اقسام هدایت و گمراهی در قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

فهم این آیه مبتنی بر شناخت دقیق اقسام هدایت و ضلالت و شرایط هر یک و گونه های تعلق مشیت و اراده حکیمانه الهی است . اقسام هدایت در قرآن : در قرآن مجید از چهار نوع هدایت سخن رفته است : ۱) هدایت تکوینی عام : و آن همان نظام و مکانیسمی است که خداوند موجودات را طبق آن آفریده به طوری که تمام هستی هماهنگ و منسجم به سوی غایتی در حرکت و تکاپویند. «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی». در برابر این گونه هدایت هیچ گونه ضلالتی وجود ندارد. ۲) هدایت تکوینی اولی خاص : و آن هدایت همه انسان ها از طریق عقل و فطرت به سمت یکسری از حقایق و اصول و ارزش هاست که از آن جهت به «حجت باطن» تعبیر شده است .


فهم این آیه مبتنی بر شناخت دقیق اقسام هدایت و ضلالت و شرایط هر یک و گونه های تعلق مشیت و اراده حکیمانه الهی است . اقسام هدایت در قرآن : در قرآن مجید از چهار نوع هدایت سخن رفته است : 1) هدایت تکوینی عام : و آن همان نظام و مکانیسمی است که خداوند موجودات را طبق آن آفریده به طوری که تمام هستی هماهنگ و منسجم به سوی غایتی در حرکت و تکاپویند. «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی». در برابر این گونه هدایت هیچ گونه ضلالتی وجود ندارد. 2) هدایت تکوینی اولی خاص : و آن هدایت همه انسان ها از طریق عقل و فطرت به سمت یکسری از حقایق و اصول و ارزش هاست که از آن جهت به «حجت باطن» تعبیر شده است . چنین هدایتی چند خصوصیت دارد: الف ) منحصر به انسان ها است . ب ) در میان انسان ها عمومی و استثنا ناپذیر است . ج ) ذاتی و درونی است . د ) در برابر آن هیچ گونه ضلالتی نیست . یعنی خداوند هیچ کس را با فطرت خداگریز و عقلی گمراه کننده نیافریده است . 3) هدایت تشریعی عام : این گونه هدایت مخصوص انسان ها و طایفه جن می باشد. زیرا تشریع و قانون گذاری در ظرف اختیار و توان کنش های انتخابی و گزینش موضوعیت دارد و بدون آن بی معناست . چنین هدایتی نیز از نظر قرآن در ظرف خود فراگیر و همگانی است . یعنی خداوند پیامبران را برای همه انسان ها فرستاده و کتاب آسمانی خود را برای جمیع بشر نازل فرموده است . «ولکل قوم هاد»، (رعد، آیه 7) و «انا ارسلناک کافه للناس»، (سباء، آیه 28). در برابر این گونه هدایت نیز هیچ ضلالتی نیست . زیرا ضلالت تشریعی به این معناست که - نعوذ بالله - خداوند پیامبرانی را هم برای گمراه سازی برخی از مردم مبعوث سازد و معارف و احکام و قوانین گمراه کننده ای بر آنان نازل فرماید در حالی که خداوند هرگز چنین نمی کند و از او جز سخن حق نازل نمی گردد «حقیق علی ان لااقول علی الله الا الحق»، (اعراف , آیه 105). در این جا چند نکته مهم وجود دارد: الف ) اولا خداوند به عنوان هادی و شارع خواستار هدایت همه انسان ها می باشد و از همین رو دین حق را برای همگان نازل کرده است . ب ) اراده الهی در این زمینه این است که انسان ها با اختیار خود راه درست را برگزینند نه جبرا وگرنه می توانست همه را جبرا به راه راست کشاند و نیازی هم به بعثت و رسالت نبود. از این رو فرمود: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا». ج ) انسان ها در برابر هدایت تشریعی عام - با توجه به اختیاری که دارند - دوگونه موضع اتخاذ می کنند: برخی در برابر آن راه تسلیم و انقیاد پیش می گیرند و برخی به سرپیچی وطغیان می پردازند. دقیقا از همین جاست که به مرحله بعد و نوع دیگری از هدایت گذر می کنیم . 4) هدایت تکوینی پاداشی (ثانوی ): این هدایت مخصوص مؤمنان است . یعنی کسانی که با اختیار خویش در برابر هدایت رسولان الهی و نورافشانی های عقل و فطرت تسلیم گشتند خداوند باب هدایت دیگری برتر از هدایت های قسم پیشین می گشاید. به عبارت دیگر چون آنان با اختیار خود از هدایت های مراتب پیشین استفاده کردند لذا این نوع هدایت را پاداشی و ثانوی (یعنی مترتب برپذیرش هدایت های اولی ) می نامند. فرق اساسی این هدایت با مراتب قبلی آن است که وجه غالب آنها جنبه راهنمایی «ارائه الطریق» داشت ولی این مرتبه افزون بر آن خاصیت راهبردی «ایصال الی المطلوب» نیز دارد. در برابر این نوع هدایت ضلالتی نیز هست که از آن تعبیر به «اضلال کیفری» می شود. یعنی همان طور که پذیرش هدایت های نخستین تکوینا شرایط و قابلیت راهیابی به مراتب و مدارج بالاتری را در انسان ایجاد می کند مخالفت و سرپیچی در برابر حقایق الهی و هدایت های او رفته رفته دید حق بین را از انسان می ستاند و کسی که کرارا با علم و عمد و آگاهی با حق بستیزد رفته رفته گویی در برابر حق و نورافشانی های الهی کرو کور و لال می شود: «لهم اعین لایبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها...»، (اعراف 179) و به جایی می رسند که «نرود میخ آهنین در سنگ». این همان اثر تکوینی حق ستیزی و حق گریزی عامدانه و اختیاری آنان است . لیکن چنین مکانیسم و تأثیر تکوینی بر اساس نظام آفرینش الهی است . بنابراین گمراهی فقط در این مرحله است و آن از یکسو به خود شخص وابسته است . زیرا او با اختیار خود با حق ستیز کرده و از سوی دیگری نیز به خدا استناد دارد ولی نه به این معنا که از اول او گمراهش کرد بل چون تعمدا راه خلاف را برگزید و بر آن پای فشرد همان را ملکه او ساخت : «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا»، (بقره , آیه 10). از زاویه دیگری نیز می توان به این مسأله نگاه کرد و آن این است که خواسته ها دو گونه است : 1) خواست و مطلوب بالذات , 2) خواست و مطلوب بالعرض . در مثل نجاری که در می سازد غرض او از بریدن چوب ها ساختن در است و لاجرم مقداری از آنها به صورت خاک اره بر زمین می ریزد. حال آیا می توان گفت : نجار خواسته است که خاک اره ها بر زمین بریزند؟ اگر بگوییم نه گفته می شود که : پس چرا آنها را اره کرد؟ بنابراین به تعبیری می توان گفت : بلی او چنین خواسته است لیکن این نه مقصود بالذات وی بوده . بلکه مقصودش درسازی است و لازمه آن پیدایش چنین ذراتی است . خداوند نیز خواسته است انسان ها به اختیار خویش راه هدایت را گزینند و لازمه اختیار آن است که بالاخره کسانی هم مسیر باطل را بپویند. حال آیا می توان گفت : خدا خواسته که آنان گمراه شوند؟ و اگر نمی خواست چرا آنان را آفرید و آزادی داد؟ جواب آن است که غرض اصلی خداوند هدایت شدن اختیاری است و چون پای اختیار به میان آید لاجرم سروکله سرپیچی و طغیان نیز آشکار گردد. بنابراین چون او آزادی داده چنان است که گویی بالتبع گمراهی را نیز اراده کرده است . (دقت شود که این اراده نتیجه اختیار است و هرگز نافی آن نیست و از همین رو هیچ سلب مسؤولیتی از انسان نمی کند. زیرا همین انسان گمراه می توانست در مسیر هدایت قرار گیرد که مطلوب بالذات الهی است و در رتبه متقدم می باشد.) مسأله عزت و ذلت نیز از تحلیل فوق روشن می گردد. به بیان دیگر نظام هستی نظام اسباب و مسببات است و این که چه چیز سبب کدام معلول است دست ما نیست اما گزینش اسباب در اختیار ما است . مثلا خداوند می فرماید: «لله العزه و لرسوله و للمؤمنین», (منافقون , آیه 8). اگر این آیه را با آیه شریفه «تعز من تشاء و تذل من تشاء...»، (آل عمران , آیه 26) بسنجیم نتیجه می گیریم که اصل عزت از خداست و ایمان و خداگونگی سبب کسب عزت است . پس هر کس الهی شود خداوند می خواهد که عزت یابد و هر کس از خداوند دور گردد خداوند خواستار ذلت وی می گردد و به همین سبب ذلیل خواهد شد پس اصل تأثیر اسباب از اوست . بنابراین نمی شود که کسی راه ذلت در پیش گیرد و از آن عزت بطلبد پس در اینکه کدامین راه را برگزینیم مختاریم اما در نتیجه گیری نه . این آیات نافی اختیار و تلاش انسان نیست . در تفسیر این آیات باید ابتدا درک درستی از «خواست خدا» داشت . مسلما خواست خداوند گزاف و دلبخواهی نیست ; بلکه خواست او همان سنت های کلی حاکم بر هستی است و یکی از سنت هایش نتیجه گیری از تلاش های معقول است . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/100116598) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image