معنای« لاحول و لا قوه... /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

سؤال بنده درباره عبارت شریفه «لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم» می باشد. اول اینکه معنی این عبارت و تفسیرش چیست؟ دوم اینکه معنی دو واژه «حول» و «قوه» به چه معنا می باشد؟ سوم اینکه چند تا منبع معرفی کنید تا تحقیقی پیرامون این عبارت شریفه داشته باشم و جواب خودم را بگیرم.


در پاسخ به این پرسش به نکاتی اشاره می شود:1. عالمان شیعی با الهام از آیات قرآن و احادیث، قائل به اختیار، یعنی حد فاصل میان جبر و تفویض هستند. ادعای آنان این است که: افعال اختیاری انسان همان گونه که بر سبیل حقیقت (و نه مجازی) به خود انسان به عنوان فاعلی مباشر منسوب است، به نحو حقیقی به خداوند انتساب دارد: الف-منسوب به انسان است، زیرا براساس قدرت و اراده او تحت تأثیر عزم و تصمیم و گزینش او انجام می پذیرد.ب-منسوب به خداست، چرا که هستی انسان و تمام آثار وجودی او معلول خداوند و وابسته به اوست. حقیقت این دو انتساب، بسیار عمیق است و درک آن کار چندان ساده ای نیست اما اندیشمندان شیعه با الهام از آیات و روایات و با استعانت از حکمت شیعی، این مسأله را با تحلیل منطقی، موجه و معقول، فراروی اذهان جستجوگر و حق جو قرار داده اند. در پاسخ به پرسش مذکور باید گفت: همه حوادث جهان حتی اعمال و افعال ما خواه حسنه باشد یا سیئته، خوب باشد یا بد، از یک نظر مربوط به خداست زیرا اوست که به ما قدرت داده و اختیار و آزادی و اراده بخشیده است، پس همه قدرت ها و نیروها منسوب به خداست ولی در عین حال اعمال ما به ما نسبت دارد و از جمله ما سرچشمه می گیرد زیرا عامل تعیین کننده عمل، اراده و اختیار ماست و به همین دلیل ما در برابر اعمالمان مسئولیم و استناد اعمال ما به خدا آن چنان که اشاره شد از ما سلب مسؤلیت نمی کند. به بیان دیگر: مسأله جبر و اختیار سه عنصر وجود دارد:1-اراده خدا2- اراده انسان3- فعل انسان.گر اراده خداوند مستقیما به فعل انسان تعلق گیرد و فاعل مباشر فعل خداوند باشد (بدون دخالت اراده انسان) این مستلزم جبر است. اما اگر اراده خداوند بر اختیار و اراده انسان تعلق گیرد و اراده انسان به فعل خارجی، این مستلزم جبر نیست، یعنی خداوند اراده کرده که من افعالم را از روی اراده و اختیار انجام دهم. به بیان دیگر، خداوند اراده می کند که افعال اختیاری بندگانش با دخالت و تأثیر اختیار آنان انجام پذیرد. پس از آنجاکه فاعلیت انسان و اراده او در طول اراده و فاعلیت خداست، هیچ گونه جبری لازم نمی آید.بنابراین آموزه «امر بین الامرین» به این معناست که در عین این که فعل مستند به انسان است، مستند به اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهی نیست تا شریک در اراده الهی شود، بلکه به بیانی که عرض شد، در طول اراده الهی است؛ یعنی اراده و اختیار و قدرت انسان، یکی از اجزا علت تامه افعال اختیاری اوست. پس انسان مجبور نیست زیرا ملاک اختیار یعنی قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار علی الاطلاق است بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است. ( طباطبائی، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقی استاد مرتضی مطهری، ج 3، ص 161-174)در رابطه با قسمت اول سؤال که چگونه با اینکه معتقدیم خداوند منشأ همه چیز است هر بشرى از غیر خدا نشأت مى گیرد و این مسأله چگونه با «لا حول و لا قوه الاّ بالله» جمع مى شود باید گفت که هیچ منافاتى بین این دو نیست و فلاسفه و متکلمان این مسأله را با فاعلیت طولی فاعل های غیر خداوند در طول فاعلیت خداوند حل مى کنند که براى روشن شدن این جواب باید مسأله را بصورت گسترده تر مطرح کنم. مى دانیم یکى از اقسام توحید، توحید در خالقیت است که از زیر مجموعه هاى توحید در فاعلیت است توحید در فاعلیت این است که تنها مؤثر حقیقى و مستقل در عالم، ذات مقدس خداوند است و جز او هیچ موجود دیگرى فاعلیت تام و مستقل ندارد و فاعلیت هر فاعلى در سایه فاعلیت خداوند است و هیچ فعلى در عالم واقع نمى شود مگر آنکه با اراده، به خواست او باشد و این همان معناى معروف «لا حول و لا قوة الا بالله» است. و به تبع، توحید در خالقیت به این معنا است که تنها خالق خداوند است همه هستى مخلوق اوست که این معنا با تأمل در رابطه ممکنات یا واجب مطلب روشنى است. چون همه عالم امکان، معلول است و تنها یک واجب الوجود، وجود دارد که علت مطلق است حال تأمل در این مطلب ممکن است سؤالى را در ذهن برانگیزد که پس فاعلیت و خالقیت بقیه موجودات چه مى شود آیا مثلاً آتش علیتى در خلق حرارت ندارد. آیا پدر و مادر نقشى در ایجاد فرزند ندارند و... در حل این شبهه علما از فاعلیت طولى بهره مى گیرند بدین معنا که ممکن است در جایى چند فاعل در انجام فعل تأثیر داشته باشد ممکن تأثیر چند فاعل گاه در عرض هم است مثل اینکه چند نفر یک سنگ بزرگ را از زمین بلند کنند گاه در طول هم که چند فاعل در ایجاد فعل تأثیر دارند اما تأثیر برخى وابسته به برخى دیگر است فاعلى که مستقیماً و بالمباشره فعل را انجام داده لکن خود این فاعل معلول و مسبب فاعل دیگرى است پس وقتى شخصى فعلى را انجام مى دهد چنین نیست که یکسره از تحت اراده خداوند خارج و مستقل در فاعلیت باشد بلکه اگر اراده الهى نباشد فعلى از این فاعل صادر نمى شود. در نتیجه پس انحصار فاعلیت استقلالى در خداوند و استناد افعال به فاعلهاى دیگر ناسازگارى نیست و بدون ارتکاب تناقض مى توان فعل واحدى را هم به خداوند و هم به مخلوقات نسبت داد. حال در بحث خالقیت و نشأت گرفتن انسانها از غیر خداوند همین تبیین مشکل را حل مى کند. و هیچ منافاتى بین این مطلب که تنها خالق هستى و منشأ همه چیز خداوند است و منشأ بودن بعضى موجودات براى بعضى نیست چون سایر موجودات خالقیتشان جنبه استقلالى نداشته و تابع مشیت و اراده و اذن الهى است و در طول فاعلیت حق است و معناى توحید در خالقیت نفى خالقیت استقلالى از غیر خداوند است لهذا در قرآن کریم از یک طرف خالقیت را به نحو کلى به خداوند متعال نسبت مى دهد «قل الله خالق کل شى و هو الواحد القهار»; (رعد، آیه 66). «ذالکم الله ربکم خالق کل شى»; (غافر، آیه 62) و مانند «هل من خالق غیر الله» (فاطر، آیه 3) که به صورت استقهام انکارى نفى خالقیت از غیر خداوند مى کند. ولى با این حال خلق را به موجودات دیگر هم نسبت مى دهد لکن این خلق موجودات در طول خالقیت حق است و به مشیت و اذن الهى است. مثلاً درباره معجزات حضرت عیسى(ع) می خوانیم: «و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی؛ آن گاه که به اذن من از گل چیزی به شکل پرنده می ساختی پس در آن می دمیدی و به اذن من پرنده می شود» (مائده، آیه 110). که در این آیه شریفه افعال خلق، نفخ به حضرت عیسی(ع) نسبت داده شده لکن خداوند مى فرماید این خلق و نفخ تو همه به اذن من است و شما گر چه فاعلیت و خالقیت دارید لکن همه به خواست و اراده من است و بصورت مستقل نیست. پس اینکه بشر از غیر خداوند نشأت مى گیرد و معلول چیز دیگرى است با توجه به اینکه آن علت که منشأ است خود معلول موجود دیگرى است تا به خداوند متعال برسد که علت مطلق است علت دیگرى نیست و علة العلل مطلب درستى است و اینکه «لا حول و لا قوه الا بالله» هم صادق است چون علة العلل معالیل را با واسطه یا بى واسطه خلق نکند چیزى نیست تا تأثیرگذار باشد و این متافانى یا اینکه خود این وسائط نقش فاعلیت و خالقیت داشته باشند ندارند. چون این فاعلیت در طول فاعلیت حق و با اذن و اراده اوست. جهت مطالعه بیشتر در این زمینه مى توانید به کتابهاى که در زمینه اصول عقاید (توحید) نوشته شده مراجعه فرمایید مانند: آموزش عقاید ج 1، استاد مصباح یزدى-معارف قرآْن (3-1) ، استاد مصباح یزدى-الهیات، استاد جعفر سبحانى -آموزش کلام اسلامى آقاى محمد سعیدى مهر، ج 1اما قسمت دوم سوال هم ریشه و منشأش به همان منشأ سوال اول بر مى گردد که در جواب باید گفت این مطلب که هیچ جنبشى نیست مگر به نیروى خداوند مطلب درستى است و مقتضاى توحید در فاعلیت و عمومیت اراده و قدرت حق این است که هر فعل در عالم هستى محقق مى شود به اراده و قدرت خداوند و فعل خداوند است:«و الله خلقکم و ما تعملون؛ خداوند شما را و هر عملى را که انجام مى دهید آفریده است» (صافات، آیه 96); «بل لله الامر جمیعاً ؛ تدبیر همه امور به دست خداوند است» (رعد، آیه 31) و خداوند هرگز انسانها را به حال خود واگذار ننموده لکن خداوند از بین موجودات به انسان عقل و اختیار داده و راه هدایت و ضلالت را براى او تببین نموده حال برخى انسانها به اختیار خود راه صواب را انتخاب و بعضى راه خطا را انتخاب مى کنند «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ ما راه را به او (انسان) نشان دادیم خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یاناسپاس» (انسان، آیه 3) لکن یک شبهه مهم که در اینجا مطرح مى شود این است که با توجه به عمومیت اراده و قدرت و فاعلیت خداوند پس تمام افعال انسان هم به قدرت و اراده و فاعلیت خداوند است و دیگر جاى براى اختیار انسان باقى نمى ماند و باید گفت که انسان مجبور است و یا اینکه بگویم افعال اختیارى انسان از دائره اراده و قدرت و فاعلیت حق بیرون است و انسان در افعال اختیاری اش به خود واگذار شده (تفویض) و مسلمانانى که دستشان از خرمن علم ائمه(ع) کوتاه بوده نتوانسته اند این شبهه را به روشنى حل کنند لهذا بعضى از آنها مثل اشاعره قائل شدند که انسان در افعال خود مجبور است و در این زمینه با یکسو نگرى به بعضى آیات تمسک جستند. و از آیات مقابل که براى انسان اثبات اختیار مى کنند و افعال را به انسان نسبت مى دهد غافل شدند که این نظریه بالوجدان باطل است. به قول مولوى: این که گویى این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است اى صنم و مستلزم تعالی فسادهایى است که هیچ مسلمانى حتى خود اینها قائل نمى شوند. چون یا مجبور بودن انسان دیگر بعثت انبیاء کتابهاى آسمانى - هدایت - ثواب و عقاب و تکلیف و... معنایى نخواهد داشت و انسان مى شود یک عروسک خیمه شب بازى که هیچ کاره است و گروه معتزله از اهل سنت چون دیدند عواقب جبر بسیار وخیم است به چاه تفویض افتادند و قائل شدند ما انسانها در افعال اختیارى بخود واگذار شده ایم و در این حیطه خداوند هیچ نقشى ندارد. که علامه طباطبایى مى فرماید اشتباه اینها (اهل تفویض) کمتر از اشتباه جبر بودن نبود چون درباره افعال اختیارى انسان قائل شدند خداوند هیچ نقشى ندارد انسان در این افعال مستقل است غافل از اینکه این عقیده نوعى ثنویت و دو خدایى است (ترجمه المیزان جلد 1 ص 155 ذیل آیه 27 سوره بقره) و ثانیاً محدود کردن اراده و قدرت و فاعلیت خداوند است و در حقیقت جبر بودن اسناد افعال اختیارى را به بندگان و اینها اسناد این افعال را بخداوند انکار کردند. و در حقیقت براى قرار از چاله بچاه افتادند اما علماء شیعه به خاطر بهره مندى از منبع علم که ائمه(ع) باشند این مسأله را با استفاده از کلمات آنها به صورتى بسیار زیبا حل کردند که نه جبر و نه تفویض بلکه امرى است بین جبر و تفویض که جوابى است بسیار دقیق که به صورت فشرده و مختصر از دو جهت که منشأ شبیهه مى شود همراه با جواب اشاره مى کنم:الف) جهت علم و اراده الهى - که وقتى علم و اراده الهى به تحقق فعلى از انسان تعلق مى گیرد. صدور این فعل از انسان ضرورت و جوب پیدا مى کند که دیگر جاى براى اختیار انسان باقى نخواهد ماند در جواب این قسمت عرض مى کنم که خداوند متعال وقتى علم و اراده اش به تحقق چیزى تعلق مى گیرد و به آن ضرورت مى بخشد بصورت گزافه (که فعلى بدون تحقق تمام اجزاء علتیش محقق شود) تعلق نمى گیرد بلکه با توجه به تحقق تمام اجزاء و شرایط علت به تحقق یک پدیده ضرورت مى بخشد و در افعال اختیارى انسان خداوند به افعال انسان با توجه به تحقق تمام اجزاء و شرایط ضرورت مى بخشد که یکى از اجزاء علت اختیار انسان است که اگر این جزأ العله نباشد (یعنى انسان فعل را اختیار نکند) خداوند ضرورت نمى بخشد چون تمام اجزاء علت محقق نشده و سنت الهى این است که بدون تحقق تمام اجزاء علت معلول محقق نمى شود پس ضرورت و تعیین دادن خداوند به افعال به هیچ نحو منافاتى با اختیارى بودن آن براى انسان ندارد (براى تحقیق بیشتر درباره این قسمت از مطلب به ترجمه تفسیر المیزان ذیل آیه 27 سوره بقره فرمایید)ب) منشأ دوم شبهه چنانچه در مقدمه اول بحث اشاره کردم مسأله توحید افعالى است که با توجه به اینکه هر آنچه فعل در هستى محقق مى شود فعل الله است و هیچ موجودى جز او فاعلیت تام ندارد (لا حول و لا قوة الا بالله) پس انسان نقشى در افعال خود ندارد این شبهه را چنانچه اشاره شد علما امامیه با فاعلیت طولی حل کرده اند به این بیان که اگر فاعلیت موجودات دیگر به عنوان فاعل مستقل و در عرض فاعلیت خداوند مطرح شود ناقض عمومیت فاعلیت خداوند متعال بوده و مخالف با توحید افعالى است لکن اگر فاعلیت انسانها در طول فاعلیت حق و به خواست و اراده حق باشند نه ناقض فاعلیت خداوند مى شود نه باعث سلب اختیار از انسان در این زمینه استاد مصباح یزدى مثالى زیبا از علامه طباطبایى نقل مى فرمایند. که در ذهن خود انسانى را فرض کنید که با اختیار خود شراب مى خورد این که این انسان ذهنى با اختیار خود شراب مى خود درست است در عین حال وجودش و اختیارش و فعلش همه قائم به شما است نسبت اختیار و فاعلیت ما هم بخداوندمتعال همین گونه است (معارف قرآن ج 3-1 ص 220) پس افعال انسان یک نسبت با خود آدمى دارند و یک نسبت با خداوند و نسبت دوم باعث نمى شود که نسبت اول باطل باشد چون دو نسبت در طول هم هستند.قرآن کریم این مطلب را به صورت بسیار زیبا بیان فرموده که «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمى؛ تو تیر نینداختى وقتى که تیر انداختى لکن خدا تیر انداخت »; (انفال 17) یک فعل را هم به انسان نسبت مى دهد و هم به خدا پس به خاطر اسناد به انسان باید گفت لا جبر بخاطر اسناد بخداوند باید گفت لاتفویض چنانچه امام صادق(ع) فرمود: لا جبر و لا تفویض بل امر و بین الأمرین ;(کتاب التوحید شیخ صدوق باب نفى جبرو تفویض ص 36 حدیث 3) بعد از این تفصیل روشن شد که هر جنبشى در عالم هستى به نیروى خداوند است و انسانها هم بحال خود واگذار نشده اند و این منافاتى با اختیار انسان ندارد و انسانها در انتخاب طریق هذیب و ضلالت آزادند و بعضى با اختیار خود به خطا مى روند و بعضى هم راه هدایت و سعادت را مى پیماند.از جمله معانی این کلام آنست که هیچ حائلی از معصیت نیست وهیچ نیروئی وقوتی نیست مگر به امر الهی.معنای دیگر لا حول ولا قوه الا بالله،آنست که هیچ تحوّل وتغییری در عالم مشاهده نمی شود وقوه ای ظهور وتأثیر نمی کند مگر با امر خدا. جهت اطلاع بیشتر،ر.ک.به:حسن مصطفوی ،التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،ج1-2ص320-براى مطالعه بیشتر در این زمینه علاوه بر آثار فوق مى توانید به منابع ذیل مراجعه فرمایید:نسان و سرنوشت، استاد مطهرى-خیر الاثر فى الجبر و القدر، آیت الله حسن زاده آملى-الهیات، آیت الله سبحانى ج 2 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 3/100103034) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image