روابط دوستانه (آیین دوست یابی) علم خواه /

تخمین زمان مطالعه: 207 دقیقه

روابط دوستانه یا آیین دوست یابی مولف: سید مصطفی علم خواه به نام حضرت دوست


روابط دوستانه یا آیین دوست یابی مولف: سید مصطفی علم خواه به نام حضرت دوست درخت دوستى بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنى برکن که رنج بى شمار آرد پیش درآمد - نیاز به دوست از معدودى افراد که بگذریم، هر انسانى در زندگى خود پیوندها و روابطى با دیگر هم نوعان خود دارد. این پیوندها و روابط گاهى از مرز روابط مصلحتى و سودجویانه فراتر میرود و به روابط و پیوندهایى مى انجامد که پرتوى از معنویت در آن تجلى دارد. این نوع روابط را اصطلاحاً (دوستى) مى نامند. دوست گزیدن و دوستى نمودن یکى از نیازهاى فطرى و غریزى انسان است. رفتارى است که تمامى انسانها در طول زندگى از خود بروز مى دهند، از آن سود مى برند، با آن آرامش مى یابند و قسمت بزرگى از خوشبختى خود را بوسیله آن تامین مى کنند. فرزندم... نخست دوست و سپس راه!(1) زندگى راه پرفراز و فرودى است که براى گذر از آن ابتدا باید دوستان و یاورانى برگزید و سپس به راه افتاد. بدون وجود دوستان و یاران، چگونه انسان قادر خواهد بود از گردنه ها و راههاى دشوار زندگى بگذرد؟ تحقق بخشیدن به اهداف و حل مشکلات زندگى آدمى را بر آن مى دارد که شبکه وسیعى از روابط اجتماعى را براى خود ایجاد نماید. به راستى کسى که از چنین امکانى برخوردار نیست، چگونه موفق خواهد بود؟ آیا هرگز شنیده اید که یک رهبر بزرگ اجتماعى بدون یارى دوستانش پله هاى مجد و عظمت را پیموده باشد؟ حقیقت آن است که بدون محبت و هنر ارتباط با انسانها، دوستى ها شکل نمى گیرد و بدون دوستیها، آدمى تنها مى ماند و انسان تنها ،هرگز موفقیتى نخواهد داشت. چه ناتوان است کسى که قادر نیست براى خویش دوستانى برگزیند و از تنهایى خارج شود و چه سخت و دهشت زا است تنهایى و بى یاورى. جلب قلوب دیگران و اینکه آدمى محبوب سایرین باشد، او را دوست بدارند و با او دوستى کنند، هنر بزرگى است که باید آموخت و توانایى عظیمى است که باید تحصیل نمود. کسى که این هنر و توانایى را ندارد، از ناتوانى بزرگى رنج مى برد و از او ناتوان تر کسى است که قدرت حفظ و نگاهدارى دوستان خود را ندارد. دوستانى که با دشوارى و پیروزمندى به آنان دست یافته است، به آسانى ضایع مى کند و از دست مى دهد. امیرالمؤمنین على (ع) در این زمینه فرموده است: ناتوان ترین مردم کسى است که از بدست آوردن برادران ناتوان باشد و ناتوان تر از او کسى است که برادرانش را از دست مى دهد (اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان و اعجز منه من ضیع من ظفر به منهم)(2) هنر دوستى هر که باشد هم نشین دوستان هست در گلشن میان بوستان دوستى هنر است و ساختن. هنر است؛ زیرا باید در ایجاد دوستى و پدیدآوردن دوستان، ذوق و سلیقه، اندیشه، دل و وجدان خویش را با هم به کار گیریم و ساختن است؛ زیرا باید دوستى هایمان را بسازیم، آنگونه که خانواده هایمان را مى سازیم و شکل مى دهیم. هر گاه فردى تصمیم بگیرد که تا مى تواند دلهاى مردم را در اختیار گیرد و تمرین این کار بزرگ و سترگ را آغاز نماید، بزودى خویش را در گلستانى خواهد یافت پر از گلها و پروانه ها، و اما اگر چنین تصمیمى نگیرد، دیرى نخواهد پایید که خود را در ریگستانى بیابد، مسکن بادها و توفانها... . دوستان گنجها و معدنهایى هستند که باید آنها را کاوش کرد و به منظور کشف آنها متحمل رنج و زحمت شد و سنگ و گوهر ایشان را بازشناخت. سنگ بدست نیاوریم و گمان کنیم که گوهر یافته ایم! دوستى و اخلاق دوستى اخلاق را تغذیه مى کند و اصول آن را به ثمر مى نشاند. صفات زیبایى همچون عدالت، انصاف، همکارى، فروتنى، یکرنگى، صداقت، سخاوت و دهها ارزش دیگر که بدآنهاباور داریم، همه در پیوند و رابطه با سایر مردمان واقعیت عملى به خود مى گیرند و حقیقت ما را مى سازند. بدون داشتن شمار بزرگى از دوستان و آشنایان چگونه ممکن است چنین تحقق یابد؟ ارتباط با دوستان این امکان را فراهم مى آورد که نیکوترین صفات انسانى و الهى را در پیوند با ایشان تمرین نماییم و دل و جان خویش را به آنها بیاراییم. تاثیر دوستى دوستى یک مساله عادى نیست، موضوعاتى است که به نحو بسیارى موثرى با سرنوشت انسان ارتباط دارد، پیوندى است که همه ما کم و بیش از آن برخورداریم و تأثیر مى پذیریم. دوستى گاهى آنقدر افراد را به هم نزدیک مى نماید که دیگران قدرت تمیز و تفکیک میان آنها را از دست مى دهند. شخصیت ها و نفس هاى واحدى که در دو بدن جریان دارند. افکار، عواطف و احساس هایى که وحدت یافته اند و اخلاق و رفتارى که یکى شده اند. على (ع) چه زیبا به این حقیقت اشاره نموده است آنگاه که فرمود: دوستان یک جان اند در تن هاى پراکنده (الاصدقا، نفس واحده فى جسوم متفرقه)(3) تأثیر دوست بر دوست نیز ناگهانى و ملموس نیست تا به راحتى بتوان نیک و بد آن را بازشناخت. تأثیر دوستى بسیار تدریجى، اندک اندک و پنهان است به همین دلیل کسانى که از طریق دوستى نمودن منحرف مى شوند، گاهى هرگز متوجه انحراف خود نمى گردند. اگر این دو حقیقت مهم، یعنى 1) قابلیت انسان براى تأثیرپذیرى از دوستان و 2) نامریى و تدریجى بودن تأثیر دوست بر دوست را مد نظر قرار دهیم، به اهمیّت دقت در پیوند دوستى در زندگى و جامعه و ضرورت اهتمام به آن پى خواهیم برد. پس ببین که با چه کسى دوستى مى کنى، از چه کسى تأثیر مى پذیرى و چه الگویى را براى شبیه شدن برگزیده اى و از آن بالاتر، در قیامت با چه کسى محشور مى شوى، زیرا در روایات فراوانى آمده است: هر کسى در قیامت با محبوب خویش محشور مى شود. رسول خدا (ص) در این زمینه فرموده است: هر کس مردمى را دوست بدارد، در قیامت با آنان محشور مى شود (من احب قوما حشر معهم)(4) و همچنین از امیر مومنان على (ع) است که: از شخص درستکار فراگیر و با بهترین دوستان دوستى کن، زیرا بهره انسان همان است که بدست آورده است و در قیامت همراه کسى خواهد بود که دوستش میدارد (خذ من صالح العمل و خالل خیر خلیل، فان للمرإ ما اکتسب و هو فى الآخره مع من احب)(5) اقسام دوستى و دوستان عرصه هاى دوستى هنگامى که انسانى کسى یا چیزى را دوست می دارد، این دوستى به خاطر زیبایى ها و خوبى هایى است که در محبوب او هست و اگر از چیزى یا کسى گریزان و فرارى است، ریشه این گریز ،در زشتى و ناموزونى آن است. معمولا انسان در ارتباط و برخورد با طبیعت مادى، از بهترین و مفیدترین امکانات آن بهره مى گیرد تا مسیر زندگى را با بهروزى و کامیابى طى کند. او وظیفه خود را در مقابل طبیعت و جهان ماده فراگرفته و مى داند که باید مرز خوبى ها را از بدى ها، مفیدها را از مضرها و مناسب ها را از نامناسب ها باز شناسد، آنگاه به خوبى ها گرایش پیدا کند و از بدى ها دورى گزیند. همین انسان براى این که روابط انسانى و اجتماعى خود را طرح ریزى کند، در برخورد با همنوعان خود با مقوله پیچیده اى روبرو مى شود. انسان ها داراى سلیقه ها، علاقه ها، استعدادها و توانمندى هاى گوناگون هستند به طورى که نمى توان با همه آنها، با یک شیوه ارتباط برقرار کرد. در سطحى بالاتر، هر فرد مسلمان وظیفه اساسى تولى و تبرى را نیز بر عهده دارد؛ به این معنى که لازم است گرایش ها و دورى هاى خود را کاملا حساب شده گزینش نماید. مسلمان نمى تواند متاع گرانسنگ "محبت" خود را در هر بازارى، داد و ستد کند. بنابر این آنجا که لازم است دست رد به سینه بیگانگان بزند، در برابر خواسته هاى ایشان "نه" میگوید، زیرا از آموزه هاى دینى فراگرفته است که نمى تواند هر نامحرمى را بر سر سفره محبت بنشاند. محبت امانتى است خدایى و عرضه آن در عرصه هاى ناروا، پیامدهاى وخیمى در بر دارد. بنابر این شناختن عرصه هاى دوستى بسیار ضرورى است، زیرا این شناخت زیربناى برخوردهاى انسانى را پى ریزى مى کند. اگر عرصه هاى امن از لغزشگاه ها بازشناخته شود، دوستى ها پرثمر، ریشه دار و بادوام خواهد شد و اگر شناخت خوبى نسبت به این موضوع حاصل نشود، روابط دوستانه سست و بى ثمر خواهد گردید. آنجا که افلاطون مى گوید: "جان را فداى یاران موافق کنید!"(6) اشاره به عرصه هاى امن دوستى دارد و آنجا که سعدى در گلستان همیشه خرمش گوید: "این دغل دوستان که مى بینى - مگسانند گرد شیرینى"(7) اشاره به ساحت آفت خیز دوستى مى کند. لازم است گلستان ها و بوستان هایى از دوستى که مى توان قدم در آن ها نهاد را از باطلاق ها و سنگلاخ هاى آن بازشناخت، زیرا که هر نوع رابطه و پیوند دوستى همچون مسیرى است که علامت ها و هشدارهایى دارد. با شناختن این علامت ها مى توانیم مسیر زندگى را به سلامت بپیماییم و به کمال نهایى خویش برسیم. اقسام دوستان در کلام معصومین (ع) 1 . واقعى و ظاهرى مولاى متقیان حضرت على (ع) در پاسخ سؤال مردى که از برادران سؤال کرده بود، ایشان را به دو دسته تقسیم نموده و فرموده است: برادران دو طبقه اند، برادران درخور اعتماد و صمیمى و برادران خوش برخورد و ظاهرساز. نوع اول (برادران صمیمى) دوستانى هستند که رشته هاى اعتماد و صمیمیت شمارا به یکدیگر پیوند داده و رابطه تو با آنان خالى از هر گونه عیب و آلودگى است. اینان در حقیقت به منزله "دست"اند که به وسیله آنان دشمن را مى کوبى، و به مثابه "بال"اند که با آنها در جامعه پرواز مى کنى و چونان خانواده اند که با آنان در زندگى انس مى گیرى و در هنگام تنگدستى و نیاز نیز "مال"اند. پس اگر به برادرت اعتماد داشتى از مال و جانت براى او دریغ مکن! با دوستش دوستى، با دشمنش دشمنى نما! رازش را پنهان دار و خوبى اش را آشکار ساز و بدان که ایشان به لحاظ فراوانى از کبریت احمر نیز کمیاب ترند. نوع دوم (برادران ظاهرى) دوستانى هستند که رشته اعتماد کامل تو را به ایشان پیوند نداده است. در این مورد مى توانى در حد خوردن و آشامیدن و لذت بردن از آنان بهره مند شوى. دست نیافتن به دوستان و برادران قابل اعتماد به این معنا نیست که با ایشان قطع ارتباط کنى و تنها بمانى! لذت معاشرت را از ایشان دریغ مدار و چون با تو خوش رویى و خوش گویى کردند تو نیز با آنان چنین باش و بیش از این از ایشان توقع نداشته باش!(8) 2. شایسته و ناشایسته حضرت صادق آل محمد (ع) در کلام شریفى دوستان را به لحاظ دیگرى به سه دسته تقسیم نموده است: دسته اول: دوستان عاقلى که همواره همچون غذا بدیشان نیازمندیم، برادران خردمندى که از آنها نظرخواهى و با ایشان تبادل آرا مى نماییم. دسته دوم: دوستانى که پیوسته ایجاد مشکل و دردسر مى کنند. اینان مردمانى احمق و نادانند. انسان نادان حتى اگر کسى را دوست بدارد به او زیان مى رساند. و دسته سوم: دوستانى که از فهم و درک و تجربه خوبى برخوردارند، اما درخور اعتماد و اطمینان کامل نیستند. اینان همچون دارو هستند که تنها در مواقع نیاز از آن استفاده مى شود. بر ما است که از فکر و تجربه این اشخاص استفاده کنیم.(9) 3. سودمند و زیانبخش سرور آزادگان و سالار شهیدان عالم امام حسین (ع) در فرمایشى برین برادران را به چهار گروه تقسیم نموده است: اول: برادرى که دوستى اش به سود تو و اوست. دوم: برادرى که دوستى اش تنها به سود تو است. سوم: برادرى که به زیان تو است. و چهارم: برادرى که دوستى اش نه به سود تو است و نه به سود خودش. ( ا لاخوان اربعة: فاخ لک و له، و اخ لک و اخ علیک و اخ لا لک و لا له) سپس در توضیح هر یک فرموده است: آن که برادرى اش به سود تو و اوست برادرى کسى است که مى داند اگر برادرى کامل شود، زندگى هر دو شیرین مى گردد و اگر برادرى کاستى گیرد، خوشى هر دو تباه مى شود و برادرى اى که تنها به سود تو است، برادرى کسى است که چون به برادرى راغب است، به دنیا طمع نمى ورزد و با همه وجودش به تو سود مى رساند. و برادرى اى که به زیان تو است، برادرى کسى است که منتظر گرفتارى تو است، با تو یک دل نیست، میان مردم بر ضد تو دروغ مى بافد و حسودانه به چهره ات مى نگرد، پس لعنت خداى یگانه بر او باد! و برادرى کسى که نه به سود تو است و نه به سود خودش، دوستى شخص احمق است، کسى که خودش را بر تو مقدم مى شمارد و به تو بخل مى ورزد!(10) دوستى به خاطر خداوند مهمترین تقسیم دوستى، تقسیم آن بر اساس نیت است، نیت و انگیزه است که به هر عملى از جمله ارتباط دوستانه رنگ ارزشى مى زند. دوستى به خاطر خداوند، یعنى دوستى اى که نیت و انگیزه آن تحصیل رضایت و خشنودى خداوند متعال است. بعضى از مردم براى رسیدن به مال و مقام دنیایى دوستى مى ورزند و گروهى براى رسیدن به خداوند، و کسب خشنودى او، برادرى و دوستى مى کنند. دوستى گروه اول بسیار سست، غیر قابل اعتماد وگاهى مضر و خطرناک است در مقابل، دوستى گروه دوم آنقدر والا و باارزش است که برابر با روایات، در قیامت شخص را بدون حساب به سرعت وارد بهشت مى کند. پیامبر گرامى اسلام (ص) در روایتى فرموده است: دوستى کسانى که براى خدا با هم دوست مى شوند، از بزرگترین شعبه هاى ایمان است. آگاه باشید، هر کس که دوستى و دشمنیشان در راه خداباشد. براى خدا عطا و منع کند، از برگزیدگان خداوند است. (ود المؤمن للمؤمن فى الله من اعظم شعب الایمان، الا ومن احب فى الله و ابغض فى الله و اعطى فى الله و منع فى الله، فهو من اصفیاء الله).(11) در روایتى از امام سجاد (ع) زینت بخش عبادت کنندگان، نقل شده است که فرمود: چون خداى بلندمرتبه و صاحب عزت، تمامى مردم را در روز قیامت گرد آورد، ندادهنده اى به بانگى که مردم شنوند گوید: آنها که به خاطر خداوند یکدیگر را دوست داشتند کیانند؟ گروهى از مردم برخیزند. پس به آنها گویند: بى حساب رهسپار بهشت شوید! فرشتگانى که در مسیر ایشان را ملاقات کنند گویند: کجا مى روید؟ گویند: به بهشت بدون حساب! پرسند: مگر شما چه گروهى از مردم هستید؟ گویند: براى خدا دوستى و دشمنى مى کردیم. آنگاه فرشتگان گویند: چه نیکو است پاداش اهل عمل! دوستى و دشمنى براى خداوند بلندمرتبه آنقدر نیکو و پسندیده است که هم سنگ و هم وزن ایمان شمرده شده است. پیشواى راستگوى مسلمانان، امام صادق (ع) فرمود: آیا ایمان جز دوستى و دشمنى در راه خداست؟! (هل الایمان الا الحب فى الله و البغض فى الله؟!)(12) پس کسى که دوستى و دشمنى اش بر اساس معیارهاى الهى و دینى نیست، نه براى دوستى و دشمنى اش بهایى هست و نه ایمانش از ارج و قدرى برخوردار است. انگیزه هاى دوستى سوال از زیبایى و خوش تیپى دوستم لذت مى برم، آیا چنین انگیزه اى براى دوستى صحیح است؟ پاسخ: دوستى و معاشرت با افراد زیبا و خوش تیپ به خودى خود اشکالى ندارد، ولى نیت و انگیزه اى که براى برقرارى و ادامه این رابطه دوستانه مطرح شده، نیاز به تامل و بازنگرى دارد. از فرصت دست داده استفاده مى کنیم و ضمن پاسخ گویى، انگیزه هاى مهم مودت و دوستى را دسته بندى مى نماییم. 1) کمالات و جذابیتها صفات اخلاقى برجسته و نیکو همچون سخاوت، عطوفت و مهربانى و نیز زیبایى هاى ظاهرى افراد، انگیزه هایى بسیار قوى براى ایجاد روابط دوستانه اند. بسیار مى شود که ما کسانى را به خاطر داشتن این ویژه گى هاى اخلاقى یا خصوصیت هاى جسمانى دوست داریم و از فراغ دوستانى که واجد چنین برجستگى هایى هستند، با درد و غم هم آغوشیم. فرمایش امام على (ع) و شعر نغزى که به دنبال آن مى آید، شاهدى براى این گفتار است. "سه چیز است که محبت را به ارمغان مى آورد: اخلاق نیکو، رفاقت نیکو و فروتنى"(13) آن دوست که دیدنش بیاراید چشم بى دیدنش از گریه نیاساید چشم ما را ز براى دیدنش باید چشم گر دوست نباشد به چه کار آید چشم نکته: این انگیزه مادامى که در جهت رضایت خداوند باشد، صحیح و پسندیده است، اما هنگامى که، با اهداف نفسانى همچون لذت جنسى، و سوء استفاده مالى و جانى آمیخته شود، ناپسند و نامشروع خواهد بود. انگیزه استفاده از زیبایى ظاهرى و طبیعى دوست و لذت بردن از آن به طور کلى نکوهیده و زشت نیست، زیرا انسان به طور طبیعى به زیبایى علاقه دارد و از آن لذت مى برد. دین نیز با زیبایى و لذت بردن از آن مخالفتى ندارد، چیزى که از نظر عقل و شرع ناپسند و مذموم شمرده شده، برانگیختن شهوت است تحریک و به هیجان آوردن قوه شهوت براى جوان مجردى که امکان ارضاى معقول و مشروع آن را در اختیار ندارد، یکى از مهمترین عوامل تهدیدکننده سلامت جسمى و روحى آن فرد است. گذشته از آن به هیجان آوردن شهوت اراده و ایمان شخص را متزلزل ساخته او را به ورطه هاى فساد و تباهى خواهد کشاند. در این زمینه سرور پرهیزکاران امام على (ع) فرموده است: از چیره شدن شهوت بر دل هایتان بپرهیزید، زیرا آغاز آن بندگى و پایانش هلاکت و نابودى است(14) چنانچه نظاره به دوست، همچون نگاه به گل و گیاه زیباى طبیعت باشد، مانعى ندارد، ولى اگر باعث تحریک قواى شهوانى گردد، مضر و مذموم است و باید از آن پرهیز نمود. 2) تامین نیازها: انسان آفریده اى است که در حیطه هاى شناختى، روانى، عاطفى، اجتماعى، شغلى، تربیت بدنى و مذهبى کمبودها و نیازهاى فراوانى دارد. این نیازها سبب مى شود تا آدمى براى تامین آنها تلاش و کوشش کند و به گفته برخى روانشناسان از این طریق به خود شکوفایى برسد.(15) پرواضح است که تامین نیازهاى جسمى و روحى انسان، در سامان یافتن زندگى و شکل گیرى هویت و شخصیت او نقشى اساسى و بنیادى دارد. یکى از بهترین و مؤثرترین راه هاى تامین نیازها، برقرارى روابط مؤثر دوستانه است. هر دوست به اقتضاء استعدادها و توانمندى هاى خود مى تواند برخى نیازهاى اساسى زندگى آدمى را برآورد. على (ع) در این زمینه فرموده است: "بهترین برادرانت کسى است که در کار زندگى هم دست و یاور تو باشد"(16) اکنون اجازه بدهید موضوع را از چشم انداز مقابل، نیز مورد توجه قرار دهیم، یعنى از ناحیه فردى که براى برآوردن نیازهاى دوستش خدمت مى کند. از این نظر گاه نیز یکى از مهمترین اهداف تعلیم و تربیت دینى ایجاد و تقویت روحیه خدمت به دیگران است. در گفتار پیشوایان معصوم (ع) خدمت به همنوعان نه تنها به عنوان یک فضیلت اخلاقى، بلکه از حقوق مسلم برادران ایمانى شمرده شده است. در زمان رسول خدا (ص) روزى مردى با تأخیر خدمت حضرت رسید، پیامبر (ص) سبب تأخیرش را جویا شد. آن مرد گفت: اى رسول خدا! برهنگى مرا از آمدن بازداشت. حضرت (ص) فرمود: مگر تو را همسایه اى نبود که داراى دو جامه باشد و یکى را به تو عاریه دهد؟ پاسخ داد: آرى بود اى رسول خدا. حضرت (ص) فرمود: پس او برادر تو نیست(17) ناپلئون بناپارت معتقد بود بهترین کار براى جذب قلوب مردم خیرخواهى و نیکوکارى نسبت به آنهاست(18) سعدى شیرین سخن درباره خدمت و نیکى به خلق چنین سروده است : کسى نیک بیند به هر دو سراى که نیکى رساند به خلق خداى 3) همدلى و همراهى: ورزش کوه نوردى، مثالى مناسب براى زندگى است. حرکت از مسیر دشت ها، گذشتن از تپه ها، عبور از درّه ها و ماهورها، برخورد با حوادث، درگیر شدن با خطرات و فتح قله هاى رفیع، هنر کوه نوردان مصمّمى است که دست به دست هم داده با اعتماد و اتکال به خداوند راه مى پیمایند. راه کمال نیز، راه عبور از موانع و سختى ها و صعود به قله هاى خوشبختى است و این راه را نیز براى پیمودن به رفیقان همدل و همراهان هم عهد، نیازمند است. همان طور که مسیر کوه پیمایى فراز و نشیب هایى دارد، جریان زندگى نیز توام با مشکلات و چالش هایى است و همانطور که کوهنوردان با همدلى و همراهى، ناهموارى هاى آن را پشت سر مى گذارند، رهپویان زندگى نیز با یارى و پشتگرمى یکدیگر، فشارهاى راه زندگى را بهتر تحمل مى کنند. شور و شوق رسیدن به مقصد کمال، آنچنان در وجود ایشان زنده مى شود که همدیگر را از سقوط حفظ مى کنند و در نتیجه امیدوار و مطمئن به سمت اهداف خود ره مى پویند. نگا: از همراهى تا همدلى، استاد جواد محدثى (3) گزینش دوست سؤال: چگونه مى شود افراد را شناخت و با آنها دوست شد؟ پاسخ: موضوع دوستى وانتخاب دوست، یکى از موضوعات مهم زندگى انسان محسوب مى شود. این موضوع بخصوص براى جوانان حساستر و چالش برانگیزتر است، زیرا دوران جوانى زمان بروز گرایشهاى شدید عاطفى و تاثیرپذیرى عمیق از گروه هاى همسال است. به طور کلى بخش بزرگى از شخصیت جوان در این دوره و تحت تاثیر ارتباطهاى دوستانه شکل مى گیرد. از دید یک جوان، محبت و عاطفه بزرگترین احساس زندگى است. وجود این احساس، هر جوانى را به سمت و سوى دوست یابى و گزینش دوستان سوق مى دهد. در این دوره از زندگى، پایه و بنیان دوستى هایى نهاده مى شود که ممکن است در طول عمر برقرار و همچنان تاثیرگذار بماند. به لحاظ تاثیرگذارى، نقش دوستان، حتى به مراتب بیشتر و مهمتر از نقش خانواده است، بنابراین در این عرصه نیز همچون دیگر عرصه هاى زندگى، ناگزیر از کسب شناخت و آینده نگرى هستیم. کسب شناخت چونان نورافکنى شاهراه زندگى را روشن مى سازد و تأمل در عاقبت امور، سلامتى و ایمنى رهپویى را به ارمغان خواهد آورد. هنگامى که آینه فکر با دوراندیشى صیقلى مى شود، روى خوشبختى را در آن مى توان دید. شخصى که تصمیم مى گیرد با دیگران پیوند دوستى و مودّت برقرار کند، همچون مهندس ساختمانى است که ابتدا نقشه ساختمانى راکه در نظر دارد بسازد مى کشد و سپس با مشورت و تایید متخصصان فن، آن را در مکان و فضاى مناسبى بنا مى نهد. طراحى دوستى با دیگران، کمتر از مهندسى و طراحى یک ساختمان نیست. هر ساختمانى ممکن است با کمى ارتعاش فرو ریزد، ولى دوستى هاى مستحکم، هرگز به آسانى قابل فروپاشى نیست و حتى قرب و بعد زمانى و مکانى در آن تاثیرى ندارد. باید اعتراف کنیم، تاثیر دوست در مسیر زندگى و آینده انسان به حدى عمیق است که مى تواند به سعادت یا شقاوت آدمى بیانجامد و از سوى دیگر محبت و مودّت، چنان مغناطیس وار اشخاص را واله و شیداى هم مى سازد که ممکن است موجب تشابه در ایمان قلبى و رفتار مذهبى آنان گردد! در حدیثى از پیام آور رحمت، محمد مصطفى (ص) نقل شده که فرمود: هر انسانى به دین دوست و قرین خود است (المرء على دین خلیله و قرینه)(19) تو اول بگو با کیان دوستى پس آنگه بگویم که تو کیستى خداى متعال در قرآن کریم مى فرماید: در قیامت بعضى بر خویش نهیب مى زنند و خود را سرزنش مى کنند که اى کاش با فلانى دوست نبودم کسى که مرااز یاد خداى بازداشت و گمراه نمود!(20) چگونگى شناخت: براى انتخاب دوست علاوه برکسب شناخت پیرامون خصوصیات ظاهرى، موقعیت اجتماعى، وضعیت خانوادگى، کسب معرفت نسبت به اهداف و مقاصد، گرایش ها، افکار، باورها و سجایاى اخلاقى او نیز ضرورى مى نماید. باید ببینیم: آیا مى توانیم مسیر زندگى را با دوستان منتخب خود بپیماییم ؟ ایشان یار راه اند یا بار راه؟ آیا اهداف فردى و گروهى ما یکى است؟ آیا مى توانیم به آنها اطمینان کنیم؟ به هنگام دشوارى و نیاز کمکمان خواهند کرد؟ آیا بر ما تاثیر رحمانى خواهند گذاشت یا شیطانى؟ با درنظرگرفتن این مسایل است که بزرگان و الگوهاى حقیقى ما فرموده اند: نخست همراه و همسفر برگزینید، آنگاه قدم در راه نهید! (الرفیق ثم الطریق). مؤثرترین راه شناخت: کسب تجربه و آزمایش، بهترین و مؤثرترین راه پى بردن به مکنونات و ویژه گى هاى درونى افراد است. عقل حسابگر آدمى مى تواند با استفاده از قراین و شواهد امر به مقدماتى رسیده، آنگاه آن مقدمات را دستمایه نتایج و تصمیم هاى خود قرار دهد. براى مثال: دروغگویى خللى براى روابط دوستانه است، اگر این صفت ناپسند در گفتار و کردارکسى به صورت مستمر مشاهده شود، به این نتیجه و تصمیم مى رسیم که دوستى با چنین شخصى روا نیست. على (ع) در زمینه امتحان دوست فرموده است: قبل از این که کسى را به برادرى خویش برگزینى او را آزمایش نما، زیرا آزمایش، معیار شناخت و تمیز میان صاحبان خیر و شر است (قدم الاختبار فى اتخاذ الاخوان، فان الاختبار معیار یفرق الاخیار و الاشرار)(21) و نیز فرموده است: اگر خواستى باکسى برادرى نمایى ابتدا به وسیله آزمایش او را خوب زیر و رو کن تا کاملا او را بشناسى و سپس به او بپیوندى، کسى که برادرانش را زیر و رو مى کند به گوهر شخصیت آنها پى خواهد برد (من قلب الاخوان، عرف جواهر الرجال)(22) راه دیگرى را که براى شناختن واقعى افراد هست، کسب اطلاع از دوستان، معاشران و همنشینان آنها است. صائب تبریزى دراین زمینه چه نیکو سروده است: توان ز ظاهر هر کس به باطنش پى برد ز آب، شورى و شیرینى زمین پیداست به امتحان نبود اهل هوش را حاجت عیار عالم و جاهل ز همنشین پیداست و امیر بیان، على (ع) فرموده است: همنشینى با بدکاران بدبینى به نیکان را پدید مى آورد و همنشینى با نیکان، بدکاران را به نیکان مى پیوندد. از آن رو هرگاه موقعیّت کسى بر شما مبهم گشت و دین او را نشناختید، به معاشرانش بنگرید، اگر اهل دین خدا بودند، او نیز پیرو دین خداست و اگر پیرو دین خدا نبودند، او نیز بهره اى از دین ندارد.(23) (4) ویژه گى هاى شخصیتى دوست خوب سوال: براى انتخاب دوست خوب باید چه ویژه گى هایى را مد نظر قرار دهیم؟ پاسخ: در پاسخ به این سؤال مهم، ابتدا به نعمت دوست خوب و سپس به ویژه گى هاى آن خواهیم پرداخت. دوست خوب یا خویشاوند اکتسابى! سخن را با کلامى از امیر المؤمنین على (ع) آغاز مى نماییم، آن حضرت فرمود: دوستى خویشاوندى است اکتسابى (المودة، قرابة مستفادة)(24) یک دوست خوب همدم تنهایى هاى انسان، شریک غم ها و شادى ها، بازوى یارى رسان به هنگام نیاز، تکیه گاه انسان در مشکلات و مشاور خیرخواه در لحظات تردید و ابهام است. بعضى از مردم به خاطر خصلت هاى خودخواهانه، توقعات بالا، تنگ نظرى، سختگیرى و یا دلایل دیگر، نمى توانند دوستى براى خود برگزینند و از تنهایى درآیند، این گروه به تعبیر امیر مؤمنان على (ع) عاجزترین مردم هستند. عده اى هم دوستانى را که با زحمت بسیار فراهم نموده اند، به اندک آزارى از دست مى دهند، ایشان از گروه اول نیز عاجزترند(25) سعدى علیه الرحمه گفته است : "دوستى که به عمرى فراچنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند". چه وحشت آور است که انسان در زندگى هیچ دوست و انیسى نداشته باشد، ولى از آن وحشتناکتر، داشتن دوستان بد و شرور است. اغلب انحرافات و ناهنجارى هاى رفتارى و اخلاقى جوانان در اثر همنشینى با دوستان بد ایجاد مى شود. على (ع) در کلام حکیمانه اى فرمود: وحشتناک ترین امور، همنشین بد است (اوحش الوحشة، قرین السوء)(26) رسول خدا (ص) نیز فرموده است: تنهایى بهتر از دوست بداست (الوحدة، خیر من قرین السوء)(27) ویژه گى شخصیتى دوست خوب: خوشبختانه در روایات اسلامى به این بخش از مباحث دوستى توجه خاصى شده، به طورى که در این زمینه روایات فراوانى از خاندان وحى (ع) در دسترس است. ما با دسته بندى این خصوصیات، سعى مى کنیم هر یک از ویژگى ها را به اختصار توضیح دهیم. 1) عقل: عقل پایه و اساس انسانیت، حجت باطنى خداوند، وسیله فهم و دریافت معارف بنیادین و ابزار تنظیم کننده برنامه زندگى است. این محبوب ترین و والاترین آفریده الهى، هم سرآغاز علوم روشنگر بشرى و هم سرمنشاء اعمال نیکوى انسان است. عقل فواید بى شمارى براى انسان دارد، تا جایى که گفته اند: دشمن عاقل به از نادان دوست !(28) شخص عاقل نه تنها در هیچکارى درمانده نمیشود، بلکه به هنگام روبروشدن با مشکلات، چاره اى مى اندیشد. این خصوصیت سبب میشود که دوستان او نیز از این موهبت الهى بهره مند شوند و به وسیله همنشینى با او در حقیقت همنشین خرد گردند. آن کس که همنشین خرد شد ز هر نسیم چون پر کاه بى سر و سامان نمى شود در روایت هاى اسلامى از طرفى بر همنشینى با خردمندان سفارش شده و از طرف دیگر از مصاحبت و دوستى با مردم بى خرد پرهیز داده شده است. مولى على (ع) در روایتى تربیتى این تقابل را به خوبى بیان نموده و فرموده است: فساد اخلاق در معاشرت با بى خردان و صلاح اخلاق در همنشینى با خردمندان است (فساد الاخلاق، معاشرةالسفهاء و صلاح الاخلاق، معاشرةالعقلاء)(29) و نیز آن امام همام (ع) در نامه اى که مضمون آن درباره ارزشها و آداب معاشرت با مردم است، به فرزندش امام مجتبى (ع) هشدار مى دهد: پسرم! از دوستى با احمق بپرهیز، زیرا او حتى اگر بخواهد به تو نفعى رساند، دچار زیانت مى کند.(30) مولوى نیز از زبان پیامبر خدا (ص) درباره اجتناب از دوستى با احمق، مى گوید: گفت پیغمبر که احمق هر که هست او عدو ما و غول رهزن است هر که او عاقل بود او جان ماست روح او ریح او ریحان ماست احمق ار حلوا نهد اندر لبم من از آن حلواى او اندر تبم(31) 2) دانش و آگاهى: هر کمال و خوبى که در عالم و آدم یافت مى شود، از دانش و آگاهى برخاسته و هر نقص و بدى، از جهل و بى خبرى نشأت گرفته است. در فضیلت دانش همین بس که مولاى پرهیزکاران فرمود: دانش و آگاهى، ریشه تمامى نیکى ها و خیرها است و جهل و بى خبرى ریشه تمامى بدى ها و شرها! (العلم اصل کل خیر)، (الجهل اصل کل شر)(32) بر این اساس، ارزش ایشان به مقدار آگاهى او بستگى دارد. رسول خدا (ص) فرمود: ارزشمندترین انسان ها، عالمترین آنها و بى ارزش ترین آدم ها، جاهل ترین ایشانند(33) از آنجا که دانش قابل سرایت و اشاعه به دیگران است و نیز همنشینى و مصاحبت با علما، فواید علمى و عملى فراوانى را به ارمغان مى آورد، چه نیکو است که آدمى با دانشمندان نشست و برخاست نماید. به تجربه ثابت شده کسانى که با دانشمندان پیوند مودّت و دوستى برقرار کرده اند، در مقایسه با سایر مردم، از برترى و امتیازهاى بیشترى برخوردارند. دوستى با دانشمندان و حکیمان، مایه بهروزى انسان در دنیا و وسیله سعادت و نجات او در آخرت است. از لقمان حکیم نقل شده است: آن که با دانشمندان مجالست کند، سود برد. و هم از اوست که به فرزندش فرمود: فرزندم با دانشمندان بنشین و زانو به زانوى ایشان بزن، زیرا خداوند دلها را به نور حکمت زنده مى کند چنان که زمین مرده را با ریزش باران زنده مى سازد.(34) امیر بیان على (ع) در بیانى حکمت آموز فرموده است: با دانشمندان بنشین (که) علمت افزون، ادبت نیکو، نفست پاکیزه خواهد شد(35) به همان مقدار که دوستى با اهل دانش و آگاهى، سودمند است، رفاقت و همنشینى با جاهلان و نابخردان، مضرّ و زیان آور شمرده شده است تا جایى که شیخ اجل سعدى سروده است: دوستى با مردم دانا نکوست دشمن دانا به از نادان دوست دشمن دانا بلندت مى کند بر زمینت مى زند نادان دوست 3) ایمان ایمان همان باور و اعتقاد قلبى همراه با دوستى و اعتماد و اطمینان است که شوق به سوى عمل را در انسان ایجاد مى کند. این مفهوم که از امن گرفته مى شود، با امنیت و امان هم خانواده و سازگار است. ایمان سرچشمه و زیربناى امنیت و آرامش زندگى است(36) اینک در جریان زندگى هدفمند دنیایى، آیا مى توان با کسى که به خدا و روز رستاخیز ایمان ندارد، دوست شد؟ آیا مى توان به چنین شخصى اطمینان کرد؟ آیا ممکن است از چنین کسى انتظار صداقت و وفادارى داشت؟ الگوى راستین ما، آن که پیامبر به او لقب امیر مؤمنان داد، تنها شخص مؤمن را شایسته دوستى با مؤمن معرفى نموده است: مؤمن برار مؤمن است زیرا با او تقلب نمى کند، از او عیب نمى گیرد و از یاریش سربازنمى زند (المؤمن اخو المؤمن، فلایغشه، و لایعیبه و لایدع نصرته)(37) ویژه گى ایمان در انتخاب دوست بسیار مهم است، زیرا با برقرارى رابطه دوستى، ایمان و دیانت هر فرد، تحت تاثیر این رابطه قرار مى گیرد. ارمغان آور ایمان، فخر عالم و آدم محمد مصطفى (ص) در این باره سخن نهایى و راهکار منطقى را ارائه نموده است: هر کس به دین دوست خود است، پس بیندیش که با چه کسى دوستى مى نمایى! (المرء على دین خلیله، فلینظر احدکم من تخالل)(38) 4) تقوى و نیکوکارى: تقوى که همان التزام عملى به بایدها و نبایدهاى دین است، دلیل ایمان، راه نجات، ملاک سعادت، ریشه و اساس همه خوبى ها و سرآمد فضایل انسانى است. دوستى با اهل تقوى چند ویژگى مهم در بر دارد: اول: مطمئن و پایدار است؛ از آنجا که ذات پاک خداوندى ازلى و ابدى است، آنچه مربوط و منسوب به او باشد نیز ماندنى خواهد بود و دوستى اهل تقوا از آن جهت که به انگیزه الهى بنیان نهاده مى شود، از ویژگى ثبات، پایدارى و اطمینان برخوردار است. دوم: سبب آراسته شدن به این فضیلت بزرگ مى شود. همنشین باش با نکوکاران مرد نیکو به همنشین باشد (سیف فرغانى) سوم: نتایج و فواید خوبى در پى دارد. قرآن کریم مؤمنان را رهنمود مى دهد که با پرهیزکاران دوستى کنند و از دوستى با گنهکاران و اهل دنیا بپرهیزند، زیرا تنها دوستى پرهیزکاران نافع است و دوستى با غیر ایشان در نهایت تبدیل به دشمنى خواهد شد(39) امیر بیان و پیشگام خوبان، على (ع) نیز در کلامى جامع فرموده است: تمام خیر دنیا و آخرت در دوستى با خوبان و تمام شر دنیا و آخرت در دوستى با بدان است(40) نار خندان باغ را خندان کند صحبت نیکانت از نیکان کند 5) خلق و خوى کریمانه اخلاق جمع خلق، مجموع صفات و ملکاتى که زیربناى اصلى شخصیت آدمى را بنا نهاده، به ساختار باطنى انسان شکل مى دهد. ارزش هاى اخلاقى آنقدر در زندگى انسان اهمیّت دارد که پیام آور محبت و دوستى، حضرت محمد (ص) فرمود: من به خاطر بسط و گسترش اخلاق کریمانه فرستاده شده ام (انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) شاید مهمترین و شیرین ترین ویژگى یک دوست خوب، اخلاق کریمانه باشد. چه سعادتمند است کسى که با بزرگواران و صاحبان کرامت هاى اخلاقى معاشرت دارد و چه نگونبخت است آن که با سفلگان و صاحبان خوهاى زشت، روزگار مى گذراند!(41) کامل نشوى تو با قرین ناقص ناقص مانى ز همنشین ناقص 6) زهد و پارسایى: زهد از برجسته ترین و نادرترین سجایاى اخلاقى است که اگر فردى به آن متصف باشد، مى تواند شایسته ترین و برترین دوستان انسان تلقى شود. زهد بى رغبتى به مظاهر دنیوى است و زاهد از آن رو که یقین دارد آخرت باقى و دنیا فانى است و آخرت در گرو عمل معنوى انسان است، اعتنایى به جلوه ها و جذبه هاى دنیا نمى کند. یک دوست زاهد و پارسا دل به دنیا ندارد، نه اسیر ثروت است و نه دلباخته قدرت، اگرچه هم ثروتمند باشد و هم قدرتمند، تعقلى به دنیا ندارد، آزاده و اهل یقین است. براى تحصیل رضایت حق و رسیدن به قرب الهى تلاش مى کند، دل بسته به خدا و رسته از قید دنیا است؛ بنابر این در جهت آبادانى آخرت و ساده زیستى در دنیا کوشش مى کند. غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است (5) دوست واقعى س: چگونه مى توان در میان ما دانشجویان دوستان حقیقى را انتخاب نمود؟ "یا ایّها الّذین ءامنوا اتّقوا الله و کونوا مع الصادقین؛ اى کسانى که ایمان آورده اید؛ از (مخالفت فرمان) خداوند بپرهیزید و با صادقان باشید"(42) صداقت، معادل عربى واژه دوستى، از ریشه صدق و به معنى دوستى از روى راستى و درستى است. از اینرو دوستى، با راستى و درستى درآمیخته است و در فرهنگ اسلامى، کسى را دوست صدیق گویند که در تمام مراحل وجود و زندگى خویش، یعنى از لحاظ افکار و عقاید، از حیث خوى ها و صفات انسانى، از جهت رفتار و کردار و گفتار؛ احوال و حرکاتش از روى صدق، راستى و درستى و حقیقت صورت گیرد. پس صدق در دوستى زمانى ثابت و برقرار مى شود که از مراحل تقلّب، حیله، انحرافات در افکار و کژى در رفتار پاک و منزه باشد ویژگى هاى دوستان حقیقى در بسیارى از روایت هاى نقل شده از خاندان پیامبر اسلام (ص) مندرج است. به منظور آشنایى با برخى از این خصوصیات، به سخنانى از امیر مؤمنان (ع) اشاره مى کنیم. 1- دوستى درونى "دوست آن است که در نهان، به راستى پایبند دوستى است. (الصدیق من صدق غیبُه)(43) 2- نصیحت پنهانى، "دوست راستى کسى است که خیرخواهانه عیبت را به تو بگوید، در نبودت حافظ (آبرو و راز) تو باشد و تو را بر خویش مقدم بدارد. (الصدیق الصدوق من نصحک فى غیبک و حفظک فى غیبک و آثرک على نفسه)(44) 3- عدم بازگشت از پیمان دوستى "دوست راستین از دوستى اش برنمى گردد، اگرچه به او جفا شود" (لایحول الصدیق الصدوق عن المودّة و اِن جُفىَ)(45) 4- حائل زشتى ها "دوست راستین کسى است که تو را از بدى ها بازدارد و دشمنت آن است که تو را به سوى بدى ها سوق دهد." (صدیقک من نهاک و عدوّک من اغراک"(46) 5- گذشت، همیارى، عذرپذیرى، عیب پوشى، آدم بخشى "برادر حقیقى تو کسى است که لغزشت را ببخشد، نیازت را برآورد، عذرت را بپذیرد، زشتى ات را بپوشاند، ترست را بزداید و آرزویت را برآورد" (اِنّ اخاک حقاً من غَفَر زلّتک و سَدَّ خلّتک و قَبِلَ عُذَک و ستر عورتک و نَفى وَجَلَک و حقَّقَ اَمَلَک)(47) 6- مواسات "راست ترین برادران در دوستى، کسانى هستند که در خوشى و ناخوشى، با برادران خود (با جان و مال خویش) بیشتر همدردى مى کنند. (اصدق الإخوان مودّةً اَفضلُهم لاخوانه فى السّراء و الضّرّاء مُواساةً)(48) آزمون صداقت آغاز این سخن از صدق بود. بجا و نیکوست که مطلب را با بیان لطیف و شیواى صادق اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، به پایان برسانیم؛ "مردى از امام صادق (ع) سؤال نمود: کسى که مى گوید که دوستت دارم. من از کجا بدانم که راست مى گوید و مرا واقعاً دوست دارد؟ امام (ع) پاسخ داد: دلت را بیازماى! اگر دوستش داشتى، او نیز تو را دوست دارد. (امتحن قلبک فاِنْ کنت تودّه فانّه یودّکَ)(49) (6) دوست باتقوى سوال: براى پیداکردن دوستان خوب و باتقوى مرا راهنمائى کنید. پاسخ: همانگونه که مى دانید، تقوى هم یگانه ملاک برترى و کرامت انسان نزد خداى سبحان و هم برترین صفتى است که یک دوست خوب مى تواند به آن متصف باشد. باین دلیل که تقوى بر آینه علم و ایمان در انسان است، کسى که از این ملکه بسیار زیبا برخوردار است، به طور قطع از ایمان و علم و بسیارى دیگر از فضایل و کمالات انسانى برخوردار مى باشد. تنها یک دوست مؤمن و باتقوى است که مى تواند شما را به نیکوکارى دعوت نماید، به پرهیزکارى بخواند و به راه راست رهنمون باشد. این کار از کسى دیگر برنمى آید. در روایتى رسول مکرم اسلام (ص) فرموده اند: بهترین برادرانت کسى است که تو را بر اطاعت خداى یارى کند و از معصیت باز دارد و به خشنودساختن او فرمان دهد (خیر اخوانک من اعانک على طاعة الله و صدک عن معصیته و امرک برضاه) (تنبیه الخواطر / ج 2 / ص 123) عالمان اخلاقى تقوا را که در نظر قرآن کریم یگانه دلیل صدق ایمان و عامل نجات و سعات انسان در دنیا و آخرت است(50)، به انجام واجبات و ترک محرمات تعریف و فرموده اند لازم است که از مکروهات و شبههات نیز پرهیز نمود، زیرا در غیر این صورت، امکان افتادن در ورطه محرمات و گناهان وجود خواهد داشت. (شرح مصباح الشریعه، ص 404) براى یافتن دوستان باتقوا چاره جز این نیست که التزام عملى ایشان را نسبت به دین آزموده، ولى باید توجه نمود اگر کسى توقع نماید دوستى بیابد که از هر حیث داراى تقواى کاملى باشد، بعید نیست که بى دوست بماند منظور ما از دوست باتقوا معمولاً کسى است که آشکارا جرئت بر انجام گناه و جسارت بر ترک واجبات ندارد و خود را ملزم به دین دارى مى داند. چنین کسى فرد باتقوا محسوب مى شود و از این جهت، شایستگى دوستى با شما را دارد. یکى از مصادیق و نمونه هاى بارز تقوا، نماز است. اهتمام به نماز یکى از مواردى است که مى تواند در رفتار دوست مورد بررسى و آزمون قرار داد. دوست خوب کسى است که ایمان دارد و به نماز و انجام فرایض الهى اهمیت مى دهد. قرآن کریم ویژه گى هاى پرهیزکاران را اینگونه مطرح مى نماید: 1- ایمان به غیب (الذین یؤمنون الغیب) 2- ارتباط با خدا (و یقیمون الصلوة) 3- ارتباط با انسانها از راه انفاق (و مما رزقناهم ینفقون) 4- ایمان به تمام پیامبران و برنامه هاى الهى (و الذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک) 5- ایمان به رستاخیز (و بالاخرة هم یوقنون) (بقره / 5 - 2) و نیز مطالعه کنید: (بقره / 177) تفسیر نمونه ج 1 ص 596 (7) برترین دوستان انسان بزرگترین دوست انسان کیست؟ شناخت دوست و دشمن یکى از دانستى هاى ضرورى انسان است، زیرا فرآیند زندگى همواره با دوستى ها و دشمنى ها درآمیخته است. بزرگترین و مهمترین دوستان انسان، خداوند، انبیاء و اولیاء الهى، عقل و کتاب و بزرگترین دشمنان آدمى شیطان، جهل و هواى نفس است. در این فرصت اندک به طور اجمال درباره کیفیت دوستى و دشمنى هر گروه مطالبى را تقدیم مى کنیم. دوستى خداوند: دوست حقیقى انسان خداوند هستى است آفریننده اى که ما را آفرید و اغرق نعمت و رحمت خویش ساخت. کسى که رحمت رحمانیه اش را بر تمام هستى گسترده و رحمت رحیمیه اش را مخصوص بندگان مؤمن خویش ساخته است. تمام هستى را چون دوست داشت آفریند پس جمله آفریده گان، آثار محبت و مودت خداى یگانه اند. امیر مؤمنان على (ع) در سخنى فرموده است: "من از تورات تنها دوزاده آیه را انتخاب نموده ام که هر روز به آن مى نگرم. دو آیه از آن چنین است: اى پسر آدم من تو را دوست دارم پس تو نیز مرا دوست بدار! اى پسر آدم! هر کس تو را براى خود مى خواهد ولى من تو را براى خودت مى خواهم پس از من فرار مکن."(51) خداوند ما را دوست دارد چون جلوه و ظهور اوییم، آینه دارانى هستیم که صفات جمال و جلال او را به نمایش گذارده ایم و نیز نشانه ها و آیه هایى براى نشان دادن لطف و خوبى او محسوب مى شویم. ما نیز او را دوست داریم چون همه از اوییم و غرق در رحمت و نعمت او! این همه زیبائى که در جهان آفرینش نمودار شده است، تنها پرتوى از جمال دلآراى اوست. چون او زیباست و منشاء تمام زیبائى ها، پس او محبوب است و مرکز تمامى دوستى ها است. هر دوستى، ممکن است روزى جفا کند یا روى از رفاقت برتابد، حتى دشمن آدمى گردد ولى خداى بلندرتبه، هرگز در حق بندگانش جفا نمى کند و از رحمت و مهربانى روى برنمى گرداند و دشمنى نمى ورزد. همواره به تأمین روزى بندگان مشغول است، دعا و درخواسشتان را پاسخ دهد، بدون هیچ گونه چشمداشتى، نیازهایشان را برآورد، گره از کارشان گشاید و هر کسى را به مقصد و مقصود خویش رهنمون سازد. دوستى انبیاء و اولیاء الهى: پس از خداى تعالى هیچ کس همچون انبیاء الهى و جانشینان ایشان براى انسان دوستى و مهربان نورزیده است. ایشان مظاهر رحمت رحیمیه، مأموران هدایت الهى و دعوت کنندگان به سوى خیر و نیکى هستند. کسانى که تمام زندگى خویش را وقف نجات و سعادت آدمیان ساختند و با نهایت دلسوزى همه انسان ها را به سوى عشق و پرستش حقیقت راهبرى نمودند و تمام توان خود را در جهت تعلیم و تربیت انسان ها به کار بستند؛ از راحتى و آسایش خویش گذشتند تا بندگان خدا، راحتى و آسایش یابند و هر چه شایسته انسان دوستى بود، انجام دادند. دوستى عقل: همچنانکه پیامبران الهى، از بیرون به هدایت، ارشاد و خیرخواهى انسان پرداخته اند، عقل آدمى نیز همواره از درون چنین نقش دوستانه و خیرخواهانه اى را، در کشور وجود او ایفا مى کند. عقل پیامبر درونى و انبیاء عقل بیرون انسانى هستند. ما از یک دوست خوب چه انتظارى داریم، انتظار داریم که ما را راهنمایى کند، همراهى و نصیحت نماید و در مشکلات زندگى کمکمان کند، عقل نیز مى تواند تمامى انتظارات ما را برآورد امیر مؤمنان على (ع) در این زمینه فرموده است: "عقل دوستى پسندیده، بهترین همراه، راهنماى مؤمن، دوست مؤمن و برترین راهبر انسان است." (العقل صدق محهور، خیر صاحب، دلیل المؤمن، خلیل المؤمن، افضل الرّائد) و نیزا مام رئوف، حضرت رضا (ع) فرموده است: دوست هر کسى عقل اوست و دشمنش جهل او است (صدیق کلّ امرى ء عقله و عدوّه جهله)(52) چه بسا که آدمى دوست خوبى نیابد، ولى همواره از دوستى خرد برخوردار است، هدیه اى الهى که از درون آدمى تمامى وظایف یک دوست خوب را انجام مى دهد. البته در صورتى که انسان نیز متقابلاً رابطه اى دوستانه با خرد برقرار کند و از خیرخواهى و هدایت او سود برد. متأسفانه شاید بیشتر مردم اینچنین نباشند. ایشان مى دانند که عقل دوست آنهاست و هواى نفس دشمن آنان است، ولى مطابق فرمایش امیر مؤمنان (ع)، خرد در آنها مانند دوستى که با او قطع رابطه شده است و هواى نفس، دشمنى است که متابعت مى شود (العقلُ صدیقٌ مقطوعٌ، الهَوى عدوٌّ متبوع)(53) دوستى کتاب: یکى از بهترین دوستان آدمى کتاب است. کتاب نیز تمامى ویژگى هاى یک دوست خوب را داراست، کسى که با کتاب دوستى و الفت دارد هرگز از تنهایى شکایت نمى کند. چه خوش است روزگار ما که کتاب، فراوان است و به دست آوردنش آسان! متأسفانه مردم قدر کتاب را خوب نمى دانند و از فواید آن غافلند. کتاب آموزگارى است که ما را به رایگان تعلیم مى دهد، هیچ وقت ملول نمى شود و همیشه انتظار ما را مى کشد. هر وقت به سراغش برویم، با چهره گشاده ما را مى پذیرد و بى دریغ مکنونات درونى خویش را در اختیارمان مى گذارد، از مصاحبت ما دلگیر نمى شود، هر چه از او بپرسیم با ملایمت پاسخ مى دهد و هر چه ندانیم با رأفت و مهربانى به ما مى آموزد، سرزنش نمى کند و دانایى خود را به رخ ما نمى کشد. بدون تردید کتاب براى انسان بهترین مونس و مصاحب است زیرا ما را از محیط عادى زندگى به دنیایى از افکار و تصورات عالى مى برد و با مردمان بزرگ همنشین مى کند. شخصى بنام پتراک در ستایش کتاب هاى خود اینچنین مى گوید: "گروهى دوستان صمیمى و یکرنگ دارم که شب و روز خویش را با آنها مى گذرانم، دوستان من همه از ناموران جهانند که قرون و اعصار را درنوردیده و خویش را به خانه من رسانده اند. هر وقت بخواهم به دیدن آنها مى روم و هر جا بروم آنها را به همراه خود مى برم؛ آنقدر خوش محضر و شیرین زبانند که هیچکس از صحبتشان سیر نمى شود، مرا با گذشتگان الفت مى دهند و از سرنوشت انسان رازها فرومى خوانند، به من مى گویند که چگونه زندگى کنم و چگونه بمیرم! وقتى غمگین مى شوم، آتش غمم را به آب حکمت فرومى نشانند، سخنان شیرین و نکته هاى نمکین مى گویند تا خرّم و مسرور شوم، راه سعادت را به من نشان مى دهند و براى پیمودن آن از راهنمایى دریغ نمى نمایند و در مقابل این همه از من هیچ نمى خواهند."(54) پس از آشنایى با بهترین دوستان، چه نیکوست که با دشمنان بزرگ انسان نیز آشنا گردیم. دشمنى شیطان: "انسان ها! شیطان بزرگترین و آشکارترین دشمن شماست!"(55) شیطان بزرگترین دشمن بیرونى انسان است، مخلوقى ا آتش، که سرکشى کرد و چچون از درگاه الهى رانده شد، قسم یاد کرد که جز بندگان مخلص خدا، تمام بندگان را فریب دهد و به گمراهى بکشاند(56) امام سجاد (ع) نیز در مناجاتى از شیطان نزد خداى سبحان شکایت نموده که: "پروردگارا! از دشمنى نزد تو شکایت مى کنم که گمراهم مى سازد، شیطانى که فریبم مى دهد، سینه ام را پر از وسوسه مى سازد، از هواى نفس من کمک مى گیرد، دنیا را در نظر من زینت مى دهد و میان من و اطاعت و بهشت تو فاصله مى اندزاد"(57) دشمنى جهل: "جهل و نادانى کشنده ترین دشمن آدمى است"(58) در متون و آثار اسلامى، جهل و نادانى در مقابل عقل و خرد مطرح شده است و نه در مقابل علم و آگاهى.(59) و علم و تجربه تنها دو فضیلتى هستند که مى توانند با تقویت و تأیید عقل، باعث زوال جهل انسان شوند. اینگونه نیست که هر کس چون عالم باشد عاقل نیز بر او اطلاق شود؛ زیرا علم همچون ابزارى است که مى تواند مورد استفاده قرار بگیرد یا مهمل واقع شود؛ از علم مى توان به مانند شمشیرى، در جهت خیر و صلاح جامعه به کار گرفت یا در جهت شر و فساد از آن بهره جست. عالم هم قادر به علم خویش عمل نموده، عقال شود و هم مى تواند آن را ترک کرده، در زمره جاهلان قرار گیرد. ممکن است کسى هم عالم باشد و هم جاهل؛ یعنى بداند، ولى دانایى خود را در جهت خیر و صلاح خویش و جامعه به کار نگیرد. در مقابل عاقل که هرگز نمى تواند جاهل باشد؛ زیرا او کسى است که دانایى خویش را در جهت صحیح آن به کار مى گیرد. بشر در ابتداى تولد، زاییده جهل و نادانى و بى خردى است، پس باید بکوشد تا با علم و آگاهى و عمل صحیح، خویشتن را در ردیف عاقلان و فرزانگان جاى دهد. على (ع) فرمودند: عقل دوست "پسندیده آدمى است" و "هیچ دشمنى زیان بارتر از جهل و نادانى براى او نیست".(60) دشمنى هواى نفس یکى از دشمنان بسیار قوى و داخلى انسان، هواى نفس است، هوائى که ریشه در جهل و بى خردى و همچنین تحریکات دشمن خارجى آدم (شیطان) دارد منظور از هواى نفس، خواسته هاى افراطى دو نیروى شهوت و غضب در وجود انسان است. آن که انسان از حکومت عقل خارج شده، افسارگسیخته عمل مى نماید، در واقع گرفتار هواى نفس شده است. على (ع) در روایت شریفى فرموده است: "هیچ چیزى به مانند هواى نفس با خرد آدمى دشمنى ندارد" (ما ضاد العقل کالهَوى )(61) و نیز فرموده است: "خرد فرمانده لشکر الهى است و هواى نفس، فرمانده لشکر شیطان. تنازع این دو لشکر نیز بر سر نفس انسان است. پس هر کدام که بر دیگرى غلبه نماید، نفس را در اختیار خود خواهد گرفت." (العقل صاحبُ جَیشِ الرّحمانِ، و الهَوى قائد جَیش الشّیطانِ، و النفسُ متَجاذِبَةٌ بَینهما، فَایُّهما غَلَبَ کانَتْ فى حَیّزهِ)(62) (8) اصول کلى انتخاب س: چه اصولى براى انتخاب دوست اهمیت دارد؟ باسمه تعالى روابط دوستانه قسمت مهمّى از زندگى انسان ها را تشکیل میدهد از اینرو براى ما بحث دوستى، خصوصاً روش گزنیش دوست، از اهمیت خاصى برخوردار است. موضوعاتى از قبیل تأثیر شخصیت دوستان بر هم، توقّعات و انتظارات ما در عالم دوستى، آثار و فواید روابط دوستانه؛ ما را بر آن مى دارد که درباره انتخاب دوست و اصولى که باید براى آن در نظر بگیریم، اهمیت و ارزش خاصى قایل شویم. اصل اول - گزینش آگاهانه به طور معمول افراد در طى یک برخورد ساده اجتماعى با هم آشنا مى شوند. به تجربه مى توان دریافات، دوستى هائى که اینچنین آغاز مى گردد، چندان عمیق و پایدار نبوده، ممکن است به اندک حادثه اى از هم پاشیده شود. هر کس که طالب است از درخت دوستى، محصول "صمیمیت" و "وفادارى" به دست آورد، ناچار از انتتخاب بذر سالم و گزینش بستر مناسب است. تازه، نهال دوستى واقعى که نشانده شد، باید به پایش خدمت ها کرد تا آهسته آهسته ریشه کرده، رشد نموده آنگاه به بار بنشیند. صریح تر بگوئیم هر گاه فردى تصمیم به انتخاب دوست مى گیرد، باید به مطالعه و کسب شناخت پیرامون ویژگى هاى شخصى و صفات و کمالات طرف مقابل خود بپردازد و نیز با روش هاى مناسب درجه ایمان، صداقت و محبتش را بسنجد و تنها دوستى اى پایدار و اطمینان بخش است که به دنبال چنین فرایند حساب شده اى فراچنگ آید. نکته: انسان در درون خود همواره صف آرایى و تقابل "عقل" "و احساس" را درمى یابد و با این که مى داند باید بر محور عقل زندگى کند، در بیشتر مواقع به احساس خود پاسخ مى دهد. احساساتى همچون دلربایى، خوشایندى و علاقمندى اگرچه مبدأ بسیارى از رفتارهاى انسان است، ولى این رفتارها و فعالیت ها زمانى با توفیق مواجه خواهد شود که با نظارت و مراقبت عقل توام گردد. دوستى از نظر عقل و شرع یک عمل اختیارى، و کارى بر اساس آگاهى، آزادى و قدرت تصمیم گیرى است! ارزش اخلاقى این کار هم بر اختیارى بودن آن مترتّب است. بنابر این هدف این اصل اِعمال بصیرت و آگاهى در انتخاب دوستان است. نتیجه این انتخاب نیز به طور طبیعى روابطى پایدار و صمیمانه خواهد بود. على (ع) در کلام پرمغزى فرموده است: "هرگز در دوستى کسى که (باطن) او را کشف ننموده اى رغبت نداشته باش" (لاتَرغبنَّ فى مودّة من لَم تکشِفه)(63) اصل دوم: سنخیّت و هماهنگى: مهمّترین زمینه و مبناى ایجاد رابطه دوستى، تحقّق همسازى و همطرازى در فکر، اخلاق، روش و هدف زندگى است. بدون درنظرگرفتن این اصل، برقرارى یک پیوند عاطفى محکم و پرثمر، بسیار بعید به نظر مى رسد. به طور طبیعى هر کس به همجنس و هم ردیف خود تمایل دارد و با فراهم شدن چنین شرایطى خودبه خود رابطه صمیمى و دیرپایى را برقرار مى کند. "کبوتر با کبوتر غاز با غاز کند هم جنس با هم جنس پرواز" در روایتى آمده است: هر پرنده اى با هم جنس خود مأوى مى گزیند و هر شخص به مانند خود تمایل دارد (کل طیر یأوى الى شکله، کل امرء یمیل الى مثله)(64) ولى مشکل اینجاست که گاهى دو دوست، پس از مدت زمانى متوجه مى شوند که با هم اختلافاتى فکرى یا سلیقه اى دارند؛ در این صورت است که پایه هاى دوستى شان به سمت سستى مى گراید و بناى محبتشان رو به فروپاشى مى گذارد. دو دوست همچون دو رفیقى هستند که در یک مسیر و رو به یک مقصد در حرکتند، پس باید که هم دست و هم داستان باشند. "حضرت على (ع) در کلام برگزیده اى مى فرماید: "دوست همچون وصله جامه است پس آن را هم شکل و هم سان خودت برگزین!" (الصاب کالرّقعة فاتّخذه مشاکلا)(65) "یارا! بهشت، صحبت یاران همدم است دیدار یار نامتناسب، جهنّم است" سعدى اصل سوم: سودمندى مادى و معنوى اصولاً برقرارى پیوند دوستى بر اساس منافع مادى ود نیایى، به مانند "حب دنیا" خطرناک و ناپایدار است. بر این اساس، در مقابل آنچه در فرهنگ غرب تحت عنوان "اصلت سودمندى" متداول و مطرح است، فرهنگ دینى اصالت را به سودمندى معنوى و ایمانى مى دهد. البته این نوع سودمندى مى تواند با منافع دنیوى نیز همراه باشد(66) در این زمینه رهنمودى از امام صادق (ع) نقل شده که: "مواظب باش! به کسى که منفعتى نسبت به دین تو ندارد عادت نکن و دوست مشو! زیرا هر کار غیر خدایى زایل شدنى و بدعاقبت است.(67) و نیز رسول باکرامت اسلام فرموده است: "کسى که دین و دنیایش براى تو هیچ نفعى ندارد، همنشینى با او خیرى براى تو نخواهد داشت." (من لم تنتفع بدینه و دنیاه فلا خیر لک فى مجالسته) (همان، ج 77، ص 47) دوستان، گنجِ خانه رازند رنج بردار و گنج پردازند سنایى اصل چهارم: تمایل قلبى گاهى انسان با اهتمام بر جنبه هاى عقلانى یک مسأله، از جوانب احساسى و عاطفى آن غفلت مى ورزد؛ و یا برعکس، با توجه به احساسات و عواطف خود از حسابگرى هاى عقلانى بازمى ماند. این دو حالت، مربوط به خلق و خوى غالب در طبیعت و سرشت آدمى است. به این ترتیب که برخى از مردم عاطفى و احساسى اند. این دسته بیشتر به جنبه هنر و ادب مى گرایند و برخى دیگر، اهل عقل و حسابگرى هستند، در این گروه، زمینه پرداختن به فلسفه و علوم معقول بیشتر است. کامل ترین انسان ها کسانى اند که نه از محاسبات عقلانى غفلت مى نمایند و نه عواطف و احساسات قلبى خویش را نادیده مى انگارند. بخش عظیمى از ساختار انسان را، عواطف از جمله عشق، محبت و مودّت تشکیل مى دهد، به طورى که مى توان گفت: شالوده آدمى بر اساس دوست داشتن ساخته و پرداخته شده است. بسیارى از امور، به خصوص ایجاد رابطه دوستانه با افراد بدون علاقه و محبت قلبى به نتیجه نمى رسد، در عین حال محبت ورزیدن یک طرفه هم کافى نیس. پیوند دوستى بر اساس محبّت دوطرفه استوار مى گردد. محبت ورزیدن مانند رمز تلگراف است؛ هر گاه فرد در قلب خود نسبت به دیگرى احساس محبت و دوستى مى کند باید بداند که طرف مقابل نیز همین احساس را در قلب خود دارد. اصل پنجم: واقع گرایى همگان این مثل را شنیده اند که "گل بى خار خداست." عبرتى که از آن مى توان گرفت این است: مخلوقات و مظاهر هستى هر یک به میزان نزدیکى و دورى نسبت به آفریننده یگانه، دچار برخى ضعف ها و نقایص اند. شایسته است که انسان در همه موضوعات مخصوصاً در مسأله دوست یابى، حقایق و واقعیت ها را در نظر بگیرد. بعضى در این مقوله چنان آرمانى مى اندیشند که هیچ عیب و نقصى را در دیگرى برنمى تابند؛ در نتیجه به "انزوا" یا دوستى هاى قالبى امّا بى مغر مسوق داده مى شوند اگرچه هر فرد باید بکوشد تا حد امکان، دوستان خود را از بین افراد کامل تر برگزیند، ولى واقعیت این است که غیر از معصومین، دیگران به نحوى از ضعف و کاستى برخوردارند. بنابر این نشستن به امید وصال دوست بى عیب، کارى عبث است. این حقیقت عینى در کلامى از امیر بیان، حضرت على (ع) اینگونه تبیین شده است: "کسى که دوستى نکند مگر با افراد بى عیب، دوستانش کم خواهند بود (مَن لم یؤاخ الاّ من لا عیب فیه قلّ صدیقه)(68) نگا: جوانان و روابط، ابوالقاسم مقیمى حاجى، قم: مرکز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علمیه قم باسمه تعالى (9) اختلاف سنّى سوال: شرایط دوستى چیست و آیا در این رابطه اختلاف سنى هم مطرح است؟ پاسخ: بحث اختلاف سنى مربوط به اصول کلّى انتخاب دوست است. انتخاب دوست و برقرارى روابط دوستانه، از جهاتى شبیه به انتخاب همسر است؛ یعنى همان طور که در ازدواج مهمترین اصلى که موجب پیوند عمیق و پایدارى روابط همسران مى شود، رعایت کفویّت و هم خوانى میان دو طرف است، در روابط دوستانه نیز رعایت این اصل لازم مى نماید. هم خوانى و همسانى در هر دو مقوله، ابعاد مختلفى دارد، نظیر هم خوانى طبقاتى، اقتصادى، فکرى، اعتقادى، اخلاقى، رفتارى و مانند آن. "نخست موعظه پیر صحبت این است که از مصاحب ناجنس، احتراز کنید" حافظ یکى از مصادیق همخوانى، تشابه و نزدیکى سنّى دو دوست یا دو همسر است. به هر میزان که دوستان به لحاظ سنى به هم نزدیکتر باشند، تفاهم و همدلى بیشترى نسبت به یکدیگر خواهند داشت و در مقابل اختلاف سنّى بیش از چهار، پنج سال مى تواند تناسب میان اهداف، خواسته ها و نیازهاى طرفین را از میان ببرد. مردم به تجربه دریافته اند، روابط دوستانه میان یک نونهال و نوجوان، یا یک نوجوان و جوان ایمن و ثمربخش نیست لذا در فرهنگ عامّه از این قبیل روابط نهى مى شود. تفاوت هوشمندى، اختلاف سطح خواسته هاى مادى و معنوى، بروز علایم بلوغ و مسائلى از این قبیل، ما را بر آن مى دارد که نسبت به اختلاف سنّى در بین دوستان، حساسیّت بیشترى از خویش نشان دهیم. البته این نگرانى و حساسیت در سنین بالاتر ضرورت ندارد و اساساً اختلاف سنّى در این موارد مشکل خاصى را در پى نخواهد داشت. براى مثال کسى که با استاد و معلم خود دوست شده، به دنبال کامیابى و بهروزى مى گردد و این گونه دوست یابى از ثمرات عقل و خرد است. "همنشین اهل معنى باش تا هم عطا یابى و هم باشى فتا گر انارى مى خرى خندان بخر تا دهد خنده ز دانه او خبر نار خندان باغ را خندان کند صحبت مردانت از مردان کند گر تو سنگ صخره و مَرمر شوى چون به صاحب دل رسى گوهر شوى دریا کان در میانِ جان نشان دل مده الاّ به مهر دلخوشان دل ترا در کوى اهلِ دل کشد تن ترا در حبسِ آب و گل کشد" خلاصه مى توانیم بگوئیم همخوانى سنّى، در رده هاى پائین سنّى که رشد عقلانى افراد هنوز به حد مطلوب و لازم نرسیده، امرى لازم و ضرورى است ولى در رده هاى بالاتر اینچنین نیست. م.ک. آیین دوستى در اسلام اى بابازاده (10) آزمون دوست سوال: در روایت هاى اسلامى چه راه هایى براى امتحان کردن دوستان بیان شده است؟ معیار شناخت: روش شناختن دوست چقدر شبیه روشن شناختن طلا است. همان طور که مى توان طلا را به وسیله محک شناخت، گوهر شخصیت افراد نیز به وسیله معیار و محک شناخته مى شود. خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روى شود هر که در او غش باشد - حافظ معیار شناسایى ارزشها و بازشناسى صفات پسندیده از صفات ناپسند اشخاص به آزمایش آنها است و در وایت هاى اسلامى براى این منظور راه هاى فراوانى ارائه شده است. راه هاى مختلفى که براى پى بردن به نقص و کمال، مفاسد و ارزش ها و برخى زوایاى پنهان شخصیت افراد طرح ریزى شده است، هر کدام براى شناسائى وصف ویژه اى به کار مى آید پس لازم است هر خصوصیت اخلاقى را به وسیله معیار مخصوص آزمود. روش هاى آزمون: 1- معاشرت و هم نشینى: باز طلب صحبت مردان پاک صحبت آلوده رهان کن به خاک - دهلوى شاید مهم ترین و کارآمدترین روشى که در شناخت عمیق یک دوست موثر است، روش معاشرت و هم نشینى با او باشد. نمونه هاى معاشرت و هم نشینى شامل هم کلاس بودن، همکارى، همسایگى و مانند آن است. روش معاشرت آن چنان کارآمد است که امیر مؤمنان حضرت على (ع) در توصیف آن فرموده است: براى آزمودن دوستان تنها مصاحبت با ایشان کفایت مى کند (کفى بالمحبّةِ اختباراً)(69) ممکن است با یک برخورد نتوانیم به خصوصیات باطنى کسى پى ببریم؛ ولى بطور حتم در طول زمان و در روابط برخوردها و گفتگوهاى گوناگون، به آن خصوصیات پى خواهیم برد. هیچ کسى قادر نیست که شخصیت خویش را براى همیشه از دیدگاه دیگران مخفى نگه دارد، البته درجات مخفى کارى در افراد متفاوت است، برخى خیلى زود آشکار مى شوند و عده اى نیز تودارترند و دیرتر مى توان ایشان را شناسایى واقعى نمود. دلیل اهمیت این روش جامعیت و گستردگى آن است؛ زیرا از این راه مى توان به اکثر ویژگى هاى شخصیت یک فرد پى برد و شناخت کاملى از او به دست آورد 2- آزمودن به گاه نیاز: یکى از چالش هاى زندگى که گه گاه به انسان رومى کند فقر و نیازمندى است، گاه نیاز خود فرصتى است براى شناختن دوستان حقیقى و تمیزدادن آنها از دوست نماها و مدعیان دوستى. سعدى مى گوید: دوشت مشمار آن که در نعمت زند لاف یارى و برادرخواندگى دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالى و درماندگى در حدیث شریفى از حضرت لقمان حکیم نقل شده است که فرمود: برادرت را نمى شناسى مگر هنگامى که به او نیازمند گردى (لاتعرف اخاک الاّ عند حاجتک الیه)(70) مردم سه دسته اند: 1- انفاق گران: کسانى که نیازهاى مردم را بنابر حال خود برآورند؛ 2- ایثارگران: کسانى که به تعبیر قرآن کریم دیگران را بر خود ترجیح مى دهند هرچند خود نیازمند باشد (و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة)(71) 3- کسانى که به هنگام نیاز دست رد به سینه نیازمندان مى زنند که البته این دسته شایسته دوستى و رفاقت نیستند. امام باقر (ع) فرمودند: برادر خوبى نیست کسى که تو را به هنگام بى نیازى حفظ نماید، ولى به هنگام نیازمندى رها سازد. (بئس الأخ اخٌ یرعاک غنیاً و یقطعک فقیراً)(72) 3- آزمودن در سختى ها: یکى از اهداف اصلى ارتباط دوستانه میان افراد انسانى یارى رساندن به هنگام سختى ها و دشوارى هاى زندگى است. براستى دوستى با کسى که به هنگام رفاه و آسانى ادعاى دوستى دارد و در هنگامه گرفتارى و مصیبت تو را رها مى سازد و تنها مى گذارد، چه فایده اى دارد؟ علّت آن که پیامبر خدا (ص) آن همه، همسرش خدیجه (س) را یاد مى کرد و مى ستود این بود که خدیجه دوست زمان سختى ها بود نه دوست زمان رفاه و نعمت، رسول خدا (ص) در مورد او فرمود: هرگز خداوند بهتر از خدیجه را به من نداده است. زمانى که مردم مرا تکذیب کردند او مرا تصدیق نمود و هنگامى که مردم مرا راندند، او مرا پناه دارد و وقتى که مردم به من کفر ورزیدند او به من ایمان آورد.(73) على (ع) در عبادت کوتاهى فرموده است: "در هنگام سختى هاى زندگى است که دوست امتحان مى گردد؛ فى الشّدّة یختبرُ الصدیق." گرفتارى هایى که گاهى گریبانگیر انسان مى شود، آزمون بسیار خوبى براى سنجش درجه علاقه مندى، وفادارى، پایدارى و صداقت دوستان و نزدیکان است. یار نیک فرقى میان کار خویش و میان کار یار خویش نمى گذارد و هر سود و زیان یار را سود و زیان خود مى داند. 4- آزمون به هنگام خشم: خشم و شهوت دو نیروى محرکى هستند که به هنگام طغیان، حکومت عقل را در کشور وجود انسان ضعیف و کم توان مى سازند و آدمى را از تعادل و کنترل روحى و روانى خارج مى کنند. آرى به هنگام خشم ماهیت خود را بروز مى دهد و چهره واقعى خویش را بر دیگران مى نمایاند و آنچه را که واقعاً مى اندیشیده، بر زبان مى راند و در رفتار آشکار مى سازد. وقت خشم و وقت شهوت مرد دو طالب مردى دوانم کوبه کو (مولوى) اگرچه هر شخص ممکن است در برخورد با برخى ناملایمات زندگى به طور طبیعى عصبانى گردد و نسبت به صفاتى همچون تحمل و بردبارى، اعتدال، انصاف، عدالت، التزام به حقیقت، شجاعت و قضاوت صحیح آزموده شود، ولى این روش حتّى به صورت ساختگى (ایفاى نقش) نیز توصیه شده است. در روایت هاى بسیارى آمده است که دوست خود را به طرزى خشمگین نما و سپس شاهد باش که چگونه عمل مى کند؟ آیا در حین عصبانیت از اعتدال و توازن و حق مدارى خارج مى شود، یا نه همچنان به عقل و ارزش هاى اخلاقى پایبند مى ماند؟ از این رو دوست شایتسه کسى خواهد بود که حتّى در کوران خشم از انصاف، عدالت و حق محورى و قضاوت صحیح خارج نشود و همواره عقلش بر خشمش چیره باشد مهر و رقت وصف انسانى بود خشم و شهوت وصف حیوان بود - مولوى در این راستا سرور اولیاء الهى (ع) فرموده است: زمانى که خواستى با شخصى دوست شوى ابتدا او را به خشم آور! اگر در این حالت انصاف را درباره تو مراعات کرد، [با او دوست شود] و الاّ او را رها کن.(74) و در حدیث شریف دیگرى از امام صادق (ع) آمده است: کسى که سه بار بر تو خشمگین گردید و درباره ات سخن ناروائى نگفت او شایسته دوستى است (مَن غضب علیک ثلاث مرّات فلم یقُل فیک سوءاً فاتّخذه لک خلاًّ)(75) 5- آزمودن در سفر: سفر وسیله خوبى براى شناختن ویژگى ها نهفته افراد است. اردوهاى دانشجویى و سفرهاى زیارتى و سیاحتى از نمونه هاى مسافرت هستند. در سفر آدمى لباس تکلّف و ریا را از تن خارج مى نماید و توان فریبکارى و ظاهرسازى را از دست مى دهد و همان گونه که هست به نمایش درمى آید. اینجاست که مى توان او را به سادگى آزمود و چهره واقعى او را دریافت در روایتى از امام صادق (ع) آمده است: کسى را دوست خود منام تا او را به سه خوى بیازمائى، هنگامى که به خشمش مى آورى بنگر که آیا از حق به باطل مى گراید یا نه و هنگامى که با او مسافرت مى کنى و زمانى که او را به درهم و دینار مى آزمائى(76) 6- آزمودن به گاه قدرت: یکى از امورى که خلق و خوى انسان ها را به شدت تحت تاثیر قرار مید هد و شخصیت ایشان را دگرگون ساخته، در معرض تلاطم قرار مى دهد، یافتن مقام و منصب و همچنین به هنگام برکنارى از آن است. بسیارى از افراد وقتى به قدرت و منصبى مى رسند، ممکن است مستى قدرت خداى ناکرده ایشان را دچار تکبر، عجب و خودخواهى نموده، به کلّى خود را گم کنند و چه بسا که دوستان قدیمى خود را نیز فراموش نمایند. هنگام عزل از مقام نیز، موقعیت خوبى براى امتحان یک دوست است. برخى از افراد در اثر برکنارى از منصبى که داشته اند، عهد و پیمان قدیمى خویش را مى شکنند و چه بسا که به صف مخالفین بپیوندند، این مردم اهل دنیایند و شایستگى دوستى و برادرى با مؤمنان را ندارند در روایت از امام صادق (ع) آمده است: "هر گاه دوستى داشتى که مقامى دولتى یافت و دیدى که حتّى یک دهم دوستى پیش از کسب مقام خود را حفظ کرده است پس او دوست بدى نیست؛ اذا کان لک صدیق نولى ولایة فاصبته على العشر مما کان لک علیه قبل ولایته فلیس بصدیق سوء"(77) باسمه تعالى (11) روش دوست یابى س: راههاى دوست یابى کدام است؟ انسان معمولاً از داشتن دوست - هرچند زیاد - لذت مى برد و در طول زندگى خود موسى گونه، بارها فرآیند دوستى را تجربه مى کند تا یارى چون "خضر نبى" یافته، همراه و همسفر او شود.(78) انسان ها هر یک مانند چشمه سارى، از کوهستان جدا شده، به هم مى پیوندند. سپس با تشکیل رود مسیرى را در کنار هم به سمت اقیانوس بى کران سعادت و کمال طى مى کنند. آدمى در عرصه دوست یابى چند هدف را دنبال مى کند. 1- کسب دوستان جدید؛ 2- حفظ دوستان موجود؛ 3- گسترش و تعمیق دوستى هاى قدیم؛ 4- تبدیل دشمن به دوست! با ژرف اندیشى در این ابعاد پى خواهیم برد راه هاى دوست یابى تنها در بعد اول (بدست آوردن دوستان جدید) خلاصه نمى شود. براى مثال شخصى که با اطرافیان و نزدیکان خود رفت وآمد مى کند اما با ایشان صمیمى نیست، لازم است در دوست یابى خود تجدید نظر کند. اگر در فرهنگ دیرپاى اسلامى، این بحث، با گستردگى خاصى پرداخته شده، از این حیث است که دین اسالام به گونه هاى مختلف، روابط اجتماعى و پیوند برادرى را باارزش و مهم قلمداد کرده است. در آموزه هاى دینى راه هاى جلب محبت مردم در این حیطه ها مطرح شده است: یکم. خوشرویى در دیدار دوم. دلجویى در غیاب سوّم. گشاده رویى در حضور(79) چهارم. عفو و اغماض از خطاها و اشتباهات دیگران پنجم. ادب و نزاکت، اخلاص و وفادارى ششم. پرهیز از تندى و خشونت، کدورت و کینه، خدعه و مکر، غرر و بى وفایى هفتم. پیوستن در برابر بریدن، کرامت در مقابل حقارت، بذل و بخشش به ازاى محرومیت و تلافى غیبت با یادکرد نیک.(80) علوم جدید از قبیل "روابط اجتماعى" و "مهارت هاى زندگى" هم سو با آموزه هاى مذهبى، به عواملى اشاره مى کنند که در برقرارى ارتباط مؤثر است. این عوامل عبارتند از: الف مهرات در گوش دادن و فهمیدن پیام هاى آشکار و نهفته کلام دیگران ب دریافت پیام هاى غیر کلامى از قبى وضع بدن، حالت چهره، تماس چشمى، تن صدا و سایر نشانه هایى که به همراه پیام کلامى منتقل مى شوند ج پاسخ دهى و واکنس بى واسطه، صادقانه، عینى و همدلانه به پیام هاى کلامى و غیر کلامى طرف مقابل - قطع رابطه: افزون بر عوامل فوق، قطع رابطه در مورد دوستى هاى مضرّ، زمینه ساز برقرارى دوستى هاى مفید و پرثمر است. هر کس که انتظار دارد - در زندگى خود - نصیبى از دوستى خوبان ببرد، بناچار باید از بَدان فاصله بگیرد. با این وجود، قطع رابطه باید طورى باشد که صدمات کمترى به زندگى فرد وارد سازد. گرچه قطع رابطه با دوستان تأسف بار است ولى این تصمیم، در مورد دوستى هاى پرزیان، بسیار پسندیده و ضرورى است. فرد هنگامى که تصمیم به قطع رابطه مى گیرد از یک طرف باید براى این قصد خود دلیل معقولى داشته باشد و از طرف دیگر طورى عمل کند که کدورت و کینه اى پیش نیاید و فرد مورد نظر، خاطى محسوب نشود. جدایى با این شیوه، زمینه انتقام، کینه توزى و دشمنى را از بین خواهد برد. رموز و فنون دوست یابى روشمندى و استفاده از راه هاى موثر، از عوامل اصلى موفقیت در ایجاد رابطه دوستانه است. چنانچه این روش ها به شکل آگاهانه و با تصمیم گیرى جدّى و نیز بصورت یک برنامه از قبل تدوین شده، انجام پذیرد، موفقیت در دوست یابى را به ارمغان خواهد آورد. بعضى از این فنون عبارت است: 1- برخورد شاد سلام، احوالپرسى توأم با تبسّم، صمیمیت و احترام اولین فن موثر ارتباطى، به منظور جلب محبت دیگران است. لحظه اول ملاقات از اهمیّت فوق العاده اى برخوردار است، به نحوى که موفقیت یا شکست در امر دوست یابى به آن بستگى دارد معمولاً افرادى که ما با آنها ملاقات مى کنیم دو سته اند: دسته اول برخوردى شاد و صمیمى دارند. این دسته داراى محبوبیت اجتماعى و دوستان فراوان ترى هستند دسته دوم در برخورد اولیه خشک و بى روح مى نمایند. کسانى که لبخندزدن به چهره دیگران بر ایشان دشوار است. افراد این گروه یا تنها هستند و یا دوستان کمى دارند. در فرهنگ دینى ما، نسبت به سلام کردن، مصافحه و دیده بوسى، تبسّم، احترام و محبّت و ابراز علاقه قلبى سفارش و اهتمام فراوان شده است. عدى بن حاتم مى گوید: "وارد مدینه شدم. پیامبر مرا شناخت از جاى خود برخاست و دست مرا گرفته به خانه خود برد... من از فروتنى وى غرق حیرت شدم و از اخلاق پسندیده و ملکات فاضله، و از احترام فوق العاده اى که نسبت به تمام افراد قائل بود دریافتم که وى فرد عادى، و فرمانرواى معمولى نیست"(81) شخصى از امام صادق (ع) سؤال نمود: حُسن خلق چیست؟ حضرت (ع) فرمود: "این که نرم برخورد نمایى، پاکیزه سخن بگویى و با چهره نیکو و شاد با برادرت روبرو شودى." (تلین جانبک و تطیب کلامک و تلقى اخاک ببشر حسن)(82) حتّى وقتى که انسان عمیقاً غمگین و ناراحت است، باید در برخورد با دیگران، خود را شاد نشان دهد و تبسّم نماید. چنان که امام على (ع) در توصیف مؤمن مى فرماید: "شادى مؤمن در چهره او، واندوه وى در دلش پنهان است" (المؤمنُ بِشرهُ فى وَجهه، و حُزنه فى قلبه)(83) به قول حافظ (علیه الرّحمه): "با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نى عمرت زخمى رسد آیى چو چنگ اندر خروش" 2- گوش دادن فعّال تمام مردم دوست دارد سکوت را شکسته، صحبت کنند. آنها مایلند احساسات و افکارشان را به دیگران منتقل سازند و. به طور کلى به کسى نیاز دارند که حرف هایشان را خوب بشنود. اگر کسى احساس کند شنونده خوبى براى حرف هاى خود یافته، به خوبى قادر است افکار و احساسات خود را به او منتقل نماید، حتماً با او دوست خواهد شد. ملاقات توام با تفاهم و همدلى، سرآغاز بسیار خوبى براى شروع یک رابطه دوستانه است. پیامبر بلندمرتبه اسلام، شنونده بسیار خوبى بود. همین اخلاق نیک، او را مقبول و محبوب امّت مسلمان و حتّى غیر مسلمانان ساخت. قرآن کریم در این باره مى فرماید "... او به خدا و فرمان هاى او ایمان دارد و به سخنان مؤمنان راستین گوش فرامى دهد و آن را مى پذیرد و به آن ترتیب اثر مى دهد و رحمت است براى کسانى از شما که ایمان آورده اند..." (... قُل اُذُنُ خَیرٍ لکم یُومِنُ باللهِ و یُومِنُ للمومنین و رحمةٌ للّذین امَنوا مِنکم)(84) طبق این آیه، "خوش باورى و شنونده خوب بودن" از راه هاى مهمّ جلب محبت و دوستى دیگران است. 3. ابراز احساسات هر شخص به دنبال صحبت کردن به دنبال این است که تأثیر سخنان خود را در مخاطب یا مخاطبان احساس کند. اگر این بازخورد در جهت تأیید و موافقت او باشد، با دلگرمى و نشاط بیشترى به ارتباط کلامى، ادامه خواهد داد در واقع یکى از عوامل مؤثر در برقرارى ارتباط تشخیص دقیق احساسات طرف مقابل و برجسته کردن آنهاست. ما با بازگردانى احساسات، به گوینده القا مى کنیم که سخنان او را فهمیده ایم و براى او ارج و احترام ویژه اى قائلیم. - حرکت سر به نشانه تایید گفتار طرف مقابل - لبخند کوتاه به دنبال خوشحالى گوینده - بازکردن چشم ها و کشیدگى صورت به موقع شگفت زندگى - جمع کردن پیشانى و انقباض عضلات صورت در زمان شنیدن یک خبر ناگوار - تحسین زبانى و استفاده از بعضى تکیه کلام ها چون "آفرین"، "چه جالب" - تصدیق و تأیید با استفاده از کلماتى نظیر "خُب"، "درسته" و... همه این موارد احساسات مثبتى است که شنونده - به عنوان بازخورد - از خود بروز مى دهد 4. اهتمام به امر وداع و خداحافظى در پایان صحبت و ابراز علاقه نسبت به ادامه ارتباط و شنیدن بیشتر سخنان طرف مقابل. به طور کلّى برقرارکردن رابطه یک مهارت است که همیشه نیاز به اصلاح و تقویت دارد و حتّى در مورد آن باید آموزش دید و آن را در موقعیت هاى مختلف تمرین کرد، تا این که به شکل نوعى تخصص و رفتار پایا درآید مطالعه کنید: خوب گویى، قاسم سبحانى، قم: جمال: 1379 (12) مشکل کم روئى سؤال: جوانى بیست ساله خیلى کمرو و از نظر اجتماعى بسیار ضعیف هستم، تا به حال نتوانسته ام دوست صمیمى پیدا کنم لطفا مرا راهنمایى کنید. پاسخ انسان اصالتاً و به طور فطرى موجودى است اجتماعى و نیازمند برقرارى ارتباط با دیگران. بسیارى از نیازهاى عالیه او و شکوفاشدن استعدادهایش، فقط از طریق ارتباط بین فردى و اجتماعى مى تواند برآورده شود و به فعلیت برسد. به ویژه در دنیاى پیچیده امروز یعنى در دوره ارتباطات پیشرفته و سریع، ضرورت تعاون و همکارى براى نیل به پیشرفت هاى علمى و فنّى ایجاب مى کند که فرد در صحنه هاى متنوع فعالیت هاى دینى، فرهنگى، اجتمایع، اقتصادى، سیاسى و عملى - حتى در صحنه تربیت بدنى و ورزشى حضورى چشمگیر و جدّى داشته باشد. بدون تردید کمرویى(85) که یک ناتوانى فراگیر اجتماعى است و در هر جامعه درصد چشمگیرى از نوجوانان و جوانان و بزرگسالان، با این اختلال رفتارى مواجه هستند، مانع اصلى شکوفایى قابلیت ها و ایفاى مسئولیت هاى فردى و اجتماعى است. این پدیده با توجه به ضعف و شدّتش انواع پیامدهاى زیستى و روانى و شناختى از قبیل تشدید ضربان قلب، تغییر صدا و... انزواطلبى، افت شخصیت، مشکل دوست یابى را در پى دارد. بنابر این کمرویى علاوه بر اینکه انسان را از فعالیت هاى فردى باز مى دارد، زمینه فعالیت ها و ارتباطات اجتماعى را نیز نابوده مى سازد و همانطور که خود شما نیز اشاره کرده اید، موجب ضعف در مهارت دوست یابى مى شود. با این توصیف علت عمده خجالت و کمرویى افراطى که اختلال روانى محسوب مى شود، خود کم بینى است. فرد خجالتى در اغلب موارد خود را ناتوان مى شمارد در حالى که نه تنها ناتوان نیست بلکه با یک بررسى اجمالى پى خواهد برد، توانمندیهاى مختلفى دارد. چنین شخصى باید تصمیم بگیرد با تکیه بر توانمندى واقعى خود که اندک نیست، روح و جسم خود را از چنگال عجز و بى کفایتى رهایى بخشد. و روان شناسان معتقدند که خجالت خصلتى ارثى نیست که خود را مقهور آن بدانیم و در برابرش تسلیم شویم. این پدیده محصول شناخت نادرست خود و دیگران و سازش نایافتگى هاى اجتماعى و حتّى رفتارهاى غلط آموخته شده است. بى گمان با شناخت قابلیت هاى خود، کسب آگاهى از برخى عوامل موثر در بروز کمرویى و با رعایت دقیق و مستمر راهکارهاى ارائه شده، مى توان به بالاترین سطح سازش یافتگى اجتماعى و مؤثرترین شکل ارتباط با دیگران دست یافت. فقط کافى است به توانایى خود ایمان داشته باشید. بر این اساس، به مرور توانایى هاى خود - در فعالیت هاى گذشته - بپردازید و موفقیت هاى هرچند ساده خود را برشمارید و فهرست کنید. سپس هر روز آنها را مرور نموده، بس نمائوید بر آن بیفزائید در مرحله بعد از آنجا که عوامل بروز خجالت و کمرویى در نوعى شناخت غلط خویش ریشه دارد، کافى است به شناخت صحیح و واقع بینانه از خود دست یابید تا این مانع را از مسیر خود بردارید. از اینرو، به عنوان یک راهکار کلى، خوب است از برخى عوامل ایجادکننده کمرویى آگاه شوید تا با زدودن آن علل به مطلوب دست یابید منشاء خجالت و کمرویى مى تواند اضطراب اجتماعى باشد و اضطراب اجتماعى عوامل گوناگونى دارد که به برخى اشاره مى شود: 1- تجربه هاى ترسناک دوران کودکى 2- برخى حوادث خطرناک که در دوران زندگى اتفاق افتاده است. 3- عدم آگاهى از مهارتهاى فردى و اجتماعى و عدم توانایى در بکارگیرى این مهارتها در ارتباطات اجتماعى عوامل دیگر مى تواند شامل موارد زیر باشد: - مراقبت هاى شدید و افراطى از رفتارها و اعمال توسط خود و دیگران - مقایسه خود با دیگران و توقع و انتظار بیش از حدّ توانایى خود - نتیجه گرایى به تعیر دیگر نمره محورى محض (در مورد محصّلین و دانشجویان) - خودبزرگ بینى و خودکوچک بینى افراطگونه - احساس تنهایى و ترس از عدم پذیرش - دوستى با افرادى که از لحاظ علمى و عملى در سطح ضعیفى قرار دارند چنین عواملى سبب مى شود، فرد همیشه خود را ضعیف بشمارد و جرأت هیچ اقدامى را به خود ندهد. این فرد از قضاوت دیگران نیز بیم دارد و خود را از انظار دیگران مخفى مى کند و از انجام عملى که مورد بررسى دیگران قرار گیرد، اجتناب مى ورزد. پرسشگر گرامى، اینک با شناخت عوامل کمرویى، مى توانید با قدرت آگاهى و تصمیم گیرى، آن ها را از صحنه فکرتان حذف کنید. با مراجعه به زندگى فردى و اجتماعى خود، در جهت شناسایى و حذف علّت هاى بروز کمرویى اقدامى جدى به عمل آورید، سپس در راه احساس خوشایندى، کسب شایستگى و اعتماد به نفس گام بردارید. جان کلام، عزم و اراده را در خود برانگیزید! با عزم "رفتن" از رنج و از غم، هم مى توان ره توشه برداشت، هم مى توان آسوده پر زد! على صفایى راهکارهاى عملى الف) جهت تعدیل اضطراب اجتماعى؛ 1- نگرش خود را بهبود بخشید. 2- باورهاى قلبى، ارزش هاى وجودى و اعتقادات درونى خود را تقویت کنید(86) 3- براى غلبه بر مشکلات خانوادگى و اجتماعى بینش و معرفت خود را ارتقا دهید. (از مشاوره با افراد متعهد و متخصص بهره جوئید) 4- مهارت هاى زندگى را از طریق حضور در کلاس هاى خلاقیت - فراگیرید. ب) در هر شرایط آرامش خود را حفظ کنید با تمرین و ممارست دائمى، "آرام سازى" را در خود نهادینه سازید تا در مواجه شدن با شرایط رعب آور بتوانید ابتکار عمل را به دست گیرید. آرام سازى در دو بخش جسمى و روحى باید انجام شود در آرام سازى جسمى، سعى کنید هر شب، قبل از خواب و نیز و صبح بعد از برخاستن از بستر، این حرکات و فعالیت ها را انجام دهید: به پشت دراز بکشید، در مرحله اول عضلات پاها را منقبض یا سفت کنید. 10 تا 15 ثانیه در این حالت بمانید. بعد از این مدّت، عضلات را آزاد کنید بعد عضلات دست ها، عضلات شکم و سنیه و پشت، عضلات گردن و صورت را به همان ترتیب منقبض و آزاد کنید بعد تمام بدن را و سپس در مرحله دوم، چشم ها را ببندید، بدون هیچ فکر و خیالى، در حالت خوابیده به پشت، باقى بمانید. بعد از لحظاتى بخوابید و اگر صبح است از جا برخیزید و به کارهاى خود بپردازید.(87) براى آرام سازى روحى، توجه به معنویات، انجام اعمال عبادى از قبیل قرائت قرآن، ذکر خداوند و مطالعه متون دینى و اخلاقى نقش مؤثرى را دارد ج) اگر مراقبت و مواظبت شدیدى احساس مى کنید، با ایجاد تعادل و توازن بین فعالیت هاى ورزش، شغلى، استراحت و عبادت، فشار روحى وارد بر خود را تعدیل بخشید. د) خودپنداره مثبت و خودباورى را در خود تقویت کنید. به عبارتى شناخت خود را از خویشتن اصلاح و با واقعیت تطبیق پیدا کنید. براى این منظور اقدامات زیر را انجام دهید. 1- مقابل آینه ایستاده، جلوه هاى رفتارى خوشایند، حالات بدنى و برداشت هاى مثبتى که از وضعیت ظاهرى خود دارید را یادداشت کنید و روزى چند بار این ویژگى ها را با صداى رسا بخوانید. 2- ده لغت را که بیانگر ویژگى هاى مثبت شخصیت شما است، انتخاب کنید و روزى چند بار آن ها را در قالب جمله اى با "من" شروع مى شود بخوانید مانند این جمله: من باهوش هستم. 3- خاطرات و تجارب خوشایند خود را براى خود، دوستان و اطرافیان بیان کنید. 4- اندیشه ها و خیالات آزاردهنده مانند احساس حقارت، ناتوانى و مانند آن را از ذهن خود دور سازید و در مقابل، اندیشه هاى مثبت را در خود رشد و توسعه دهید. بخشى از اندیشه هاى مثبت در کلام معصومین عبارتند از: زیارت دوستان و تقویت حس همیارى، اُنس با خدا، پایدارى در راه هدف، دستگیرى از افتادگان، توجه به غذا و خوراک حلال و پاک، نیک رفتارى با اهل معصیت تا از گروه خوبان طرد نشوند، اندیشه در شغل حلال، برنامه ریزى صحیح در زندگى اما براى اصلاح رفتار بکوشید در جهت مخالف کمرویى عمل کنید! به این ترتیب که: 1- هرگز خود را سرزنش نکنید 2- بر اساس شناخت خود، هدفى ارزشمند و قابل دسترس را برگزینید و براى رسیدن به آن برنامه ریزى کنید. 3- در برقرارى ارتباط کلامى با دیگران خود را گرفتار آداب و رسوم بى مورد نسازید. ساده، راحت و بدون احساس سختى هدفتان را از برقرارى ارتباط کنید. حتى مى توانید هدف را به صورت یک جمله بنویسید و نوشته را بخوانید. 4- مطالب اولیه خود را در ابتدا مختصر و کوتاه انتخاب کنید. به خاطر داشته باشید که همیشه کلمات آغازین باید متدوال و جذاب باشد. 5- در گفتگوى با مخاطب، ارتباط دیدارى و بصرى را با او حفظ کنید 6- به عنوان پیش نیاز طرح و برنامه اى معمولى براى برقرارى ارتباط بنویسید و آن را در عمل پیاده کنید. براى تمرین مى توانید ابتدا، فضاهاى خلوت را برگزینید و کم کم برنامه را در صحنه واقعى اجرا کنید 7- به کار خود پاداش دهید، خود را تحسین کنید و اگر با خنده حاضران روبرو شدید، شما نیز بخندید 8- از جزئیات بکاهید، اصل صحبت خود را خلاصه و گویا مطرح کنید. 9- با افراد فعلا و پرتحرکى که احساس خجالت نمى کنند، بیشتر مأنوس باشید و از خجالتى ها فاصله بگیرید. 10- همیشه کلامى براى گفتن و عمل یا هنرى براى ارائه به جمع داشته باشید. در جاها 11- در جاهایى مانند میادین ورزشى، تفریح گاه ها، نشست هاى فامیلى و نظایر آن فعّالتر باشید. 12- چون در برقرارى ارتباط ممکن است پیش آمدهاى ناخوشایندى رخ دهد،به منظور حفظ آرامش و کاهش اضطراب و دلهره، از قبل خود را آماده کنید روش هاى کمکى ایجاد صمیمیت 1- فعالیت هاى اجتماعى خود را گسترش دهید. براى این منظور در گردش هاى تفریحى، نشست هاى فامیلى، گردهمایى هاى علمى - فرهنگى، مراسم عبادى، مناسبت هاى مذهبى مانند ادعیه و زیارات، اردوهاى دانشجویى شرکت کنید 2- در بازى ها گروهى و دسته جمعى حضور یابید. هفته اى سه جلسه، هر جلسه به مدت حداقل یک ساعت به ورزش در گروه هاى همسال بپردازید. شرکت در بازى هاى توپى مانند والیبال و فوتبال... موثرترین روش اصولى و تدریجى در اضطراب زدایى و افزایش مهارت اجتماعى است 3- کتاب یا مجلّه اى که پیرامون مهارت هاى زندگى و روابط اجتماعى است بخوانید. به کمک این منابع روش هاى آغازین ارتباط مؤثر را فرابگیرید و در عمل به آموخته هاى خود بکوشید. ر.ک. مجلّه حدیث زندگى نشانى مجله قم صندوق پستى 816/37185 4- سعى کنید در شروع دوستى با دیگران پیشقدم شوید 5- دوستان آینده خود را از قشر مؤمن و کسانى که به مساجد رفت وآمد دارند انتخاب کنید 6- توانایى جذب افراد را به دوستى با خود افزایش دهید یا یکى از راه هاى جلب دوستى را عملاً انجام دهید و توصیف کنید. 7- به دیگران محبت کنید و سعى کنید خود را نسبت به ایشان علاقمند نشان دهید 8- روش زندگى بزرگان و اولیاء دین را بررسى کنید. سادگى و بى آلایشى، صفا و صمیمیت، وفاق و اتفاق جمعى، تواضع و فروتنى در برابر افتادگان، گذشت و اغماض نسبت به خطاکاران خصوصیات و ویژگى هایى است که شخصیت این بزرگوران را گیرا و جذاب ساخته است. شایسته است که ما براى برقرارى روابط صمیمانه از این الگوهاى حقیقى پیروى کنیم. مطالعه کنید: 1- اخلاق معاشرت جواد محدثى قم: دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم 2- زندگى در آیینه اعتزال مجتبى فرجى قم: بوستان کتاب 3- جوانان و روابط ابوالقاسم مقیمى حاجى قم: دفتر مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علمیه قم (14) قواعد دوستى سوال 1: درباره دوستى با افراد مورد علاقه و انس بیشتر با آنان چه پیشنهادهائى دارد؟ از میان مردم بعضى ها بیشتر مورد علاقه و محبت قرار مى گیرند، مردم نه تنها به ایشان احترام مى گذارند بلکه از ته دل و با تمام وجود دوستشان دارند. به یک عبارت، اینگونه افراد، شخصیتى محبوب دارند. به راستى چرا برخى اینگونه اند؟ آیا ما هم مى توانیم مقبول و محبوب دیگران واقع شویم؟ با ژرف اندیشى در فرآیند "جلب محبت" پى مى بریم، "مقبولیت"، "محبوبیت" و "مورد پسند بودن" از دو عامل پیروى مى کند: اول: رفتار شخصى که جا نمایه درونى دارد؛ دوم: رفتار بین فردى یا تعامل اجتماعى زمینه نخست شامل: نیت، اخلاص، فروتنى، پاکى دل، هدفمندى در زندگى، اعتماد به نفس و ارتباط با خداوند است. این عوامل شخصیت فرد را مطمئن و متعهد ساخته، به دنبال آن علاقه افراد جامعه را متوجه او مى سازد. تحقیقات و تجارت نشان مى دهد مردم به این قبیل افراد، تمایل و اقبال بیشترى مى کنند و به طور عملى از افراد بى ثبات و فاقد این ویژگى ها گریزانند. در زمینه دوّم، که براى جلب محبت، اهمیت دوچندان دارد، فرد باید رفتار اجتماعى خویش را تقویت و اصلاح کند، تا دیگران او را دوست بدارند و براى او جایگاه ویژه اى برگزینند. ما این بخش را تحت عنوان "قواعد دوستى" مورد بررسى قرار مى دهیم. یک. مهر بورزیم! همه مردم در پى جلب عطوفت و مهربانى اند و از مهروزى ها سایرین در پوست خود نمى گنجند و در مقابل از منفور واقع شدن، سخت هراسناکند. براى جلب علاقه یک فرد کافى است، او را دوست بداریم و این علاقه را در زبان ابراز کنیم. تا زمانى که احساس محبت در درون ایجاد شود، نمى توان به دوام و استمرار دوستى ها امیدوار بود ابراز محبت آنقدر کارآمد و نقش آفرین است که مولوى از زبان لقمان حکیم مى گوید: "از محبت، تلخ ها شیرین شود از محبت، مسها زرّین شود از محبت، خارها گُل مى شود از محبت ها، سرکه ها مُل مى شود از محبت، دُردها صافى شود از محبت، دردها شافى شود از محبت، مرده زنده مى کنند از محبت، شاه بنده مى کنند از محبت، سجن گلشن مى شود وز محبت، خانه روشن مى شود"(88) دو. احترام بگذاریم. هر فرد، عالَمى متشکل از علایق، سلیقه ها، افکار و نظرات دارد که براى خود او قابل احترام و ارزشمند است. تا موقعى که ما عقاید و کارهاى دیگرى را - در اندازه خودش - محترم مى شماریم، مورد پذیرش و احترام او هستیم. در واقع فرد قبل از دوست داشتن دیگران، مواردى دوست داشتنى در وجود خود دارد. هر گاه، افکار، گفتار و کردار ما با آن موارد همخوانى داشت، ما را نیز به عنوان محبوب خود، خواهد پذیرفت. پس اگر مایل به کسب محبوبیت در بین مردم هستیم، باید به ایشان احترام بگذاریم به سخن دیگر، نباید خدشه اى بر احساس ارزشمندى و کرامت نفس ایشان وارد کنیم. حتى اگر قصد رد یا اصلاح رفتار کسى را داریم، باید در مرحله نخست ابعاد شخصیتى طرف مقابل را بشناسیم و در مرحله دوم جنبه هاى مثبت و خوشایند او را جلوه دهیم و آنگاه در مرحله سوم بنابر ظرفیت وى، از او انتقاد کنیم. "بدیهى است که هیچ انسانى حاضر نیست براى رسیدن به چیزى از حیثیت و آبروى خویش مایه بگذارد. حتى کودکان براى خود احترام و کرامت قایل هستند و حاضر نیستند کسى حرمت ایشان را از بین ببرد"(89) احترام به افراد که مقدمه پیوستگى و همبستگى به حساب مى آید، ریشه در خوش بینى(90) و تواضع نسبت به دیگران دارد. هر کس درباره مردم نیکوتر بیندیشد، و با ایشان با فروتنى و افتادگى بیشترى مواجه شود، در نزد ایشان مقبول تر و محبوب تر است. سلام کردن، تعارف نمودن، ادب و فروتنى، چشم پوشى از امور بى اهمیت، امانتدارى، حفظ آبرو، پشتیبانى بجا و... شیوه هاى احترام به افراد است. سه. تحسین کنیم. یکى از صفات خوب ما انسان ها این است که وقتى به طبیعت مى رسیم، هواى آزاد، گرماى ملایم خورشید، درختان سرسبز، پرنده هاى آوازخوان و نظایر آن ما را به وجد آورده، به ستایش محیط مى پردازیم. ما با تعریف و تحسین، از نشاط و بهجت درونى خود پرده برداشته، و زیبایى هاى طبیعت را بزرگ مى شماریم و به این وسیله به خالق زیبایى ها (خداوند بلند مرتبه) رهنمون شده، او را شکر و سپاس مى گوئیم. تعریف و تحسین در خصوص انسان ها تأثیر شگرفى دارد، تا حدّى که گفته مى شود: "تعریف و تمجید حیات بخش است و انتقاد کشنده. در واقع براى جلب علاقه مخاطب و تأثیرگذارى بر او، موثرترین و سریع ترین شیوه، تحسین است. این شیوه همیشه جواب مى دهد چراکه همه از آن خوششان مى آید و برعکس از انتقاد منزجر و گریزانند گذشته از این که دیدن نقاط مثبت شخصیت و تحسین آن - در جاى خود - یک هنر است؛ در عین حال، این عمل سبب مى شود، مخاطب، احساس ارزشمندى و کرامت نفس نماید و به کسى که این ارزش را براى او قائل شده، علاقه نشان دهد. این که چرا باید از دیگران تشکر کرد و از کارهایشان تعریف نمود، دلیل عمده اش، وجود میل به مهم و باارزش بودن است. این گرایش آنقدر قوى است که درباره آن گفته اند "عمیق ترین انگیزه در آدمى، عطش او براى مورد تحسین قرارگرفتن است." همه مؤلفان، نویسندگان، شاعران، مخترعان، مکتشفان، دانشمندان و نیکوکاران تحت تأثیر این میل به چنین راه هایى کشیده شده اند. همان طور تمامى سرِکشان، ستمگران و سیاست مداران جهان گشا، با همین انگیزه در این مسیرها حرکت کرده اند. در انسان تمایلات فراوانى هست که هر یک به نحوى برآورده مى شود. انگیزه "مهم بودن"نیز باید از راه روابط انسان، یعنى ستایش و تحسین ارضا شود. اگر ما بتوانیم در برخوردها این نیاز درونى افراد را تشخیص داده، پاسخ مناسب دهیم، دل هاى ایشان را به خود منعطف خواهیم ساخت. چهار. علایق و سلایق مخاطب خود را بشناسیم. هر کس به حرفه اى و یا هنرى علاقه مند است. ممکن است مخاطب ما یک نویسنده، یا سیاستمدار، یا شاعر و یا ورزشکار باشد. گفتگو از موضوعات مورد علاقه، روشى است که تمامى مشاهیر مورد قبول هر دم آن را به کار بسته اند و رمز و راز موفقیت ایشان نیز در همین نکته است. دیل کارنگى مى گوید: راز موفقیت و محبوبیت "تئودور روزولت" در این بود که علاقه هاى اشخاصى که به ملاقات او مى رفتند، مى شناخت و قبلاً در مورد آنها مطالعه مى کرد و با هر کس درباره موضوعات مورد علاقه اش سخن مى گفت. سخن گفتن از کار و علاقه هاى خودکار آسانى است، ولى بیان کار، هنر و تمایلات دیگران، چندان آسان نیست. فرد موفق کسى است که بتواند با هر کسى از امور مربوط به او سخن بگوید و تنها به امور شخ خود نپردازد. یکى از وکلاى معروف دادگسترى مى گوید: من در جوانى به قایقرانى علاقه بسیار داشتم. روزى میهمانى - یکى از دوستان پدرم - به منزل ما آمد و همین که به علاقه من پى برد، سخن خود را از آب و دریا و قایقرانى شروع نمود. من از سخنان وى بسیار خوشنود شدم و با او همراه گشتم. هنگامى که او منزل ما را ترک کرد شغلش را از پدرم پرسیدم. پدرم گفت: او صاحب یک تجارتخانه است. گفتم: پس چرا از قایقرانى و دریا سخن مى گفت؟ پدرم پاسخ داد: او به علاقه تو پى برد و متناسب با آن سخن گفت تا در گفتگو، تو را مجذوب خویش سازد. پنج. در پى همیارى و همدلى باشیم. انسان ها در طول زندگى خود با چند چیز درگیرند. نیازمندى هاى طبیعى حیات و مشکلات مربوط به آن از یک طرف و دلبستگى هاى گوناگون از طرف دیگر، مردم را به تکاپو وامى دارد. یکى از فنون مهم دوست یابى، یارى رساندن به همنوعان در برآوردن نیازها و رفع مشکلات ایشان در جریان زندگى است. پس براى جلب علاقه دیگران لازم است، نیازها و مشکلات زندگى ایشان را شناخته، آنگاه به یارى آنان بشتابیم. افراد اگر احساس کنند که ما یاور خوبى براى زندگى آنها هستیم، حتماً مجذوب ما خواهند شد. شش. اشخاص را به اسم بخوانیم. شاید بیشترین کلمه اى که بین مردم متداول است کلمه "من" باشد. همواره براى آدمیان خودشان و آنچه مربوط و مشوب به ایشان است، مهمتر بوده است. براى مثال، دانستن نام افراد، تاریخ و محل تولد و سایر مشخصات فردى آنها بسیار مهم بوده و مى تواند در جلب علاقه و محبت ایشان، کارآیى خوبى داشته باشد نکته قابل توجه این است که غلط اداکردن نام افراد تاثیر عکس دارد، پس بکوشیم در ملاقات ها، نام کوچک حاضران و دعوت شدگان را به کار ببریم. این دو باعث مى شود که پرده هاى فاصله از بین ما برداشته شود و هر چه بیشتر به هم نزدیک شویم. شگفت آور نیست اگر کسى بتواند با این روش دوستان زیادى براى خود پیدا کند. به یاد داشته باشیم که نام هر کس براى او مهم ترین و دلچسب ترین کلمات است. هفت. رابطه خویش را با خداوند اصلاح نمائیم: امیر مؤمنان على (ع) در کلامى حکیمانه و اسرارآمیزى فرموده است: آن که میان خود و خداى خویش را نیکو گرداند، خداوند میان او و سایر بندگان را نیکو خواهد نمود.(91) چند روش دیگر: حضور در مجامع دوستانه، محافل صمیمى و یادگیرى مهارتهاى اجتماعى مقبول و مرسوم از حاضران، پیشقدم شدن در سلام و تهنیت، ارتباط کامل کلامى و دیدارى ،خوش و بش کردن به هنگام برخورد، تعریف داستان یا لطیفه اى جالب و شاد در گردهمایى ها، راه هاى دیگرى براى جلب دوستى و برقرارى روابط دوستانه هستند مطالعه کنید: دیل کارنگى، آئین دوست یابى (15) فضاى دوستى - صمیمیت سؤال: لطفاً درباره ارتباط دوستانه و اینکه چگونه با دوستم رابطه صمیمى داشه باشیم، راهنمائى نمائید. در پاسخ به این سؤال به چند موضوع اشاره خواهیم نمود. فضاى دوستى: همان گونه که یک دانه گل و گیاه براى رشد و شکوفایى به فضا و شرایط مناسبى از خاک و آب و نور نیاز دارد و چنانچه این امکانات نامساعد و آلوده گردد، تباه مى شود، روابط دوستانه انسان ها نیز به فضائى مناسب دوستى و برادرى نیازمند است. فضاى دوستى، فضاى اعتماد، راستى و درستى، یکرنگى، یک دلى، فروتنى، صفا و صمیمیت است و هر عاملى که به نحوى با این امور مخالف باشد، فضاى دوستى را آلوده کرده، پیوند دوستى و برادرى را تباه خواهد نمود. در این میان صمیمیت، گرمى، نزدیکى و خودى شدن با دوستان مهم ترین عاملى است که فضاى دوستى و به دنبال آن فضاى زندگى را شیرین، زیبا و راحت مى سازد. ممکن است ما دوستان بسیارى داشته باشیم، اما با آنها راحت نباشیم و جوّ حاکم بر دوستى ما، جو یک رنگى و یک دلى نباشد. این حالت مربوط به روابط دوستانه و صمیمى با افراد است. هر که باشد همنشین دوستان هست در گلخن میان بوستان - مولوى تنها در یک ارتباط صمیمى است که ما مى توانیم لذّت دوستى و دوست داشتن را تجربه نمائیم. داشتن دوستان بسیار، خوب است، ولى کافى نیست، ما باید بتوانیم دوستان صمیمى پیدا کنیم. داشتن یک دوست صمیمى که بتوانیم راحت با او صحبت کنیم و در مشکلات زندگى از او کمک بگیریم، بهتر است از دوستان فراوانى که با آنها "پیوسته، دل بسته و همبسته" نیستیم. در روایت هاى اسلامى آمده است که مؤمن آرامش خویش را از راه ارتباط با برادران مؤمنش تأمین مى نماید. رسول خدا (ص) در این زمینه فرموده است: مؤمن به واسطه برادرش آرام مى باید، همچنان که تشنه به واسطه آب خنک شود. امام صادق (ع) فرموده است: هر چیزى به چیزى آرام مى گیرد و مؤمن به برادر مؤمن خویش آرامش مى یابد، همچنان که پرنده به پرنده.(92) واضح است که آدمى تنها با دوستان صمیمى اش راحت است و از طریق ایشان آرامش مى یابد بنابر این تا صمیمیتى در کار نباشد آرامش هم نخواهد بود عوامل ایجاد صمیمیت و دوستى در متون اسلامى به سجایاى اخلاقى فراوانى اشاره شده است که روابط دوستانه افراد انسانى را ریشه دار، گرم و صمیمى مى سازد. برخى از آن سجایا به قرار زیر است: 1- خوش رویى: من دوستدار روى خوش و موى دلکشم مدهوش چشم مست و مى صاف و بى غش ام - حافظ در اولین لحظه دیدار و هنگام روبروشدن با یک دوست، باید خوش رو باشیم. کلید گشودن دل دوست، خوش رویى و لبخند است. چهره شکفته، پیام محبت است و فرستادن موج دوستى. در واقع گشادگى چهره، گشودگى دل را به ارمغان مى آورد و خود اوّلین کار نیک در نخستین لحظات ارتباط است و در مقابل ابروان گره خورده، بستن دریچه ارتباط! در سخنان گهربار على (ع) آمده است: "گشاده رویى دام مودت و دوستى است؛ البشاشة فخ المودّة"(93) 2- خوش گویى: کار زیباى دیگر، خوش گویى است. سخن گفتن بدون تحقیر و مسخره کردن و سرزنش، سخن گفتن به قصد زدودن اندوه و از میان بردن ترس رموزى است که با "سلام کردن" آغاز مى شود و لازم است در جریان ارتباط کلامى حفظ شود تا ارتباط ظاهرى کلامى به پیوند قلبى تبدیل شود "بنماى رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشاى لب که قند فراوانم آرزوست یعقوب وار وااسفاها همى زنم دیدار خوب یوسف کنعانم آروزست"(94) 3- خوش خویى: شاید مهم ترین عامل جلب محبّت و صمیمیت دیگران، اصل خوش خویى یا خوش اخلاقى: باشد. خوش خویى، یعنى تحمّل و شکیبایى و بردبارى و دلسوزى و گذشت و انصاف. کسى که داراى خوى خوش است حتماً دوستان فراوان وگر مى دارد و برعکس کسى که از خوى خوشى برخوردار نیست، از این موهبت بى نصیب مى ماند. مردم به طور طبیعى از آدم بداخلاق فرارى اند و حاضر نیستند، خوى نامتعادل او را تحمل نمایند امام صادق (ع) فرموده است: "خواستار محبّت و همدمى مردم شدم پس [ریشه ] آن را در خوش اخلاقى یافتم؛ طلبتُ محبّةالناس فوجدتُها فى حُسن الخُلق."(95) امام على (ع) در این باره فرموده است: "مَن ساءَ خُلقه اعوَزَه الصّدیق و الرّفیق؛ هر که بدخوى گردد، دوست و رفیق برایش نایاب شود"(96) "هر که را دادست ایزد خوى نیک گرچه او تنهاست با تن ها بوَد وانکه خوى بد قرین حال اوست گرچه با تن ها بود، تنها بوَد" بزرگان فرموده اند: خداى تعالى به پیامبرش (ص) خصایص بسیارى داد، اما هیچ یک را همچون "خلق نیک" او ثنا نکرد، فرمود: "وَ اِنّک لَعلى خُلُقٍ عظیم"(97) چند نمونه از خُفلق عظیم" پیامبر (ص): پیامبر (ص) آنقدر مهربان و باگذشت بود که خوبى را به جاى بدى پاسخ مى داد و سعى بلیغ مى نمود که حتّى دشمن را به دوست تبدیل کند! از جمله زن یهودیى را که در خیبر گوشت گوسفندى را مسموم ساخت و براى آن حضرت آورد تا وى را مسموم سازد، عفو کرد(98) و مردم مکه را با تمام آزار و اذیت هایى که به حضرت رسانده بودند مورد عفو و گذشت قرار داد.(99) خوش گویى، خوش رویى و خوش خویى در هم تنیده مى شود و تور دوستى را مى سازد؛ تورى که گستردن آن محبت نیکان را شکار ما مى کند خوش رفتارى: علاوه اخلاق خوش، رفتار نیکو که ظهور عملى اخلاق خوش است نیز عامل دیگرى است که محبّت و صمیمیت دیگران را به ارمغان مى آورد. خوش رفتارى موجب نزدیک شدن دل هاى دوستان به هم مى شود و هر دم روابط دوستانه را گرم تر و صمیمى تر مى نماید و در مقابل رفتار خشن و ناشایست، رفیقان را از گِرد انسان متوارى مى سازد و چه بسا که دوستى را بدل به دشمنى نماید. رفتار شایسته و نیکو از لوازم رابطه دوستانه است و بدون آن هیچ دوستى اى پایدار نمى ماند. فخر اولیاء و اوصیاء، على (ع در روایتى فرموده است: "با خوش رفتارى است که دوستان با یکدیگر مأنوس مى شوند؛ بحُسنِ العشرة تأنس الرّفاق"(100) و نیز فرمود: "هر که خوش رفتار باشد، برادرانش فراوان گردند؛ مَن حَسُنَت عشرته کثر اخوانه"(101) مفهوم این فرمایش ها این است: چنانچه آدمى بدرفتار شود، دوستى و محبت دل ها نسبت به او کم مى شود و دوستان از اطرافش پراکنده مى گردند. 4- اظهار دوستى: یکى از راهکارهاى بسیار مؤثر در جلب محبت دیگران و تعمیق رابطه پیوستگى، اظهار محبت نسبت به آنها است. اگر به دوست خود بگوئید که دوستش دارید، احساس محبت او نیز نسبت به شما برانگیخته مى شود. این سخن کوتاه، قادر است هر پیوندى را محکم و هر رابطه اى را گرم و صمیمى سازد. محبّت همچون عطرى است در شیشه درون انسان، باید در آن را برداشت تا بوى آن منتشر شود(102) امام باقر (ع) فرمود: یکى از اعراب بنى تمیم نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: مرا سفارش کن. حضرت به او فرمود: "با مردم اظهار دوستى کن تا دوستت بدارند؛ تحبِب الى النّاس یُحبّوک."(103) این روش خصوصاً نسبت به همسر و فرزندان تاکید شده است. 5- فروتنى: بى تردید براى اینکه نهال دوستى رشد کند و به بار بنشیند، نیازمند یک زمینه است و این زمینه تواضع و فروتنى است. على (ع) در همین رابطه فرموده است: "دوستى میوه فروتنى است؛ ثمرة التواضع، المحبة."(104) سرسلسله عابدان و ساجدان، امام على بن الحسین (ع) در دعاى مکارم الاخاق اینگونه دعا مى کند: خدایا! به هر درجه که مرا نزد خلق رفعت و بلندى عطا مى کنى به همان درجه مرا در نظر خودم پست و ذلیل گردان (تا مایه غرور و تکبر نشود)!(105) "هر کس که زمامِ نفس محکم گیرد باید که شراب وصل آن دم گیرد آن کس که بزرگِ جمع خواهد خود را باید که ز جمله، خویش را کم گیرد" البته فروتنى علم نیست که آموخته شود، نظریّه نیست که حفظ گردد و سخنرانى نیست که ایراد شود، مهارت و هنرى است که به تمرین عملى وابسته است؛ آموختن آن آسان است ولى عمل به آن، تا اینکه جزو رفتار و طبیعت شخص شود، به زمان نیاز دارد. فروتنى، احساس ذلّت و کوچکى برخاسته از حقارت نیست. فروتنى حقیقى خضوع برخاسته از احساس احترام نسبت به دیگران است. بنده مؤمن مى داند که فروتنى او نسبت به برادران مؤمنش، فروتنى براى خداست و بدین لحاظ، احساس عزّت و سربلندى مى کند. امام عارفان "على" که درود خدا بر او باد در خصوص روانشناسى مؤمن فرمود: "مؤمن،... نرم خو و فروتن است، نفس او از سنگ خارا سخت تر اما در دیندارى از بنده خوارتر است؛ المؤمنُ... سَهلُ الخَلیقَةِ، لَئِّنُ العَریکَةِ! نفسُه اَصلَبُ منَ الصَّلد."(106) ما به افراد متواضع و فروتن، خیلى راحت نزدیک مى شویم ولى نزدیک شدن به افراد متکبّر و دوستى با ایشان بسیار دشوار است چه رسد به صمیمیت و ارتباط گرم با آنها. مولى على (ع) در مورد شخص متکبّر، یعنى کسى که بر دیگران بزرگى مى فروشد و براى خود شأن و منزلتى فراوتر از سایر بندگان خدا قائل است، فرمود: "هر که بر برادران بزرگى فروشد، هیچ انسان با او صمیمى نخواهد شد؛ من استطال عَلَى الإخان لَم یخلُص له انسان."(107) و نیز فرمود: "آدم متکبر دوستى ندارد؛ لیسَ لمتکبر صدیق"(108) "پاک آمده اى در طلب پاکى باش رَو شاد بزى، بر سرِ غمناکى باش تو آتش و باد را به خود راه مَده خواهى که تو را آب بوَد، خاکى باش" 6- عطا و بخشش: یکى از عوامل بسیارمؤثر در به دست آوردن دل ها و دوستى مردان، سخاوت و بخشندگى است. آدم دست و دل بار در جامعه محبوب و ستوده است(109) و از راه بخشش و سخاوت خود بذر محبّت را در دل هاى مردمان مى کارد.(110) بخشش به قدرى در ایجاد محبوبیت و دوستى مؤثّر است که حتّى آدمى را نزد مخالفانش، دوست داشتنى جلوه مى دهد چه رسد به موافقان و دوستداران؛ در مقابل، بخل و خَساست آدمى را حتّى نزد فرزندانش منفور مى گرداند(111) کسى که طالب دوستى با دیگران است، بر او لازم است که از دارائى خود به ایشان ببخشد.(112) حضرت عیسى در این باره فرموده است: "کیف یستکمل حبّ خلیله من لایَبذل له بعض ما عنده؛ تعجّب مى کنم چگونه کسى طالب محبت کامل دوستش مى شود ولى حاضر نیست از دارائى خود به او بذل و بخشش کند!(113) 7- هدیه: سخاوت و بخشندگى بیشتر به شکل هدیه دادن بروز پیدا مى کند. هدیه دادن به دوستان، به مناسبت هاى مختلف یکى از راه هاى بسیار مؤثر تقویت دوستى و برادرى و ایجاد الفت با ایشان است. هدیه سمبل محبّت است. شخص به هر مقدار که به دوستان خود هدیه مى دهد به میزان محبّت قلبى او نسبت به خود مى افزاید. ممکن است ارزش مادى هدیه کم باشد ولى به طور حتم بهاى معنوى آن بسیار است زیرا بدین وسیله، هدیه دهنده به دوست خود پیام مى دهد که او را دوست دارد و برایش ارزش و احترام قائل است. رسول خدا (ص) فرمود: "هدیه دادن دوستى را به بار مى آورد؛ الهدیّةُ تورثُ المودّة."(114) حتّى آن حضرت به زبان امر و سفارش مى فرمایند: "هدیه بدهید تا محبوب یکدیگر شوید؛ تهادوا، تحابّوا."(115) هدیه کوتاه ترین راه نفوذ به قلب مردم است. با یک هدیه ساده به راحتى مى توان منزلت و جایگاهى در قلب دیگرى به خود اختصاص داد. پیامبر (ص) عظیم الشأن اسلام در فرمایشى برین فرمودند: "هدیه محبت را به یادگار مى گذارد."(116) اگر دوستى قدیمى اى دارید که مدت ها است در اثر کثرت مشاغل و گرفتاریها از او خبرى ندارید و یا در اثر اختلاف یا مشاجره کلامى میان شما فاصله افتاده است، با دادن هدیه اى مى توانید دوستى فراموش شده را به وضع سابق آن بازگردانید. هدیه بناى دوستى هاى گذشته را مرمّت و نوبنیاد مى کند به طورى که رسول گرامى اسلام فرموده است: "هدیه برادرى را تجدید مى کند و کینه را از میان مى برد."(117) مطالعه کنید: مجله حدیث زندگى شماره هفت، روابط اجتماعى (16) فضاى دوستى - اعتماد دوستى دارم که به خاطر سوء ظن مى خواهد با من قطع رابطه کند، چه باید بکنم؟ همان گونه که خود واقف هستید، فضاى دوستى، فضاى اعتماد متقابل است و دوام پیوندهاى دوستانه تا حد زیادى به خوش بینى یا مثبت اندیشى بستگى دارد. خوش بینى پیش نیاز اعتماد است و اعتماد به نوبه خود زیربناى دوستى ها را تشکیل مى دهد. سوء ظن - در مقابل خوش بینى - به گمان ناروا و بدون دلیلِ معتبر معنى مى شود. در واقع سوء ظن، پندار و خیالى دروغین، نسبت به انگیزه رفتار دیگران است. رسول خدا (ص) فرموده اند: "از گمان بد بپرهیز، زیرا سخن از روى بدگمانى، دروغترین گفتار است." (ایّاکم و الظن، فانّ الظن الکذب الحدیث)(118) خوى ناپسند بدگمانى، اعتماد افراد را نسبت به هم سلب کرده، بزرگترین مانع براى رشد روابط اجتماعى قلمداد مى شود بدبینى انسان را خودخواه ،منزوى و قرین افکار منفى بار مى آورد. این صفت ضد اخلاقى، بین دلها جدایى افکنده، ریا و دورویى را اشاعه مى دهد. زیرا آدم بدبین یا باید با انزوا هم آغوش شود و یا فقط تظاهر به دوستى کند و چون با عینک بدبینى همه چیز را مى نگرد، قادر به قضاوت صحیح نمى باشد؛ در نتیجه بهره اى از فرصت هاى نیک و افراد ارزشمند نمى برد. قرآن شریف به باورمندان توصیه مى نماید که از بدگمانى نسبت به همدیگر بپرهیزند، زیراکه بعضى از گمانها به گناه منجر مى شود.(119) بدگمانى زمینه را براى گناهانى نظیر غیبت، تهمت، شایعه پراکنى، اهانت، استهزا و نظایر آن فراهم مى کند این امور نیز در ایجاد تنش، درگیرى و به هم خوردن روابط محبت آمیز، تأثیر آشکارى دارد. سوء ظن به نسبت مخاطب شدت و ضعف مى پذیرد به عنوان نمونه، سوء ظن به افراد نیکوکار و مؤمنان، بدترین گناهان شمرده شده است.(120) ریشه هاى سوء ظن بدگمانى علت هاى گوناگونى دارد: یک. گاهى پیشداورى هاى نادرست منجر به سوء ظن مى شود. براى مثال دوستان ما توقع دارند که زود جواب سلامشان داده شود و در هنگام گفت و شنود، احترامشان حفظ گردد. بعضى مواقع ناخواسته این امور مراعات نمى شود و در نتیجه به عنوان بى اعتنایى تلقى مى گردد. دو. گاهى بعضى افراد چنان شیفته دوست خود مى شوند که حضور سایرین را در اطراف او تحمل نمى کنند و به دنبال آن مصاحبت و دوستى آزادانه شخص مزبور سبب بدگمانى ایشان مى شود. سه. گاهى امتناع از خیرخواهى و نیکى رسانى به دوستان سبب سوءظن مى شود. چهار. خلوت کردن با دیگران، در گوشى حرف زدن، جانبدارى بهوده، بر طبق جدائى زدن، فخرفروشى و... عواملى هستند که ممکن است به سوء ظن منجر شود. همچنین ضعف ایمان، همنشینى با اشخاص شایعه پراکن و غیر صالح، مقایسه هاى غلط، تحلیل هیا بى پایه، ناپاکى درون، انتظارات بیجا، زیاده خواهى، خیال زدگى، خستگى هاى روحى و جسمى، فشارهاى مالى و... از جمله عوامل یادشده، به حساب مى آیند. پیشگیرى و درمان: براى این منظور شایسته است زندگى خود را به گونه اى تنظیم نمائیم که مورد اتّهام و سوء ظن کسى واقع نشویم. از مولى على (ع) نقل شده است که فرمود: "اگر کسى خود را در معرض تهمت قرار دهد و مورد سوء ظن واقع شود، حق ندارد کسى را که به او سوء ظن پیدا کرده ملامت نماید، زیرا خود مقصر است. (مَن وقف نفسه مواضع التّهمه فلایلومنَّ مَن اساء به الظنّ)(121) روزى حضرت عیسى (ع) براى طبابت و معاینه زندى بدکاره - که مریض شده بود - دعوت شد. هنگام ورود به منزل آن زن، کسى از آنجا مى گذشت و آن حضرت را مشاهده نمود. حضرت قبل از ورود، آن مرد را طلب کرده، به او فرمود: آگاه باش که صاحب این خانه مریض است و از من براى معالجه خود دعوت کرده است و من اکنون تنها براى درمان او به خانه اش مى روم. با این توضیح، حضرت، سوء ظن آن شخص را برطرف مى نماید و ترتیبى مى دهد که در معرض اتهام قرار نگیرد. و چنانچه به هر دلیل نتوانستیم از سوء ظن پیشگیرى کنیم، به ناچار باید براى درمان سوء ظن ایجادشده، اقداماتى به عمل آوریم. یک. با هم گفتگو کنیم. در طى نشستى آرام و صمیمانه و به دور از هر گونه بحث و جدل، با ارائه دلایل روشن، طرف مقابل را متقاعد مى نمائیم که در موردا ما اشتباه کرده است و حقیقت چیزى جداى از اندیشه ناصواب اسوت. شاید از این راه به خطاى خود پى برده و سوء ظنّش برطرف گردد. براى برقرارى ارتباط مؤثر اصولى هست که باید مراعات شود از جمله، ایجاد شرایط مطلوب براى مخاطب، ابراز محبت نسبت به وى، کسب اطلاعات و معلومات پیرامون موضوع، باور قلبى نسبت به گفته هاى خود، هم اندیشى، رعایت ادب و نزاکت و... براى رسیدن به تفاهم ضرورى است.(122) دو. اخلاص در عمل را سرلوحه کارهاى خود قرار دهیم اگر به هر دلیل، امکان گفتگو به وجود نیامد یا دلیل و مدرک قابل ارائه اى یافت نشد، چاره اى نیست جز این که به صورت عملى التزام خود را به عدالت، پاکى، ایمان، صدق، وفادارى و امانت به او بفهمانیم و به مرور زمان او را از اشتباه و قضاوت نادرستى که نسبت به ما پیدا کرده، خارج نمائیم. "بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز همدیگر نمانیم" "غرضها تیره دارد دوستى را غرضها را چرا از دل نرانیم" (مولوى، دیوان شمس) (17) دوستى پایدار سوال: براى جذب دوست و پایدارى دوستى چه باید کرد؟ پیوند دوستى، شیرین، خاطره انگیز و پرفایده است. ما با عقد پیمان دوستى، مجذوب و غرق برکات و خوبى هاى دوست خود گشته، کمتر به مفارقت فکر مى کنیم. طورى که جدایى در باورمان نمى گنجد. اگر دوست یابى کارى هنرمندانه باشد، حفظ و استمرار آن، امرى استادانه است. پس باید این رابطه مقدس را با تمهیدانى بقا و استمرار بخشید. براى حفظ و پایدارى روابط دوستانه، توجه به نکات زیر ضرورى است. یک. انگیزه خوب، رمز بقاى دوستى است. ما به طور معمول، در گزینش دوست، ارزش ها و شایستگى هایى را مورد توجه قرار مى دهیم. بر اساس آموزه هاى دین و عقل، ارزش هاى انسانى به دو دسته تقسیم مى شود: الف) پایدار و واقعى ب) ناپایدار و ظاهرى ارزش هاى الهى و معنوى امورى پایا و واقعى هستند و ارزش هاى مادى امورى گذرا. قرآن کریم مى فرماید: "آنچه نزد شما است فانى مى شود و آنچه نزد خدا است، باقى مى ماند. (ما عندکم ینفد و ما عندالله باق)(123) اگر انگیزه ما در دوستى، تحقق ارزش هاى الهى و معنوى باشد، چون این ارزش ها از سنخ امور باطنى و پیادار است و به آسانى زایل نمى شود، رفاقتى که زاییده آن باشد نیز پایدار خواهد ماند. ولى چنانچه انگیزه هاى دوستى را، امور مادى نظیر حبّ مال، مقام و جمال تشکیل دهد، چون این امور گذرا و ناپایدارند، پیوندى که بر این اساس برقرار شود نیز با خطر ازهم پاشى مواجه است. بنابر این شایسته است از ابتدا انگیزه خود را مشخص و اصلاح کنیم. امیر مؤمنان در خصوص این موضوع فرموده است: "برادرانى که به خاطر خداى بلندمرتبه با هم عقد اخوّت بسته اند، دوستى شان تداوم مى یابد، زیرا سبب آن دائمى و جاودان است." (الاخوان فى الله تعالى تدوم مودّتهم، لدوام سببها)(124) دو. پاسدارى از ضوابط و تعهدات دوستى مایه تداوم آن است. تمام موضوعاتى که تحت عنوان دوستى و دوست یابى مطرح مى گردد از قبیل: گزینش و آزمایش دوست روش برقراى روابط دوستانه، راهکارهاى جلب محبت، فضاى دوستى، عوامل و موانع دوستى، حد و مرز، آداب و حقوق دوستى، هر یک به نحوى در قوام و ثبات دوستى مؤثرند. پیوند دوستى زمانى پایدار مى شود که ما با کسب آگاهى از قواعد و ضوابط مربوط به آن، در عمل به هر یک بکوشیم. سه. توصیه هاى اسلام در زمینه پایدارى روابط دوستانه، این گونه است. سعى کنید با افراد مؤمن، پرهیزکار و اهل آخرت دوست شوید و از دوستى با افراد بى ایمان، گناه کار و اهل دنیا پرهیز نمائید. زیرا مؤمنان خوش اخلاق و نیک رفتارند و نیز از خیانت، دروغ، سوء ظن، حسد و کینه توزى و... به دورند. ولى گروم دوم [افراد بى ایمان و...] بدین خاطر که ملتزم به دیندارى نیستند، احتمال هر گونه مکر و حیله، جور و جفا و ظلم و ستم در کردارشان متصور است. دوستى این گروه را نه تنها اعتبار و بقائى نیست، بلکه هر لحظه ممکن است به جدایى و دشمنى تبدیل شود. قرآن کریم مى فرماید:"در روز قیامت، دوستان دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزکاران" (الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدوّ الاّ المتقین)(125) دیگر سخن، نتیجه دوستى با افراد بى بند و بار چیزى جز دشمنى نیست. على (ع) نیز در روایتى فرموده است: "تمامى دوستان از دوستى خود پشیمان مى شوند مگر اهل پرهیزکارى"(126) چهار. دوام و استمرار دوستى بیشتر به میزان تفاهم و سنخیت طرفین بستگى دارد. هر قدر که دو دوست به لحاظ روحیات، افکار، گرایش ها و سطح انتظارها، هم وزن و همسان باشند، دوستى شان بادوام تر خواهد بود. در بخش روحیات - به تجربه - ثابت شده است، افرادى که از روحیه سازگارى و تحمل پذیرى بالاترى برخوردارند کمتر دوستى هایشان به جدایى مى انجامد على (ع) در روایت کوتاهى فرموده است: "سازگارى (تفاهم و توافق) یاران، دوستى را پایدار مى کند"(127) پنج. پایبندى به اصول اخلاقى، روابط اجتماعى را مطمئن و مستمر مى سازد. امام حسن مجتبى علیه سلام در کلامى زیبا و جالب فرموده است: "برترین نیکوئى اخلاق نیکو است" (اِنَّ احسَنَ الحَسَنِ الخُلقُ الحَسَن)(128) یعنى اگر کسى داراى اخلاقى نیکو باشد و اصول اخلاقى را رعایت مى نماید، حتى اگر با سر و وضعى کاملاً ساده و بى پیرانه در جامعه ظاهر شود، از شخصیتى جذاب و نیکو و به طور طبیعى از روابطى پایدار برخوردار خواهد بود. م.ک. سید مهدى شمس الدین اخلاق اسلامى در برخوردهاى اجتماعى قم: انتشارات شفق (18) آفات دوستى - آفت خشم "تندى مکن که رشته صد سال دوستى در حال بگسلد چو شود تند آدمى" بهار خداوند پیامبرش - رسول اکرم (ص) - را به عنوان خلق عظیم ستوده(129)، آنگاه مردم را به الگوگیرى و پیروى از آن حضرت دعوت نموده است.(130) بر این اساس ما نه تنها موظف به کسب اخلاق نیک هستیم، بلکه مأموریم تا به پیروى از پیامبر (ص)، خلق عظیم نیز داشته باشیم(131) یعنى نباید به اخلاق نیک بسنده کنیم، بلکه باید به تأسّى از پیامبر" براى نیل به کمال اخلاقى بکوشیم.(132) اخلاق نیک که شناسنامه حقیقى ما را تشکیل مى دهد، تنها در گشاده رویى خلاصه نمى شود، تحمل مشکلات، گذشت، دورى از افکار باطل و کارهاى بیهوده، حق مدارى و... نیز در عرصه حسن خلق مطرح است. استمرار و پایدارى در این امور شخص را به مراحل والاتر اخلاق هدایت خواهد کرد. انسان معمولاً حوادث و مسائل کوچک را، با کمى صبر حل مى کند، اما گاهى در موقعیت هاى سخت و حالاتى نظیر خشم، حق را زیر پا مى گذارد. به راستى چگونه مى توان از حالاتى نظیر تندى و خشم، بیم و اضطراب دورى گزید و به مقام اطمینان و آرامش نائل شد؟ وقتى این پرسش را به محضر قرآن و اهل بیت ارائه دادیم، به ما فرمودند عوامل آرام کننده را بیابید، سپس آن عوامل را در خود نهادینه کنید ولى هوشیار باشید که آرامش حقیقى نصیب دوستان خدا و مؤمنان مى گردد. در قضیه مبارزه امیر مؤمنان و عمرو بن عبدود - در جنگ خندق - عمرو که خود را مغلوب دید، عملى غیر اخلاقى انجام داد و على (ع) را به ظاهر خشمگین ساخت. حضرت در مقابل حرکت ناشایست او، در کشتنش درنگ نمود و بعد از گذشت زمانى چند - که خشم آن حضرت فروعکش کرد - کار عمرو را تمام نمود. مولوى از زبان على (ع) انگیزه درنگ در کشتن عمرو را چنین تبیین مى کند؛ ".. کَه نِیم کوهم ز صبر و حلم و داد کوه را کى دررباید تندباد؟! آن که از بادى رود از جا، خسى است ز آنکه باد ناموافق خود بسى است باد خشم و باد شهوت باد آز برد او را که نبود اهل نماز"(133) امام صادق (ع): مؤمن به هنگام هیجانات جامعه متین و به وقت گرفتارى شکیباست (المؤمنُ (... وقوراً عندَ الهَزاهزِ، صبورٌ عند البلاء)(134) کافى - خصال مؤمن ج 2 ص 47 پس ایمان عامل اصلى آرامش درونى و منشاء رفتار شایسته؛ و در مقابل تردیدها، موجب اضطراب و در نتیجه سبب رفتارهاى ناشسایست است. ما براى کسانى آرامش و اطمینان باید در زمینه هاى ذیل جدیّت و تلاش کنیم: یک. خدا را یاد کنیم وقتى از محضر استاد، علامه طباطبایى موعظه اى طلب مى شد، بیشتر این آیه را مى خواندند: "فَاذکرونى اَذکُرکم؛ پس ب ه یاد من باشید، تا به یاد شما باشم"(135) یاد خداوند در هر موقعیت و حیطه اى، ما را مطمئن تر، مصمّم تر و نیرومندتر مى سازد. دو. نیک بیاندیشیم افراد با دیدگاه هاى نیک و خوش بینانه، دیرتر دچار کژخلقى مى شوند و افراد بدبین و سختگیر، به سبب واکنش هاى بیشتر و سریعتر و نیز تغییرات هورمونى و عصییت ها، بیشتر از حالت تعادل روحى و روانى خارج مى گردند. تلقین مثبت، تمرین عملى نیک اندیشى است. براى رسیدن به آرامش روحى و رَوانى، تلقین مثبت، تأثیر مطلوبى دارد براى این منظور هر شب، موقع خوابیدن این جملات را آهسته با خود زمزمه مى کنیم: من قادر هستم که مهار نفس خویش را در دست داشته باشم و عصبى نشوم/ خداوند به من کمک کرد تا فردى منطقى و شاد باشم. سه. ورزش کنیم. به طور معمول زودرنجى، پرخاشگرى و عکس العمل هاى نسنجیده، ناشى از خستگى هاى روحى و روانى است. این نوع خستگى، بر پایه فشارهاى روانى و تنش ها و نیز دیدگاه هاى انسان و روش تلقى از رخدادها، ایجاد مى شود. یکى از بهترین روش هاى درمان یا کمک به درمان خستگى روحى و روانى، ورزش هاى منظم و هوازى است. به ویژه اگر در طبیعت انجام گیرد.(136) پیاده روى در محیطهاى سبز و کنار جویبارها، کوهپیمایى، دوچرخه سوارى در مسیرهاى خلوت و شنا، تأثیر شگرفى در حفظ و تقویت آرامش دارد. پس سعى کنیم قسمتى از اوقات فراغت خود را به این گونه روش ها اختصاص دهیم. چهار. سختگیرى را کنار بگذاریم. "خوار و دشوار جهان چون پى هم مى گذرد گر تو دشوار نگیرى همه کار آسان است" نظامى سهل گیرى در کارها، گره هاى درونى را گشوده، آرامش را به ارمغان مى آورد. بعضى از مردم گرفتارى هاى کوچک را بزرگ مى شمارند یا در امور جزئى، انرژى بسیارى مصرف مى کنند. چنین افرادى ناخودآگاه دردسر بیشترى کشیده 7 کمتر توفیق مى یابند. مردمى که در مواجهه با دشوارى هاى زندگى، به آرامى و طمأنینه برخورد مى کنند به سبب حفظ انرژى و توان روحى، راحتتر بر دشوارى ها چیره مى شوند. پنج. صدق و صفا پیشه کنیم. صداقت و درستى در گفتگوها و ارتباطات با دوستان، از فرد شخصیتى شفاف و واضح ارائه مى دهد. انسان صادق، نیت خوب خود را با رفتار درست به نمایش مى گذارد و از این که دیگران از انگیزه هاى او اطلاع یابند بیمى به خود راه نمى دهدژ "راستى آور که شوى رستگار راستى از تو ظفر از کردگار از کجى افتى به کم و کاستى از غم رستى تو اگر راستى گُل ز کجى خار در آغوش یافت نیشکر از راستى آن نوش یافت" نظامى شش. خیر برسانیم. خیر و نیکى، مانند راستى به ظرفیت هاى انسان افزوده، بستر مناسبى براى حفظ دوستى ها فراهم مى نماید. فرد خیرخواه، دوستان را بر خود مقدم مى دارد. بر این اساس به رنجش و آزار ایشان راضى نخواهد شد. برعکس خودمحورى و نگرش هاى انتفاعى، زمینه بروز اختلاف، تعارض و کشمکش را به وجود آورده، خودبه خود دوستان را از گِرد انسان پراکنده مى سازد. هفت. زود راضى شویم. هر که زود راضى شود، آسوده مى گردد آسوده که شد چیزى در پیرامون، بر او گران نخواهد آمد در نتیجه تعرّضى بر دوستان روا نخواهد داشت در انتها ذکر این نکته بى فایده نیست که تأسى به پیامبر اکرم در کسب اخلاق نیک، براى همه مردم مقدور و میسور است و الاّ مورد توصیه قرار نمى گرفت. پس با عزمى راسخ قدم در راه بنهیم و تا منزل اطمینان(137)، استوار و محکم حرکت کنیم. مطالعه کنید گامهاى نخست در اخلاق عملى آیت ا... مهدوى کنى (19) آفات دوستى - رک گوئى س: به علت صراحت و رک گوئى نمى توانم دوستان صمیمى پیدا کنم مرا راهنمائى کنید. پاسخ: اگرچه رک گویى در موارد بسیارى مورد تحسین و تمجید قرار گرفته، ولى در عرصه دوستى، بیان صریح برخى ناتوانى ها و ضعف هاى یاران ممکن است منجر به خلل و آشفتگى در روابط دوستانه گردد. اشکالات این شیوه برخورد عبارت است از: یک. صراحت گویش در اعکاس خصوصیات منفى و رفتار نسنجیده دیگران، گاهى به عنوان سخت گیرى و عیبجویى قلمداد مى گردد. به طور معمول این حالت ها با آداب و حقوق دوستى نمى سازد و منجر به کدورت و دلگیرى دوستان خواهد شد. از طرف چون پیوند دوستى بر فضایلى همچون گذشت، خطاپوشى، رازدارى، همدلى و همدردى استوار است ترک رک گویى در چنین شرایطى مناسب به نظر مى رسد. دو. رک گویى در برخى موارد با آداب دوستى سازگار نیست. حفظ و حراست از آداب، حریم ها و مرزهاى دوستى، به پایدارى روابط بین افراد مى انجامد؛ در مقابل حریم شکنى و مرزناشناسى اسباب سستى و فروپاشى روابط مزبور را فراهم مى سازد. سه. گاهى رک گویى فضاى دوستى را از حالت امنیت و آرامش خارج ساخته، مجادله و آشوب را بر آن حاکم مى سازد در واقع این شیوه برخورد، اعتراض درونى و بیرونى مخاطبان را برمى انگیزد و این اعتراض ها به نوب هخود موجب مشوش شدن فضاى صمیمى بین دوستان مى گردد. به همین سبب در آموزه هاى مذهبى توصیه شده که درباره مردم احتیاط کنید و در حق ایشان هر سخنى مگوئید. امام على (ع) مى فرماید: "هر که بى محابا به مردمان آن گوید که نخواهند، درباره اش آن گویند که ندانند." (مَن اسرَعَ الَى النّاس بِما یکرهون قالوا فیه بما لایعلمون" اکنون چند پرسش اساسى در ذهن جوانه مى زند که بالاخره چگونه برخورد کنیم؟ مخصوصاً در مواجهه با اشتباهات و لغزش هاى دوستان چه رفتارى از خود نشان دهیم؟! آیا روابط دوستانه مانع از بیان نقایص و مطرح نمودن نقاط ضعف مى شود؟ در مقام پاسخ یباى پى مى بریم، برخورد شایسته و تذکر مناسب - در موارد فوق - نه تنها اشکالى ندارد بلکه از ضروریت هاى دوستى به حساب مى آید. اما نکته قابل توجه این که در انتخاب روش و شیوه کار باید دقت لازم به کار برده شود تا خدشه اى بر کرامت نفس و شخصیت والاى یک انسان وارد نگردد. نیت و انگیزه ما در روابط دوستانه این است که یار خود را از لحاظ ظاهرى و باطنى تزیین و اصلاح کنیم. پس جایى که عمل ما موجب تحقیر یا سلب اختیار و آزادى او شود، بیش از این که وى را به ما نزدیک سازد، موجب دورى و تنفر او مى گردد. در ادامه با بیان یک تجربه راهکار مناسب را بدست مى آوریم. درباره کتاب آداب معاشرت از دکتر پرویز خانلرى(138) نقل شده است: "در برخورد با افراد (اعم از دوستان، شاگردان و همکاران)، خصال پسندیده اى داشت. هرگز در مورد افراد زبان به مذمّت نمى گشود. کم حرف بود و کلام مهرآمیزش که معمولاً در حد اعتدال و بى مبالغه بود، براى همکاران و آشنایانش افتخارى محسوب مى گردید. حرمت هیچ کس ار خدشه دارى نمى کرد. دوستى او آرام، زلال و بى صدا بود.... سخن هر کس را اگر با فکر و سلیقه او سازگار نبود به دقّت مى شنید و با رویى گشاده بدان پاسخ مى گفت و اگر هم در مورى برداشتى نه چندان مناسب داشت، به روى خود نمى آورد و نظر خود را با نرم گفتارى و مدارا و عباراتى آراسته و پرمعنا چنان که برخورنده نبود، بیان مى کرد. لبخند از لبانش دور نمى شد و کاملاً بر اعصاب خود مسلّط بود... ."(139) - روش کنایه بهترین راه برخورد است. ما با روش غیر مستقیم یا کنایه علاوه بر احترام و ادب نسبت به ساحت دوست، مى توانیم او را نسبت به پاره اى مسائل آگاه و هشیار سازیم. حکیمان نکته یاب و عالمان دین و اخلاق، عموماً تاکید دارند که کنایه از تصریح رساتر و مؤثرتر است. (الکنایة ابلغ من التصریح) کارآمدى روش کنایه را در مثال زیر دقت کنید. یکى از بازرگانان که عادت داشت به فروشگاه خود سرکشى کند، روزى خریدارى را دید که منتظر ایستاده و هیچ کس به او اعتنا نمى کند. فروشندگان در گوشه اى از فروشگاه مشغول صحبت بود. صاحب فروشگاه حتى یک کلمه هم حرف نزد بلکه آهسته پشت پیشخوان رفته، جواب مشترى را داد. سپس کالا را به یکى از کارگرانش داد که بپیچد. بعد هم راهش را گرفت و رفت.!(140) او از این طریق به کارکنانش تذکر داد که نباید مشترى را منتظر رها کنند. وقتى که ما مى توانیم از روش کنایه در میان مطالب و احیاناً در اصلاح، ارشاد و نصیحت دوستان خود استفاده کنیم، چرا روش تصریح را به کار بریم و چرا خود را گرفتار آثار سوء آن گردانیم؟! البته باید اذعان کنیم بکارگیرى روش کنایه نیاز به مهارت و ظرافت خاصى دارد که با تمرین و ممارست قابل دسترسى است. (20) آفات دوستى - خودخواهى سوال: نمى دانم چرا هر کس با من آشنا مى شود بعد از مدتى از من زده مى شود و احساس مى کند من خودخواهم، چه کنم؟ باسمه تعالى شأنه براى تشخیص و اصلاح خودخواهى، ابتدا باید معانى "خود" را بررسى کنیم. ما در درون، با دو گونه "خود" یا "من" مواجه هستیم. گونه اول: خودى که از عقل و فطرت الهام مى گیرد و رو به سمت کمال و قرب الهى دارد. گونه دوم: خودى که از غرایز طبیعى ناشى مى شود و خواهان افراط در لذایذ و مطامع دنیوى است. از این "خود" به "نفس اماره" نیز تعبیر مى شود. نوع نخست، خودِ ارزشى و هویت حقیقى انسان را تشکیل مى دهد اما نوع دوم نقش یک ابزار را در زندگى ایفاء کرده، به عنوان طبیعت موقت آدمى محسوب مى شود. پیامدهاى خودخواهى خودخواهى یکى از رذایل اخلاقى و صفتى مربوط به خود طبیعى انسان است. بر اساس این نگرش، آدم خودخواه خواسته هاى مادّى بى پایانى دارد طورى که استفاده از امکانات زندگى را مختص خود مى داند و براى دیگران کمتر حقّى و حرمتى - در این بهره ورى - قائل است. معمولاً خودخواه جز به خود و منافع خود نمى اندیشد. به همین سبب این صفت ضدّ ارزشى، منشاء مفاسد و گرفتارى هاى بسیارى شناخته شده است. امام خمینى (ره) در این زمینه فرموده است: "همه این گرفتارى هایى که براى بشر هست، از انانیّت انسان است. ما هر چه داریم و هر چه بر ما مى گذرد از این حبّ نفس است. از این انانیّت است. توجه به خود وقتى باشد، همه چیز را براى خودم بخواهم؛ همه گرفتارى ها از این نقطه است. بالاترین ظلمت ها، ظلمت انانیّت است. اگر چنانچه از این ظلمت خارج نشویم، از این چاه خارج نشویم، از این توجه به خود و خودخواهى و این که دیگران را هیچ و خود را همه چیز مى دانیم، خارج نشویم؛ الهى نخواهم شد. همه گرفتارى هاى ما و شما و بشر در همین جا است نزاع سر خودخواهى است"(141) "آن منم من مایه رنج و محن اى مسلمانا فغان از دست من هر کس نالد ز دست این و آن من همى نالم ز خود اى دوستان این منى را اى خدا بستان ز من فارغم کن از بلاى خویشتن"(142) آثار و پى آمدهاى خودخواهى تنها در درون انسان محبوس و محصور نمى ماند بلکه شعاع آن روحایت و خلقیات شخص را نیز در بر مى گیرد. کبر و نخوت، عجب و خودبینى، بى انصافى و بى عدالتى، ظلم و حق نشناسى، استثمار و بهره کشى و... از آثار سوء خودخواهى به شمار مى روند. فرد خودخواه از آن رو که "خود"ش را محور تمام جذب و دفع ها، کنش و واکنش ها قرار داده، سبب ایجاد حالت هایى ناخوشایند و تنفّرآور در مخاطبان مى شود. حالت هایى مانند بینش انتفاعى، نگاه هاى قهرآمیز، برترى جویى، خلق و خوى نامطبوع و گفته هاى آزاردهنده مانع ارتباط محبت آمیز و گسترده این گونه افراد با مردم مى گردد. به طور کلّى مودت، مهرورزى و پیوستگى از صفات پسندیده اى چون "دگرخواهى" و "انسان دوستى" نشأت مى گیرد حال آن که آدم خودخواه در هر شأنى اوّل به "خود" مى اندیشد تا دیگران، به همین جهت براى پیوستگى چاره اى جز ترک خودخواهى نیست. "عاجزم من از منى خویشتن چه نشستى پر منى تو پیش من هر که بى من شد همه من ها خود اوست دوست جمله شد چو خود را نیست دوست" (مولوى) با نگرش در تعالیم مذهبى، روشن مى شود، نخستین کارى که تمام انبیاء الهى، در راستاى سعادت و کمال انسان ها انجام داده اند، دعوت مردم به توحید و تزکیه و پاکسازى نفس بوده است. به ویژه در فرهنگ اسلامى، هر اقدام مسلمان در راه دیندارى، او را از منجلاب خودخواهى بیرون مى آورد. طورى که به جرأت مى توان گفت حکمت و هدف عقاید، احکام و اخلاق اسلامى این است که مؤمنان را از حصار خود خارج سازد در بحر مائى و منى افتاده بیار مى تا خلاصى بخشدم از مائى و منى - حافظ عمده ترین راهکار اسلامى در رهائى از شرک و خودخواهى و سایر رذایل نفسانى بینش، گرایش کنس توحیدى است. از این نظرگاه توحید تنها یک شناخت صرف و اعتقاد محض نبوده، ادیان الهى و خصوصاً اسلام کوشیده اند روش عمل زندگى انسانها را بر اساس اعتقاد به وحدت هستى سامان دهند. مبارزه با شرک آشکار و بت پرستى گام اولى است که انسان مؤمن و موحد برمى دارد. گام دوم در این مبارزه با مظاهر شرک، یعنى خودخواهى و خودپرستى است. چیست توحید خدا آموختن خویشتن را پیش واحد سوختن - مولوى برنامه جامعى که عرفان اسلامى براى نجات از خودخواهى و وصول به توحید عملى در اختیار انسانها قرار داده است، روش سیر و سلوک الى الله است. در این برنامه سالک، گوشه تا به تدریج خواست و اراده عملى، صفات و ملکات اخلاقى و حتى ذات خیوش را فانى در اراده و خواست حق تعالى و صفات و ذات او نماید و به "توحید و فناى افعلاى، صفاتى و ذاتى" بار یابد. از طریق سیر و سلوک سالک توانا مى شود که خویش را به کلى از خودخواهى و رذایل و نقائص بشرى پاکسازى و به صفات و کمالات الهى بیاراید و از این رهگذر به قرب الهى واصل و با حقیقت هستى وحدت و هماهنگى ایجاد نماید. 2. ایجاد توازن و تعادل در امیال اسلام با ارایه احکام و دستورالعمل هایى در قالب "شریعت" اندازه دقیق و مطلوب هر گرایش و میلى را تعیین نموده است. اگر این احکام و دستوارت که جزئى ترین اعمال انسان را نیز شامل مى شود، از طرف مردم مورد توجه قرار گیرد، افراط و تفریط از زندگى او برچیده خواهد شد. خودخواهى از بارزترین جلوه هاى زیاده روى در گرایش ها و خواسته ها به حساب مى آید و چاره آن بهره گیرى از خصیصه اعتدال و میانه روى در زندگى است. بر اساس ترتیب علوى (ع)، میانه روى مایه اصلاح انسانهاست. حضرت مى فرمایند: "هر گاه خواستى نفس خود را اصلاح کنى پس لازم است میانه روى، قناعت و کم گویى یا کم خواهى را پیشه خود سازى." (اذا رَغبتَ فى صَلاح نفسِکَ، فعلیک بالاقتصادِ و القُنُوعِ و التَّقلُّلِ)(143) 3. مبارزه مستقیم با مظاهر خودخواهى علاوه بر اصول کلیک ه مطرح شد، اسلام در آموزه هاى خود - به طور مستقیم - با نشانه هاى خودخواهى به مبارزه همه جانبه مى پردازد. به عنوان مثال دین، از یک سو با صفاتى نظیر حسد، خودنمایى، جاه طلبى، کینه توزى، عجب و غرور و... به شدت برخورد مى کند و از سوى دیگر صفاتى همچون خیرخواهى، فروتنى، عفو و گذشت و... را [که در نقطه مقابل صفات برخاسته از خودخواهى قرار دارند] مورد تاکید و سفارش قرار مى دهد. قرآن کریم در چند مورد با خطاب دستوى "ادفَع بالّتى هى احسَنْ"(144) نه تنها اهل ایمان را از بدى به دیگران بازداشته، بلکه در مرتبه اى بالاتر ایشان را به نیکى در مقابل بدى ها توصیه فرموده است. آنگاه به عنوان پاداش این گونه رفتارها وعده برخوردارى از مقامات معنوى را داده است. بدیهى است که اقتضاى خودخواهى، مکافات بدى با بدى بیشتر یا لااقل برابر است. اما اسلام از مؤمنین خواسته که پا بر نفس خویش گذاشته، بدى هاى دیگران را با نیکى مکافات کنند (مگر در موارد خاصى که موجب بدآموزى و تشویق بدکاران مى شود). خلاصه: "این خودى را مصدر هر رنج دان با دمى از بیخودى صد گنج دان زین خودیها بگذرید اى دوستان تا چمن ها بنگرید و بوستان اى خنک آن کس که از خود شد جدا گشت فارغ از غم و رنج و عنا اى خنک آن کو ز دام خود بجست در فضاى بخودى فارغ نشست"(145) (21) آفات دوستى - کم ظرفیتى سوال: آدم کم ظرفیتى هستم و همیشه بر دوستى هاى خود تقریبا ناکام بوده ام، چه توصیه اى دارید؟ پاسخ: گاهى انسان در مقابل ناملایمات، نامرادى ها و نامهربانى ها تاب و توان از کف داده، در رفتار و کردار - از خود - بى قرارى نشان مى دهد. حال اگر او جهان آفرینش را جستجو و بازبینى کند، عالم را امتزاجى از امور گوناگون، مطلوب و ناپسند، زشت و زیبا، ترساننده و امیدبخش، شادى آفرین و حُزن انگیز، کاهنده و فزاینده مى یابد، طورى که از هیچ یک گریزى و گزیرى نیست. براى مثال طالب عسل بایستى نیش زنبور را تحمل کند، آن که خواهان گل و گلاب است باید بر خلیدن خارها بر دست و پاى خویش صبورى نشان دهد؛ "هر کس که با درخت گلى دوستى کند شرط آن بود که باز نگردد ز خاراه" (اوحدى مراغه اى) بیمار، بدنبال کسب صحّت، تلخى دارو و درمان را بر جان مى خرد. جویاى گوهر را بین که چگونه در دریاى مشوّش غوصاى کند. واضح تر بگوئیم، حتماً سیب سرخ را نگریسته اید؛ آیا از خود پرسیده اید که چرا چنین زیبا و سرخروى است؟ اگر زبان مى گشود مى گفت که این سرخروئى نتیجه تحمل تابش خورشید است. "دلگیر از آنى که سهیلت زده سیلى؟! سیبى که سهیلش نزند رنگ ندارد" همه این شگفتى ها، نمودى از رفق، سازگارى و مدارا است. در خصوص مسائلى که به انسان مربوط مى شود باید اذغان کنیم آدمى تنها بر خویشتن حکومت دارد، در حالى که حکومتش بر دیگران بسیار اندک است. به ناچار در زندگى در کنار او خشنوت، تندى، نافرمانى، ناروایى و ناحقى بسى رخ مى دهد و وى را توان تغییر آنها نیست. وظیفه او این است که راه خود را بپوید و از صراط مستقیم باز نماند. به همین خاطر پیشوایان راستین ما پیوسته بر رفق و مدارا(146) دستور داده، مردم را از درشتى و سختگیرى برحذر داشته اند. خود آن بزرگواران در برابر مردم نرمخو، ملایم و گشاده رو بودند تا آنجا که با پشتوانه سعه صدر، در برابر بى نزاکتى ها و تندیهاى مردم تحمّل داشتند. نرمش عظیم و منش متواضعانه آنها موجب شد که بسیارى از مردم به آیین اسلام راهنمایى و جذب شوند. اگر رهبران الهى و سایر مردم که با انسان هاى مختلف سر و کار دارند، از دو صفت رفق و مدارا بى بهره باشند در زندگى شکست مى خورند و هرگز نمى توانند در صحنه هاى اجتماعى حضور و ظهور داشته باشند. به راستى اگر مردم، امروز، در هر موقعیتى این دو خصلت عالى را بکار نبدند، بسیارى از عصبانیت ها، نزاعها، اخم ها، کدورت ها و نازیبایى ها به زیبایى و صفا تبدیل خواهد شد و مردم با روانى آرام و رفتارى خوش و زندگى بدون دردسر - در کنار دوستان و نزدیکان - به کار خود ادامه خواهند داد. سعه صدر منشاء بسیارى از سجایا و فضایل اخلاقى است. رفق و مدارا، از سعه صدر نشأت مى گیرد. ما براى تبیین سعه صدر و راه هاى رسیدن به آن، نیاز به اسوه اى جامع داریم. اسوه کتبى ما در این فضیلت اخلاقى، قرآن است و اسوه عملى، سیره و روش زندگى پیامبر باکرامت اسلام (ص)؛ "لقد کان لکم فى رسول الله اسوةٌ حسنه؛ به راستى که براى شما در رسول الله (ص) سرمشقى نیکو هست"(147) بهترین منبع و معتبرترین کتاب اخلاق، دقایق زندگانى اوست که باید سرمشق هر انسانى باشد. ما وظیفه اى با خود داریم، وظیفه اى با خداوند و وظیفه اى نیز با مردم. این سه وظیفه اگر به درستى ایفا شود، سیره ما نیز نبوى (ص) خواهد بود. پس بنگریم که پیامبر (ص) با خودش و با خدا چه کرد و با مردم چگونه بود؟ آن حضرت بیست و سه سال رنج و مشقّت رسالت را با سعه صدر تحمل نمود. رفق و مدارایى که در طول عمر شریفش به کار بست مایه رونق و گسترش دین گردید. رفتار ملایم و خلق پسندیده وى، محصول تعلیم و تربیتى الهى بود. آنجا که خداوند فرمود: "به برکت رحمت الهى، در برابر مردم نرم و مهربان شدى؛ و اگر خشن و سنگ دل بودى، از اطراف تو پراکنده مى شدند."(148) دستورالعمل هاى قرآن براى کسب سعه صدر(149) یک. مهیاشدن(150) آمادگى نخستین شرط قدم گذاشتن در راه است؛ زیرا بدون آن نمى توان به جایى رسید. ابعاد آمادگى عبارت است از: الف) شناخت استعدادها و توانمندى هاى خود ب) شناخت موقعیت ج) انتخاب عمل مناسب بر اساس دو شناخت قبل دو. شروع کارها با نام خدا(151) یاد خداوند در ابتدا و انتهاى کارها به عنوان تسهیل کننده و عامل اصلى موفقیت به شمار مى رود. کارى که با نیّت خوب و روش مناسب آغاز شود ،هم به نتیجه مطلوب نزدیک است و هم به انسان آرامش و اطمینان خاطر مى بخشد. سه. تلاش پى گیر و مستمر(152) کار و تلاش از عناصر تحول آفرین، دگرگون ساز، گنجایش دهنده و پیشرفت آور است. دین مقدس اسلام، از یک سو با کاهلى و بى کارى به مبارزه برخاسته است و از سوى دیگر، مردم را به تلاش تا آخرین لحظات حیات فرامى خواند(153) "وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانى حاصل از حیات اى جان این دم است تا دانى کام بخشى گردون، عمر در عوض دارد جهد کن که از روات، داد عیش بستانى" (حافظ) چهار. استقامت و استوارى(154) "پیامبر! شکیبایى نما، شکیبایى زیبا"(155) علامه جعفرى بیان مى کند: "چه بزرگ و زیباست آن روح که در برابر حوادث و انگیزه هاى بى اساس و غیر منطقى خود را نمى بازد و تلخى صبر و بردبارى، قیافه او را که مانند پرده اى روى روحش کشیده است، درهم و برهم نمى کند و تبسّم باعظمت او را مبدّل به گرفتگى عبوسانه نمى نماید."(156) تحمل و بردبارى در راه هدف هاى والاى زندگى و در برابر ناگوارى ها، نَه تنها به مرور به ظرفیت هاى معنوى انسان مى افزاید بلکه او را محبوب و مقبول مردم مى سازد. پنج. جدایى از ناپسندى ها یا رفع موانع راه(157) اگرچه موانع و مشکلات زیاد است ولى انسان از توانایى هایى همچون تفکر، تدبیر، خلاقیت، ابتکار و برنامه ریزى برخوردار است به نحوى که وى با بهره ورى صحیح از این استعدادها مى تواند امور ناخوشایند را در راه ترقى به کار بندد یا از کنار آنها به سلامت عبور کند. بقول حافظ: "چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونى کشم از چرخ فلک" شش. توکل و توسّل(158) هستى برابر با ماده و مادیات نیست. این جهان مادى، بخش کوچکى از هستى محسوب مى شود. زندگى فردى و اجتماعى، همان طور که تحت تاثیر عمل ها و عکس العمل هاى مادى است، به شدت در قلمرو عمل ها و عکس العمل هاى معنوى نیز هست. توسّل و توکل از عوامل معنوى پیروزى و کامیابى در امور است. هفت. شب بیدارى(159) فردى که شب را به پا مى خیزد و براى رضایت خالق خویش، از استراحت مى کاهد، به مرور اراده خود را تقویت کرده، توفیق سرکوبى نفس سرکش را به دست مى آورد. در بیدارى شب آثار و برکات فراوانى نهفته است از جمله: - مناجات شبانه پابرجاترین و بااستقامت ترین نوع ارتباط با آفریننده هستى است(160). زیرا از هیاهوى روزانه و نیت هاى ناخالق و ناپاک به دور است. - انسان با استفاده از این فرصت مى تواند به "مقام محمود" برسد(161) مقامى که دوستان خاص و محبّات به آن خوانده شده اند - درهاى آسمان در سحرگاهان بر روى شب بیداران گشوده است.(162) "هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعاى شب و ورد سحرى بود" (حافظ) بزرگان و اساتید سیر و سلوک تهجد و شب زنده دارى، روزه و تلاوت قرآن را مؤثرین راه کسب ظرفیت وجودى مى دانند و شاگردان و راهیان کوى محبوب را - در اولین مرحله - در این کلاس مى نشانند. هشت. تلاوت قرآن(163) بیشتر انسان هاى علاقمند به قرائت قرآن کریم، به ثواب هاى آن توجه دارند و از این راه مقامات والاتر بهشتى را مى جویند. این دیدگاه نیکوست اما قرائت قرآن علاوه بر آن آثار، برکات فراوان دیگرى نیز دارند مانند: بخشش گناهان، رسیدن به کمالات معنوى، کمک به حل و فصل مشکلات دنیایى، گشایش در زندگى و... قرآن "مبارک"(164) است یعنى خیر و برکت مى رساند و هر کس به سراغ آن برود دست خالى برنخواهد گشت. نه. ذکر و یاد خدا(165) ذکر از آن رو که با ذاکر اتحاد وجودى مى یابد، و ذکر خدا با حضور او همراه است، پس ذاکر خود را در محضر خدا مى یابد. بنابر این بر اساس حُجب و حیا از بسیارى از افکار پلید، اخلاق ناپسند و اعمال نکوهیده دورى مى کند و در مصاف با اهرمن درون و بیرون که او را به "هوى " فرامى خواند و بساط هوس را فراسوى او مى گشاید، پیروز مى شود(166) علاوه بر این، شیطان که عامل غفلت و فراموشى است، با ذکر خدا رانده مى شود. در نتیجه انسان توفیق مى یابد که اولاً از غفلت رهایى یابد و ثانیاً "نسیان" پدیدآمده را به "توجه" تبدیل کند.(167) اما چون این دشمن آشکار دست از تجاوز برنمى دارد: بنابر این عامل دفع او نیز باید استمرار یابد "اى کسانى که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را تسبیح گویید."(168) - در پایان سخن تاکید مى کنیم توجه به عاقبت کارها، به طرز عجیبى بر ظرفیت ها و توانمندى هاى انسان مى افزاید و او را در شرایط گوناگون زندگى، پیروز و سربلند مى گرداند. محاسن این مهارت روانى عبارت است از: الف. تأمل و تدبیر موجب مى شود که ما با سیستم کنترل و هدایت درونى خود ارتباط برقرار کنیم. طورى که اگر تصویر ذهنى از عاقبت کارهایمان داشته باشیم، مى توانیم رفتارهاى خود را در هر موقعیتى مشخص کنیم که چه چیزى براى ما بیشترین اهمیت را دارد و آنگاه بر اساس آن، عملکرد مناسب را انتخاب کنیم. ب. با در نظر داشتن عاقبت کار در اندیشه خود مى توانیم راهکارهاى نیل به کامیابى را بررسى کرده، بر موانع و مشکلات درونى و بیرونى چیره شویم. ج. عاقبت اندیشى به ما کمک مى کند که درک درستى از مشکلات و موانع زندگى پیدا کنیم. د. از این راه بهتر مى توانیم درک کنیم که هم اکنون در چه شرایطى هستیم و آیا رفتارى که انتخاب کرده ایم صحیح است یا نه؟ نقل کرده اند "شخصى آمد خدمت رسول اکرم (ص) عرض کرد نصیحتى به من بفرمائید. فرمود: آیا اگر تو را نصیحتى بکنم عمل خواهى کرد؟ آن مرد در جواب گفت بلى و تا سه مرتبه این سؤال و جواب بین رسول اکرم (ص) و آن مرد رد و بدل شد و در هر مرتبه رسول اکرم (ص) به او مى فرمود آیا اگر دستورى بدهم عمل خواهى کرد؟ و او در جواب مى گفت بلى عمل خواهم کرد. پس از تعهد موکّدى که رسول اکرم (ص) از آن مرد گرفت به او فرمود: "اذا همّت بامرٍ فتدبّر عاقبَتَه" یعنى هر گاه تصمیم کارى را گرفتى اول تدبر و تفکر کن و عاقبت و نتیجه آن را ببین اگر رشد و هدایت است آن را تعقیب کن و اگر شرّ و ضلالت است از آن دورى کن."(169) از طرز تعهدگرفتن رسول اکرم از آن مرد معلوم مى شود که براى این جمله، فوق العاده اهمیت قائل بوده. مى خواهد به ما بفهماند که باید عادت به فکر و تدبر داشته باشیم و در هیچ کارى پیش از آن که کاملاً آن را زیر و رو کنیم و نتایج و عاقبت آنرا بسنجیم وارد نشویم. (22) آفات دوستى - کج خلقى سوال: نمى خواهم کسى را نارحت کنم ولى خستگى و گرفتارى باعث مى شود گاهى با گفتن الفاظى همراه با چهره نامهربان موجب ناراحتى دوستان شوم چه کنم؟ باسمه تعالى پاسخ: "چو نیکومنش باشى و بردبارى نگردى به چشم خردمند خوار از آن پاکْ دین تر کسى را مجوى که خوانند خلقش پسندیده خوى" (فردوسى) سخن بر سر آفات دوستى است؛ پیوسته آسیب هایى نظیر عیبجویى، خرده گیرى، بدگمانى، ستیزه جویى، نابردبارى، تنگ نظرى، کبر، بى وفایى، کینه توزى، حسادت، سرزنش و تمسخر، نیرنگ بازى و همچنین عصبانیت و بدخلقى روابط دوستانه را تهدید و در معرض فروپاشى قرار مى دهد. اگر این عوارض به ترتیب چیده شود، خشم و کج خلقى در رأس قرار گرفته، بعنوان شدیدترین تهدید براى روابط دوستانه مطرح خواهد شد. در بررسى ماهیت و چیستى خشم به این نکته مهمّ مى رسیم که خداوند خشم و غضب را آفرید تا انسان به وسیله آن، در وهله نخست از فطرت توحیدى و روح متعالى خود محافظت کند و بعد آنچه با مصالح مادى و معنوى او تعراض دارد از سر راه خود کنار بزند. تا زمانى که خشم در کنترل ایمان و عقل آدمى قرار دارد سلاحى گرم و سودمند است. تنها بر نامحرمان مى جوشد و مى خروشد ولى اگر از سیطره عقل خارج شود، همچون سیلى که از مسیر خود خارج شده، هر بنائى و هر پیوندى را فرو خواهد ریخت. کج خلقى و دوستى! بر اساس فرهنگ اسلامى خوش خلقى و نیک رفتارى مهمترین عامل جلب محبت دیگران به حساب مى آید، در مقابل عصبانیت و کج خلقى - که از آفت هاى شایع و متداول روابط اجتماعى است - دوستى و صمیمیت مردم را به خصومت و تنفر بدل مى سازد. على علیه السلام راهبر و راهنماى سعادت جویان مى فرماید: "هر که بدخو شود، مصاحب و رفیقش، دشمنش گردند (مَنْ ساءَ خُلقُه، قَلاهُ مُصاحبُهُ و رفیقهُ)(170) بنابر این اگر ما نتوانیم - به طور نسبى - تصویرى از یک فرد ملایم، باوقار، آرام و خوشایند ارایه دهیم، هرگز موفّق به جلب محبت دیگران نخواهیم شد. علّت هاى کج خلقى اگر ریشه هاى این صفت ناپسند شناسایى شود، ما را در کنترل و هدایت صحیح آن کمک خواهد کرد. کارهاى بى نظم و فشرده روزانه، تغذیه نامناسب و ناکافى، عقده هاى روحى - روانى، وضعیت نابسامان اقتصادى، الگوهاى غلط خانوادگى، محیط زندگى شلوغ و پر سر و صدا و مهمتر از همه عدم توجه به معنویات علل گوناگون کج خلقى شمرده مى شوند. هر مسلمانى که طالب سعادت و بهروزى دنیا و آخرت خویش است، وظیفه دارد وضعیت زندگى فردى و اجتماعى خود را طورى تنظیم کند که پیوسته در حالت تعادل، خردورزى و شریعت محورى بسر برد. بر این اساس تدبیر و ساماندهى عوامل ایجادکننده کج خلقى، به طور چشمگیر، در رفع و اصلاح آن موثر خواهد بود. استفاده از راهنمایى هاى عقل در جهت اصلاح کج خلقى یکى از تعابیر مترادف با عقل، "نُهیه"(171) است. عقل را به این اعبتار "نُهیه" گفته اند که از قبایح و زشتى ها باز مى دارد. امام على (ع) پیشواى خردورزان مى فرماید: عاقل کسى است که به هنگامى که عصبانى شود... بر نفس خویش مالک و مسلّط باشد." (العاقل من یَملِکُ نفسَه اذا غَضِبَ...)(172) بنابر این براى این که انسان از چنگال تسلط شهوات، کشش هاى نفسانى و وسوسه هاى شیطانى نجات پیدا کند% راهى جز تقویت نیروى عقل ندارد. یکى از راه هاى تقویت خرد این است که کارى کند که تعقل و تفکر در کارها برایش ب هصورت یک عادت درآید و از عجله در تصمیم بپرهیزد نقل شده مردى از اعراب به خدمت رسول اکرم (ص) رسید و نصیحتى طلب کرد. حضرت در جواب او یک کلمه فرمود: "خشم نگیر" (لاتَغضبِبْ) مردى با این رهتوشه به نزد قبیله خود بازگشت. تصادفاً وقتى رسید که نزاعى بین قبیله او و یک قبیله دیگر رخ داده بود. آن مرد نیز طبق معمول آماده ستیز شد ولى در همین حال گفته پیامبر (ص) را به خاطر آورد. خشم خود را فروخورد و به اندیش هفرورفت که چرا باید دو دسته از افراد بشر، بى جهت بر هم تیغ بکشَند. پس به صف دشمن نزدیک شد و حاضر شد آنچه آنها به عنوان دیه و غرامت مى خواهند از مال خود بدهد، آنها نیز که چنین فتوت و مردانگى را از او دیدند از خواسته خود چشم پوشیدند، غائله ختم شد و آتشى فروزان با آب عقل و منطق خاموش گشت.(173) دین و آیین مردم را به مکارم اخلاق دعوت مى کند. صبر و تحمل در مقابل ناملایمات زندگى و فروخوردن خشم، سجایاى اخلاقى است که دین براى حفظ نشاط و سلامت فرد و جامعه، مورد تاکید و سفارش قرار داده است. قرآن کریم مى فرماید: "شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى که براى پرهیزکاران آماده شده است. همانها که در توانگرى و تنگدستى انفاق مى کنند و خشم خود را فرومى برند و از خطاى مردم مى گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد."(174) چند توصیه عملى براى اصلاح کج خلقى یک. به خود تلقین کنید و مطمئن باشید که قادرید بهترین اخلاق را در معاشرت با دیگران داشته باشید. دو. زمینه هاى ظهور و بروز خشم و حساسیت خود را شناسائى کرده، از بین ببرید. سه. در هر مسأله و رخدادى ابتدا از دیگران انتظار بدترین برخوردها را داشته باشید و خود را براى تحمل آن آماده کنید. این پیش بینى باعث مى شود رفتار نه چندان سنجیده دیگران براى شما خوشایند جلوه کند و از حساسیّت شما بکاهد. چهار. همواره با افراد خوش خلق و ملایم معاشرت کنید. این کار سبب یادگیرى و الگوبردارى مثبت در شما خواهد شد. پنج. اهل مراقبه باشید. در ابتداى روز با خود شرط نمائید که تحت هیچ شرایطى برخورد تند نداشته باشید و در طول روز مواظبت کنید که بر عهد و پیمان خویش پایدار بمانید. در پایان روز نیز به محاسبه خویش پرداخته، در صورتى که موفقیتى داشتید، خداوند را سپاس گوئید و در صورت تخلف، خود را ملامت نموده، از راههایى همچون نذرکردن، صدقه دادن، روزه گرفتن و... خود را جریمه نمائید. شش. اندیشه در مفاسد دنیوى و اخروى کج خلقى کج خلقى آدمى را مبغوض و رانده درگاه الهى مى سازد. حتماً قضیه "سعد بن معاذ" صحابى معروف پیامبر (ص) را شنیده اید. با این که شخص رسول اکرم (ص) - رحمة للعالمین - او را تشییع و خاکسپارى نمود و از مشایعت هزاران ملک خبر دارد ولى پرده از عذاب قبر سعد نیز برداشت. وقتى مادر سعد علت را پرسید فرمود: سعد با اهل منزل خود تندى و بدخلقى مى کرد.(175) از مفاسد دنیوى کج خلقى همین بس که پیوند مردم را از انسان قطع نموده، دوستى ها را تبدل به دشمنى مى سازد. پس در ابتداى هر سخن و حرکتى در فکر باشید که کج خلقى از شما سر نزد و از خود محافظت و مراقبت کنید تا سرانجام خلق پسندیده عادت شما شود. و در پایان سخن پیوسته این فرمایش پیام آور رحمت، محمّد مصطفى (ص) را به یاد آوریم که فرمود: "دوست ترین شما در نزد من و نزدیک ترین شما در روز قیامت به من، خوش خلق ترین شماست."(176) (قال رسول ا...: اِنّز احبّکم الىَّ و اقربکم منّى یوم القیامة مجلساً اَحسنکم خلقاً...) (23) آفات دوستى - اختلاف سوال: با دوستم دچار اختلاف شده ام، چگونه مى توانم اختلافات خود را با او حل نمایم: وجود اختلاف بین انسان ها امرى طبیعى است چون در دنیا نمى توان دو فردى را یافت که از نظر وراثتى و تربیتى کاملاً شبیه هم باشند. از این رو به دور نیست که میانشان اختلاف یا تنشى بروز کند. گذشته از اختلاف در ارث (عامل درونى) و تربیت (عامل بیرونى) عوامل زیر در ظهور اختلاف مابین افراد، دخالت دارند: یک. برداشت افراد از پیرامون خود یکسان نیست. دو. اسکان سوء تفاهم در رخدادها شایع است. سه. معمولاً انتظارات افراد (در روابط اجتماعى - به صورت ایده ال برآورده نمى شود. چهار. ضابطه و قانون مشخصى در تفسیر، استدلال و استنباط امور وجود ندارد. و پنج. تفاوت در سطح فرهنگ و ایمان مذهبى، عمده ترین منشاء اختلاف در بین افراد محسوب مى شود. پس ملاحظه مى کنید که اختلاف در هر شرایطى امکان پذیر است و نمى توان از آن گریخت اما مى توان با رعایت یک سرى قواعد، آن را به حداقل رساند. با تعدیل اختلاف، پى آمدهاى سوء آن نیز کاسته خواهد شد. رعایت اصول و قواعد زیر این امکان را فراهم مى آورد که زمینه بروز اختلاف به حداقل برسد؛ 1. سعى کنید در روابط خود با دوستان، موضع تدافعى نگیرید، بهانه سازى نکنید و اضد جمله بپرهیزید. گرچه ممکن است شکایت دوست مبالغه آمیز باشد یا به نظر غیر منصفانه و غیر منطقى بیاید، اما بکوشید در نقش کسى ظاهر شوید که قصد علّت یابى و تحقیق را دارد و نه کسى که از خویش دفاع مى کند. 2. سعى کنید با دقت و تفکر علّت ناراحتى دوست خود را مشخص نمائید. امکان دارد منشاء اختلاف تنها یک سوء تفاهم ساده باشد. اغلب در این گونه موارد، دوستان با کلّى گویى و به کاربردن عباراتى همچون "هرگز سر قولت نمى ایستى" یا "تو آدم بدجنسى هستى" ناراحتى خود را بروز مى دهند. لازم است در این موقعیت ها، با شیوه پرس وجوى همراه با احترام از او بپرسید: "آیا مى توانى یک مورد را نام ببرى"و... حقیقت مواردى را که ایجاد مسأله مى کند - به طور صادقانه و صمیمى - براى دوست خود توجیه نمائید و با عباراتى نظیر "من احساس مى کنم"، "لطفاً مرا بیشتر در جریان امور قرار دهید" و مانند آن که حالت احترام برانگیز دارند، مسأله را براى دوست خود روشن سازید. 3. گاهى اوقات، حتى دوستانى که حقوق دوستى و اصول آن را رعایت مى کنند کارشان به دلتنگى و اختلاف مى کشد علّت این است که هر کدام از آنها در برخورد با مسائل چشم انداز کاملاً متفاوتى دارند. در این موارد، گرچه لازمه رسیدن به توافق، آگاهى دوطرفه از دیدگاههاى یکدیگر است، ولى رسیدن به این موقعیت و درک و احساس متقابل امرى دشوار به نظر مى رسد و ممکن است "گفتگو" به "جدل" مبدّل شود و هر کسى بکوشد تا حرف خود را به کرسى بنشاند. چنین گفتگویى نه تنها به حل اختلاف کمک نمى کند بلکه باعث تشدید موارد اختلاف نیز مى شود و بایستى ترک شود 4. گرچه لازم نیست دو دوست همچون دو روانشناس رفتار کنند ولى اگر از حساسیت هاى شدید و باورهاى نمادین یکدیگر آگاه شوند، بهتر مى توانند به نتیجه دلخواه برسند مجدداً تاکید مى کنیم، سوء تفاهم ها نقشى اساسى در بروز و تشدید اختلاف ایفا مى کنند. همیشه عوامل متعددى دست به دست هم مى دهند تا رشته روابط میان دو نفر پاره شود. در این صورت باید به جاى پاک نمودن صورت مسأله و پرداختن به امور جزیى و حاشیه اى، به درک کامل و بررسى علل و انگیزهاى بروز آن مشکل پرداخته شود. توجه به سوء تفاهم ها در این میان، کیفیت بروز و شکل گیرى اختلاف ها را روشن خواهد ساخت. 5. یکى از راه هاى رفع اختلاف میان دوستان، تشکى جلسات حلّ اختلاف است. در این جلسات طرفین متوجه مى شوند که موضوع به دلایلى همچون سوء تفاهم رخ داده و ارزش برخورد خصومت آمیز و بحث هاى غیر دوستانه را ندارد. اصولى ترین اقدامى که در این قبیل جلسات باید صورت پذیرد، استفاده از مهارت هاى "گوش دادن فعّال" و "سخن گفتن ماهرانه" است. هر یک از این مهارت ها، از قوانینى تبعیت مى کنند که لازم است طلرفین اختلاف و کسانى که خیرخواهانه و به صورت میانجى در این نشست ها شرکت مى کند، آن را رعایت نمایند. با پیش نهادن در حل اختلاف ارزشى است که باعث صمیمیت و تداوم دوستى ها مى شود. الف) مقرارتى که سخنگوى این جلسه باید مراعات کن، به شرح زیر است: یک. خلاصه سخن بگوید دو. به اصل موضوع بپردازد و از حاشیه گویى بپرهیزد. سه. از توهین، سرزش و یا تهمت اجتناب نماید. چهار. "برچسب" نزند پنج. مطلق گرایى نکند یعنى رأى صددرصد صادر نکند و نیز خودمحور نباشد شش. جنبه هاى مثبت را مد نظر قرار دهد و براى برقرارى ارتباط موثر به ویژگى هاى خوب طرف مقابل اشاره کند سپس موارد اختلاف را مطرح نماید. هفت. در بیان استنباطهاى خود احتیاط کند چون به صورت قطع و حتم سخن راندن، خود موجب بروز سوء تفاهم مى شود. ب) مقرراتى که گوش فرادهنده این جلسه باید مراعا کند به ترتیب زیر است: یک. با علاقه گوش دهد و نشان دهد که به صحبت هاى طرف مقابل توجه مى کند دو. سعى نماید معنى و منظور اصلى صحبت هاى دوستان خود را درک کند سه. موضع تدافعى نگیرد و از ضد حمله بپرهیزد چهار. در صورت امکان دلایل رفتارهاى خود را توضیح دهد و بهانه نیاورد. پنج. طرفین به نکات مورد توافق و همچنین موارد اختلاف توجّه و دقت نمایند شش. اگر سبب رنجش خاطر دوست خود شده، از او دلجوئى کند و عذر بخواهد هفت. با صداى بلند و به طور خلاصه منظور دوست خود را شرح دهد (24) مرزهاى دوستى سوال: در رابطه با دوستان چه مرزى میتوان پیش رفت و صمیمى شد؟ پاسخ: حدّ و مرز همان گونه که میدانید دوستى مانند هر چیز دیگرى در زندگى محدود به حدود است امام صادق (ع) نیز در این زمینه فرموده است: دوستى حد و مرزى دارد و کسى که این حدود را رعایت نکند او را به کمال دوستى نسبت دهید.(177) و مرز جایى است که نباید از آن عبور نمود، جایى که گذر از آن تعدى، تجاوز و گاهى گناه محسوب میشود. مرزهاى گوناگونى در زندگى ما وجود دارد، مانند مرز جغرافیایى، مرز قانون، مرز فرهنگى، مرز عقیده، مرز اخلاق، مرز حقیقت، مرز تعادل و همچنین مرز تعادل و صمیمیت در روابط انسانى. اگرچه ارتباط با تمامى افرادى که با آنها سر و کار داریم ضرورى و خوب است، ولى صمیمى شدن با آنها نه لازم است و نه مستحسن. صمیمى شدن حد مرز به خصوصى دارد که اگر رعایت نشود، موجب فراهم آمدن زمینه دلبستگى و وابستگى افراطى، بهره کشى و مشکلاتى از این دست خواهد شد. شناختن مرزها ابراز شناختن مرزها در انسان عقل است. عقل بهترین هدیه اى است که خداى متعال به آدمى عطا نموده است. خوشبختانه ما از دو گونه عقل برخورداریم، درونى و بیرونى بسیارى از مرزهایى که در زندگى انسان وجود دارند توسط عقل درونى ادراک میشوند، مانند مرز میان زشتى و زیبایى، خوبى و بدى، حق و باطل، درست و نادرست و هست و نیست، ولى در عین حال، وحى، دین و انبیاى الهى که عقل بیرونى انسانها محسوب مى گردند، عمده ترین وسیله بیان و مطمئن ترین روش بدست آوردن خط و مرزهایى است که دوام و سلامتى حیات ما را تأمین مینمایند. دین مجموعه اى از باورها و بایدها و نبایدهاى اخلاقى و عملى است که تحت عنوان واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح بیان شده است و این همه، در حقیقت، چیزى جز بیان حد و مرزهایى براى رساندن انسان به سعادت نمى باشد. مرز تعادل تعادل یکى از اصول فراگیر در تمام هستى است. جهان طبیعت بر اساس تعادل بنا نهاده شده است. هواى کره زمین اگر اندکى از آنچه هست گرمتر و یا سردتر شود، قابل سکونت آدمیان نخواهد بود. در زندگى انسان نیز هر چیزى تعادل خاص خود را دارد. افراط و تفریط در خوردن ،آشامیدن، خوابیدن و یا هر کار دیگرى سلامتى و نشاط زندگى آدمى را تهدید میکند. دوستى و حتى دشمنى با دیگران نیز از حد و مرز مشخصى برخوردار است. امیرالمؤمنین (ع) در کلامى فرموده است: دوستت را در حد متوسط دوست بدار، زیرا ممکن است روزى دشمن تو گردد و دشمنت را نیز در حد متوسط دشمن بدار، زیرا شاید روزى دوست تو شود آیا صحیح است به دوست خود آنقدر دلبسته شویم که اگر روزى ناچار به جدایى شدیم، دچار درد فراق و عذاب روح گردیم و یا آنقدر وابسته گردیم که استقلال فکرى و عملى خود را از دست بدهیم، یا آنقدر شیفته گردیم که بدیها و انحرافات او را نبینیم و یا آنقدر اطمینان نماییم که تمام اسرار زندگى خود را به او بگوییم و چنانچه روزى دشمن ما گردید، از این طریق ضربه بخوریم؟ همانطور که افراط در این زمینه پسندیده نیست، تفریط در آن نیز صحیح نمى باشد و خوب نیست آنچنان سرد و بى احساس برخورد نماییم که هیچ صمیمیتى پدیدار نگردد. تعادل در احساس، اعتماد و وابستگى به دوستان که هم موجب سلامتى روابط دوستانه مى شود و هم به آن دوام و پایندگى مى بخشد. على (ع) در روایت دیگرى فرموده است. دوستى ات در حد شیدایى و دشمنى ات مایه هلاکت نباشد. دوستت را به اندازه دوست بدار و دشمنت را نیز به اندازه دشمن بدار (لایکن حبک کلفا و لا بغضک تلفا. احبب حبیبک هونا ما و ابغض بغیضک هونا ما)(178) مرزهاى اخلاق باورها، ارزشهاى اخلاقى، حقوق و آداب تعرى شده در روابط انسانى و همچنین باورها و ارزشهاى خاص پذیرفته شده هر شخص، همگى مرزهاى ارزشى و اخلاقى میان انسانها است. مرزهایى که رعایت آنها موجب تقویت دوستى و برادرى و عبور از آنها باعث تضعیف آن خواهد شد. اینگونه ارزشها و مرزها فراوانند، ما تنها به برخى از آنها اشاره مى نماییم. مرز صداقت دوستى و صمیمیت بدون صداقت و یکرنگى چه معنایى مى تواند داشته باشد. مگر نه این است که در زبان عربى واژه اى که دقیقا به معناى دوستى ترجمه مى شود. صداقت مرز دوستى است و گوهرى است که در اثر هماهنگى میان دل و زبان ظاهر مى شود. به قول شاعر: اى جان فداى آن که دلش با زبان یکى است. امام صادق (ع) نیز در این زمینه فرموده است: نخستین مرز دوستى آن است که آشکارا و نهایت با دوست یکى باشد.(179) بسیارى از ناهنجاریهاى رفتارى و اختلافات خانوادگى و مشاجرات میان دوستان و فامیل و حتى تنش هاى سیاسى از بى صداقتى و ناخالصى پدید مى آید. نفاق، ریا و فریب، جلوه هایى از عدم صداقت اند. مرز احترام احساس محترم بودن نزد دیگران یکى از نیازهاى اصلى هر انسانى است. هیچ کسى حاضر نمى شود به خاطر رسیدن به چیزى و یا به هر دلیل عزت نفس و حرمتش شکسته شود. حتى کودکان براى خود احترام و کرامت قایل اند و انتظار دارند مردم با آنان با این دید رفتار نمایند. هر گونه همکارى میان انسانها، خصوصاً در روابط دوستانه چنانچه بر اساس احترام متقابل استوار نباشد، از همان آغاز محکوم به شکست خواهد بود. رسول خدا (ص) در مورد بعضى از مصادیق احترام فرموده است: سه چیز دوستى و برادرى را برایت خالص و یکرنگ مى نماید: چون ملاقاتش نمودى به او سلام کنى، در مجلسى که نشسته اى برایش جاى بگشایى و او را با بهترین نامهایش بخوانى (ثلاث سفین لک ود اخیک: تسلم علیه اذا لقیته و توسع له فى المجلس و تدعوه به احب اسمائه الیه)(180) مرز اعتماد فضاى دوستى و صمیمیت بر اعتماد و اطمینان متقابل دوستان استوار مى شود. گذر از مرز اعتماد و بدگمان شدن به دوستان سرآغاز تفرقه و جدایى میان آنان است. هیچ یک از ما حق نداریم بدون داشتن دلیل و مدرک واقعى که خداى ناکرده دلالت بر خیانت کسى نماید، به او ظنین و بدگمان گردیم و از این بدتر آنکه گمان بد خود را در رفتار و گفتار خویش ظاهر نماییم. از امیر مؤمنان (ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود: مبادا بدگمانى بر تو چیره شود که (در این صورت) میان تو و هیچ دوستى صلح و آشتى برقرار نخواهد شد.(181) مرز خدا از همه مهمتر رعایت مرزها و حدود الهى است. شریعت، رضایت و خشنودى خداوند، ملاک ارزش و مشروعیت هر گونه پیوند و عملى استو. ما به هیچ چیزى همچون جلب رضایت الهى نیازمند نیستیم و گناه یعنى نادیده گرفتن مرزهاى الاهى و ترجیح دادن رضایت خود یا دیگران بر رضایت و خوشنودى خداوند. متأسفانه گاهى دیده مى شود که برخى به خاطر خوش آیند دوستان در انجام وظایف دینى و عبادى خود سهل انگارى مینمایند و چنانچه دعوت به کار خلافى شوند، قدرت مقاومت خود را از دست میدهند. جان، مال، ابرو و ناموش انسانها مرزهایى هستند که از نظرخ داوند بسیار پراهمیت تلقى شده اند. آیا میتوان صرفا به این دلیل که رفیقیم و صمیمى هستیم، بدون اجازه و رضایت دوستان درب کمدشان را باز نماییم و کیف و کتابشان را از آن خود فرض نماییم و یا اسرارشان را فاش و آبرویشان را در معرض هتک قرار دهیم. نفسانیت خود ما نیز از حدود الاهى است. صمیمیت با دوستان تا جایى روا است که موجب فساد اخلاقى و عملى خود ما نشود. اگر بنا باشد که ما صرفا به این دلیل که با کسى دوست و صمیم هستیم، هر دعوتى را از او بپذیریم، به هر تعارفى پاسخ مثبت بدهیم و حق نه گفتن را از خود سلب نمایید، نفس خود را در معرض خطر انحراف، گمراهى و تباهى قرار داده ایم. حفظ سلامت نفس و جلب رضایت و خوشنودى خداوند در صدر برنامه هاى یک انسان وارسته و مومن قرار دارد و او، هیچگاه آن را با خوش آیند دوستان و یا هیچ کس دیگرى مبادله نمیکند. (25) مرزهاى دوستى - علاقه باسمه تعالى سوال: آیا داشتن احساسات لطیف خوب است. حد و مرز دوستى و علاقه به دیگران تا چه حد است؟ باید توجه نمود که ما با مراتبى از دوست داشتن روبرو هستیم، مراتبى که هر یک، از جایگاه ویژه و حد و مرز مخصوص خود برخوردار است موارد دلبستگى و علاقمندى ما فراوان است براى مثال ما به پروردگار عالم عشق مى ورزیم؛ فرستادگان و اولیاء او را دوست داریم و به مؤمنین، خانواده، فامیل، دوستان و برخى اشیاء و دارائى هاى خود علاقمندیم؛ ولى هرگز به تمامى اینها به طور یکسان محبت نمى ورزیم. هر کس و هر چیزى درجه خاصى از محبت قلبى ما را به خود اختصاص مى دهد و ما موظّفیم که دوست داشتن خویش را به تناسب میان آنها تقسیم نمائیم. قرآن کریم قوى ترین و شدیدترین محبّت مؤمنان را مختصّ ذات بارى تعالى معرفى مى کند و مى فرماید: "و الّذین امنوا اشدّ حُبّاً لله".(182) پس از خداى متعال، اولیاء الهى، مؤمنین، دوستان، خانواده و فامیل از درجات بعدى محبت برخوردارند. علاقه به دوستان در صورتى که در حد اعتدال و توازان باشد و مزاحم دلبستگى هاى والاتر انسان نگردد، پسندیده است، ولى چنانچه باعث غفلت از یاد خداوند و یا ضعف دلبستگى به حق تعالى و اولیاء او گردد، پسندیده و مقبول نیست. دلبستگى افراطى به دوستان ممکن است مشکلات فراوانى به همراه داشته باشد از قبیل اخلال در برنامه زندگى، وابستگى و عدم اعتماد به نفس، مشغولیت ذهنى، ضعف ایمان و اراده، مزاحمت با حقوق والدین، افت تحصیلى، تقلید نابجا، کاهش قدرت مقاومت در مقابل گناه و مانند آن. راهکار اصولى و عقلانى در این گونه مسائل، رعایت اعتدال و میانه روى است؛ زیرا زیاده روى در همه حال به ضرر انسان است و آثار و پیامدهاى ناخوشایندى را به دنبال خواهد داشت. به تجربه ثابت شده است که دوستى هاى معتدل پاینده تر از دوستى هاى افراطى است و نیز زیاده روى در روابط دوستانه باعث سردى روابط و جدایى زودهنگام دوستان مى شود. امیر بیان حضرت على (ع) در خصوص حفظ اعتدال در دوستى ها فرموده است: "دوستت را باندازه دوست بدار، شاید روزى دشمن تو گردد" (اَحبِبْ حبیبکَ هوناً ما، عَسى اَن یکونَ بَغیضِکَ یَوماً ما)(183) مطالعه کنید: زندگى در آیینه اعتدال مجتبى فرجى قم: بوستان کتاب (26) مرزهاى دوستى - دلبستگى افراطى سؤال: در اثر انس بیش از حد با یکى از دوستان دانشجو تحمل یک لحظه جدایى از او را ندارم و اگر چند روز وى را نبینم افکارم پریشان مى شود راه چاره چیست؟ پاسخ: در رابطه با مشکلى که با آن مواجه هستید توجه به چند نکته الزامى است: 1) دوست و دوست یابى از نیازهاى واقعى زندگى است و داراى فلسفه خاصى است. اما آنچه مهم است این که در این راستا همچون دیگر جنبه هاى زندگى رعایت اعتدال لازم و ضرورى است. به عبارت دیگر: علاقه شما به دوستتان احساسى پاک و لطیف است اما همواره باید عواطف با تعقل همراه باشند، ولى به نظر مى رسد عقل و منطق این مقدار علاقه را تاءیید نکند. 2) انسان در برابر هر یک از نعمت هاى الهى - از جمله دوست خوب - همواره باید بداند که بالاخره روزى آن را از دست خواهد داد. بنابر این دل سپارى در برابر هر چیز باید به گونه اى باشد که فقدانش موجب آزار انسان نگردد. 3) سعى کنید نسبت به دشوارى دورى از دوستتان خونسرد باشید. مسلما به تدریج رنج این فراق کاهش خواهد یافت و عادى خواهد شد. 4) سعى کنید با افراد دیگر صلاحیت دار طرح دوستى بریزید و روابط اجتماعى خود را افزون سازید تا عمل جانشینى به طور عادى انجام گیرد. 5) در مورد علاقه شما به دوستانتان احتمال مى رود دو غریزه با یکدیگر تداخل نموده اند: 1- غریزه زیباپسندى 2- غریزه جنسى. در بسیارى از موارد این دو با یکدیگر آمیخته و خلط مى شوند. براى جداسازى این دو لازم است شما انتخاب نامزد نمایید تا این غریزه به طریقى ارضا شده و جهت خاص خود را بیابد و غریزه زیباپسندى که مى تواند در مسیر صحیح معنوى قرار گیرد و به سوى ذات جمیل على الاطلاق رهسپار گردد قربانى یک غریزه حیوانى نگردد. در پایان لازم به ذکر است صرف علاقه و محبت به شخص و یا چیزى امرى ممنوع و کارى حرام نیست. ولى لغزشگاهى است که در صورت مراقبت نکردن ممکن است آدمى را به قعر پرتگاه بیاندازد (27) مرزهاى دوستى - دوستى با جنس مخالف سوال: با دخترى دوست شده ام آیا دوستى با آن دختر از نظر شرع جایز است؟ در صورتى که قصد ازدواج با او داشته باشم چطور؟ پاسخ: از لحاظ دینى دوست شدن پسر با پسر یا دختر با دختر متداول، مشروع و پسندیده است ولى ارتباط دختر و پسر نامحرم، یک رابطه عادى و کاملاً بى خطر محسوب نمى شود. به همین خاطر نکاتى ضرورى درباره این رابطه مطرح است. نکته اول این که کشش به جنس مخالف در نهاد آدمى هست. اسلام هم بر خلاف برخى مکاتب نه تنها آن را سرکوب نکرده بلکه راه دستیابى به آن را در قرآن و سنّت به روشنى بیان نموده است.(184) نکته دوم گاهى برخى جوانان به علت هاى مختلف همچون بزرگ نمایى، جلب توجه، تأثیرات سوء محیط، تربیت خانوادگى غلط، الگوپذیرى منفى، ضعف اقتصادى، مشکلات شغلى و... با غیر همجنس ارتباط برقرار کرده، تحت عناوین "دوست دختر" و "دوست پسر" به رابطه خود - در ظاهر - شکل و فرم متداول مى بخشند نکته سوم: انگیزه هایى که در این نوع رابطه هست، از نظر عقل و شرع، قابل توجه و شایسته تفکر است. به طورى که با ریشه یابى این رابطه پى مى بریم انگیزه ها و علت هاى آن با دوستى دو همجنس تفاوت هاى فاحش دارد. کسى که در سن جوانى و در اوج کشش ها و فشارهاى غریزه جنسى قرار گرفته است و نیز نمى تواند [یا نمى خواهد] از راه هاى مشروع و معقول نیازهاى جنسى و عاطفى خود را برآورد، به دنبال راهى مى گردد که با صرف هزینه کمتر و به صورت ساده تر میل و هیجان شهوترانى خود را فروبنشاند براى این منظور به جنس مخالف رومى آورد. غافل از این که اظهار دوستى به این شکل، از یک طرف قالب فریبنده اى براى نیل به کشش هاى قوه شهوت است و از طرف دیگر سستى و ضعف شخص را در مقابل وسوسه هاى شیطان نشان مى دهد نکته چهارم: بر طبق آموزه هاى دینى دوست داشتن، دوست شدن، کسب نشاط و لذت بردن از زیبایى هاى طبیعى ممنوع و حرام نیست ولى هر شأن از شئون انسان، ضوابط و قوانین ویژه اى دارد که عدم رعایت آنها موجب هرج و مرج در زندگى اجتماعى، خلل در نظام ارزش هاى دینى، افت شخصیت انسان و مشکلات روحى و جسمى فراوان مى شود. با دقت در موضوع مورد سؤال پى خواهیم برد افرادى که به علل و بهانه هاى مختلف به دوستى غیر مرسوم و غیر مجاز با جنس مخالف مبادرت مى ورزند، چون علاقه به جنس مخالف را از مجراى اصلى آن خارج ساخته اند، دیگر معنى دوستى و عشق عمیقى را که بین دو همسر برقرار مى شود، نخواهند فهمید به علاوه این اشخاص مشکلات و عوارض روحى و جسمى مختلفى را متحمل مى شوند که بر هیچ عاقلى پوشیده نیست. با توجه به این نکات، نتیجه مى گیریم چنین رابطه اى از نظر شرع و عقل غیر مجاز و ناپسند است. راهکار شرعى نکاح است. قصد ازدواج به تنهایى مشکل را حل نمى کند و چنین انگیزه اى مى تواند امکان ارتباطى نظیر ارتباط دو زوج شرعى را فراهم نماید. عاملى که ارتباط دختر و پسر را مجاز و مشروع مى سازد خود ازدواج است نه قصد ازدواج. در واقع ازدواج رابطه و پیمایى است که دو زوج در سایه آن مى توانند نیازهاى روحى و جسمى خود را برآورند. امیر مؤمنان (ع) مطلب بسیار ارزنده اى در ارزش ازدواج، بیان فرموده اند: "هیچیک از یاران رسول خدا ازدواج نمى کرد، مگر این که پیامبر اکرم درباره او مى فرمود: دینش کامل شد." (لَم یکُن احدٌ من اصحاب الرَسولِ (ص یتزوّجُ، اِلاّ قال رسولُ اللّه (ص): کمُلَ دینُهُ)(185) (28) مرزهاى دوستى - رابطه دختر و پسر سوال: رابطه دختر و پسر در دانگشاه چگونه باید باشد؟ پاسخ: در باب روابط دختر و پسر سه فرض وجود دارد: فرض اول: ارتباط بى قید و بند فرض دوم: منع شدید و فرض سوم ارتباط کنترل شده و متعادل. از نگاه دین و شریعت "حیاء" به عنوان زیربنا و اساس تمام رفتارهاى نیک فردى و اجتماعى قلمداد مى گردد. خداوند در ابتدائى ترین آیات نازل شده به پیامبر (ص) - قبل از تهدید به جهنم یا ترغیب به بهشت - موضوع حیا را مطرح مى نماید.(186) این شیوه تربیتى به قدرى کارآمد و اثرگذار است که اگر نهادینه شود پهلو به پلهوى ایمان مى زند.(187) و طبق فرمایشات ائمّه اطهار، اگر کسى از حیا بهره اى نداشته باشد، از ایمان نیز بى بهره است. "شرم از اثر عقل و اصل دین است دین نیست تو را گر تو را حیا نیست" (ناصر خسرو) آن که شرم و حیا را سرلوحه کارهاى خود سازد، به فضیلتى به نام عفت دست مى یابد(188) و عفّت مایه صحت روحى، جسمى، اخلاقى و نز سلامت نسل است. عفت در گستره وسیعى از معانى گوناگون نظیر پرواپیشگى و پاکدامنى به کار رفته است و حیطه هاى گوناگون اندیشه، گفتار و کردار انسان را در بر مى گیرد. خلاصه سخن آن که عفّت همان راه حل وسطى است که دین براى ارتباط زن و مرد پیش پا مى گذارد. الف. عفت در پندار از آنجا که انسان موجودى تفکرپیشه است، اگر فکر خود را در زمینه هاى نیک و مثبت جولان دهد، به رفتار خوب دست خواهد یافت در حالى که اگر اندیشه خود را در عرصه هاى ناروا سیر دهد حاصلى جز رفتار ناشایست نخواهد دید. عفت در پندار یعنى پاسدارى فکر از ورود به عرصه هاى آلوده و فاسد. "اى برادر تو همان اندیشه اى مابقى خود استخوان و ریشه اى گر بود اندیشه ات گل، گلشنى ور بود خارى ،تو هیمه گلخنى" (مولوى) ب. عفّت در گفتار ارتباط کلامى دختر و پسر اشکالى ندارد(189) اما اگر بخواهیم حد و مرز آن را بشناسیم، از آیات قرآن کریم این بهره را مى بریم که هر دو طرف باید مراقب و مواظب ارتباط خود باشند.(190) دختران به هنگام تکلم باید عفّت در کلام را رعایت کرده، به گونه اى سخن نگویند که همراه عشوه و ناز باشد و دلها را مجذوب سازد و از سوى دیگر پسران نیز موظفند که در رابطه با جنس مخالف، با دلى پاک (نه آکنده از تمایلات جنسى) روبرو شوند. بنابر این، عفت در گفتار در سه بخش "آواى سخن"، "نحوه تلکّم" و "محتواى کلام" باید مراعات شود. یک. آواى سخن؛ در فرهنگ اسلامى به کوتاه بودن صدا و نرمى و ملایمت آن بهاى زیادى داده شده است از این رو ادب ایجاب مى کند که طرفین از بلند سخن گفتن و درشتى در گفتار پرهیز کنند. دو. نحوه تکلم؛ در این قسمت باید بگوئیم هر واژه، حامل معنایى است برخى از معانى خوشایند است و برخى دلگیر. هر چه سخن غیر مستقیم و به کنایه ایراد شود به عفت در گفتار نزدیک تر است امروزه یکى از مشکلات بزرگى که ساحت ادب در گفتار را آلوده ساخته، استفاده از واژه هاى ناموافق با عفت است. دین براى حفظ و تقویت ارزش هاى اخلاقى با سخنانى که از حریم عفت به دور است به مبارزه برخاسته تا جائى که شوخى کلامى مرد و زن نامحرم را به شدت محکوم کرده است.(191) نامه هاى عاشقانه و تماس هاى تلفنى ناشایست نیز در این بخش مورد ارزیابى قرار گرفته، همچون شوخى کلامى، مورد نهى قرار مى گیرد. ج. عفت در رفتار و اعمال پرواپیشگى در رفتار، بخش هاى گوناگون حیات فردى و اجتماعى ما را فرامى گیرد. دقت در موارد و جزئیات این بخش، محیطهاى دانشگاهى را سالم و ارتباط دانشجویان را شفاف و بالنده خواهد ساخت. یک. عفت در پوشش؛ یعنى انتخاب جامه اى که با هویت دینى، هنجارهاى اخلاقى، شخصیت انسانى و ارزش هاى متعالى اجتماعى سازگار باشد دو. عفّت در نگاه کردن؛(192) سه. پرهیز از خلوت کردن با نامحروم؛ موضوعى که بارها پیشوایان ما از آن منع فرموده اند، خلوت کردن مرد و زن نامحرم است، آن گونه که شیطان بتواند نفر سوم آن محفل باشد. فلسفه این ممنوعیت این است که در چنین شرایطى، فضاى واقعى و روانى ارتکاب حرام فراهم مى شود چهار. عدم تماس بدنى پنج. نداشتن تجلّى تحریک آمیز در جامعه(193) اگرچه عموم مردم موظفند در جامعه به گونه اى حضور و ظهور یابند که موجب تحریک و تهییج جنسى سایرین نشوند امّا نقش بانوان در این باره بسیار حیاتى است.(194) در فرهنگ متعالى اسلام فضاى جامعه باید سالم و به دور از هر گونه هیجان جنسى نگه داشت هشود. اگر فضاى مزبور آلوده شود تعلیم و تربیت ناکارآمد خواهد شد و در چنین فضائى حتّى افراد مؤمن محفوظ نخواهند ماند سالم سازى محیط به قدرى مهم و جامع است که حتى پویدنى ها (استفاده ار رایحه هاى خوش براى غیر همسران) را نیز در بر مى گیرد به گونه اى که اگر عطرزدن بانوان موجب تحریک شود نباید مورد استفاده قرار گیرد و به طور کلى اجتناب از هر عاملى که غریزه خفته اى را بیدار کند، ضرورى مى نماید. شش. گریز از عوامل تحریک آمیزى مانند سلام کردن دختران و پسران نتیجه سخن این که شایسته است دختران و پسران در مجامع علمى و فرهنگى، از یک طرف در سالم نگه داشتن محیط بکوشند و از طرف دیگر روابط خود را بر مبناى عفّت پى ریزى نمایند. مطالعه کنید: 1- اخلاق جنسى شهید مطهرى 2- مسأله حجاب شهید مطهرى (29) مرزهاى دوستى - دوستى با اهل سنّت سوال: دوستى و برخورد مناسب با دانشجویان سنى مذهب چیست؟ پاسخ: اهل سنّت برادران و خواهران دینى ما هستند و ما وظیفه داریم با ایشان رفتارى بر اساس کرامت انسانى(195) و شرافت اسلامى(196) داشته باشیم. از لحاظ تعامل و سلوک اجتماعى نه تنها تفاوتى بین سنى و شیعه نیست بلکه حفظ وحدت اسلامى و تقویت احساس میهن دوستى ایجاب مى کند که این دو - در مقابل تهدیدات دشمنان داخلى و خارجى - متّحد و یکپارچه شوند. بنابر این دوستى نمودن با اهل سنّت هیچگونه منعى ندراد. اگر بناى این دوستى، با تأکید بر مشترکات انسانى و اسلامى و پرهیز از مجادله در مسائل اختلافى برقرار شود، رابطه اى خوب و محکم را در پى خواهد داشت. با وجود این امر، اغلب روابط دوستانه میان دو فرد شیعه و سنى منجر به طرح مسائل اختلافى و بحث پیرامون تفاوت هاى مذهبى مى گردد. ورود آگاهانه به این مباحث به همراه استفاده از شیوه هاى مطلوب مى تواند به هدایت یک انسان بیانجامد، ولى طرح این گونه مباحث بدون آگاهى لازم ممکن است نتیجه عکس بدهد، به طورى که دوستى مشفقانه را تبدیل به دشمن نماید. مطالعه کنید: 1- آنگاه هدایت شدم دکتر تیجانى سماوى 2- اهل سنت واقعى دکتر تیجانى سماوى 3- از آگاهان بپرسید دکتر تیجانى سماوى 4- اهل بیت (کلید حل مشکلات) دکتر تیجانى سماوى (30) مرزهاى دوستى - دوستى با فرد ناصالح سوال: معاشرت با دوستانى که مذهبى نیستند و به نماز اهمیت نمى دهند و اهل نوار، موسیقى، پاسور و قمار هستند اما در معاشرت آدمهاى خوبى هستند چه صورتى دارد؟ پاسخ: محبت و دوستى واقعى امرى فراتر از صرف رابطه است؛ ما با بسیارى از مردم در عرصه هاى تحصیلى، شغلى، اجتماعى، فامیلى و... ارتباط داریم ولى با همه ایشان همدل، همراز و صمیمى نیستیم. در واقع ما دوستان خود را از بین افراد ارزشمند و شایسته برمى گزینیم و به طور طبیعى از افراد لاابالى و بى تفاوت چشم مى پوشیم. ریشه هاى حبّ و بغض یکى از نکاتى که امروزه روانشناسان بر آن تاکید دارند تاثیر عوامل محیطى از جمله گروه هاى همسال (دوستان) بر انسان است. طبق تحقیقات و پژوهش ههاى این گروه از دانشمندان، رفتار انسان محصول تعامل متغیرهاى شخصى و محیطى است که از طریق یادگیرى و الگوپذیرى به انسان منتقل مى شود مشاهده رفتار خوب افراد باشخصیت و خودساخته، در ما تأثیر مثبت گذاشته، موجب همانندسازى در رفتار مى گردد؛ در حالیک ه مشاهده رفتار بد و نسنجیده اشخاص ناباب، ناخودآگاه بر افکار و سپس بر رفتار ما تأثیرات بدى خواهد گذاشت. از این رو ما باید پیوسته مراقب دوستان و اطرافیان خود باشیم زیرا این موضوع در تکامل یا سقوط روحى و جسمى ما تأثیرات عمیقى دارد. "تا توانى مى گریز از یار بد یار بد بدتر بود از مار بد مار بد تنها تو را بر جان زند یار بد بر جان و بر ایمان زند" دیدگاه هاى دین درباره حبّ و بغض ممکن است ما در طول زندگى خود عده اى را دوست بداریم و از برخى دورى بگزینیم. اگر ملاک و معیار این دوستى ها و دشمنى ها، قرب به خداى متعال باشد، اخلاق اسلامى این رفتار را ارزشمند و پرثمر مى شمارد. مؤمن خوب است که محبت و تنفّر در راه خدا و براى خدا را در وجود خود نهادینه ساخته، در عمل بر اساس آن بکوشد. در برخى روایات "حبّ و بغض فى الله" با دین برابر داشته شده است. مطابق این آموزه ها، ما موظفیم افراد دیندار و اهل هدایت را دوست بداریم ،اگرچه از نظر سلایق و علائق با ما اختلافاتى داشته باشند و برعکس وظیفه داریم از افرادى که مورد خشم و به اصطلاح رانده درگاه خداوند هستند، دور شویم، هرچند در ابعاد اقتصادى، اجتماعى و... با ما همگون باشند. امام باقر (ع) در این زمینه فرموده اند: "اگر مى خواهى بدانى که خیر و سعادت و رستگارى در تو وجود دارد یا خیر، به قلب خودت بنگر ببین اگر اهل طاعت خدا را دوست مى دارى و اهل معصیت خدا را دشمن مى شمارى، پس رستگار هستى، و خداوند تو را دوست دارد، ولى اگر محبت تو به اهل معصیت و تنفر تو از اهل طاعت خداوند است، بدان که خیرى در تو نیست و مورد غضب خداوند خواهى بود."(197) گفتار و راز مختصر باید کرد از یار بدآموز حذر باید کرد - ابوسعید ابوالخیر به حقیقت در دیدگاه هاى مذهبى، جمع میان محبت قلبى نسبت به دوستان خدا و محبت نسبت به افراد لاابالى و بى تفاوت ممکن نسیت."(198) مؤمنان بر مبناى اشتراک در اهداف و مقاصد، گرد هم آمده، نظیر خود را جذب مى کنند و از افرادى که در اهداف و ارزش ها با ایشان اختلاف دارند، دورى مى جویند مگر امیدى به هدایت و اصلاح ایشان در کار باشد که در این صورت ارتباطى مبتنى بر حفظ خود و نیز تأثیرگذارى مثبت بر مخاطب برقرار مى کنند. (31) مرزهاى دوستى - دوستى با حسود با دوستى که نسبت به انسان حسادت مى کند و موجب ناراحتى او مى شود چگونه باید برخورد کرد؟ از نظر اسلام، حسادت، صفتى ناشایست و بیمارى اخلاقى خطرناکى است که باعث فساد و هلاکت روح و جسم آدمى مى شود. بى تردید، هنگامى که انسان مشاهده مى کند که دیگران نعمت یا امکاناتى دارد، که او ندارد، به طور طبیعى ملول و افسرده مى شود. در اصل این حالت که در تمامى انسان ها کم و بیش وجود دارد، شرّ و ضد ارزش نیست آنچه در اخلاق اسلامى به عنوان "صفت مذموم و ضد ارزشى" معرفى شده است، حالت افراطى و ظهور عملى آن است. هنگامى که فردى آرزو مى کند، نعمت و امکانات دیگران از ایشان سلب شود یا از بین برود و این آرزو را در عملکرد خود نیز آشکار مى سازد، "حسود" و عمل چنین شخصى نیز "حَسَد یا حسادت" نامیده مى شود. البته رقابت با حسادت فرق دارد. رقابت باعث رشد و شکوفایى انسان مى شود ولى حسادت خوره روح و جسم آدمى و موجب تباهى دنیا و آخرت اوست(199) و به فرمایش معصومین (ع) حسادت ایمان را تباه مى کند، آنچنان که آتش هیزم را مى خورد و نابود مى سازد. (الحسدُ یأکُل الایمان کما یأکلُ النار الحطب" من از حسود به رنجم ولى هزاران شکر که نییست با حسود رشک خاطرم محزون - ملک الشعراى بهار دوستى با فرد حسود دوستى، به طور کلى از نظر اسلام داراى احکام چهارگانه زیر است: 1- دوستى واجب؛ نمونه بارز آن دوستى نسبت به خدا، رسول خدا و اولیاء خاص اوست. 2- دوستى حرام؛ این نحوه از رابطه دوستى، مربوط به دشمنان خدا و نیز دشمنان اهل بیت پیامبر (ع) و ستمکاران است. 3- دوستى مستحب؛ این نوع از دوستى نسبت به مؤمنان، عاقلان و عالمان اعمال مى شود. و 4- دوستى مکروه که مربوط به دوستى با افراد شرور، دروغگو، طمع کار، جاهل، حسود و... است بنابر این تقسیم نمى توان گفت که به طور کلى دوستى با شخص حسود ممنوع است و باید با او قطع رابطه کرد. نکته دیگرى که باید مورد توجّه قرار گیرد این است که درجه حسادت در افراد، متفاوت است و اگر میزان حسادت فرد حسود شناسایى شود، نحوه برخورد با او نیز واضح، روشن و قابل پیش بینى خواهد بود. الف - درجه ضعیف: در این مرتبه از حسادت، اگرچه فرد حسود، تنها در دل، آرزوى زوال نعمت دیگران را مى کند، امّا خود او از این حالت قلبى مطّلع و بیزار است و هرگز آن را در زبان یا رفتار از خود بروز نمى دهد. ب - درجه متوسط؛ در این مرتبه، شخص حسود، سکوت را مى شکند و حسادت خود را با زبان آشکار مى سازد ولى عملى که نمنافع محسود را تهدید کند انجام نمى دهد. ج - درجه قوى و شدید؛ در این حالت فرد علاوه بر حسادت قلبى و زبانى، در عمل نیز موجبات آزار و اذیت محسود را فراهم مى کند و به او ضرر و زیان مى رساند. بسیار دیده مى شود که حسود به لحاظ سوء سریره اى که دارد، در زبان به تملّق و اظهار دوستى با محسود مى پردازد و حسادت و دشمنى را در عمل خود پنهان مى سازد که نباید از آن غافل بود. حضرت على (ع) در این زمینه فرموده است: "حسود دوستى اش را در گفتارش آشکار مى کند و دشمنى خود را در کردارش نهان مى سازد. چنین شخصى در اسم دوست است و در صفت دشمن (الحاسد یظهر وُدّه فى اقواله و یخفى بغضه فى افعاله، فله اسم الصدیق و صفة العدوّ)(200) تحمل افرادى که در دو گروه اول و دوّم قرار دارند چندان دشوار نیست و مى توان با کمى مدارا و بردبارى به دوستى با ایشان ادامه داد ولى تحمّل دسته سوم که حسادت و بدخواهى خویش را آشکار و عملى ساخته اند، چندان آسان نیست. علاوه بر این باید بپذیریم که حسادت و بدخواهى و بداندیشى، ضد دوستى و خیرخواهى است و در هر صورت و در هر درجه، وجود این صفت میان دوستان موجب نقص در محبّت و ضعف رابطه دوستى مشود. امیر بیان، مولى على (ع) در کلام کوتاهى فرموده است: حسادت دوست از بیمارى دوستى است (حسد الصّدیق من سُقم المودّة)(201) "دهان خصم و زبان حسود نتوان بست رضاى دوست بدست آر و دیگران بگذار" (سعدى) چند توصیه: 1- اولین توصیه در برخورد با دوستانى که حسادت خویش را بروز مى دهند، رعایت اصل "مدارا" است. اگر به هر دلیل مایلید و یا ضرورت ایجاب مى کند که به دوستى خویش ادامه دهید، به ناچار باید که در برابر ناملایمات آن بردبارى کنید. بردبارى و مدارا یک اصل کلى است که بدون آن زندگى اجتماعى و ارتباط با دیگران مقدور نیست "آسایش دو گیتى تفسیر این دو حرف است با دوستان مروّت با دشمنان مدارا" (حافظ) 2- از گفتار و رفتارى که باعث برافروختگى شعله حسادت مى شود پرهیز نمائید. به رخ کشیدن امکانات، نعمت ها و کمالات علمى وفضایل اخلاقى مى تواند شعله هاى حسادت را برافروزاند. برافروختمگى این آتش، علاوه بر اینکه براى خود حسود مضرّ و هلاک کننده است، براى شخص محسود نیز ممکن است خطرات و زیان هایى را در بر داشته باشد "چو نیکبخت شدى ایمن از حسود مباش که خار دیده بدبخت، نیکبختانند" (سعدى) 3- علت اصلى بروز و ظهور حسادت و بسیارى از رذایل اخلاقى، ضعف ایمان است. اگر انسان مراتبى را در خداشناسى بپیماید و نسبت به صفات علم، حکمت، قدرت، رزّاقیت، رحمت و رأفت خداوند معرفت و شناخت - هر چه نسبى - کسب کند، بطور ارادى مى تواند رذایل و زشتى هاى نفسانى و اخلاقى را در خود شناسایى و ریشه کن سازد. پس به طور اجمال دریافتیم که راه خلاصى از این صفت ناپسند اخلاقى، ارتقاء سطح ایمان و باور قلبى نسبت به خداوند است سایر علل "حسادت" عبارت است از: تکبر، خودخواهى، عجب و مال و مقام دوستى. اکنون در صورتى که مایل هستید به نحوى در معالجه بیمارى روحى دوستتان، مشارکت نمائید لازم است نسبت به خود حسادت و آثار و عواقب شوم آن و همچنین زمینه هاى پیدایش آن، به دوست خود آگاهایى هایى برسانید، منتهى سعى کنید این عمل به صورت غیر مستقیم انجام شود. براى این منظور مى توانید با هدیه دادن بعض کتاب هاى اخلاقىِ جذّاب و معتبر و مچنین داستان هایى که درباره این موضوع چاپ شده است، او را متوجه بیمارى خویش سازید؛ باشد که عمل شما اگر خدا بخواهد، در رفع این نقیصه بزرگ مؤثر افتد 4- هنگامى که خداى متعال به بنده اى از بندگان خود، نعمت را عطا مى فرماید، به طور طبیعى ممکن است که او مورد حسادت دیگران قرار گیرد. این مشکل، به هر حال وجود دارد و گریزى از آن نیست. با این وجود نباید حسادت حسودان مانع رشد و ترقى و پیمودن راه هاى کمال و تعالى شود. مواظب باشید و سعى کنید در برخوردها، اسرار درونى خود را مخفى نمائید. گذشته از این مراقب باشید که از پیمودن راه کمال بازنمانید و بدانید که شخص حسود، در اغلب موارد، جز به خویش آسیب نمى رساند "دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش که بد به خاطر امیدوار ما نرسد" (حافظ) براى مطالعه بیشتر ر.ک. 1- ترجمه اخلاق مرحوم شُبّر 2- نقطه هاى آغاز در اخلاق اسلامى آیت ا... مهدوى کنى 3- مجله حدیث زندگى ویژه نامه روابط اجتماعى (32) حقوق دوستان سوال: چگوه مى توانیم حق دوستى را به بهترین نحو ادا نماییم؟ پاسخ: به طور کلّى هر حقّى، بهاى تکلیفى است و رعایت حقوق دوستان، بهایى است که باید در مقابل محبت ایشان پرداخت شود. "سر و زر و دل و جانم فداى آن یارى که حق محبت و مهر و وفا نگه دارد" پیوند دوستى آمیزه اى از تقدّس و مشارکت سودمند است و رعایت حقوق آن نویدبخش پایدارى، صمیمیت و رشد و بلوغ اجتماعى است. در باب حقوق دوستان سخن فراوان است ولى تذاکر تمامى حقوقى که در روایات و اخبار براى برادران و مؤمنیم شمارش شده، درا ین مجال مقدور نیست. بنابر این اهم این حقوق را به گزینش و اختصار بیان مى کنیم. یک. حقوق مالى؛ حقولى مالى دوستان را سه مرتبه است: اول این که قبل از خواهش نیازش را بشناسى و در رفع آن بکوشى؛ دوم این که او را چون خود در مالت شریک بدانى؛ و در مرتبه سوّم، او را بر خویش مقدّم بدارى و نیازهایش را بر نیازهاى خویش ترجیح دهى.(202) از امام سجاد (ع) نقل است که به مردى فرمود: آیا شما دست در جیب یکدیگر مى کنید تا آنچه را که نیاز دارید، بدون اجازه بردارید؟ آن مرد عرض کرد: خیر. حضرت (ع) فرمود: پس دوست و برادر نیستید. دو. حقوق زبانى؛ حقوق زبانى در دو حوزه "سکوت" و "سخن" مطرح است. حوزه سکوت "گرت خونابه گردد دل ز دست دوستان سعدى نه شرط دوستى باشد که از دل بر زبان آید" حق دوست در حوزه سکوت آن است که عیوبش را در حضور و غیاب بازمگویى و هرگز با او به جدال و ستیزه برنخیزى و اسرارش را حتّى پس از قطع رابطه، فاش ننمایى، زیرا این کار از پستى طبع انسان است؛ و بدانى که طعنه زدن و عیب نمودن بر دوستان، خانواده و فرزندان او، حتّى بازگونمودن طعنه هاى دیگران در حق دوست - روا نیست. "چون خدا خواهد که پرده کس درد میلش اندر طعنه پاکان برد" (مولوى) امیر مؤمنان حضرت على علیه السلام در کلام کوتاهى فرمود: هیچ محبتى با ستیزه جویى بسیار باقى نمى ماند. (لا محبّة مع کثرة مراءٍ)(203) "ستیزه بردن با دوستان همین مثل است که تشنه چشمه حیوان به گل بیانبارد (سعدى) حوزه سخن حق دوست در این حوزه آن است که دوستى و محبت خویش را نسبت به او اظهار نمایى و از سرکشى، سلام و احوالپرسى در حق او غفلت ننمایى. چون از او معصیت و انحرافى ببینى، دلسوزانه به نصیحت و ارشاد او بپردازى و همچون آینه که بدون هیچ غرضى عیوب آدمى را مى نمایاند، عیوب دوستت را به او هدیه نمایى، امیرالمؤمنین على (ع)، در این زمینه فرموده است: "مؤمن آینه مؤمن است" (المؤمن مرآة المؤمن)(204) "یار چشم تُست اى مرد شکار از خس و خاشاک او را پاک دار هین به جاروب زبان گردى مکن چشم را از خس ره آوردى مکن چونک مؤمن آینه مؤمن بود روى او ز آلودگى ایمن بود یار آیینه است جان را در حزن در رخ آیینه اى جان دم مزن" مثنوى، دفتر دوم، ابیات 31 - 28 سه. یارى و مساعدت این حق دوست است که چون مشکلى برایش پدید آید به یارى اش بشتابى و با گشاده رویى و بردبارى در حلّ آن مشکل اقدام نمایى. به راه دوستى آن کس قدم تواند زد که رنج خود طلبد از براى راحت دوست - حافظ امام صادق علیه السلام در روایتى فرموده است: "من در برآوردن نیاز دشمنانم شتاب مى کنم تا مبادا اگر دیر اقدام کنم از من بى نیاز شوند (چه رسد به دوستان)" رواست گر نکند یار دعوى یارى چو بار غم زدن یار برنمى گیرد سعدى على (ع) در روایتى، یارى رساندن به دوستان را از حقوق واجب شمرده است؛ "هر گاه بذر دوستى میان شما رویید، کمک رساندن و پشتیبانى از یکیدگر واجب مى گردد" (اِا بنت الودّ، وجب الترافد و التّعاضد)(205) چهار. گذشت یکى از حقوق دوستان گذشت و چشم پوشى از لغزش ها و خطاهاى ایشان است. البته گذشت به لحاظ نوع لغزش متفاوت خواهد بود. اگر کسى در امور دینى لغزید و معصیت نمود، حق آن است که او را نصیحت و ارشاد نمایى و چنین نباشى که با مشاهده اندک اشتباهى در این زمینه از دوستت کناره بگیرى! چنانچه لغزش در حقوق دوستى باشد، باید که چشم بپوشى و اعذر پذیرى و مؤاخذه ننمایى. رسول خدا (ص) در وصف مؤمنان فرموده است: "نسبت به لغزش برادرش مهربان و آسان گیر است و حق دوستى دیرین را رعایت مى کند." (لطیف على اخیه بزَلّته و یرعى ما مضى من قدیم صحبته)(206) پنج. دعا دیگر از حقوق دوستان، دعا در حق ایشان است؛ یعنى آنچه را که براى خود و خانواده ات از خداوند طلب مى نمایى براى دوستت نیز بخواهى. "حافظ وظیفه تو دعاکردن است و بس در بند این مباش که نشنید یا شنید" شش. وفادارى وفادارى از حقوق اسلامى دوستى است؛ بدین معنى که در دوستى ات پایدار باشى [در زمان حیات با خودش و پس از آن با فرزندان و دوستانش ]دوستى کنى و از دوستى با دشمنانش بپرهیزى. پیمان دوستى را محکم بدارى و این گونه نباشد که با اندک تنش و چالشى که میانتان اتفاق مى افتد، آن را بشکنى و فراموش نمایى. "وفادارى کن و نعمت شناسى که بدفرجامى آرد ناسپاسى" (سعدى) روزى پیرزنى بر حضرت پیامبر (ص) وارد شد. حضرت به آن پیرزن عنایت و احترام بسیار فرمود. اصحاب سؤال نمدند مگر او کیست که سزاوار چنین احترامى گردیده است؟ حضرت پاسخ فرمودند: او کسى است که در زمان خدیجه (س) با ما رابطه دوستى و رفت وآمد داشته است. هفت. سبکبارى و ترک تکلّف اى عزیز حق دوست آن است که او را به انجام امور تصنّعى و رعایت آداب و رسوم غیر لازم، وادار ننمایى، و او را در سختى نیفکنى و خود نیز تکلّف نکنى و تعارفات و رفتار غیر عادى را بر خود تحمیل نسازى. "برخیز تا طریق تکلف رها کنیم دکان معرفت به دو جو پربها کنیم" (سعدى) "امام صادق (ع) در کلامى فرموده است: "سنگین ترین دوستان کسى است که به خاطر من تکلف نماید و خود را به سختى افکند. من از ایشان پرهیز مى نمایم. و سبکترین ایشان کسى است که در حضور او مانند این است که تنهایم (اثقل اخوانى على، من تکلف لى و احتفظ منهم و اخفّهم على قلبى من اکون معه کما اکون وحدى)(207) هشت. همدردى از جمله حقوق دوستان احساس همدردى و درک مشکلات و مصایب دوستان است. این کار محبت ایشان را عمیق پیوندشان را مستحکم مى سازد. رسم جوانمردى نیست که در روزگار خوشى و راحتى از محبت دوستان بهره مند باشیم و در زمان ناخوشى و سختى از یارى و همدردى با ایشان فروبنشینیم. "دوست نباشد به حقیقت که او دوست فراموش کند در بلا" (سعدى) نُه. شفقت یکى از مهمترین حقوق متقابل دوستى، دلسوزى و خیرخواهى است. امام سجاد (ع) در این رابطه فرموده است: "از جمله حقوق دوستان این است که هر چه مى توانى درباره آنان خیرخواهى کنى و فضل و احسان را پیشه سازى"(208) "خویشتن را خیرخواهى، خیرخواهى خلق باش ز انکه هرگز بد نباشد نفس نیک اندیش را" (سعدى) کسى که با دوست خویش نمى سازد و از امکانات و کمالات وى رنج مى برد و به علم، اخلاق و توانایى هاى او حسادت مى ورزد، نه تنها صمیمى نیست بلکه ابتدایى ترین حقوق را - که خیرخواهى است - رعایت نمى کند پس اى عزیز بکوش تا همواره دوستى متعهد و خیراندیش باشى. نه تنها به خوبى هاى دوستت رشک نبرى، بلکه همواره بکوشى که بر کمالات او بیفرایى و شفقت و دلسوزى را - نسبت به او - به نهایت رسانى رسول خدا (ص) در روایتى فرموده است: "دو دوست همانند دو دست از یک تن هستند. آنگاه که یکدیگر را مى شویند و از زشتى و پلیدى ها دور مى نمایند" (33) فراوانى دوستان سوال آیا داشتن دوستان زیاد صمیم است یا خیر؟ "امروز یقین شد که تو محبوب خدایى کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد" (سعدى) پاسخ: داشتن دوستان فراوان نه تنها اشکالى ندارد، بلکه بسیار مورد تشویق و ترغیب اولیاء دین قرار گرفته است. در این زمینه روایات فروانى داریم که در آنها امامان پاک (ع) کثرت و فراوانى دوستان را ستوداه اند و آنرا منشأ خیرات فراوان، مایه عزّت و سعادت زندگى در دنیا و وسیله شفاعت و نجات آدمى در آخرت معرفى نموده اند. به گزیده اى از روایات در این زمینه توجه فرمائید. امیر بیان على (ع) فرموده است: "بر تو باد که برادران راستین بدست آرى و بر شمارشان بیفزائى که ایشان در هنگام آسایش ساز و برگ زندگى اند و در هنگام سختى و بلا، سپرند." (علیک باخوان الصدق فاکثر من اکتسابهم فانهم عدّة عند الرخاء و جُنّة عند البلاء) (امالى صدوق / 380) و از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: انسان با برادران مسلمانش افزون و نیرومند مى شود (المرء یکثر باخوانه المسلیمن) (کنزالعمال / 9 / 38) و نیز فرمود: بر شمار برادران خود بیفزائید، زیرا که هر مؤمنى را در روز قیامت شفاعتى است (استکثروا من الاخوان، فان لک مؤمن شفاعة یوم القیامة) امّا فراوانى (کدامى دوست) منظور است؟!: درست است که بسیارى دوستان ستوده شده ولى این ستایش و تشویق در مورد دوستان راستین و مؤمن است. دوستانى که زینت در آسایش و یاور در هنگام دشوارى اند، دوستانى یکرنگ و صمیمى که پناهگاه آدمى در زندگى هستند. دوستان آزموده شده و داراى شرایط و صفات یک دوست خوب که بتوانند ما را در مسیر کمال و قرب یارى نمایند، نه دوستانى که تنها اسم دوست را دارند و در حقیقت دشمن آدمى هستند. "هم نشین تو از تو به باید تا تو را عقل و دین بیفزاید" روابط دوستانه اقتضائى است، یعنى هم اقتضاى خیر دارد و هم اقتضاى شر. همانطور که برخى از دوستى ها زمینه سعادت و کمال آدمى را فراهم مى نماید، بسیارى از دوستى ها نیز مى تواند زمینه شقاوت، بدبختى و هلاکت ما را فراهم نماید. اگر به بررسى عوامل انحراف و تباهى درصد بالائى از نسل جوان جامعه بپردازید، درخواهید یافت که دوستان ناباب از جمله مؤثرترین این عوامل هستند. قرآن کریم در این زمینه مى فرماید: (قیامت) روزى که مردم ظالم دست حسرت به دندان گرفته و گویند: "اى کاش من در دنیا با پیامبر خدا (ص) راه دوستى در پیش مى گرفتم. واى بر من! اى کاش فلان شخصى را دوست نمى گرفتم که رفاقت با او مرا از یاد خداى بازداشت آرى دوستى با شیطان براى انسان مایه خذلان و گمراهى است" (فرقان / 29 - 27) دوستان شایسته اندکند! فراوانى دوستان شایسته خوب و ایده آل است؛ ولى واقعیت چیز دیگرى است طوى که این چنین دوستان فراوان نیستند. اگر کسى توقع داشته باشد شخصى را بیابد که تمام ویژگى هاى یک دوست خوب را دارا باشد، ممکن است بدون دوست بماند، چه رسد به انیکه بخواهد دوستان فراوانى از این دست داشته باشد. خصوصاً در این زمان که اوضاع فرهنگى و اخلاقى جوامع انسانى متأسفانه رو به انحطاط گذاشته است، یافتن کسى که از هر حیث شایسته دوستى و رفاقت کامل باشد، به نظر دست نیافتنى مى رسد. جالب است که در روایات اسلامى به شرایط و وضعیت این زمان و کمى دوستان واقعى در آن به وفور اشاره شده است، به برخى از آنها توجه فرمائید. در روایتى از رسول خدا (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: "کمترین چیزى که در آخرالزمان یافت مى شود، برادر قابل اعتماد است یا درهمى از حلال" (اقل ما یکون فى آخر الزمان اخ یوثق به، او درهم من حلال) (تحف العقول / 50) و نیز امیرالمؤمنین (ع) فرموده است: کسى که جوینده دوست راستین وفادار باشد، چیزى را طلب مى کند که نایافتنى است (من طلب صدیق صدق وخیاً، طلب ما لایوجد) (غرر / 9085) مولوى نیز درباره کمبود یار و همراه واقعى چنین شکوه سرمى دهد: "زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آروست جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او آن نور دست موسى عمرانم آرزوست دى شیخ با چراغ گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست گفتم که یافت منشود جسته ایم ما گفت آن که یافت مى نشود آنم آرزوست" دیوان شمس، ص 203 بهترین راه کدام است؟ بعضى افراد براى خود دوستى برنمى گزینند و در زندگى، تنهائى را بر دوستى ترجیح مى دهند، این عده گاه بر خود مى بالند که دوستى ندارند. برعکس این افراد، عده اى دیگر هستند که فرایند دوستى را یک "سرگرمى" تعلقّى کرده، بدون حساب و کتاب و بى آنکه میان دوستانشان جهت و هدف مشترکى یافت شود، با افراد بسیارى رابطه - به ظاهر - دوستانه برقرار مى کنند. در خصوص این دو رفتار باید بگوییم گزینش بدون ملاک و معیار صحیح نیست زیرا پیامدهاى بدى را بدنبال دارد. از طرفى تنها و بریده بودن از خلق نیز روا نیست چون اسلام با عزلت و رهبانیت به شدت مخالف است. انسان در میان جمعیت است که انسان مى شود. به فرض اگر کسى از جامعه کناره بگیرد [مثلاً در جنگلى زندگى کند ]در درازمدت زندگى او شبیه زندگى حیوانات خواهد شد. بنابر این بهترین راه آن است که در صورت یافتن دوستان شایسته، ایشان را به دوستى خود برگزیده، از رابطه محبت آمیزشان لذت ببرید. در صورتى که در اطراف و محیط شما مردمى این چنین کم اند، به همین کم بسنده کنید و با غیر ایشان روابطى سطحى و معمولى داشته باشید. این معناى همان حدیث شریفى است که مى فرماید: "بهترین شما نیک خوترین شماست. آن که با مردم انس مى گیرد و مردم نیز با او الفت مى یابند" (دوستى و دوستان، ص 26) (34) ارشاد و نصیحت به دوستان سوال: براى ارشاد دوستم که گناه مى کند چه کارهائى شایسته است؟ باسمه تعالى پاسخ: یکى از وظایف مهم در عالم دوستى - که جزو حقوق دوستى نیز شمرده مى شود - نصیحت، ارشاد و نیک خواهى است. نصیحت و ارشاد نه تنها یک وظیفه بلکه جلوه آشکارى از دلسوزى و اهتمام دوستان نسبت به سرنوشت یکدیگر است. در روایات اسلامى نصیحت گرى دوستان، دلیلى براى شناخت بهترین و صادقترین آنان معرفى شده است. "با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست صد جان فداى یار نصیحت نیوش کن" (حافظ) در روایتى از امیر مؤمنان على (ع) آمده است: "بهترین برادران نیک خواه ترین و نصیحت گرترین ایشانند و بدترین آنان، فریبکارترینشان!" (خیرالاخوان انصحهم و شرّهم اغشهم)(209) و نیز فرمود: "نصیحت و خیرخواهى میوه محبت است" (النُّصح ثمرةُ المحبّة)(210) بنابر این اگر از برخى دوستان خطا و گناهى سرزد، نصیحت و خیرخواهى او، حق مسلّمى بر گردن ماست. در نگاه بصیرانه، گناه سبب پلیدى باطنى و سقوط در سراشیبى شقاوت است و ما هرگز سقوط دوست خود را با سکوت استقبال نمى کنیم بلکه با نصیحت گرى، سدّى در مقابل لغزش هاى بعدى او مى سازیم؛ علاوه بر آن با خیرخواهى او را به جبران خطاهاى گذشته دعوت مى نمائیم "و گر بینم که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینم گناه است" سعدى در حیطه نصیحت و خیرخواهى، ظرایف و نکات دقیقى هست که اگر با دقت و آینده نگرى انجام شود نتایج امیدبخش در پى خواهد داشت ولى در صورتى که دقت لازم در آن به کار برده نشود، ممکن است آثار و پى آمدهاى بدى بر جاى بگذارد. نکته دوم: گفتن معایب روبرو انجام شود نه در پست سر. دوست آن است کو معایب دوست همچو آیینه روبرو گوید نه که چون شانه با هزار زبان در قفا رفته رفته موبه مو گوید"(211) نکته اوّل: نصیحت و ارشاد باید با نیت پاک و از روى خیرخواهى صورت گیرد. انجام این کار به انگیزه هاى واهى همچون تملّق و چاپلوسى، عیبجویى و تضعیف شخصیت یک انسان امرى ناروا و ناکارآمد است. نیت نیکو توفیقات انسان را در [هر امرى ] زیاد مى کند و دوستان زیادى را براى انسان ارمغان مى آورد(212) نکته سوّم: انجام این عمل در پنهانى بسیار مؤثر و نتیجه بخش است و برعکس، افشا و آشکارسازى آن نزد دیگران باعث اشاعه گناه و جسارت شخص گناهکار مى گردد. به فرموده امام على (ع): "نصیحت در انجمن گونه اى از سرکوفت و سرزنش باشد"(213) در سرزنش تأثیرى نیست جز انگیخته شدن لجاجت و سرپیچى! غزالى نیز در این باره گوید: "نصیحت برملاء، فضیحت باشد"(214) نکته چهارم: رعایت اخلاق نیکو [مانند نرمى در گفتار و مهربانى در رفتار ]در پند و موعظه بسیار ضرورى است ،زیرا تندى و خشونت - به احتمال زیاد - مقاومت و نصیحت ناپذیرى شخص را برخواهد انگیخت. "نرم باران به زراعت دهد آب چو رسد سیل شود کشت خراب" (جامى) نکته پنجم: نصیحت گر باید بداند که "دوصد گفته چون نیم کردار نیست." اثرى که کردار آدمى بر دیگران مى گذارد در مقایسه با نصیحت زبانى کاراتر و نتیجه بخش تر است. پس بیشتر سعى کنیم با عمل و رفتار شایسته، مخاطب را به انجام یا ترک کارى تهییج و تحریک نمائیم. نکته ششم: لازم است برخورد با خطاکار متناسب با بزرگى و کوچکى خطا باشد. براى مثال اگر خطاى جزیى دیدیم، شایسته است از کار او چشم بپوشیم یا حداکثر به اندک تذکرى اکتفا نمائیم. نکته هفتم: خوب است علاوه بر نصیحت گرى، در بُعد آگاه سازى مخاطب نیز اقداماتى صورت گیرد. براى این منظور مى توانیم کتاب هایى در عنوان هاى "گناه شناسى"، "کیفر گناه"، یا "گناهان کبیره"(215) به شخص خاطى هدیه کنیم. گاهى نصیحت دوست در قالب امر به معروف و نهى از منکر انجام مى شود. براى مثال آگاه مى شویم که وى مرتکب گناهى شده، در این صورت علاوه بر اندرز و نصیحت، شایسته است این فریضه الهى - با توجه به شرایط آن - اعمال شود. شرط اول: کسى که امر یا نهى مى کند، باید خود، معروف و منکر را بشناسد. شرط دوم: احتمال بدهد که امر یا نهى او تأثیر دارد. شرط سوم: شخص گناهکار اصرار بر ادامه کار خود داشته باشد یعنى اگر احتمال درست بدهد گناهکار قصد ترک عمل را دارد و دوباره تکرار نمى کند و یا موفق به تکرار نمى شود، امر و نهى ضرورى نیست. شرط چهارم: امر و نهى سبب ضرر جانى یا آبرویى یا ضرر مالى قابل توجّه، به خودش یا نزدیکانش و... نباشد.(216) (35) منابع بحث روابط دوستانه سوال: لطفاً درباره انتخاب دوست خوب در دانشگاه کتابهائى را معرفى نمائید. پاسخ کتابهاى تخصصى زیر جهت مطالعه در زمینه دوستى و دوست یابى معرفى مى شود. نام کتاب مؤلّف 1- دوستى و دوستان هادى مدرسى 2- آیین دوست یابى دیل کارنگى 3- اخلاق معاشرت جواد محدثى 4- آئین دوستى در اسلام على اکبر بابازاده چند مجلّه نیز معرفى مى شودک ه امیدواریم مورد استفاده قرار گیرد 1- مجلّه حدیث زندگى دفتر دوستى چاپ دارالحدیث 2- مجلّه حدیث زندگى دفتر روابط اجتماعى چاپ دارالحدیث 2- مجلّه حدیث زندگى ویژه نامه محبوبیّت چاپ دارالحدیث فهرست موضوعات مقدمه و پیش درآمد - نیاز به دوست 1 (1) اقسام دوستى و دوستان 4 (2) انگیزه هاى دوستى 8 (3) گزینش دوست 11 (4) ویژه گى هاى شخصیتى دوست خوب 14 (5) دوست واقعى 19 (6) دوست باتقوى 21 (7) برترین دوستان انسان 23 (8) اصول کلى انتخاب 27 (9) اختلاف سنّى 30 (10) آزمون دوست 31 (11) روش دوست یابى 35 (12) مشکل کم روئى 39 (14) قواعد دوستى 44 (15) فضاى دوستى - صمیمیت 48 (16) فضاى دوستى - اعتماد 53 (17) دوستى پایدار 56 (18) آفات دوستى - آفت خشم 58 (19) آفات دوستى - رک گوئى 61 (20) آفات دوستى - خودخواهى 63 (21) آفات دوستى - کم ظرفیتى 66 (22) آفات دوستى - کج خلقى 72 (23) آفات دوستى - اختلاف 75 (24) مرزهاى دوستى 78 (25) مرزهاى دوستى - علاقه 81 (26) مرزهاى دوستى - دلبستگى افراطى 82 (27) مرزهاى دوستى - دوستى با جنس مخالف 83 (28) مرزهاى دوستى - رابطه دختر و پسر 85 (29) مرزهاى دوستى - دوستى با اهل سنّت 88 (30) مرزهاى دوستى - دوستى با فرد ناصالح 89 (31) مرزهاى دوستى - دوستى با حسود 91 (32) حقوق دوستان 94 (33) فراوانى دوستان 98 (34) ارشاد و نصیحت به دوستان 100 (35) منابع بحث روابط دوستانه 103 ...................) Anotates (................. 1) قسمتى از نامه حضرت على (ع) به فرزند گرامیش حضرت امام حسن (ع). متن عبارت چنین است: (سل عن الرفیق قبل الطریق) نامه 31 نهج البلاغه 2) نهج البلاغه، حکمت 12 3) غررالحکم / حدیث 2059 4) همان / حدیث 2703 5) همان / حدیث 5096 6) مجلّه حدیث زندگى، دفتر دوستى، ص 55 7) گلستان سعدى 8) دوستى و دوستان، ص 44 9) تحف العقول ،323 قال الصادق (ع) الاخوان ثلاثة، فواحد کالغذاء الذى یحتاج الیه کل وقت فهو العاقل. الثانى فى معنى الداء و هوالاحمق و الثالث فى معنى الدواء فهو اللبیب. 10) تحف العقول، ص 247 11) علم اخلاق اسلامى، علامه نراقى، ج 3، ص 231 12) علم اخلاق اسلامى، علامه نراقى، ج 3، ص 233 13) میزان الحکمه، باب 89، حدیث 3046 (قال على (ع) ثلاث یوجبن المحبه: حسن الخلق، و حسن الرفق و التواضع). 14) غررالحکم، ج 1، ص 169 15) نگا، انگیزش و شخصیت، آبراهام مازلو 16) الاعجاز و الایجاز، ص 28 17) وسایل الشیعه، ج 8، ص 415 18) مجله حدیث زندگى، شماره 7، ص 46 19) بحار الانوار ج 74، ص 201 20) سوره فرقان، آیات 28 و 29 (یا ویلتى لم اتخذ فلانا خلیلا، لقد اضلنى عن الذّکر بعد اذ جائنى...) 21) غررالحکم، حدیث 6810 22) کنزالفواید، ج 1، ص 93 23) دوستى در قرآن و حدیث، ص 127 24) میزان الحکمة، باب 89، حدیث 3037 25) نهج البلاغه، حکمت 12 (أعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان و أعجز منه من ضیّع من ظفر به منهم). 26) بحارالانوار، ج 77، ص 137 27) همان، ص 173 28) جلوه هاى حکمت، ص 412 (عدو عاقل خیر من صدیق احمق) 29) بحارالانوار، ج 1، ص 160 30) نهج البلاغه، حکمت 38 (یا بنى! ایاک و مصادقة الاحمق، فانه یرید ان ینفعک فیضرک) 31) مثنوى، دفتر چهارم، ابیات 1947 به بعد 32) غررالحکم، حدیث 17 و 1069 33) بحارالانوار، ج 1، ص 164 34) بحارالانوار، ج 4، ص 204 (جالس العلماء و... فان الله یحى القلوب بنور الحکمة کما یحیى الارض بوابل الماء) 35) غررالحکم، حدیث 9791 36) نگا: مجموعه آثار شهید مطهرى، ج 2، ص 32 37) جلوه هاى حکمت، ص 77 38) بحارالانوار، ج 74، ص 192 39) الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین - سوره زخرف، آیه 67 40) بحارالانوار، ج 74، ص 178 (جمع خیر الدنیا و الاخرة فى... مصادقةالاخیار و جمع الشر فى... مواخاة الاشرار) 41) همان، ج 74، ص 185 - رسول گرامى اسلام فرمود: سعادتمندترین مردم کسى است که با بزرگواران همنشینى دارد. (اسعد الناس من خالطکرام الناس) 42) سوره توبه، آیه 119 43) تحف العقول، ص 83 44) غررالحکم، ح 9178 45) غررالحکم، ح 10824 46) همان، ح 5758 47) همان، ح 3645 48) همان، ح 3238 49) بحارالانوار ،ج 72، ص 182 50) سوره حجرات، آیه 12 و سوره طلاق آیه 3 و 2 و سوره قصص / 83 ر.ک: چهل حدیث، امام خمینى (رض) ص 206 51) یابن آدم انّى احبّک فأنت ایضاً احببنى... یابن آدم کل یریدک لاجله و انا أریدک لاجلک فلاتفرّ منّى" (مواعظ العددیه، ص 420) 52) خردگرایى در قرآن و حدیث، ص 60 53) غررالحکم؛ ح 324 و 325 54) راز خوشبختى، ص 46 55) ان الشّیطان للإنسان عدوٌّ مبین" (سوره یوسف، آیه 5) 56) سوره ص، آیات 83 و 84 57) بحارالانوار، ج 92، ص 143) 58) الجهلُ اَنکى عدوٍّ (غررالحکم، ح 480) 59) روایت امام رضا (ع) که فرمود "دوست هر کسى عقل اوست و دشمن او جهلش" گواه این مدّعاست 60) الامام على (ع): "العقل صدیق محمود" (غررالحکم، ح 2218). عدوّ اضرّ من الجهل (ارشاد مفید، ج 1، ص 304) 61) غرر، ح 9475 62) همان، ح 2099 63) غررالحکم، ح 10167 64) میزان الحکمة، ج 5، ص 298 65) شرح ابن ابى الحدید، ج 20، ص 546 66) بحارالانوار، ج 17، ص 23) 67) انظر کلّ من لایفیدک منفعة فى دینک فلاتعتدنّ به و لاترغبَنّ فى صحبته، فإن کلّ ما سوى الله، تبارک و تعالى ، مضمحل وخیم عاقبته" (بحارالانوار، ج 74، ص 191) 68) میزان الحکمة، ج 1، ص 55 69) غررالحکم / 7034) 70) بحار، ج 74، ص 187) 71) سوره حشر، آیه 9) 72) میزان الحکمه، ج 1، ص 51) 73) دوستى دوستان، سید هادى مدرسى، ص 53) 74) اذا اردت اَن تُصادق رجُلاً فأغضِبه، فإن انصفک فى غضبه، و الاّ فدَعْهُ" (دوستى در قرآن و حدیث، ص 132) 75) امالى صدوق ص 767 76) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 10) 77) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 176) 78) سوره رعد، آیه 22 و سوره فصّلت، آیه 34 79) امام على (ع): بهترین وسیله اى که مردم با آن دلهاى دوستان خود را به دست مى آورند و کینه ها را از دلهاى دشمنان مى زدایند، خوشرویى در هنگام دیدار با آنان است و دلجویى و جویاى احوال آنان شدن در غیابشان و گشاده رویى با آنان در حضورشان (بحار، ج 78، ص 57) 80) م.ک. دعاى مکارم الاخلاق، صحیفه سجّادیه (ع) 81) جعفر سبحانى، فروغ ابدیت ج 2، ص 769 82) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 398 83) نهج البلاغه، حکمت 333 84) سوره توبه، آیه 61 85) به کلام ساده، کمرویى یعنى "خودتوجّهى" فوق العاده و ترس از مواجه شدن با دیگران. کمرویى نوعى ترس یا اضطراب اجتماعى است که در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعى گریز دارد. (روان شناسى کمرویى، دکتر غلامعلى افروز، ص 13) 86) مطالعه کنید "انسان و ایمان"، شهید مطهرى، جلد 2 از مجموعه آثار 87) براى انجام این مهارت ها، با یک مربّى ورزش کارآزموده مشورت کنید. 88) مثنوى معنوى، تصحیح نیکلسون، دفتر دوم ،ص 330 89) دوستى و دوستان، ص 140 90) امام على (ع): "کسى که به مردم خوش بین و خوش گمان باشد، محبّت آنان را بدست مى آورد." 91) مَن اصلح ما بینَه و بین الله اصلَح اللّهُ ما بینه و بین الناس؛ آن که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح (نیکو) مى نماید" / نهج البلاغه شهیدى / ص 373 92) دوستى دوستان، ص 27) 93) تحف العقول، ص 202 94) دیوان شمس تبریزى) 95) مستدرک الوسائل، ج 12، ص 174 96) غررالحکم، ح 9187) 97) سوره ، آیه ) 98) اصول کافى، ج 2، ص 108 99) کامل ابن اثیر، ج 2، ص 252 100) غررالحکم، ح 4233) 101) همان، ح 8392) 102) دوستى و دوستان، ص 412) 103) مشکاةالانوار، ص 177 104) غررالحکم، ح 4613) 105) مفاتیح الجنان و صحیفه سجّادیه) 106) محمد دشتى نهج البلاغه، حکمت 333) 107) غررالحکم، ح 8393) 108) همان، ح 8393) 109) قال على (ع): الجواد محبوبٌ محمود (غررالحکم، ح 1909) 110) قال على (ع): السّخاء یَزرعُ المحبّة (همان، ح 306) 111) و عنه (ع): "جوا الرّجل یُحببه الى اضداده و بخله یبغضه الى اولاده" (همان، ح 4729) 112) قال رسول ا... (ص): "من طلب محبّة الناس فلیَبذُلْ مالَه" (.. الاخبار، ج 4، ص 77) 113) تحف العقول، ص 506 114) بحارالانوار، ج 77، ص 166 115) کافى، ج 5، ص 144 116) فروع کافى، ج 5، ص 144 117) بحارالانوار، ج 77، ص 166 118) دوستى در قرآن و حدیث، ص 122 119) سوره حجرات، آیه 12 120) الامام على (ع): سوء الظن بالمحسن، شرّ الاثم و اقبح الظلم؛ گمان بد به شخص نیکوکار، بدترین گناه و زشت ترین ستم است. غررالحکم، ج 1، ص 393 121) بحارالانوار، ج 74، ص 184 122) نگا: مهارت هاى اجتماعى در ارتباطات میان فردى، ترجمه خشایار بیکى، مهرداد فیروزبخت تهران: رشد 123) سوره نحل، آیه 96 124) غررالحکم، ح 1795 125) سوره زخرف، آیه 67 126) بحار، ج 69، ص 237: الامام على (ع): الاخلاّء ندامة الاّ المتقین 127) غررالحکم، ح 9873: موافقه الاصحاب تدیم الاصطحاب 128) بحارالانوار، ج 71، ص 386 129) اِنّک لعلى خُلقٍ عظیم؛ تو - اى پیامبر - اخلاق عظیم و برجسته اى دارى!" -سوره قلم، آیه 4) 130) لَقد کانَ لکم فى رسول الله اسوةٌ حسنة؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود" (سوره احزاب، آیه 21) 131) ر.ک. حضرت آیت ا... جوادى آملى، مبادى اخلاق در قرآن، ص 157 132) هو الّذى اَنزل السّکینةَ فى قلوبِ المؤمنینَ؛ او کسى است که آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل کرد" (سوره فتح، آیه 4) 133) دفتر اول مثنوى مولوى 134) روضه بحار، ج 23 کافى ج 2 - ص 231، ح 2 135) سوره بقره، آیه 151 136) ر.ک. مجلّه ورزش و ارزش، شماره 157 مقاله خستگى از دکتر امیر حمزه پردال 137) یا ایّتَها النفسُ المطمئنّهة اِرجعى الى ربّک...؛ تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد." (سوره فجر، آیه 27 و 28) 138) از ادیبان و محقّقان معاصر 139) احوال و آثار دکتر پرویز ناتل خانلرى، دکتر منصور رستگار فسایى، ص 25 - 26 به نقل از حدیث زندگى، شماره 7، ص 63 140) دوستى و دوستان، ص 227 141) تفسیر سوره حمد، جلسه دوّم 142) ملا احمد نراقى 143) غررالحکم، ح 4172 144) سوره فصلت، آیه 34 145) مثنوى طاقدیس، صص 73 - 74 146) رفق: نرمخویى و رفتار ملایم با مردم مدارا: تحمل و شکیبایى در برابر تندخویى مردم نگا. معراج السعاده، ص 250 و 251 147) سوره احزاب، آیه 21 148) سوره آل عمران، ص 159: "فَبِما رَحمةٍ منَ اللهِ لِنتَ لهم وَ لَو کُنتَ فظّاً غلیظَ القلبِ لَانفضّوا من حولِک" 149) الگوى ما در این مرحله، سفارش هاى خداوند بلندمرتبه به پیامبر گرامى اسلام (ص) است. 150) سوره مزمل، آیه 1 151) همان، آیه 8 152) همان، آیه 7 153) و اَن لیسَ للإنسان اِلاّ ما سَعى " (سوره نجم، آیه 39) 154) همان، آیه 10 155) سوره معارج، آیه 5 156) نگا. علامه جعفرى، زیبایى و هنر از دیدگاه اسلام، ص 301 157) سوره مزمّل، آیه 10 158) همان، آیه 9 159) همان، آیه 2 160) همان، آیه 6 161) سوره اسراء، آیه 79 162) نگا. دعاى شب نیمه شعبان، مفاتیح الجنان، ص 278 163) سوره مزمل، آیه 4 164) سوره ص، آیه 29 و سوره انعام، آیه 92 165) سوره مزمّل، آیه 8 166) نگا. آیةا... جوادى آملى، حکمت عبادات، ص 290 167) نگاه: سوره کهف، آیه 24 168) سوره ءاحزاب، آیات 41 و 42 169) نگاه: شهید مطهرى، بیست گفتار، ص 192 170) غررالحکم، ح 8773 171) نُهیه" از مصدر نهى و به معناى بازداشتن است. 172) سید حسین شیخ الاسلامى، گفتار امیرالمؤمنین (ع)، ص 974 به نقل از آیین خردپرورى تألیف سعید بهشتى 173) ر.ک. شهید مطهرى، بیست گفتار، ص 194 174) سوره آل عمران، آیات 133 و 134 175) نگا. شیخ عباس قمى، منازل الآخره و شهید دستغیب، معاد 176) بحارالانوار، ج 71، ص 385، ج 26 و معراج السعاده (با تصحیح و تحیق) ص 253 177) نهج البلاغه / حکمت 268 178) غررالحکم / حدیث 179) بحارالانوار / ج 71 / ص 173 180) کنزالعمال / ج 9 / ص 32 181) بحارالانوار / ج 77 / ص 227 182) سوره بقره، آیه 165 183) نهج البلاغه، حکمت 268 184) نگا. سوره نور، آیات 32 و 33 185) مکارم الاخلاق، ص 99 به نقل از جوانان و انتخاب همسر، على اکبر مظاهرى، ص 18 186) سوره علق، آیه 14: ا لم یَعلَم بأنَّ الله یَرى : آیا انسان ندانست که خداوند همه اعمالش را مى بیند؟! 187) قال رسول الله (ص): الحیاءُ هُوَ الدّینُ کلُّه؛ شرم، همان دیندارى است. (میزان الحکمة ح 6567) 188) الامام على (ع): "ثمرة الحیاء العفّة؛ نتیجه شرم عفت است و پاکدامنى" 189) مطالعه کنید: آیات 22 به بعد سوره قصص 190) سوره احزاب، آیه 32 191) پیامبر مى فرماید: هر کس با زنى که همسرش نباشد [نامحرم باشد] شوخى کند، خداوند، براى هر واژه اى که در دنیا بر زبان رانده است، هزار سال او را زندان خواهد کرد. (وسائل الشیعه، ج 14، ص 143) 192) سوره نور، آیه 31 193) همان 194) رسول خدا (ص) فرمود: حیاء ده جزء دارد، نُه جزء آن در زنان است و یک جزء در مردان. (میزان الحکمة، ح 4603) 195) سوره اسراء، آیه 70: "وَ لَقد کرّمنا بنى ادمَ: ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم" 196) الامام على (ع): "لا شرفَ اَعلى منَ الاسلام؛ هیچ شرافت و بزرگوارى برتر از اسلام نیست" (نهج البلاغه، حکمت 371) 197) المحجة البیضاء، ج 3، ص 292 198) نگا. شمس الدین سید مهدى، اختلاف اسلامى در برخوردهاى اجتماعى، ص 105 199) قال امیرالمؤمنین على (ع): ثمرةالحَسَدِ شَقاءُ الدُّنیا وَ الآخرةِ؛ امیر مؤمنان على (ع) فرمودند: میوه و نتیجه حسد، بدبختى در دنیا و آخرت است. (غررالحکم، ح 4632) 200) غررالحکم، ح 2105 201) نهج البلاغه، حکمت 218 و غررالحکم، ح 4928 202) سوره حشر، آیه 9 203) غررالحکم، ح 10532 204) بحار ج 74 ص 271 205) غررالحکم، ح 4132 206) بحارالانوار، ج 67، ص 311 207) برگرفته از کتاب ترجمه اخلاق، ج 1، ص 159 208) تحف العقول، ص 191 209) غررالحکم، ح 5014 210) میزان الحکمه، ح 19842 211) دهخدا، على اکبر، امثال و حکم، ص 835 212) غررالحکم 213) امثال و حکم، ص 279 214) همان 215) گناه شناسى اثر استاد قرائتى کیفر گناه اثر استاد رسولى محلاّتى گناهان کبیره اثر شهید دستغیب 216) فلاح زاده محمدحسین، آموزش فقه، ص 284 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image