تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

چرا حضرت يوسف با اين که مي توانست از وجود خودش و زنده بودنش به پدرش خبري بدهد اين کار را نکرد؟


حضرت يوسف فرزند يعقوب که نسب او با دو واسطه به ابراهيم خليل الله مي رسد. وي از حيث جمال و زيبائي زيباترين بوده و نيز به خاطر اين که در آينده پيامبر قوم خود خواهد شد، مورد توجه و محبت پدر (يعقوب) قرار گرفت. و ابراز علاقه يعقوب ـ عليه السلام ـ براي برادران يوسف قابل تحمل نبود و لذا از روي حسادت و به تحريک يکي از همسران يعقوب که اين حسادت بيش تر هم مي شد يوسف را از پدر دور کردند. قصه حضرت يوسف در سه مورد در قرآن کريم وارد شده است در سوره انعام آيه 84، سوره مومن (غافر) آيه 80 و در سوره يوسف به طور مفصل در اين باره بحث شده است و از داستان حضرت يوسف در قرآن به عنوان، احسن القصص بهترين داستان ها، ياد شده است. زندگي حضرت يوسف ـ عليه السلام ـ زندگي پر تلاطمي بوده ولي با درايتي که يوسف داشته و نيز با توجه خداوند به حال بنده اش، آن حضرت از هر پيش آمدي در پيشرفت وي مانع مي شد با اتکال به خداوند همان پيش آمد را به وسيله رشد و تکامل خود مبدل مي ساخت و همان باعث موفقيت وي در رسيدن به هدف بود و خداوند هم به چنين بنده اي نهايت توجه را بذل نمود تا جائي که حکمتش را و ملکش را به وي ارزاني نمود و علم تأويل احاديث و رؤيا را به يوسف عطا فرمود. يوسفي که از روي حسادت برادران در غربت و تنهايي به قعر چاه افکنده شده بود، خطرات فراواني را در زندگي مشاهده کرد ولي در نهايت به وزارت در حکومت مصر رسيد و با طرح برنامه اي منظم مردم را از قحطي و گرسنگي رها ساخت. تا اين که برادراني که از روي ظلم وي را به چاه افکنده بودند روزي به يوسف محتاج شدند در اين رابطه حداقل سه بار به دربار يوسف رفت و آمد کردند تا اين که در نهايت يوسف خودش را به آن ها شناساند. اما اين که چرا حضرت يوسف خودش زودتر معرفي نکرد، در جواب اين سئوال چند دليل مي توان ارائه نمود. 1. اين که ماجراي يوسف و دوري وي از پدر امتحان و ابتلاي الهي بود يعني خداوند با اين وسيله خواست هم يوسف و هم يعقوب و هم برادران آن حضرت را امتحان کند و امتحان الهي حدو مرزش دست خداوند است، يعني زماني که خداوند اراده کند زمان آن امتحان به نهايت مي رسد. و بشر، در پايان دادن به اين امتحان نقشي ندارد مگر اين که از طرف خداوند مأذون باشد. 2. اين که حضرت يوسف ـ عليه السلام ـ خودش را زود تر معرفي نکرد و به پدرش خبر نداد مي خواست طي رفت و آمدهايي که برادران وي به دربار او مي کنند و به جرم سنگين و عملشان پي ببرند که چگونه برادر خود را از روي سنگ دلي که نتيجه حسادت و تسلط شيطان بر آن ها بود، به چاه انداختند. و حالا در برابر آن ستم، از طرف برادر، اين گونه به آن ها احترام و تکريم مي شود. نه اين که از آن ها به روش خودشان انتقام گرفته باشد. 3. اين که حضرت يوسف ـ عليه السلام ـ چون پيامبر بود در مواقعي که از طرف خداوند مأذون بود مي دانست که چه برنامه اي را اجرا کند و در مقابل هر چه قدر سختي امتحان بيش تر باشد اجر و پاداش آن نيز بيش تر است لذا يوسف خواست (با اذن خداوند) برادرش بنيامين را هم نزد خود نگه دارد و با اين که حضرت يعقوب در دوري يوسف خيلي سختي و ناراحتي متحمل شده، ولي با اين کار يوسف يعني دوري برادر کوچک تر نيز اين سختي را فراوان مي نمود و در مقابل اجر و پاداش معنوي و اخروي زيادي داشت، و از طرف ديگر يوسف خود را زودتر معرفي نکرد و برادر را نگه داشت تا در موقع خودش، هم خويش و هم برادر کوچک تر را به ديگر برادران معرفي کند و به آن ها بفهماند که اين دو برادر که از طرف مادر از ساير برادران جدا هستند در نزد خداوند چه اندازه قرب و منزلت دارند. يعني با وجود اين که برادران خواستند يوسف را از بين ببرند ولي به خاطر قرب يوسف نزد خداوند نه تنها يوسف گرفتار نشد بلکه به مقام حکومتي مصر نيز رسيد و حالا اين برادران هستند که به وي محتاجند. خداوند وعده داده به يوسف که او را قدر و منزلت دهد و حسودان را خوار و ذليل گرداند. گويا برادران يوسف کاري که با يوسف کرده بودند، از ياد برده بودند، آن جا که قرآن مي فرمايد: آيا هيچ مي دانيد با برادران خود (يوسف و بنيامين) چه کاري کرده ايد، برادران تکاني خورده گفتند آيا راستي تو يوسفي؟ گفت آري، من يوسفم و اين هم برادرم بنيامين است خداوند بر ما منت نهاد، آري کسي که تقوا پيشه کند و صبر نمايد خداوند اجر نيکو کاران را ضايع نمي کند. گفتند: به خدا قسم که خدا تو را بر ما برتري داد. و ما چه خطا کاراني بوديم، و چون به گناه خود اعتراف نموده گواهي دادند که امر (انتخاب جانشين پدر) به دست خداست هر که را او بخواهد عزيز مي کند و هر که را بخواهد ذليل مي سازد و سرانجامِ نيک، از آنٍ مردم با تقوي است. يعني برادراني که روزي تاب تحمل وجود يوسف را نداشتند و با حيله اي او را به چاه انداختند تا از وجود او خلاص شوند و خودشان به جانشيني پدر برسند، حالا به جرم و گناه خود معترفند و آن عزتي که خداوند به يوسف و برادرش (فرزندان راحيل) داده، قبول مي کنند و به قرب و منزلت يوسف نزد خداوند آگاه مي شوند. آري اين سه دليل و ادله ديگر که بر ما معلوم نيست باعث شد که يوسف ـ عليه السلام ـ از وجود خودش به پدر و برادران اطلاع ندهد. چون اولاً امتحان دست خداست و آغاز و انتهايش با اراده خداست و ديگر اين که برادران يوسف به قرب و منزلت يوسف و برادرش بنيامين نزد خداوند پي ببرند و سوم اين که به کرده خود واقف شوند، و از آن ابراز پشيماني کنند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image