اديان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

چرا مي‎گويند خداوند جسم است به نظر اهل سنت؟


مسئلة شناخت خداوند و توصيف ذات باري تعالي از همان آغاز جريان سقيفه بحران عقيدتي دردناكي آفريد. سخت‎گيريهاي عمر بن خطاب و خفقان فكري خاصي كه او در سراسر قلمرو خلافت ايجاد كرد، به بحراني شدن اوضاع فكري جامعه انجاميد. از طرفي رژيم اموي كه محصول اين جريان بود براي سرگرم كردن عوام و خواص و انحراف اذهان به بحث‎هاي انحرافي و اوهام و خرافات جاهلي دامن زد و در نتيجه آن قرن دوم هجري شاهد بروز عقايد شگفتي در باب ذات و صفات باري تعالي گرديد. اين عقايد گوناگون محصول خشك مغزي اهل حديث و اخباريون بود. آنان با جعل احاديث و روايات به ترسيم چهره‎هاي گوناگوني از خداوند مي‎پرداختند. از وقتي ستيز با مسائل عقلي و كلامي آغاز شد، تصاويري از خداوند پديدار گشت كه پايه‎هاي فرقه‎هاي مجسمه و مشبهه را پي ريخت.[1] تأويل و تحريف آيات و روايات زمينة‌مساعدي براي خلق اين عقايد ايجاد كرد. گوينده ايدة تشبيه در آغاز از سوي افرادي چون يحيي بن معين و احمد بن حنبل و سفيان ثوري و اسحاق بن راهويه و داود اصفهاني و هشام بن حكم و هشام بن سالم جواليقي عنوان شد. اما واقعيت اين است كه با نگاهي بر سير عقايد و آراء‎ مسلمانان از همان قرن اول هجري تصورات نامعقول و شرك آلودي از خداوند در مخيله بسياري از اصحاب و تابعين و پيروانشان وجود داشت اين ميراث فكري كه جايگاه مناسب خود را در احاديث و روايات اسرائيلي يافت، همچنان دست نخورده نسل به نسل منتقل گرديد.[2]شهرستاني در رابطه با عقيده فرقه «حشويه» كه از مشبهه مي‎باشند به نقل از داود جواربي كه قائل به تشبيه بوده مي‎آورد: خداوند جسم دارد و گوشت و خون و اعضاء و جوارح او همچون دست و پا و سر و زبان و چشم و گوش مي‎باشد و ليكن جسم و گوشت و خون و... او همچون جسم و گوشت و خون ما نيست.[3] و در ادامه مي‎نويسد: اين گروه عقايد خود را از يهود گرفته‎اند چرا كه يهوديان قائل به تشبيه مي‎باشند و از جمله رواياتي را كه نقل مي‎كنند اين است كه: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎فرمايند: من خدا را ملاقات نموده و با او مصافحه نمودم و او دست خود را كتف من نهاد تا آنجا كه سردي آنگشتهاي او را احساس كردم.[4] اين تلقي شرك آلود همچنان بقاي خود را در اذهان عامه مسلمين حفظ كرده است و در اشكال گوناگون خود را نشان مي‎دهد. شايد شگفت انگيزترين موارد اين اوهام و اساطير اسرائيلي در داستان خلقت آدم و پيامبران و اولياء و اوصياء جاي گرفته باشد، و در تفسير و تأويل آيات قرآن، مخصوصاً آنجا كه زبان سمبليك بكار رفته و حقايقي در قالب داستان و ضرب المثل بيان شده است. زلزله نتيجه پائين آمدن خداوند به زمين است و جزر و مدها نتيجه شناي فرشتگان.[5]براي آشنائي بيشتر اين گروه و عقايد آنها يك مورد از مطالبي را كه در اين باره ذكر مي‎كنند مي‎آوريم: گفته شده يك بار كه جناب احمد حنبل به حج رفته بود در عرفات شتر سواري مي‎كرد. در آنجا خدا را ديد كه حج مي‎گذارد، او را شناخت و به دنبال شتر خدا رفت. خداوند نيز شترش را تند به حركت درآورد كه احمد حنبل او را نبيند ولي احمد حنبل دم شتر خدا را گرفت و مقداري پشم آن را به چنگ آورد كه هنوز اين پشم‎ها در دست حنبليان است.[6]حال با گذري اجمالي از اين گونه مطالب در مي‎يابيم كه علت روي آوري اين افراد به اين گونه عقايد از عوامل زير برخاسته است:1. دوري از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ : اهل بيت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به عنوان مفسرين حقيقي كتاب و سنت الهي كوشيده‎اند با شرح و بسط عقايد اصيل اسلامي، راه را براي سعادت بشري آماده سازند و مانع از انحراف در اين دين مقدس گردند. ولي برخي با روي گرداني از مكتب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ كه يكي از دو امانت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎باشد و نيز بخاطر عناد و دشمني كه نسبت به آن حضرات داشتند سعي كردند با جعل احاديث و تأويل روايات مانع از پيشرفت اسلام راستين شوند و در اين راه بود كه خرافات را نيز داخل در دين نموده و سپس همان خرافات را از اصول آن پنداشتند.2. ظاهرگرايي و تمسك به ظاهر آيات و روايات و ناديده گرفته شدن حكم عقل:اين گروه بدون اينكه به آيات از ديد علمي و عقلي بنگرند و در تفسير آنها به روايات اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ رجوع كنند، خود هر آنچه كه از ظاهر آيات برداشت مي‎كردند را عنوان اصلي و هدف غائي آيات تلقي مي‎كردند و آن را سرلوحه عقايد خود قرار مي‎دادند در صورتي كه بنابه تصريح پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ ، آيات قرآن هفت و يا هفتاد بطن دارد كه هر بطنش بطني ديگري دارد[7] و به اين معارف قرآن كسي جز خداوند و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و نيز ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه راسخين در علم‎اند، كسي ديگر آگاه نيست.3. اعتماد به اسرائيليات و روايات جعليدر طول سالهاي اوليه اسلام بنابه نزديكي مسلمانان با يهوديان، و وجود خرافات بسيار در عقايد يهوديان، آرام، آرم، اين عقايد در سبكهاي جديد و در قالب مطالب اسلامي وارد جامعه اسلامي مي‎شد و چه بسا يهودياني كه با اهداف سودجويانه مسلمان مي‎شدند، باعث انتقال اينگونه موارد مي‎شدند و افراد فرصت طلب براي رسيدن به قدرت و كسب وجهه اجتماعي از اينها استفاده مي‎نمودند و اسرائيليات را وارد مسائل اسلامي مي‎نمودند كه از جمله آنها قائل بودن به تجسيم است كه در يهوديت ريشه داشت:معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. جامع الفرق والمذاهب الاسلاميه، نوشتة: امير مهنا و علي خريس.2. معجم الفرق الاسلاميه، نوشته: شريف يحيي اميني.3. فرهنگ فرق اسلامي، محمد جواد مشكور.4. تاريخ مذاهب اسلام، محمد جواد مشكور. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image