تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
در دنيا اديان مختلف با زيرمجموعه هاي کوچک و بزرگ وجود دارند و انسانهايي زيادي از آنها پيروي ميكنند. و نيز كساني هستند كه بي خدا و ماتريالست بوده و از هيچ ديني پيروي نميكنند. تمام انسانها به علت اينكه انسان هستند از اوصاف انساني مشترك برخوردارند و بر اساس فطرت اوليه از خيانت و كارهاي غير انساني مانند دزدي و زنا و امثال اينها متنفر اند و اين صفات رذيله با متابعت از خواهشهای نفسانی از محيط و اطرافيان به آنان منتقل ميشوند. اما زندگي در دنيا تنها رعايت اين امور نميباشد بلكه در جامعه اسلامي مسئله حق و باطل مطرح است و از نظر اعتقادي به حكم عقل انسان بايد معتقد به حق باشد و خرافات و عقايد باطل را از حوزه اعتقادي خود دور كند. به عبارت ديگر انسان بايد از جهان بيني و ايديولوژي حق و سالم برخوردار باشد تا در نتيجه از ميان اديان به دين حق و نجات بخش ايمان داشته و در دنيا مايه كمال او گرديده و در سراي واپسين سعادت ابدي را براي خود رقم بزند. پس تنها انسان خوب بودن و تعامل نيكو داشتن در اين دنيا هر چند خودش ارزش انساني است لكن براي نجات و سعادت انسان كافي نمي باشد. اینکه خداوند فرموده است: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ؛ «اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است!» ، می خواهدبفرماید مردم از اين جهت كه مردمند همه با هم برابرند، و هيچ اختلاف و فضيلتى در بين آنان نيست، و كسى بر ديگرى برترى ندارد، و اختلافى كه در خلقت آنان ديده مىشود كه شعبه شعبه و قبيله قبيله هستند تنها به اين منظور در بين آنان به وجود آمده كه يكديگر را بشناسند، تا اجتماعى كه در بينشان منعقد شده نظام بپذيرد، و ائتلاف در بينشان تمام گردد، چون اگر شناسايى نباشد، نه پاى تعاون در كار مىآيد و نه ائتلاف، پس غرض از اختلافى كه در بشر قرار داده شده اين است، نه اينكه به يكديگر تفاخر كنند، يكى به نسب خود ببالد، يكى به سفيدى پوستش فخر بفروشد، و يكى به خاطر همين امتيازات موهوم، ديگران را در بند بندگى خود بكشد، و يكى ديگرى را استخدام كند، و يكى بر ديگرى استعلا و بزرگى بفروشد، و در نتيجه كار بشر به اينجا برسد كه فسادش ترى و خشكى عالم را پر كند، بلکه امتیاز انسان در نزد خدا به تقوای او از خداوند متعال که کرامت و امتیاز حقیقی می باشد، بستگی دارد و مزيتى كه مزيت حقيقى است و آدمى را بالا مىبرد، و به سعادت حقيقياش كه همان زندگى طيبه و ابدى در جوار رحمت پروردگار است مىرساند، عبارت است از تقوى و پرواى از خدا. و لذا خداى تعالى فرموده: تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَة؛َ «شما متاع دنيا راى مىخواهيد، ولى خدا آخرت را» و نيز فرموده: وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى؛ «براى زندگى ابدى خود توشه جمع كنيد كه بهترين توشه تقوى است»، و وقتى يگانه مزيت تقوى باشد، قهرا گرامىترين مردم نزد خدا با تقوىترين ايشان است، هم چنان كه در آيه مورد بحث هم همين را فرموده. پس شرط اول تقوی اینست که انسان در هدفهاى زندگى خود تابع دستورات پروردگار خود باشد، آنچه او اختيار كرده اختيار كند، و راهى كه او به سويش هدايت كرده پيش گيرد. و خدا راه تقوى را براى او برگزيده، پس او بايد همان را پيش گيرد و علاوه بر اين، بر هر انسانى واجب است كه از بين همه سنتهاى زندگى دين خدا را سنت خود قرار دهد. بنابراین کسی که از دستور خدا سرپیچی نموده و دین او را نپذیرفته است هر چند هم مسائل اخلاقی را رعایت کرده باشد در نزد خدا از کرامت انسانی و تقوی برخوردار نمیباشد. درست شبیه اینکه کسی حکومت و دستورات پادشاه یا حاکمی را نمی پذیرد بلکهبر علیه او طغیان نموده و با او دشمنی میورزد و سپس کارهای خوب و رفتار و کردار انسانیاش را به رخ همین پادشاه و حاکم می کشد و میخواهد که اوا را مشمول عنایات خود قرار دهد! ایا پادشاه نمی تواند به او بگوید که اگر عنایات من را می خواستی باید به دستورات من عمل می کردی و این خود تو هستی که از عنایت من خود را محروم نموده ای. از آنچه که بیان شد و نیز با توجه به اینکه خداوند در قرآن فرموده است:« همانا دين نزد خدا، اسلام است». و باز فرموده: «هر كسي جز اسلام، آئيني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران است». با توجه به مثالی که ذکر شد، تکلیف تمام کسانی که از دین اسلام که دین خدا است پیروی نمیکنند بلکه آن را مردود می شمارد روشن می گردد. هرچند ادیان الهی مثل یهودیت و مسیحیت در زمانی که از طرف خداوند رسمیت داشته و منسوخ نشده پیروان آنها اگر با اعتقاد درست خدا را عبادت کرده باشند مانند یک مسلمان متعبد و موحد سعادت و کمال اخروی را کسب نموده و از این جهت با مسلمانان واقعی تفاوتی ندارند. ولي پس از ابلاغ آيين اسلام ـ كه آيين جهاني و خاتم اديان است ـ پيمودن راههاي ديگر خطاست و غير اين آيين، نمي تواند انسان را به اهداف عالي و كامل كه مناسب حقيقت انساني و «امت تكامل يافته» است برساند. به هر حال کسانی که مسلمان نیستند با تمام کارهای خوبی که انجام می دهند با معیارهای که بیان شد عنوان تقوی بر آنان صدق نمی کند بلی می توان گفت که در انسانهایی خوب و متخلق با اوصاف انسانی هستند. اما اینکه به خاطراین کارهای خوب امید پاداش از سوی خدا را داشته باشند، آنان را می توان به دو دسته تقسیم نمود: 1. دسته ای از آنان كافر قاصرند و در كفر خويش مقصر نيستند؛ يعني در شرايطي هستند كه امكان دسترسي به اينكه بدانند دين واقعي و حق الآن كدام است، ندارند و يا اينكه كفر آنها از روي جهالت و ناداني و آشنا نبودن به حقيقت است. قضاوت در مورد این دسته مربوط به خداوند می شود ولی در عین حال، این را می توانیم بگوییم که خداوند در مورد ايشان عادلانه حكم داده و آنها را مورد عفو و بخشش خويش قرار خواهد داد. 2. دسته دوم كافر مقصّرند و در كفر خويش تقصير كارند؛ يعني مي دانند كه دين حق، دين اسلام است و به قول معروف حجّت بر آنها تمام شده است و ليكن عناد دارند و آن را نمي پذيرند، مسلماً اينها جايگاهشان جهنم است و در آنجا مجازات مي شوند چرا كه آنها خود چنین چیزی خواسته اند و با کسی که از او توقع پاداش برده می شود، دشمنی نموده، وعده و وعیدهای او را دروغ پنداشته و حتی دیگران را هم از تدین به این دین مانع شده پس با این وضعیت معقول نیست که مانند کسانی که تسلیم حق بوده اند مشمول پاداش اخروی گردند. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.