صابره بنی اسرائیل /

تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه

موضوع صابره بنی اسرائیل در بیان پیامبر (ص)چه بود؟


ابوطلحه انصاری یکی از یاران رسول خدا زنی با ایمان داشت به نام ام سلیم . این زن و شوهر پسری داشتند که مورد علاقه هر دو بود . ابوطلحه ، پسر را سخت دوست می داشت . پسر بیمار شد ، بیماریش شدت یافت ، به مرحله ای رسید که ام سلیم دانست کار پسر تمام است . ام سلیم برای اینکه شوهرش در مرگ فرزند بیتابی نکند او را به بهانه ای به خدمت رسول اکرم فرستاد و پس از چند لحظه طفل جان داد . ام سلیم جنازه را به پارچه ای پیچید و مخفی کرد ، به اهل خانه سپرد که حق ندارید ابوطلحه را از مرگ فرزند آگاه سازید . سپس غذائی آماده کرد . ساعتی بعد ابوطلحه آمد و پرسید : بچه چه شد ؟ ام سلیم گفت : بچه آرام گرفت . ابوطلحه گرسنه بود ، غذایی خواست . ام سلیم غذا را حاضر کرد و دو نفری خوردند . ام سلیم گفت : مطلبی می خواهم از تو بپرسم ؟ گفت : بپرس . گفت : آیا اگر به تو اطلاع دهم که امانتی نزد ما بوده و ما آن را به صاحبش رد کرده ایم خشمگین می شوی ؟ ابوطلحه گفت : نه . ام سلیم گفت : خداوند فرزند ما را که امانت او بود نزد ما ، از ما گرفت . ابوطلحه از بیان این زن تکان سختی خورد ، گفت : به خدا قسم من از تو که مادر هستی سزاوارترم که در سوگ فرزندمان صابر باشم . از جا بلند شد و دو رکعت نماز بجا آورد و رفت به حضور رسول اکرم و ماجرا را از اول تا آخر برای آن حضرت شرح داد . رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند : خداوند شما را قرین برکت قرار دهد و نسل پاکیزه ای نصیب شما گرداند . خدا را سپاس می گزارم که در امت من مانند صابره بنی اسرائیل قرار داد .( بحارالانوار، ج 43، ص 191 و مسکن الفؤاد، ص 68) به‌ حضرت‌ عرض‌ شد: ای‌ رسول‌ خدا (صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌) داستان‌ آن‌ زن‌ صابره‌ چیست‌ ؟!حضرت‌ فرمود: در میان‌ بنی‌ اسرائیل‌ زنی‌ بود که‌ شوهر داشت‌ و از آن‌، دو پسر زائیده‌ بود. مرد به زن‌ گفت‌: غذائی‌ آماده‌ ساز که‌ میخواهم‌ مردم‌ را دعوت‌ کنم‌ . زن‌ غذائی‌ مهیّا کرد و مردم‌ در خانه او جمع‌ شدند. آن‌ دو پسر مشغول‌ بازی‌ بودند که‌ ناگهان‌ در چاهی‌ که‌ در خانه‌ بود افتادند. زن‌ خوش نداشت‌ که‌ این‌ ضیافت‌ بر شوهرش‌ ناگوارگردد, دو طفل مرده‌ را به اطاق‌ آورد‌ و بر رویشان‌ لباس‌ کشید .چون‌ ضیافت‌ خاتمه‌ یافت‌ مرد بر زن‌ داخل‌ شد و گفت‌: بچه هاکجا هستند ؟! زن‌ گفت‌: در اطاق‌ می‌باشند. پدرشان‌ آن‌ دو را صدا زد. دو طفل‌ از اطاق‌ بیرون‌ آمده‌ و شروع‌ کردند به‌ دویدن‌.زن‌ گفت‌: سُبحان‌ اللَه‌ ! سوگند به‌ خدا که‌ این‌ دو بچّه‌ مرده‌ بودند ولیکن‌ در پاداش‌ صبر من‌ خداوند آنها را زنده‌ کرد.( الله شناسی , قسمت هفتم ص 122 ) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image