مفهوم نجاست کافر و مشرک /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

مفهوم نجاست کافر و مشرک


نجاسات حکمت های متعددی دارند که خباثت و کثافت ظاهری، یکی از ابتدایی ترین حکمت های آن است. مطمئنا دلیل اصلی نجس بودن کافر و مشرک، در خباثت و کثافت ظاهری منحصر نیست. قبل از آن که به جواب سئوال بپردازیم داشتن تصور صحیحی از معنا و مفهوم طهارت و نجاست ضروری است.نکته اول: نجاست در مقابل طهارت، یک واژه شرعی است که در علم اخلاق و احکام کاربرد وسیعی دارد ولی باید توجه داشت که در این جا منظور ما مفهوم فقهی از نجاست است که مطمئنا یک مفهوم بهداشتی صرف نیست. نجاست ممکن است مشعر به آلودگی و پلیدی ظاهری، پلیدی باطنی، به معنای کسی که طاهر نیست (محدث به حدث اصغر یا اکبر)، یا به معنای نجاست حکمی (کسی که متنجس شده است) باشد. نکته دوم : آیه «انما المشرکون نجس؛ مشرکان ناپاکند»، و روایات متعددی که در باب نجاست مشرک و یا کافر وجود دارد، نوعی از نجاست را برای آنان اثـبـات مـی کـنـد که منشاء سلب صلاحیت آن ها برای ورود به مسجدالحرام و یا بعضی روابط و تعاملات دیگر شده است، اما لازم است در معنا و مفهوم نجاست تامل کنیم. نکته سوم: مفاهیمی که از واژه نجاست کفار می تواند مد نظر باشد را بایستی بررسی کنیم:1. نجاست به معنای کثافت و آلودگی: مـعنای لغوی وعرفی نجاست که گاهی از آن به کثافت و آلودگی، در برابر نظافت و پاکیزگی تعبیر می شود. گرچه مفهوم آلودگی و کثافت (ضد پاکیزگی و نظافت) معنای لغوی و عرفی کـلمه «نجس» می باشد، به صورتی که اگر توده مردم بدون توجه به مفهوم شرعی آن، ایـن کـلمه را بشنوند، همین مفهوم را استنباط خواهند کرد، ولی به اتفاق آرای فقیهان و مفسران، مـقـصود از نجاست کافر، کثیف و آلوده بودن او نیست. اگر چنین باشد چندین اشکال برآن وارد می شود: اشکال اول: بـا تـوجـه بـه ایـن که بسیاری از مشرکان، ثروت مند و بیش از دیگران امکانات رفاهی و بـهداشتی در اختیار دارند، چگونه ممکن است کافران و مشرکان را کثیف و مؤمنان را تمیز و نظیف معرفی کرد. اشکال دوم: حـتـی با این فرض که افراد مشرک و کافر به این نوع آلودگی ظاهری دچار باشند، به آن ها اختصاص نـدارد، بـلـکـه در همه طبقات مردم و مسلمانان وجود دارد. بنابراین، اختصاص این آلودگی به افراد مشرک و کافردلیلی ندارد. اشکال سوم: اعـلان آلـودگی ظاهری و کثیفی لباس یا بدن افراد مشرک و کافر به دین و شریعت مربوط نیست، تا خداوند عالم آن را در قرآنی که برای هدایت بشر فرستاده است، مطرح کند. اشکال چهارم: آلـودگـی ظـاهـری و کـثـیفی لباس و بدن، مانع ورود انسان به مسجدالحرام (که در آیه شریفه به عنوان معلول نجاست یاد شده است) نمی شود، زیرا گـرچـه مـسـلـمـان بـایـد پـاکـیـزه باشد، هیچ گاه کثیف بودن از این نظر، مانع ورود به مـسـجـدالـحرام نیست، حال آن که قرآن کریم نجاست مشرکان و کافران را مانع ورودشان به مسجدالحرام شمرده است. 2. نجاست به معنای این که وضو و غسل به گردن دارند. ممکن است ادعا شود مشرکان به سبب وضو نگرفتن و غسل نکردن، همیشه غیر طاهر و محدث به حدث اصغر و اکبر بوده و بر این اساس نجس شمرده می شوند. اما این مفهوم از نجاست در مورد کفار و مشرکین نیز نمی تواند صحیح باشد چرا که محدث بودن غالبا به معنای نجس بودن لحاظ نمی شود. کسی که وضو ندارد و یا جنب است متنجس(کسی که بدن او نجس باشد) هم محسوب نمی شود چه رسد به آن که نجس خطاب شود. ما هرگز مسلمانی را که غسل و وضو بر گردن دارد نه تنها نجس نمی دانیم بلکه متنجس هم نمی دانیم پس کافر هم به این خاطر نجس محسوب نمی شود. 3. نجاست حکمی، نجس به معنای نـجـاسـت حکمی و غیر ذاتی (متنجس بودن) در مورد کفار نیز قابل بررسی است. زیرا بدن آن ها به موجب پرهیز نکردن از نجاساتی چون شراب، سگ، خوک، خون و بول به طور عادی نجس می شود یعنی در حقیقت نجاست آنان به لحاظ متنجس شدن آنان است. این مفهوم از نجاست اگر چه در برخی روایات مویداتی بر آن وجود دارد و می تواند یکی از حکمت های نجاست کفار تلقی شود، لکن نمی تواند علت تامه نجاست کافر باشد، چرا که اولا، نجس بودن با متنجس بودن فرق می کند، ثانیا، برخی از احکام مرتبط با کافر که حکم نجاست دائر مدار آن شده است ربطی به این معنا ندارد، به عنوان مثال عدم جواز ورود کافر به مسجد الحرام و امثال آن که معلول حکم نجاست لحاظ شده اند ربطی به متنجس بودن به این معنا ندارد. مسلمانی که متنجس است و بخشی از بدن یا لباس او نجس شده منعی برای حضور در مسجد یا ارتباط با مردم ندارد. 4. نجاست به معنای پلیدی روحی و خبث باطنی، زیرا شخص مشرک به ویژه اگر لجوج و معاند باشد، با انکار وجود آفریدگار خویش و خالق کل جهان و همه حقایق ماورای ماده و سرپیچی از عبادت و شکرگزاری و عـنـاد در بـرابر دعوت پیامبران و درگیری با انبیا و اولیا دچار یک نوع آلودگی روحی وپلیدی و نجاست باطنی است که شایستگی ورود به مسجدالحرام را ندارد و در مقررات اسلامی بعضی محدودیت های دیگر به لحاظ همین خصوصیت بر او تحمیل می گردد. بسیاری از فـقـیهان شیعه، و اکثر قاطع مفسران و فقهای اهل سنت در تفسیر کلمه «نجس» در مورد مشرکین و کفار، گفته اند: مـقصود از نجاست مشرکان، پلیدی و خباثت روحی و باطنی آن هاست، زیرا عقاید شرک آمیز و ترک عـبـادت و پـرسـتش خدای یکتا و عناد و لجاجت در برابر دعوت بزرگ ترین پیامبر خدا(ص) و دیگر پـیامبران، فکر و عواطف و روحیات آن ها را آلوده کرده تا حدی که لیاقت ورود به مسجدالحرام که خانه توحید و یکتاپرستی است، از آنان سلب شده است. نکته چهارم: دلایل وشواهدی وجود دارد که نشان می دهد مراد از نجاست کافر و مشرک که در آیه شریفه «انما المشرکون نجس» به آن تصریح شده است پلیدی و ناپاکی عقیدتی و روحی مشرکان است. دلیل اول: تنها معنای مناسب که از اشکالات فوق مصون بوده همین مفهوم از نجاست است. دلیل دوم ـ ممنوعیت ورود به مسجدالحرام که در قرآن به آن تصریح شده است فقط با این معنا سازگاری دارد. تفریع ممنوعیت ورود مـشرکان به مسجدالحرام برنجاست آن ها و ملاک قرار دادن نجاست برای ممنوعیت ورود، خود شـاهـدی اسـت بر این که مقصود از نجاست، همان پلیدی باطنی است، نه نجاست به معنای تنجس یا حدث یا کثیفی ظاهری. علامه طباطبایی در تأیید این مطلب می نویسد: قرآن کریم مشرکان را از ورود به مسجدالحرام نهی کرده است و لازمه عرفی این نهی آن است که مؤمـنـان مانع ورود آن ها شوند. از این که خداوند علت محرومیت آنان را از مسجدالحرام نجاست آن هـا شـمـرده اسـت، می توان دریافت که نحوه ای قذارت و آلودگی در آنان هست که با طهارت و نـزاهـت مـسـجدالحرام ناسازگاراست، و این گونه قذارت چیزی غیر از حکم نجاستی است که اشیای دیگر را در صورت ملاقات، نجس می نماید. دلیل سوم: تناسب با شأن نزول آیه مربوط به نجاست مشرکین؛ مرحوم طبرسی در شأن نزول این آیه آورده است: پـس از ایـن که خداوند با نزول آیه «یا ایها الذین امنوا لاتتخذوا آبائکم واخوانکم اولیاء...، ای مؤمنان پـدران وبـرادران خود را دوست خود مگیرید، اگر کفر را برایمان برگزیدند»، از ولایت مشرکان نهی فرمود. ولایت و سرپرستی آنان را از مسجدالحرام هم با نزول آیه جدید قطع کرد و ورودشان را به مسجدالحرام ممنوع ساخت... روشـن است که مسئله قطع ولایت و حاکمیت مشرکان قریش از مسجدالحرام یک مسئله سیاسی اسـت کـه بـه دلـیـل داشـتـن عـقـایـد شرک آمیز و ستیزه جویی آنان با اسلام و خداپرستی، و بیم تـأثیرگذاری آنان برمسلمانان از راه تبلیغ و تهدید و اعمال حاکمیت خویش صورت گرفته است، چـنان که فلسفه ممنوعیت و قطع ولایت پدران و برادران مشرک نیز به همین علت است. دلیل چهارم: مناسبت حکم و موضوع ؛ هـمـان طور که آیة الله خویی فرموده «مناسبت حکم و موضوع» ایجاب می کند که مقصود از ناپاکی خسارت‌بار که با قانون ممنوعیت ورود به مسجدالحرام از آن پیش‌گیری شده است، همان عقاید شرک آمیز و پلیدی باطنی و عداوت با توحید باشد، زیرا جعل و تشریع نجاست بدنی مشرکان ارتـباط آشکاری با ولایت و حاکمیت سیاسی آنان بر مسجدالحرام ندارد و نجس خواندن ظاهر آنان حـاکـمیت سوء آنان را بر طرف نمی کند، مگر آن که غرض از تشریع نجاست همان تحریم سیاسی و پـرهـیـزدادن مـؤمـنـان از تـمـاس و مـراوده بـا مشرکان باشد، که در این صورت مشرکان و کافران دارای نجاست سیاسی و اعتقادی خواهند بود، آیة الله خویی می نویسد: مـنـاسـب تـرین معنا با معنای لغوی آن، یعنی «قذارت»، و ناپاکی نفسانی و فساد عقیدتی مشرکان است، و مناسبت حکم و موضوع، همین معنا را اقتضا می کند، زیرا خداوند ورود کسانی را به خانه توحید حرام کرده که مدافعان و مروجان شرک و دشمنان توحیداند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image