ایمان ابوطالب (ع) پدر بزرگوار امام علی (ع) / تاریخ وسیره / تاریخ اهل بیت علیهم السلام / امام علی(ع) / پدر و مادر امام علی(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

حضرت ابوطالب (ع) چه دینی داشت؟ آیا ایشان جزو مومنین به شمار می روند؟ چرا ایشان ایمان خود را آشکار نکرد؟


طرز تفکر و عقیده هر شخص را از سه راه زیر می توان بدست آورد:  ما می توانیم عقیده و ایمان ابوطالب را از سه راه یاد شده،اثبات کنیم.اشعار و سروده های وی کاملاً گواهی بر ایمان و اخلاص او می دهد. خدمات ذی قیمت او در ده سال آخر عمر خود، گواه محکمی بر ایمان فوق العاده او است. عقیده نزدیکان بی غرض وی نیز این است که او یک فرد مسلمان و با ایمان بوده است و هرگز کسی از دوستان و اقوام او در حق وی جز تصدیق اخلاص و ایمان او چیز دیگری نگفته است. اینک موضوع را از سه طریق فوق مورد بررسی قرار می دهیم: اما راه اول: ذخائر علمی و ادبی ابوطالب: ما از میان قصائد طولانی وی قطعاتی چند انتخاب نموده و برای روشن شدن مطلب ترجمه آنها را نیز می نگاریم.   لِیَعْلَمْ خِیارُ النّاسِ أَنَّ مُحمَّداً نَبِیٌّ کَمُوسَی وَ الْمَسیحِ بْنِ مَرْیَمَ اَتانا بِهُدَیً مِثْلَ ما أَتَیابِهِ فَکُلٌّ بِأَمْرِ اللهِ یَهدی وَ یَعْصِمُ   اشخاص شریف و فهمیده بدانند که، محمد(ص) بسان موسی و مسیح پیامبر است. همان نور آسمانی را که آن دو نفر در اختیار داشتند، او نیز دارد. و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمائی و از گناه باز می دارند.   تَمنِّیتُم اَن تَقتُلُوهُ وَ اِنَّمَا، اَمَانِیّکُم هَذِی کَاَحلَامِ نَائِمِِ، نَبِیُ اَتَاءِ الوَحیِ مِن عِندَ رَبِّهِ، وَ مَن قَالَ لَا یَقرَعُ بَهاسِن نَادِمِِ   سران قریش! تصور کرده اید که می توانید بر او دست بیابید در صورتیکه، آرزوئی را که در سر می پرورانید؛ که کمتر از خوابهای آشفته نیست! او پیامبر است، وحی از ناحیه خدا بر او نازل می گردد و کسیکه بگوید؛ نه، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.   أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنّا وَجَدْنا مُحَمَّداً نَبیّاً کَمُوسی خُطَّ فی أَوَّلِ الْکُتُبِ وَ أَنَّ عَلَیْهِ فِی الْعِبادِ مَحَبَّةٌ وَ لا خَیْرَ مِمَّنْ خَصَّهُ اللهُ بِالْحُبِّ   قریش! آیا نمی دانید که ما او (محمد) را مانند موسی پیامبر میدانیم و نام و نشان او در کتابهای آسمانی قید گردیده است، و بندگان خدا محبت مخصوصی بوی دارند، و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دلهای به ودیعت گذارده تاسف خورد.   وَاللهِ لَنْ یصِلُوْا إِلَیک بِجَمْعِهِمْ حَتَّی أُوَسَّدَ فِی التُّرَابِ دَفِینَاً فَاصْدَعْ بِأَمْرِک مَا عَلَیک غَضَاضَةٌ وَابْشِرْ وَقَرَّ بِذَاک مِنْک عُیوْنَاً وَدَعَوْتَنِی وَزَعَمْتَ أَنَّک نَاصِحِی وَلَقَدْ صَدَقْتَ وَکنْتَ ثَمَّ أَمِینَاً وَعَرَضْتَ دِینًا لاَ مَحَالَةَ أَنَّهُ مِنْ خَیرِ أَدْیانِ الْبَرِیةِ دِینَاً لَوْلا الْمَلاَمَةُ أَوْ حِذَارُ مَسَبَّةٍ لَوَجَدْتَنِی سَمْحًا بِذَاک مُبِینَاً   ای برادر زاده ام! هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم، و در میان خاک بخوابم؛ دست از یاری تو بر نخواهم داشت به آنچه مأموری آشکار کن، از هیچ چیز مترس، و بشارت ده، و چشمانی را روشن ساز، مرا به آئین خود خواندی و می دانم تو پند ده من هستی، و در دعوت خود امین و درستکاری، حقا که کیش «محمد» از بهترین آئینها است.   اَو تُومِنُوا بِکِتَابِِ مُنزِلِِ عَجَب عَلَی نَبِیِِ کَمُوسَی اَو کَذِی النُّونِ   یا اینکه ایمان به قرآن سرا پا عجب و شگفتی بیاورید که بر پیامبری مانند موسی و یونس نازل گردیده است. هر یک از این قطعات، قسمت کوچکی از قصائد مفصل و سراپا ادب و نغز ابوطالب است که ما بعنوان گواه، بر جسته های آنها را، که صریحاً ایمان او را به کیش برادر زاده اش می رساند انتخاب نمودیم. و از قصیده لامیه ابوطالب که معروف اهل تاریخ و ادب است، تنها ابن هشام در سیره خود نود و چهار بیت از آنرا نقل نموده است و این قصیده از نظر فصاحت و بلاغت کمتر از معلقات سبع نیست. خلاصه سخن: هر یک از این اشعار در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آنها کافی است و اگر گوینده این ابیات یک فرد خارج از محیط اغراض و تعصبات بود همگی بالاتفاق به ایمان و اسلام سراینده آن حکم می کردیم ولی از آنجا که سازنده آنها « ابوطالب » است، و دستگاههای تبلیغاتی سازمانهای سیاسی اموی و عباسی همواره بر ضد آل ابی طالب کار می کرد، از این نظر گروهی نخواسته اند یک چنین فضیلت و مزیتی را برای ابوطالب اثبات کنند. وانگهی وی پدر علی(ع) است و همیشه چرخهای سیاست پس از مرگ پیامبر(ص) بر ضد او گردش می کرد و اسلام و ایمان پدر وی فضیلت بارزی نسبت به او حساب می شود و کفر و شرک پدران خلفائ دیگر، مقتضی نسبت به خلفاء بحساب می آمد برای اینکه تمام خلفا در یک صف قرار گیرند و هیچکدام را بر دیگری مزیتی نباشد. علیرغم تمام این سروده ها و گفتارها و کردارهای صادقانه؛ گروهی به تکفیر وی بر خاسته حتی به آن اکتفا نکرده و ادعا کرده اند که آیاتی درباره ابوطالب که حاکی از کفر او است نازل شده است! طرز رفتار او با پیامبر(ص)، و نحوه فداکاری و دفاع او از ساحت رسول خدا(ص): هر کدام از این خدمات می تواند، آینه فکر و روشنگر روحیات او باشد، زیرا؛ ابوطالب شخصیتی است که، راضی نشد برادر زاده او دلشکسته شود، و علیرغم تمام موانع و نبود امکانات زحمت بردن او را بشام همراه خود، پذیرفت. پایه اعتقاد او به فرزند برادر تا آن پایه است که او را همراه خود به مصلی برده و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید. وی در راه حفظ رسول خدا(ص) از پای ننشست، سه سال در بدری و زندگی در شکاف کوه و اعماق دره را، بر ریاست و سیادت مکه، ترجیح داد، تا آنجا که این دربدری سه ساله، او را فرسوده ساخت و مزاج خود را از دست داد و پس از چند روزی پس از مراجعت به مکه، بدرود زندگی گفت. ایمان او به رسول خدا(ص) به قدری قرص و محکم بود، که راضی بود تمام فرزندان گرامی وی کشته شوند، ولی او زنده بماند، علی(ص) را در رختخواب وی می خوابانید، تا اگر سوء قصدی در کار باشد به وی اصابت نکن، بالاتر از آن، روزی حاضر شد، تمام سران قریش بعنوان انتقام کشته شوند، و طبعاً تمام قبیله بنی هاشم نیز کشته می شدند. وصیت ابوطالب هنگام مرگ: وی هنگام مرگ خود، به فرزندان خود چنین گفت: من «محمد» را به شما توصیه می کنم، زیرا او امین قریش و راستگوی عرب، و حائز تمام کمالات است؛ آئینی آورده که دلها بدان ایمان آورده، اما زبانها از ترس شماتت به انکار آن بر خاسته است؛ من دارم می بینم که افتادگان و ضعیفان عرب، به حمایت او بر خاسته، و به او ایمان آورده اند و محمد(ص) به کمک آنها بر شکستن صفوف قریش قیام نموده است، سران قریش را خوار، خانه های آنان را ویران، و بی پناهان آنها را قوی و نیرومند و مصدر کار نموده است. سپس گفتار خود را با جمله های زیر پایان داد: ای خویشاوندان من، از دوستان و حامیان حزب او(حزب اسلام، حزب الله) گردید، هر کسی پیروی او را نماید سعادتمند می گردد، هرگاه اجل مرا مهلت می داد، من از حوادث و مکاره روزگار را دفع می نمودم. ما شک نداریم که وی در این آرزو راستگو بوده، زیرا خدمات و جان فشانیهای خصوص ده ساله او، گواه صدق گفتار اوست، چنانکه گواه صدق وعده ایست که وی در آغاز بعثت به محمد(ص) داد زیرا روزیکه پیامبر(ص) تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آئین اسلام را به آنها معروض داشت، ابوطالب به او گفت: برادر زاده ام قیام کن! تو لایق والامقامی هستی. حزب تو از گرامیترین حزبهاست. تو فرزند مرد بزرگی هستی، هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبانهای تیزی به دفاع تو بر می خیزد، شمشیر های برنده ای آنها را می رباید.  به خدا سوگند اعراب، مانند خضوع بچه حیوان نسبت بمادرش، در پیشگاه تو خاضع خواهند شد. روایات وارده در مورد ایشان: خوب است ایمان و اخلاص ابوطالب را از نزدیکان بی غرض او بپرسیم زیرا، «اهل خانه بهتر می دانند که در خانه چیست».    وقتی امام علی(ع) خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر داد؛ ایشان سخت گریست و به علی(ع) دستور غسل و کفن و دفن صادر نمود؛ و از خدا برای او طلب مغفرت نمود.    در محضر امام سجاد(ع) سخن از ایمان ابوطالب به میان آمد. ایشان فرمود: در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او تردید دارند در صورتیکه، هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر خود کافر بماند، و فاطمه بنت اسد، از سابقات در اسلام است و از آن زنانی است که خیلی جلوتر به پیامبر(ص) ایمان آورد و همین زن مسلمان در نکاح ابوطالب بود که وی رخ در نقاب خاک کشید.    امام باقر(ع) می فرماید: ایمان«ابوطالب» بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیر مومنان دستور می داد از طرف وی حج بجا آورند. امام صادق(ع) فرمود: حضرت ابوطالب بسان اصحاب کهف است،در دل ایمان داشتند، و تظاهر بشرک می نمودند.از این جهت دو بار مأجور خواهند بود.    نظر دانشمندان شیعه: علماء امامیه به پیروی از اهل بیت همگی اتفاق دارند که ابوطالب یکی از افراد بر جسته اسلام بوده و روزی که جان از بدنش خارج گردید، دلی مالا مال از ایمان و اخلاص به اسلام و مسلمانان داشت و در این باره کتابها و رساله های زیادی نوشته اند. اما چرا حضرت ابوطالب ایمان خودش را آشکار نمی کرد؟ جناب ابوطالب در مکه نفوذ زیادی داشت. او به امر پیامبر اکرم(ص) ایمان خودش را آشکار نمی کرد. این که می گویند ابوطالب مشرک از دنیا رفت، سخن باطلی است. ابوطالب اصلا مشرک نبوده است که با شرک از دنیا برود. اگر اختلاف نظری هم هست، در این مورد است که آیا ابوطالب، نبوت پیامبر اکرم(ص) را قبول کرد یا خیر؟ اما این که ابوطالب و پدرانش بت پرست نبوده اند، امر مسلّمی است. آن ها پیرو دین جدشان، اسماعیل(ع) بودند.    اما علت این که ابوطالب ایمانش به پیامبر(ص) را علنی نکرد، این بود که در آن موقع، پیامبر اسلام(ص) نیرویی غیر از قبیله خود، بنی هاشم نداشت و رئیس آن قبیله هم ابوطالب بود؛ حال اگر او ایمان خود را علنی می کرد، از ریاست برکنار می شد و این مسؤولیت به دست ابولهب می افتاد، و در این صورت، توسط خود بنی هاشم، پیامبر(ص) را می کشتند. ابوطالب با عدم ابراز ایمانش توانست مدافع سرسخت پیامبر اسلام(ص) باشد.    نمونه ای از حمایت های او از ساحت پیامبر بزرگوار را نقل می کنیم: در آن زمان در خانه خدا،هم بت پرستان قربانی می کردند و هم مسلمانان. گوشت های قربانی را می بردند، اما شکمبه های آن را باقی می گذاشتند. روزی پیامبر اکرم(ص) در خانه خدا مشغول نماز بود و ابوجهل هم به همراه عده ای آن جا نشسته بود. ابوجهل به شکمبه گوسفندی اشاره کرد و گفت: هر کس آن را روی سر حضرت محمد(ص) خالی کند، من به او مالی خواهم بخشید. فردی قبول کرد که این اقدام را انجام دهد. در این موقع، جناب ابوطالب سر رسید و صحنه را دید.  شمشیرش را درآورده و آن ها را تهدید کرد که کسی حق ندارد از این جا برود. سپس به شخصی که شکمبه به روی پیامبر(ص) ریخته بود، گفت: آن شکمبه را بیاور و به سِبیل تمام این ها بمال! کسی از جایش تکان نخورد و او هم این کار را انجام داد. سپس ابوطالب گفت: از این به بعد، اگر بخواهید عملی را علیه محمد انجام دهید، با شمشیر من و بنی هاشم روبه رو خواهد شد. بنابراین تا موقعی که ابوطالب زنده بود، مشرکان نمی توانستند اقدامی علیه پیامبر(ص) انجام دهند. این که شنیدیم پیامبر(ص) در مکه مورد اذیت و آزار قرار می گرفت، مربوط به بعد از وفات جناب ابوطالب است.   .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image