صدور معلولات و حوادث و افعال آدمی از علل خاص آنها، علم و آگاهی تام دارد.   پس علم ازلی به افعال انسان با تمام خصوصیات و ویژگیهای خاص خودش تعلق گرفته است; به این معنا که او از ازل میداند که انسان با همین ویژگی قدرت و اختیار خود فلان فعل را در فلان روز و ساعت خاص انجام میدهد و میداند که چه کسی به موجب آزادی و اختیار خود اطاعت میکند و چه کسی معصیت; و مقتضای علم الهی این است که کسی که اطاعت میکند، به اراده و اختیار خود اطاعت میکند و آن که معصیت میکند به اراده و قدرت خود معصیت میکند و آن واقعهی خوب یا بدی هم که برای انسان پیش میآید طبق آن قاعدهی علّی و معلولی نظام طبیعت است که قدرت و اراده و اختیار انسان هم در آن دخیل است که خداوند به همگی آنها با تمام ویژگیهایش علم و آگاهی تام دارد. این است معنای سخن برخی که گفتهاند «انسان مختار بالاجبار است»; یعنی نمیتواند مختار نباشد; پس علم ازلی خدا در سلب آزادی و اختیار انسان هیچ دخالتی ندارد.[2]   صدرالمتألهین پس از طرح شبهه این چنین پاسخ میدهد:   علم و آگاهی خدا هر چند در سلسلهی اسباب صدور فعل از انسان قرار دارد، ولی مقتضای علم الهی این است که فعل انسان با قدرت و اختیار او انجام گیرد; زیرا قدرت و اختیار او نیز در سلسلهی اسباب و علل آن فعل قرار گرفته است.[3]   حاصل آن که خداوند متعال نه تنها به صدور فعل از انسان علم و آگاهی پیشینی دارد، بلکه به ویژگیهای خاص، مبادی و مقدمات، و دور و نزدیک آن نیز علم و آگاهی تام دارد، که یکی از مقدمات و اسباب فعل آدمی، توانایی و اراده و قدرت خود انسان است به طوری که میشود گفت اختیار برای انسان یک امر ضروری است.[4] در آخر باید به این نکتهی مهم توجه کرد که ما نباید علم و آگاهی خدا را با خودمان مقایسه کنیم; چرا که خداوند موجودی غیر زمانی و فوق زمان و مکان است و برای او حال و گذشته و آینده مطرح نیست. موجودات مادی در افق زماناند و نسبت به گذشته و آیندهی خود و دیگران به صورت مستقیم در جهالت و بیخبری به سرمیبرند و حوادث به صورت تدریجی برای آنها واقع میشود، ولی در مورد خدا که فراتر از زمان و مکان است، حرکت و زمان معنا ندارد و کلیت و تمامیت هستی برای او آشکار است. علم خداوند به حوادث گذشته و آینده، همانند علم ما به حوادث حال و پیش روی ماست. او همهی هستی و سلسلهی حوادث را یکجا و یکباره مشاهده میکند و به یک معنا علم پیش از تحقق و حین تحقق و بعد از تحقق برای او معنا ندارد; در نتیجه، همان گونه که علم ما به اینکه فلان شخص در حضور ما کار نیکی را انجام میدهد سبب مجبور بودن آن شخص نمیشود، علم خدا به قبل از تحقق این کار نیک از منظر ما نیز، سبب مجبور بودن آن شخص نمیشود.[5] برای اطلاع بیشتر می توانید به لینک های زیر نیز مراجعه نمایید: در محضر علامه/در جبر و اختیار و قضا و قدر عدل الهی و علم و اراده پیشین خدا علم خدا جهل بود؟! .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image