پاسخ به اهل سنت در مورد بدعت‌های عمر /

تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه

چه پاسخی می‌توان به توجیهات اهل سنت در مورد بدعت‌ها واشتباهات عمر داد؟


(آدر سها ومنابع ذکر شده مطابق نرم افزار المکتبه الشامله می باشد)در این مقاله قصد داریم به توجیهاتی که علمای اهل سنت در مورد اشتباهاتی که عمر مرتکب شده وحتی در معتبرترین کتابهایشان من جمله صحیح بخاری آمده پاسخ دهیم ابتدا بعضی از مهم ترین این اشتباهات وبدعت ها را آورده توجیهات گفته شده توسط علمای اهل سنت را ذکر کرده وسپس به این توجیهات پاسخ خواهیم داد اشتباه اول عمر :یکی از صحابه در دوران خلافت او از (عمر) سوال کرد و گفت: ای امیرالمومنین!، غسل بر من واجب شده و من فاقد آب هستم. عمر گفت: نماز را ترک کن، عمار بن یاسر ناچار شد، جریان تیمم را به وی یادآور شود ولی عمر قانع نشد و به عمار گفت: مسئولیت فتوای تو را به گردن تو می اندازیم توجیهات نویسنده کتاب "بلکه گمراه شدی"حدیث مذکور در بخاری با این الفاظ نیامده است. بلکه بخاری این حدیث را از سعید بن عبدالرحمن بن ابزی چنین نقل کرده است: شخصی نزد عمر بن خطاب آمد و گفت: غسل بر من واجب شده و من آب پیدا نکردم. عمار بن یاسر به عمر بن خطاب گفت: به یاد نداری که من و شما در مسافرتی با هم بودیم. شما نماز را به تاخیر انداختی و من بدنم را در خاک غلطانیده و نماز خواندم. این جریان را به رسول اکرمرساندم . حضرت دستها را بر زمین زده و بعد در آنها فوت کرده و با آنها چهره و دستها را مسح کرد و فرمود: این قدر برایت کافی بود. 2- واضح است که حضرت عمر بن خطاب، با استناد به این دو آیه:) وَإِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا) (وَلا جُنُباً إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) تیمم را برای جنب جایز نمی دانست و او بر همین باور خود بود تا اینکه حضرت عمار حادثه ای را که میان او و عمر بن خطاب پیش آمده بود، یادآور شد ولی آن جریان در خاطره اش نمانده بود و هر چه فکر کرد، یاد آن در خاطره تجدید نشد و به همین خاطر، آن طور که در مسلم آمده است، به حضرت عمار گفت: اتق الله یا عمار. ای عمار از خدا بترس. کل آنچه که در این حدیث هست، این است که حضرت عمر به یاد آن حادثه نیفتاد و او معصوم نبود که این نسیان موجب عیب و نکوهش او باشد. -حضرت عمر بن خطاب به خوبی این آیه را می دانست و از چگونگی تیمم نیز کاملاً مطلع بود، ولی شکل عمده در این بود که آیا حکم تیمم شامل کسی که غسل بر وی واجب است نیز هست یا خیر؟ خداوند در قرآن، می فرماید:) وَإِنْ کُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً) (و اگر مریض یا مسافر بودید، یا دستشویی رفتید، یا زنان را دست زدید و آبی نیافتند با خاک پاک تیمم کنید). حضرت معتقد بود که آیه شامل جنب نیست و ملامسه مذکور در آیه را به معنی دست زدن (لمس) بوسیله دست حمل می کرد، نه به معنی جماع و بر اساس همین تفسیر، مس مرأه، یعنی دست زدن به زن را موجب وضو می دانست. پاسخ ما :اولا مشخص است که بخاری طبق شیوه همیشگی اش کلمه "لا تصل" یعنی نماز نخوان را حذف کرده چرا که باید عمر این جمله را گفته باشد تا جناب عمار علیه السلام در اعتراض به پاسخ او وتصحیح سخنش تیمم را به او یا دآوری کندثانیا در صحیح مسلم که در نظر اهل سنت همرتبه با صحیح بخاری است با همان سلسله سند صحیح بخاری این کلمه " لا تصل "آمده است:... روایت شده که مردی نزد عمر آمد وبه او گفت من جنب شده ام وآبی برلی وضو پیدا نکردم عمر به او گفت نماز نخوان عمار بن یاسر به عمر بن خطاب گفت: به یاد نداری که من و تو در مسافرتی با هم بودیم. تو نماز را به تاخیر انداختی و من بدنم را در خاک غلطانیده و نماز خواندم. این جریان را به رسول اکرم رساندم . حضرت دستها را بر زمین زده و بعد در آنها فوت کرده و با آنها چهره و دستها را مسح کرد و فرمود: این قدر برایت کافی بود عمر گفت ای عمار از خدا بترس!!! وایشان پاسخ داد اگر دوست نداری آنرا نقل نمی کنم کما اینکه درصحیح ابن حبان ابن خزیمه سنن النسائی ودیگر کتب معتبر اهل سنت کلمه "لاتصل" آمده است ثالثا این آقا گفته عمر تیمم را می دانست ولی نمی دانست که در مورد جنب در صورتی که آب پیدا نکرد باید تیمم کند بلکه تیمم را در مواردی مثل رفتن به دستشویی ویا مریض بودن می دانست و مس النساء ویا لمس زنان را همان دست زدن معمولی به زنان می دانست نه به اصطلاح جماع کردن باید گفت الحق که عذر بدتر از گناهی آورده اید انسانی که در بین اعراب با آنهمه سابقه شعر وشاعری باشد وکنایه ای به این سادگی را نفهمد ونداند که لمس زنان کنایه از جماع با آنان است آیا چنین انسان عاری از علم ودانشی شایستگی خلافت دارد ؟ اصلا مگر در جای دیگری از قرآن آمده است که وقتی زنان را به قول شما لمس کردید وضو بگیرید تا در نبودن آب تیمم واجب شود واصلا این با عقل جور در میاید که خدا فرموده باشند هر وقت زنان را فقط لمس کردید وضو بگیرید در این صورت کسی که ازدواج کرد یا باید بیخودی به زنش دست نزند و یا اینکه بعد از یکسال روماتیسم بگیرد !!! پس معلوم می شود که عمر به خوبی می دانسته که لمس زنان یعنی چه ؟ یا در اثر علم ودانش زیاد از یادش رفته بوده!!! ویا علنا می خواست بدعتی به بدعتهای دیگرش در دین اضافه کند که در هر دو صورت شایستگی او برای خلافت از بین می رود رابعا شما که می گویید عمر این را می دانست ولی فراموش کرده بود باید گفت هرآدم کم حافظه ای هم که باشد وقتی قضیه ای از یادش رفته باشد وقتی اشاره به آن قضیه شود فورا به ذهنش خطور می کند ولی می بینیم جناب عمر با وجود تذکرات عمار وبودن آیه تیمم در قرآن باز هم بر عقیده خود پافشاری می کند وبه عمار می گوید از خدا بترس خامسا با خواندن جریانی که صحیحین نقل کرده اند متوجه می شویم که عمار در همان موقع که با عمر بوده وآب پیدا نکرده اند تیمم را می دانسته ولی چگونگی انجامش را نمی دانسته ولی عمر در همانجا اصلا کلمه تیمم به گوشش نخورده بوده است عمر اگر از همان روز از این عقیده بر می گشت باز جای خوشحالی بود ولی متاسفانه بنابر روایتی از بخاری او تا پایان عمر بر جهالت وگمراهی خود باقی ماند وعده ای دیگر از اصحاب را هم گمراه کرد :اعمش مى گوید: از شقیق بن سلمه شنیدم که مى گفت: من نزد عبد اللّه (بن مسعود) و ابو موسى (اشعرى) بودم. ابو موسى به او گفت: به من بگو اگر کسى جنب شد و آب نداشت چه کند؟ گفت: نماز نمى خواند تا آنکه آب بیابد. ابو موسى گفت: قول عمار را (که جریان تیمم را به یاد عمر انداخت) چه مى کنى؟ گفت: مگرعمر قانع شد؟! ابو موسى گفت: قول عمار را رها کن با این آیه چه مى کنى؟ (مراد او آیه تیمم بود).عبد اللّه ندانست که چه بگوید، گفت: اگر ما به خاطر این آیه اجازه تیمم بدهیم ممکن است اگر آب سرد باشد غسل را رها کرده و تیمم کنند. به شقیق گفتم: آیا عبد اللّه (بن مسعود) به خاطر همین از دستور به تیمم دادن اکراه داشت؟ گفت: آرى» صحیح بخاری ، ص 6 - 95، باب إذا خاف الجنب على نفسهپس ای اهل سنت بگویید ما با این روایت (البته جعلی) که در مورد علم عمر آمده در صحیح بخاری چه کنیم ؟عن ابن عمر قال: سمعت رسول اللّه صلى الله علیه و سلم قال: بینا أنا أتیت بقدح لبن فشربت... ثمّ أعطیت فضلى عمر بن الخطاب. قالوا فما اولته یا رسول اللّه قال: العلم»یعنى: ابن عمر مى گوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: در خواب دیدم که کاسه اى شیر به من داده شد. آن را نوشیدم و بقیه آن را به عمر دادم. گفتند تعبیرش چیست؟ فرمود: علم.واضح است که جاعل این روایت مى خواهد بگوید که زیادى علم رسول خدا صلى الله علیه و آله به عمر داده شد یا آنکه ظرف علمى را که آن حضرت نوشید از همان ظرف عمر هم نوشید و چون حضرتش شهر علم است عمر هم باید بهره اى از آن علم سرشار برده باشد. صحیح بخارى، ج 1 ص 31، کتاب العلم، باب فضل العلم، و ج 5 ص 13، باب مناقب عمر اشتباه دومنهی از متعه نساء ومتعه حج اما در مورد تحریم متعه نسا در مقاله های پیشین توضیح داده شده ودر اینجا محور سخنان ما متعه حج است و حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى وَابْنُ بَشَّارٍ قَالَ ابْنُ الْمُثَنَّى حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ الْحَکَمِ عَنْ عُمَارَةَ بْنِ عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مُوسَى عَنْ أَبِی مُوسَىأَنَّهُ کَانَ یُفْتِی بِالْمُتْعَةِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ رُوَیْدَکَ بِبَعْضِ فُتْیَاکَ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی النُّسُکِ بَعْدُ حَتَّى لَقِیَهُ بَعْدُ فَسَأَلَهُ فَقَالَ عُمَرُ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَدْ فَعَلَهُ وَأَصْحَابُهُ وَلَکِنْ کَرِهْتُ أَنْ یَظَلُّوا مُعْرِسِینَ بِهِنَّ فِی الْأَرَاکِ ثُمّیَرُوحُونَ فِی الْحَجِّ تَقْطُرُ رُءُوسُهُمَْ َْْ ترجمه :از ابو موسی اشعر ینقل است که او به متعه فتوی می داد تا اینکه کسی به او گفت مگر نظر امیر مومنان یعنی عمر را نمی دانی که از این کار نهی کرده تا اینکه ابوموسی عمر را ملاقات کرده و از او علت را جویا شد عمر در پاسخ گفت: من مى دانم که پیامبر و اصحابش چنین کردند (حج تمتع بجا آوردند) لکن من خوشم نمى آید !!!که اینان در حالى به حج بروند که با همسرانشان حلال شده باشند (متعه حج را انجام داده باشند )( البته قسمت آخر متن کلمات بسیار رکیکی دارد که آن را تحت اللفظی معنا نکردیم) توجیهات خنده دار مولف کتاب بلکه گمرا ه شدی :1-واقعیت امر این است که حضرت عمر متعه حج را حرام قرار نداده و نهی او از متعه ی حج، نهی تحریم نبوده است بلکه او قصد داشت تا مردم را به آنچه که افضل است هدایت کند. این نهی، نهی اولویت بود، منظورش این بود، که تمتع در ضمن حج انجام نگیرد بهتر است، زیرا در صورت انجام عمره، در ایام حج، خانه خدا در بقیه ی ایام سال از معتمرین و عمره کنندگان ممکن است خالی باشد. لذا مردم را به صورت اختیاری از ضم کردن عمره با حج منع می کرد، نه به صورت تحریم ـ در روایات صحیحه اباحت عمره از حضرت عمر ثابت است. حضرت ابن عباس از حضرت عمر روایت می کند، فرمود: سوگند به الله، من شما را چگونه از تمتع منع می کنم؟ حال آنکه تمتع در قرآن آمده و رسول اللهr آن را انجام داده است. یعنی (عمره فی الحج) 2- . . . از روایات صحیح ثابت است که حضرت ابوذر حج تمتع را مطلقاً حرام می دانست. در صحیح مسلم عن ابراهیم التیمی عن ابیه عن ابی ذرy، قال: ((کانت المتعه فی الحج لأصحاب محمد خاصه)) یعنی حج تمتع مخصوص اصحاب رسول اللهr بود و برای بعدها جایز نیست. حضرت ابوذر نزد شیعه از صحابه مقبولین و منتخبین است اگر خطا در یک مساله مقتضی قدح و عیب است باید شامل ابوذر نیز بشود، مگر در صورتی که هدف مهم فقط و فقط عیب جویی از عمر باشد!؟ - خوانندگان محترم باید دقت کنند، آقای تیجانی حدیثی را که اهل سنت در منابع خود آن را ذکر کرده اند، را بدلیل اینکه او فکر می کند این حدیث عیبی را متوجه عمر می کند، صحیح می داند و از آن استدلال می کند و بوسیله آثار متعدد دیگری از خود عمر ثابت کردم آنچه را که مخالف این روایت است و بدون تردید آقای تیجانی آن آثار را بدلیل اینکه در مدح عمر هستند عقلاً و شرعاً باطل می داند!؟ پاسخ ما :اولا ترجمه این روایت"واللّه انى لأنهاکم عن المتعه وانّها لفى کتاب اللّه ولقد فعلها رسول اللّه صلى الله علیه و سلم یعنى العمرة فی الحج»"که گفته اید یعنی عمر می گفت سوگند به الله، من شما را چگونه از تمتع منع می کنم؟ حال آنکه تمتع در قرآن آمده و رسول اللهr آن را انجام داده است. یعنی (عمره فی الحج) اینگونه نیست بلکه بدین صورت است که : ابن عباس مى گوید: از عمر شنیدم که مى گفت: به خدا قسم من شما را از متعه نهى کردم در حالى که در کتاب خدا هست و تحقیقا رسول خدا صلى الله علیه و آله آن را انجام داد. - یعنى عمره در حج وهیچ قرینه ای در جمله وجود ندارد که ما بگوییم منظور عمر آنگونه بوده که شما ترجمه کرده اید بخصوص که همراه با لوازم تاکید آمده است بلکه ترجمه ما درست است که روایات زیادی از اهل سنت آنرا تایید می کند از جمله : أَنَّهُ کَانَ یُفْتِی بِالْمُتْعَةِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ رُوَیْدَکَ بِبَعْضِ فُتْیَاکَ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی النُّسُکِ بَعْدُ حَتَّى لَقِیَهُ بَعْدُ فَسَأَلَهُ فَقَالَ عُمَرُ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَدْ فَعَلَهُ وَأَصْحَابُهُ وَلَکِنْ کَرِهْتُ أَنْ یَظَلُّوا مُعْرِسِینَ بِهِنَّ فِی الْأَرَاکِ ثُمَّ یَرُوحُونَ فِی الْحَجِّ تَقْطُرُ رُءُوسُهُمْ...یعنى من مى دانم که پیامبر و اصحابش چنین کردند (حج تمتع بجا آوردند) لکن من خوشم نمى آید !!!که اینان در حالى به حج بروند که با همسرانشان حلال شده باشندصحیح مسلم، ج 2 ص 896، کتاب الحج، باب 22، ح 157.پس می بینیم که عمر با اینکه اذعان دارد که پیامبر (ص) واصحابش آنرا انجام داده اند ولی از انجام آن کراهت دارددر حالی که درقرآن کریم خطاب به مسلمین آمده است که شما را نرسد در حکمی که خدا ورسولش داده اند اظهار نظر بکنید در حالی که می بینیم عمر با ر ها در مقابل حکم خدا ورسولش ایستادگی ومقاومت کرده استیکی دیگر از روایاتی که نظر ما را تایید می کند این روایت است : حَدَّثَنِی حَامِدُ بْنُ عُمَرَ الْبَکْرَاوِیُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِی نَضْرَةَ قَالَکُنْتُ عِنْدَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَأَتَاهُ آتٍ فَقَالَ إِنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ وَابْنَ الزُّبَیْرِ اخْتَلَفَا فِی الْمُتْعَتَیْنِ فَقَالَ جَابِرٌ فَعَلْنَاهُمَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثُمَّ نَهَانَا عَنْهُمَا عُمَرُ فَلَمْ نَعُدْ لَهُمَاْ ابو نضرة مى گوید من نزد جابر بن عبد اللّه بودم یکى آمد وگفت ابن عباس و ابن زبیر در دو متعه (متعه حج و متعه نساء) اختلاف کردند جابر گفت:«فعلناهما مع رسول اللّه صلى الله علیه و سلم ثمّ نهانا عنهما عمر فلم نعدلهما».(یعنى ما در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله هر دو را انجام مى دادیم سپس عمر ما را از هر دو نهى کرد و دیگر آنها را انجام ندادیم) صحیح مسلم باب التقصیر فی العمره ص59تمتعنا على عهد رسول اللّه صلى الله علیه و سلم فنزل القران قال رجل برأیه ما شاء».«انزلت آیة المتعة فی کتاب اللّه ففعلناها مع رسول اللّه صلى الله علیه و سلم ولم ینزل قرآن یحرمه ولم ینه عنها حتى مات قال رجل برأیه ما شاء».که معنای به طور خلاصه چنین است :آیه متعه در کتاب خدا نازل شد وما آن را همراه رسول خدا انجام دادیم وآیه ای در حرمت آن نازل نشد ورسول خدا (ص) نیز از آن نهی نکرد تا اینکه رحلت نماید مگر اینکه مردی به رای خود نظری داد نیز مشابه آن که در صحیحین آمده است و حتى مسلم در یکى از روایاتش مى نویسد:«وقال ابن حاتم فی روایته ارتأى رجل برأیه ما شاء یعنى عمر».>یعنى آن کس که به رأى خود نظرى داد عمر بودروایتی در صحیح مسلم در باب حج آمده است که رسول خدا وقتی اصحاب را به متعه فرمان داد عده ای مخالفت کردند تا اینکه ایشان غضب آلود شدند از نظر عمر متوجه می شویم که یکی از مخالت کنندگان همان عمر بوده که رسول خدا را به غضب آورده است وکسی که رسول خدا از او به خشم آید تکلیفش مشخص است واما در مورد اینکه این آقا گفته جناب ابوذر رحمه الله علیه متعه حج را مخصوص اصحاب پیامبر (ص) می داند باید گفت اولا بر فرض صحت سند روایت شیعه پیرو دستورات پیامبر (ص) واماان معصوم است وهچ وقت هم نگفته جناب ابوذر معصوم وقول او حجت است واین روایات هم به نقل از جناب ابوذر است وایشان نظر شخصی خودش را گفته است ثانیا در روایتی که در بالا آمده صریحا عبد الله بن جابر گفته عمر ما را از این عمل نهی نمود ودر روایتی دیگر هم سعد بن ابی وقاص همین سخن را می گوید پس اگر با فرض اینکه متعه حج مخصوص اصحاب بوده در اینجا عمر اصحاب را هم از این کار منع می کند وباز بر خلاف سنت رسول خدا عمل می کند ( گذشته از این اگر مخصوص اصحاب پیامبر (ص) ودر زمان خود ایشان بود اصحاب ،خود این را می دانستند ونیازی نبود عمر آنان را از این کار منع نماید ثالثا اگر متعه مخصوص اصحاب پیامبر (ص) بود عمر فتوی خود را مستند به فرمایش رسول خدا (ص) می کرد در حالی که می بینیم خودش اذعان دارد با اینکه می داند متعه در زمان پیامبر (ص) اجرا می شده ولی از انجام آن کراهت دارد!!!واما اینکه گفته شده چرا شیعیان آن روایاتی که مطابق میلشان اگر در صحیحین هم آمده باشند آنرا قبول دارند وبه آنها استناد می کنند ولی اگر بر خلاف اعتقادات آنها باشد آنرا رد می کنند باید گفت که این شیوه معقولی است ما وقتی که روایتی که از اهل بیت وارد شده باشد ویا مطلبی که در قرآن آمده باشد در هر کتابی باشد قبول می کنیم خواهاین کتاب کتاب اصول کافی باشد یا صحیح بخاری ولی اگر مطلبی باشد که مخالف قرآن وسنت باشد حتی در کتاب های معتبر خودمان هم باشد آنرا قبول نداریم واما در مورد اینکه اهل سنت می گویند متعه در زمان فتح مکه حرام شده وعده ای دیگر نیز می گویند در روز خیبر وحتی از زهری روایت می کنند که او از حضرت علی (ع) نقل کرده که ایشان فرموده در روز فتح خیبر پیامبر (ص) گوشت خر ومتعه را حرام قرار داده باید بگویم جواب این مسئله در مقاله ای در سایت ولی عصر (عج) باعنوان خلفا در صحاح آمده ومن فقط اختصارا اشاره می کنم به اینکه در سند این روایت زهری وجود دارد که چون این فرد از دشمنان حضرت علی (ع) بوده وایشان را جهنمی می داند و با قاعده ای که رسول خدا فرموده که دشمنان علی (ع) منافق ومنافق نیز دروغگو است پس استدلال به روایات او صحیح نیز وارزشی ندارد بلکه در تمامی روایات نقل شده از اهل بیت علیهم السلام همواره ایشان بر حلیت متعه تاکید داشته وبه آن امر نموده اند السلام علی من التبع با الهدی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image