تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
ازدواج به خودي خود امر واجبي نيست و خداوند به خاطر مصالحي كه براي حفظ زندگي فردي و اجتماعي بشر لازم است آن را تشريع نموده است؛ ولي گاهی به خاطر مصالحی انجام آن واجب می شود مثل كساني كه اگر ازدواج نكنند دچار گناه ميشوند. و اگر كسي ازدواج نكند و در ضمن خود را نيز از گناه حفظ كند مرتكب عمل حرام و خلاف شرع نشده است؛ و گاهی به خاطر مصالح مهمتر ترک آن رجحان می یابد. با توجه به مقدمه مذکور در میان پیامبران الهی دو شخص ازدواج نکرده اند، یکی حضرت عیسی (ع) و دیگری حضرت یحیی که قرآن مجید از او با صفت حصور ياد ميكند؛ يعني كسي كه از زنان دوري ميكند. علامه طباطبايي نيز تصريح ميكند كه حضرت يحيي ـ عليه السّلام ـ هرگز ازدواج نكرد. اما این که چرا این دو پیامبر الهی ازدواج نکرد؟ اولا: با توجه به مقدمه ای که ذکر شد ازدواج فی حد نفسه واجب نیست گاهی به خاطر مصالحی انجام آن رجحان شدید می یابد و گاهی به خاطر مصالحی ترک آن رجحان دارد، و واضح است پیامبران الهی از دیگران آگاه تر به مصالح و کارهای شان اند، و لذا اگر ترک کرده اند قطعا مصلحت های مهم تری وجود داشته است که آنان این کار را ترک کرده اند، و توصيه هاي دین اسلام بر ازدواج به عنوان یک امر کلی است و شامل مواردی که مصالح مهمتر ترک آن را ایجاب کند نمی شود، این دلیل اصلی مسأله است. ثانیا: اگر از این وجه و دلیل اصلی قضیه بگذریم می توان وجوهی را به عنوان دلایل عدم ازدواج آن دو پیامبر الهی ذکر کرد، هر چند این دلایل به عنوان دلیل مورد اعتماد و متقن نمی توان شمرد چون نصی در این مورد نداریم بلکه با تحلیل به اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان آن دو پیامبر به آن می رسیم: 1. بر اساس مبانی عرفانی هر یک از اسمای الهی بر هر یک از پیامبران ظهور می یابد و در هر کدام تجلی و ظهور اسمی از اسمای الهی می باشد، و اسم الهی که در حضرت عیسی و یحیی تجلی یافته است، اقتضای آن را داشته که کاملا منعزل از این دنیا باشد، به گونه ای که هیچ امری موجب غفلت آنان نشود، و لذا اقدام به ازدواج نکردند، با توجه به این مطلب فیض کاشانی می گوید: حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ احتياط كردند و براي آن كه دچار غفلت نشوند ازدواج را ترك كردند و يا شايد براي ايشان كسب روزي حلال و تأمين زندگي يك خانواده ممكن نبوده است و لذا اقدام به ازدواج نكردهاند و يا اين كه شايد حال معنوي ايشان به گونهاي بوده كه ازدواج مانع عبادت ايشان بوده است. وي در پايان اضافه ميكند كه به هر حال، بايد رفتار انبياء را به بهترين وجه آن توجيه كنيم. در نهج البلاغه خطبة 160 نيز عبارتي آمده است كه به نوعي مؤيد سخن فوق ميباشد: امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ در توصيف حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: «...لم تكن له زوجة تفتنه و لا ولد يحزنه...»؛ يعني عيسي ـ عليه السّلام ـ نه همسري داشت كه او را فريفتةخود سازد و نه فرزندي كه باعث حزن و اندوه او شود. 2. خداوند براي هر قومي پيامبري از ميان خودشان ميفرستد؛ يعني پيامبر هر قومي بر اساس شرايط فرهنگي و اجتماعي جامعه خود مبعوث شده و برنامهاي مناسب با آن محيط براي هدايت و مبارزه با انحرافات آنها دارد. حضرت عيسي و يحيي ـ عليهما السّلام ـ هر دو، همزمان و در يك منطقه بودهاند؛ يعني در شرايط فرهنگي و اجتماعي واحدي ميزيستهاند. با توجه به اين امر شايد بتوان چنين نتيجهگيري كرد كه انحرافات جامعه بنياسرائيل در زمان اين پيامبر به گونهاي بوده است كه يكي از راههاي مبارزه با آن فرهنگ، ترويج زندگي زاهدانه و دنياگريزي بوده است تا گرايش افراطي مردم به شهوات مهار شود. چنان كه توصيفاتي كه حضرت امير ـ عليه السّلام ـ در نهج البلاغه از حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ آوردهاند شاهد اين است كه حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ بسيار زندگي زاهدانهاي داشتهاند و شايد همين عامل باعث شده است كه اين دو پيامبر در آن زمان از تشكيل خانواده سرباز زدهاند. و ناگفته نماند كه ايشان بنياسرائيل را دعوت به ترك ازدواج نميكردند و اين را يك امر ارزش تلقي نميكردند؛ بلكه مربوط به احوال شخصي ايشان بوده است، چنان كه ائمه ما نيز اعمالي خاص خود را داشته و بر ديگران لازم نبوده و نيست. 3. وجه ديگري كه ميتوان ذكر كرد اين است كه با توجه عمر كوتاه حضرت عيسي در دنيا که بيش از 31 سال نبوده و سپس غايب شدهاند، و اشتغالات فراوان تبليغي و مسافرت هاي مكرر به اطراف اين فرصت را براي اين پیامبر الهی مساعد نساخت تا ازدواج کند. 4. حضرت عيسي جزو اولياي الهي است كه از ديدها مخفي است و شايد اين قانون در مورد ساير اولياي الهي كه از انظار غايب اند مثل حضرت خضر و حضرت حجة بن الحسن (عج) نيز جاري باشد. البته اين نكته نيازمند تحقيق بيشتر است. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.