ضرورت فرجام اندیشی /

تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه

انسان به عنوان موجودى از موجودات هستى، به طور دائم در حال حرکت و تکاپو است و رو به مقصد دارد ؛ چرا که در هر کارى یک «براى» دارد . چرا درس مى خوانى؟ براى اینکه دانا و توانا بشوم ؛ چرا کار مى کنى؟ براى اینکه تحصیل در آمد و معیشت کنم ؛ چرا تحصیل معیشت مى کنى؟ براى آنکه غذا تهیه کنم و همین طور در مقابل هر «چرا»، یک «براى» وجود دارد .همین «براى»ها است که کار انسان را معنادار مى کند و اگر کارى که انجام مى دهد، در مقابل «چرا»، «براى» نداشته باشد، آن کار لغو، عبث و بیهوده تلقى مى گردد .


انسان به عنوان موجودى از موجودات هستى، به طور دائم در حال حرکت و تکاپو است و رو به مقصد دارد ؛ چرا که در هر کارى یک «براى» دارد . چرا درس مى خوانى؟ براى اینکه دانا و توانا بشوم ؛ چرا کار مى کنى؟ براى اینکه تحصیل در آمد و معیشت کنم ؛ چرا تحصیل معیشت مى کنى؟ براى آنکه غذا تهیه کنم و همین طور در مقابل هر «چرا»، یک «براى» وجود دارد .
همین «براى»ها است که کار انسان را معنادار مى کند و اگر کارى که انجام مى دهد، در مقابل «چرا»، «براى» نداشته باشد، آن کار لغو، عبث و بیهوده تلقى مى گردد . بزرگان حکمت، اثبات کرده اند: هیچ گاه از انسان، کارى که فاقد هرگونه غرض و هدف باشد، صادر نمى شود ؛ بلکه عبث ها نسبى است براى مثال فعلى که از یک شوق و ادراک خیالى است، به تناسب خودش عبث نخواهد بود ؛ ولى با توجه به اینکه هدف عقلانى ندارد، آن را عبث مى خوانیم .
از طرفى انسان به طور فطرى کمال جو است ؛ یعنى، مى خواهد سعه وجودى بیشترى بیابد و علم، قدرت، اراده و حیاتش نامحدود و مطلق باشد . او طالب و خواستار و جویاى کمال مطلق است ؛ به صورتى که اگر قدرت مطلق جهان باشد و عالم را در اختیار داشته باشد و به او بگویند جهان دیگرى هم هست، به طور فطرى مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد یا مثلاً هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگرى هم هست، به طور فطرى مایل است آن علوم را هم بیاموزد . در حقیقت انسان به هیچ حدى از کمال قانع نیست و هرچه داشته باشد، بیش از آن مى خواهد و این امرى روشن و غیرقابل تردید است .
اگر به تمام دوره هاى زندگانى بشر توجه کنیم و تاریخ را ورق بزنیم، این کمال جویى، کمال طلبى، کمال خواهى و عشق به کمال مطلق را خواهیم یافت . کمتر دین و مذهبى را در جهان مى توان یافت که در این باره سخن نگفته باشد ؛ هرچند در تحلیل، تعلّق و تشخیص کمال و راه رسیدن به آن اختلاف نظر هست ؛ ولى همه در این اصل متفق اند که: «آدمى به طور فطرى کمال جو است» .
با توجه به این دو اصل ؛ یعنى، «حرکت و تحول دائمى انسان» و «کمال جویى فطرى او» - که پیشینه اى به اندازه حیات بشرى دارند اذعان خواهیم کرد که فرجام اندیشى، غایت نگرى، دور اندیشى و تفکّر در مقصود نهایى، یکى از دغدغه هاى پایا و دیرپاى آدمى بوده، هست و خواهد بود .
مگر مى شود انسان در سیطره این دو مسئله، خود را بیابد و عاقبت اندیش نباشد؟ آیا مى توان گفت: آدمى در طول زندگى خود، هیچ گاه به هدف یا مقصود خود نیندیشیده و نمى اندیشد؟ کمترین توجّه و دقّت به زندگى روزمره خود که نمایانگر کوشش و سعى او بر دستیابى به هدف و هدف هایى است - ولو آن مقصود مطلوب نهایى نباشد نشانگر آخراندیشى او است .
کدام انسان را مى توان یافت که در فعالیت هاى روزمره، سالیانه و در طول عمر خود، بدون هدف و مقصود بوده است؟!
حتى انسانى که عملکرد ناپسند، ناخوشایند و غیرعقلانى دارد، براى اعمال خود توجیه ارائه و براى مقاصد خود دلیل ارائه مى کند . احساس مسئولیت در برابر حرکت جهان هستى و کمال جویى، انسان را وادار مى سازد که فرجام اندیش و عاقبت نگر باشد و این خود یکى از افتخارات بزرگ و از نشانه هاى اشرف بودن انسان، بر موجودات دیگر است . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image