تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

روش تشخيص قلمرو دين، به ويژه در امور دنيايى، چيست؟ آيا مى توان از طريق متون دينى به اين مسئله پاسخ گفت؟


امروزه متد يا روش دين شناسى يكى از مباحث اساسى در دين پژوهى است و اهمّيّت متدلوژى و روش شناسى در علوم به حدّى است كه رشته ى مستقلى به نام متدلوژى شكل گرفته است. يكى از مباحث مهم در بحث قلمروشناسى دين، بررسى روش شناخت گستره ى دين است. روش تشخيص دخالت دين در امور دنيوى يا عدم دخالت آن چيست؟ آيا مى توان از روش هاى درون دينى استفاده كرد و با مراجعه به كتاب و سنّت قلمرو دين را تشخيص داد؟ رويكردهاى مختلفى در اين باره پديد آمده است. برخى رويكرد برون دينى و عده اى رويكرد درون دينى دارند و رويكرد برون دينى خود صورت هاى مختلفى دارد. ولى حق آن است كه بهترين روش، جمع رويكرد برون دينى و درون دينى است. البته هر يك از روش هاى درون دينى و برون دينى سهم و ويژگى ها و شرايط خاص خود را دارد كه در اين جا مجال پرداختن به آن نيست. آنچه مهم است نقد ديدگاهى است كه روش درون دينى را برنمى تابد و تنها روش شناخت دين را برون دينى مى داند.[1] نقد ادلّه ى رويكرد برون دينى در تعيين قلمرو دين دليل اوّل: برخى با صامت انگاشتن متون دينى، مراجعه به اين متون را نادرست دانسته و گفته اند: قبل از ورود در فهم دين بايد معيار فهم دين را در دست داشت و يكى از معيارها تعيين حدود انتظارات خويش از دين است؛[2] يعنى تعيين اين كه دين چه مى تواند بكند و آمده و آماده است تا چه بكند[3]. به عبارت ديگر، نمى توان براى تعيين قلمرو و توانايى هاى دين به متون دينى مراجعه كرد؛ زيرا فهم اين متون، خود متوقف بر تعيين قلمرو و توانايى هاى دين است و سرّ اين امر در صامت بودن متون دينى[4] و تهى بودن الفاظ متون دينى از معنا[5] و تأثير پيش فرض هاى مفسر در شكل گيرى معناست. از اين رو اگر به فرض كسى بپندارد كه از كتاب و سنّت مى توان جميع نكات خرد و درشت شئون زندگى و امور عالم را استخراج كرد، در آن صورت، عبارات دينى براى او معانى ديگرى خواهند يافت.[6] بررسى دليل اوّل: اين دليل كه بر پاره اى از نظريات معرفت شناسانه و هرمنوتيكى مبتنى است، دچار چالش هاى جدّى است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: 1. ادّعاى بى دليل ادّعاى تأثير پيش فرض ها بر متون دينى، در حقيقت همان نظريه ى گادامر در باب فهم است. گادامر معتقد است كه فهم متن در اثر امتزاج پيش دانسته هاى مفسّر و پاسخ متن به پرسش مفسِّر حاصل مى گردد[7]. وى مى گويد: تفسير كردن، دقيقاً به معناى وارد كردن پيش تصوّرات خويش در بازى است؛ تا جايى كه معناى متن واقعاً بتواند براى ما به سخن درآيد.[8] البته گادامر به خالى بودن الفاظ از معنا و صامت بودن متن معتقد نيست و مى گويد: شخصى كه در فهم متن مى كوشد، خود را آماده مى كند كه متن به او چيزى بگويد.[9] و در جاى ديگرى گويد: شخصى كه مى خواهد بفهمد، بايد از وراى آنچه در متن گفته شده، پرسش كند. او بايد متن را هم چون پاسخ يك پرسش بفهمد.[10] به هر حال، ادّعاى صامت بودن متن، سخنى بدون دليل است كه نه قايلى در ميان فيلسوفان هرمنوتيك دارد و نه كسى دليلى بر آن اقامه كرده است. 2. نقد نظريه ى گادامر (امتزاج افق ها) نظريه ى گادامر كه در اين دليل مورد استفاده قرار گرفته است نظريه ى باطلى است. در اين جا به برخى از چالش هاى اين نظريه مى پردازيم: الف) خلط پيش دانسته ها اشتباه اساسى گادامر، تفكيك نكردن ميان اقسام پيش دانسته هاى مفسّر است. وى گمان كرده است كه هر پيش دانسته اى در هر لفظى از الفاظ متن تأثير مى گذارد؛ حال آن كه اوّلا، الفاظ يكسان نيستند، برخى متشابه و برخى محكم اند و ثانياً، تأثير پيش دانسته ها يكسان نيست. اكنون به توضيح اين دو نكته مى پردازيم: محكم و متشابه[11] الفاظ محكم الفاظى هستند كه معناى خود را به وضوح افاده مى كنند و جاى احتمال براى معناى ديگرى باقى نمى گذارند؛ مانند الفاظى كه نص و صريح اند و يا الفاظى كه به دليل داشتن قراينى، واضح و صريح اند؛ اما الفاظ متشابه الفاظى هستند كه معانى متعددى را افاده مى كنند و معناى روشن و صريحى ندارند. با توجه به تفاوت الفاظ محكم و متشابه روشن مى شود كه پيش دانسته ها تنها در الفاظ متشابه مى توانند مؤثر باشند و الفاظ محكم گرفتار پيش دانسته ها نمى شوند، بلكه مى توانند به تصحيح و تكميل پيش دانسته ها كمك كنند. اقسام پيش دانسته: همان گونه كه گفته شد، تأثير پيش دانسته ها در متن يكسان نيست و مى توان آنها را از نظر تأثيرى كه بر متن دارند به سه دسته تقسيم كرد: ـ پيش دانسته هاى پذيرش فهم، تصديقاتى هستند كه موجب پذيرش يك سخن مى شوند؛ مانند ادلّه ى وحيانى بودن قرآن. اين گونه پيش دانسته ها نقشى در معنادهى لفظ ندارند و تنها به متن اعتبار مى بخشند. ـ پيش دانسته هاى تحصيل فهم، معارف و دانسته هايى هستند كه فهم يك متن بر آنها توقف دارد؛ مانند آشنايى با قواعد و لغات زبان عربى براى فهم يك متن عربى. اين گونه پيش فرض ها در استخراج معنا از متن مؤثرند و به دلوى مى مانند كه از چاهِ متن، معنا بيرون مى آورند، نه اين كه معنايى را بر متن تحميل كنند. ـ پيش دانسته هاى تحميلى، معارف و دانش هايى هستند كه خواسته و انتظار انسان اند و بر متن تحميل مى شوند. اين گونه پيش دانسته ها نه تنها نقشى در تبيين و معنايابى متن ندارند، بلكه مانع فهم صحيح هستند و تفسير به رأى نتيجه ى اين گونه پيش فرض هاست؛ به عبارت ديگر، اين گونه پيش دانسته ها مانع فهم صحيح متن مى گردند. براى فهم صحيح معناى متن بايد اقسام پيش دانسته هاى تحصيل فهم را شناخت و با معنا كردن الفاظ متشابه در پرتو الفاظ محكم به سخن متن گوش فراداد و در جست وجوى معناى متن تلاش كرد. 3. پيامدهاى نظريه ى صامت بودن متن (و از جمله متون دينى) الف) بسته شدن باب تفهيم و تفهّم: بر اساس اين نظريه، دلالت الفاظ امرى فردى و شخصى است؛ زيرا پيش فرض مشتركى در ميان مفسّران وجود ندارد. در اين صورت امكان تبادل نظر و گفت وگو و تفاهم از بين مى رود و هر كسى تنها خودش مى داند كه از متن چه مى فهمد و از فهم ديگرى بى خبر و از انتقال فهم خود به ديگرى عاجز است؛ حال آن كه ما به طور آشكار شاهد وقوع تفاهم و تخاطب در ميان انسان ها هستيم و بر اساس اين تفاهم زندگى مى كنيم. ب) لغو بودن بعثت انبيا: اگر فهم متون دينى در گرو پيش دانسته هاى مفسّر باشد، در حقيقت، مفسّر در متن با دانسته هاى خود مواجه بوده، دستش از كلام الهى كوتاه است؛ زيرا طبق اين دليل، متن صامت است و پيش دانسته هاى مفسّر، آن را به سخن مى آورد. بنابراين، طومار رسالت درهم پيچيده مى شود و بيّنه و نور بودن و هدايت گرى قرآن و ديگر كتاب هاى آسمانى منتفى مى گردد و تلاش انبيا در رساندن پيام الهى و تعاليم زندگى ساز ناكام مى ماند. لغو بودن بعثت انبيا مستلزم لغو بودن فعل خدا و در نتيجه، مردود است؛ زيرا خداوند حكيم است و تمام افعالش را بر اساس حكمت و هدف درست انجام مى دهد. اكنون كه نمى توان پيامدهاى منفى نظريه ى صامت بودن متون دينى و شكل گيرى معنا بر اساس پيش فرض ها را پذيرفت، بايد گفت اين نظريه علاوه بر بى دليل بودن، به خاطر چنين لوازم باطلى، پذيرفتنى نيست. دليل دوم: دليل ديگرى كه بر نادرستى رجوع به متون دينى براى تعيين قلمرو دين اقامه شده، اين است كه اگر دين بگويد كه براى تأمين كدام منظور آمده است، باز مطلب به اين جا ختم نمى شود؛ چون صدق و كذب اين دعاوى بايد در بيرون از متون دينى ارزيابى شود. به عبارت ديگر، اگر فهم متون دينى را در هنگام مراجعه به متن بپذيريم، بايد چنين فهمى با معيارهاى بيرون دينى ارزيابى و تكذيب و تصديق گردد. بررسى دليل دوم: در ارزيابى اين دليل بايد دو جهت بررسى شود: يكى اين كه آيا فهم متون دينى فى نفسه معتبر است يا بايد با معيارهاى بيرون دينى، هم چون انتظارات بشر از دين، سنجيده شود؟ ديگر اين كه چگونه مى توان تشخيص داد كه فهم حاصل از كتاب و سنت، فهم درست و مطابق با واقع است؟ بررسى نكته ى دوم در اين جا لزومى ندارد و كافى است بدانيم كه هرگاه فهم متون دينى روشمند و بر اساس قواعد و ضوابط تفسير صورت پذيرد، فهمى معتبر است[12] و مى تواند ملاك پذيرش و عمل قرار گيرد. و اما در بررسى معناى فهميده شده از متن خلط شده است. اصل پذيرش دين جنبه ى برون دينى دارد؛ يعنى مسلمانان بايد از راه دلايل عقلى و معجزات به حقّانيّت اسلام پى ببرند، اما ادّعاهاى دينى و مفاهيم و مسائل برآمده از متون دينى را بايد به دليل اعتبار و حجيّت متون دينى بپذيرند و از آن مسائل پيروى كنند، نه اين كه عقل خود را ملاك ارزيابى سخن وحى و كلام الهى قرار دهند. پس از پى بردن به وجود خدا و عالميّت او و حجيت متون دينى و عصمت وحى، بايد وحى اصل قرار گيرد و عقل به تبعيّت از آن فراخوانده شود. خلاصه آن كه پس از ارزيابى برخى ادلّه ى منكران استفاده از روش درون دينى براى تشخيص قلمرو دين، روشن شد كه در تشخيص قلمرو دين، گذشته از روش برون دينى مى توان از روش درون دينى نيز استفاده كرد. البته استفاده از روش هاى درون دينى اولويّت دارد؛ زيرا خداوند بهتر مى تواند نيازهاى انسان به هدايت گرى وحى را تشخيص دهد و عقل به دليل محدوديّت هايش (خطا، جهل، هوا و هوس و ...) ممكن است در تشخيص قلمرو دين دچار خطا شود و نيز به دليل كلى نگر بودنش نمى تواند جزئيات نياز به هدايت گرى الهى را تشخيص دهد؛ اما با استفاده از علم الهى و كتاب آسمانى، به راحتى مى توان فهميد كه انسان در چه قلمروهايى نياز به وحى و هدايت هاى آسمانى دارد. پی نوشتها:[1]. عبدالكريم سروش، مدارا و مديريت، ص 138. [2]. ر.ك: همان، ص 136. [3]. ر.ك: همان، ص 138. [4]. همو، قبض و بسط تئوريك شريعت، ص 172. [5]. ر.ك: همان، ص 198. [6]. همو، مدارا و مديريت، ص 135. [7]. احمد واعظى، درآمدى برهرمنوتيك، ص 256 ـ 266. [8]. ر.ك: همان، ص 251. [9]. ر.ك: همان. [10]. ر.ك: همان، ص 299. [11]. محمدباقر سعيدى روشن، علوم قرآن، ص 290 ـ 291. [12]. ر.ك: على اكبر بابايى، و ديگران، روش شناسى تفسير قرآن. منبع: تبيين و تحليل سكولاريسم، سيد محمد على داعى نژاد، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1382) . .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image