تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

نظر مشروح قرآن درباره ى معاد جسمانى - روحانى چيست؟ آيا در قرآن براى معاد جسمانى - روحانى مصداق و نمونه اى ذكر شده است؟


اين كه قرآن مجيد معاد را، جسمانى - روحانى مى داند جاى ترديد نيست، چنان كه چند نمونه از آيات نورانى در اين زمينه ذكر شد. برخورد قرآن با منكران معاد جسمانى - روحانى بسيار جالب و حكيمانه است. ابتدا امكان اين واقعيت و بعد وقوع آن را گوشزد مى كند. منطق قرآن در برخورد با كسى كه استخوان هاى پوسيده را خدمت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) آورده و مى گويد: چه كسى اين ها را دوباره زنده مى كند[1]، اين گونه است: اگر كوزه اى بشكند كوزه گر سازنده ى آن قدرت دارد كه كوزه اى از نو بسازد؛ اگر كارخانه ى پيچيده اى ويران شود، مهندس آن قدرت بازسازى آن را دارد؛ هيچ عاقلى اين دو ادعا را انكار نمى كند، بلكه احداث و ساخت اوليه را مشكل تر از بازسازى مى دانند؛ چون آفرينش اول، كه حتى مواد اوليّه هم در كار نبود، سخت تر بوده است. قرآن مجيد مى فرمايد: (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْق عَلِيمٌ)[2] وبراى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: چه كسى اين استخوان ها را زنده مى كند در حالى كه پوسيده است؟! بگو: همان كسى آن را زنده مى كند كه نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقى داناست. (وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ)؛[3] او كسى است كه آفرينش را آغاز مى كند؛ سپس آن را باز مى گرداند و اين كار براى او آسان تر است. نمونه هاى آشكار 1. فصل بهار و پاييز، روييدن گياهان و خشكيدن آنها، بهترين گواه و آينه ى تمام نماى معاد جسمانى - روحانى است: (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْيِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ)؛[4] او زنده را از مرده بيرون مى آورد و مرده را از زنده و زمين را پس از مردنش حيات مى بخشد و به همين گونه روز قيامت (از گورها) بيرون آورده مى شويد. (فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)؛[5] و به وسيله ى ابرها آب را نازل كرديم و با آن از هر گونه ميوه اى (از خاك تيره) بيرون مى آوريم اين گونه (كه زمين هاى مرده را زنده كرديم) مردگان را (نيز در قيامت) زنده مى كنيم، شايد (با توجه به اين مثال) متذكر شويد. اگر رطوبت، حرارت و نسيم بهارى، زمين مرده و بذرهاى خفته و بى حركت را به جنبش و رويش وامى دارد، نفخه ى صور نيز اجسام بى حركت را حيات مجدد مى دهد: (وَ اللّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الاَْرْضِ نَباتاً ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً)؛[6] و خداوند شما را هم چون گياهى از زمين رويانيد، سپس شما را به همان زمين باز مى گرداند و بار ديگر شما را خارج مى سازد. در هر سه آيه ى مذكور، زنده شدن دوباره ى انسان ها به زنده شدن دوباره ى گياهان تشبيه شده است و بسيار روشن است كه خروج مجدد گياهان و زندگى دوباره ى آنها پس از سپرى شدن مرگ و خواب زمستانى، يك زندگى كاملا مشابه و همانند زندگى پيشين است؛ با تمام جسم و نيروى گياهى زنده مى شوند بدون كم و كاست؛ پس زندگى دوباره ى انسان ها در سراى آخرت نيز با جسم و نيروى هاى اولى، از جمله روح و ادراكات آن خواهد بود. 2. خدايى كه از دل درخت سبز، آتش سرخ بيرون مى آورد و به نحوى آب و آتش را جمع كرده، آيا حيات را از دل مرگ بيرون نمى آورد؟ اگر انرژى هاى حيات بخش خورشيد را كه در دل چوپ مرده ى درختان مدفون شده اند بيرون مى كشد؛ حيات مجدد انسان را نيز از دل خاك هاى مرده بيرون مى كشد: (قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْق عَلِيمٌ الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الاَْخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ)؛[7] بگو: همان كسى آن را زنده مى كند كه نخستين بار آن را آفريد، و او به هر مخلوقى داناست؛ همان كسى كه براى شما از درخت سبز آتش آفريد و شما به وسيله ى آن، آتش مى افروزيد. 3. ذكر نمونه هاى تاريخى، واقعى و مورد پذيرش اديان ديگر نيز دليل ديگرى است؛ در اين جا به ذكر چند نمونه ى قرآنى از داستان زنده شدن مجدد بسنده مى شود: الف) زنده شدن مجدد پرندگان كشته شده در داستان مربوط به حضرت ابراهيم (عليه السلام). قرآن مجيد راجع به داستان حضرت ابراهيم (عليه السلام) مى فرمايد: (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَل مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)؛[8] و هنگامى كه ابراهيم گفت: خدايا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مى كنى؟ فرمود: مگر ايمان نياورده اى؟ عرض كرد: چرا، ولى مى خواهم قلبم آرامش يابد. فرمود: پس چهار نوع از مرغان را انتخاب كن و آنها را (پس از ذبح كردن) قطعه قطعه كن (و در هم بياميز) و بر هر كوهى، قسمتى از آن را قرار بده؛ بعد آنها را بخوان؛ به سرعت به سوى تو مى آيند؛ و بدان كه خداوند، قادر و حكيم است. در اين آيه ى شريفه زنده شدن دوباره ى آن پرندگانى كه كشته شده و به هم آميخته شده بودند، روزنه و پلى براى رسيدن به يقين و معاد جسمانى - روحانى انسان ها قرار داده شده است. زندگى مجدد آن پرنده ها، بدون نيروى حركت و ادراك نبود تا تنها معاد جسمانى را برساند؛ هم چنين تنها برگشت روحى نداشتند تا فقط معاد روحانى را برساند؛ بلكه زندگى مجدد آنها مانند زندگى پيشينشان با جسم و نيروهاى جسمى و روحى بود. ب) زنده شدن مقتول بنى اسرائيل؛ و گروهى از بنى اسرائيل. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد: (وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِيها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللّهُ الْمَوْتى وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)؛[9] و (به ياد آوريد) هنگامى كه فردى را به قتل رسانديد؛ سپس درباره ى (قاتل) او به نزاع پرداختيد؛ و خداوند آنچه را مخفى مى داشتيد، آشكار مى سازد. سپس گفتيم: قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد (تا زنده شود و قاتل را معرفى كند). خداوند اين گونه مردگان را زنده مى كند و آيات خود را به شما نشان مى دهد؛ شايد انديشه كنيد. آنچه از لحن آيات و صريح روايات مربوط به اين داستان به دست مى آيد، اين است كه شخص كشته شده، مانند حالت پيش از مرگ خويش زنده شد (با جسم و روح). در قسمت پايانى اين آيه خداوند سنّت كلى زنده كردن دوباره ى مردگان به همين شيوه را نيز ذكر مى كند؛ پس زندگى بعد از مرگ مانند زندگى پيش از مرگ است؛ (كَذلِكَ يُحْيِى الله المُوتى)[10]. سرگذشت شمارى از بنى اسرائيل را كه از ترس بيمارى طاعون و مرگ، از شركت در جهاد خوددارى و به مكان ديگرى فرار كرده بودند، در آينه ى وحى چنين به تصوير كشيده شده است: (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ...)؛[11] آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانه هاى خود فرار كردند، و آنان هزارها نفر بودند؟ خداوند به آنها گفت: بميريد! سپس خداوند آنها را زنده كرد و... زندگى و برگشت مجدد آنها جسمانى - روحانى است؛ درست مانند زندگى نخست آنها؛ لذا قرآن كريم به طور مطلق مى فرمايد: (ثُمَّ أَحْياهُمْ)يعنى آنها را زنده كرديم؛ نه اين كه صرفاً زندگى روحانى و يا جسمانى به آنها برگشته باشد. روايات نيز مؤيد همين حقيقت اند.[12] شيخ طوسى مى فرمايد: اين آيه بهترين دليل عليه كسانى است كه عذاب قبر و رجعت را انكار كرده اند؛ چون زنده كردن در قبر و رجعت، مانند زنده شدن همين عده است كه براى عبرت بود.[13] ج) زنده شدن حضرت عزير بعد از چندين سال. خداوند براى كسى كه جوياى حقيقت معاد جسمانى - روحانى بود يك پاسخ عينى، ملموس و مشهود داد تا براى او و تمام انسان ها حجت آشكار باشد كه منطق قرآن در بحث معاد، همان معاد جسمانى - روحانى است: (أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى قَرْيَة وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنّى يُحْيِي هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عام فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ)؛[14] يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد در حالى كه ديوارهاى آن به روى سقف ها فرو ريخته بود (و اجساد و استخوان هاى اهل آن، در هر سو پراكنده بود؛ او با خود) گفت: «چگونه خدا اين ها را پس از مرگ زنده مى كند؟» (در اين هنگام) خدا او را يكصد سال ميراند، سپس زنده كرد و به او گفت: «چه قدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز، يا بخشى از يك روز.» فرمود: «نه بلكه يكصد سال درنگ كردى! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود (كه همراه داشتى با گذشت سال ها) هيچ گونه تغيير نيافته! ولى به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشى شده است؛ اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر توست، و هم) براى اين كه تو را نشانه اى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهيم (اكنون) به استخوان هاى (مركب سوارى خود) نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مى دهيم و گوشت بر آنها مى پوشانيم.» هنگامى كه (اين حقايق) بر او آشكار شد گفت: «مى دانم خدا بر هر كارى تواناست». همان طور كه مشاهده مى شود، حديث نفس (با خود گفتن) اين شخص، تعجب و سؤال از كيفيت معاد جسمانى - روحانى بود، پاسخ نيز مناسب با سؤال و نياز بود. پی نوشتها:[1]. ناصر مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 5، ص 144. [2]. سوره ى يس، آيه ى 78 ـ 79. [3]. سوره ى روم، آيه ى 27. [4]. سوره ى روم، آيه ى 19. [5]. سوره ى اعراف، آيه ى 57. [6]. سوره ى نوح، آيه ى 17ـ18. [7]. سوره ى يس، آيه ى 79ـ80. [8]. سوره ى بقره، آيه ى 260. [9]. سوره ى بقره، آيه ى 72 ـ 73. [10]. مفسرين شيعه و سنى اتفاق دارند كه مقتول بنى اسرائيل زنده شد و قاتل خود را معرفى كرد و سپس مرد. ر.ك: جلال الدين سيوطى، الدر المنثور، ج 1، ص 79؛ طبرى، جامع البيان، ج 1، ص 285 و ابن كثير، تفسير قرآن العظيم، ج 1، ص 112. [11]. سوره ى بقره، آيه ى 243. [12]. ر.ك: به تفاسير شيعه و سنى ذيل همين آيه؛ به طور نمونه: فخر رازى، التفسير الكبير، ج 6، ص 162، چند روايت نقل مى كند كه همگى بر زنده شدن مجدد اين گروه اتفاق دارند. [13]. شيخ ابى جعفر طوسى، التبيان، ج 2، ص 283؛ و نيز ابن كثير مى گويد: در زنده شدن اين گروه، عبرت و پندى است براى مردمان و دليل آشكارى است بر صحت تحقق معاد جسمانى - روحانى در قيامت؛ تفسير القرآن العظيم، ج 2، ص 298. [14]. سوره ى بقره، آيه ى 259. منبع: آخرين سفر، رحيم لطيفى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1385) .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image