تاريخ بزرگان /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

درباره اندیشه سیاسی حافظ شیرازی توضیح دهید.


حافظ از یک‌سو، در عشق الهی غرق است، از سوی دیگر روش او در بیان مطالب بیشتر به صورت کنایه و اشاره است، و از سوی سوم در دورانی زندگی می‌کند که دچار نابسامانی‌های سیاسی و اجتماعی است، و با توجه به این‌که جز آنچه از اشعار او به دست می‌آید، زندگی او چندان در تاریخ ثبت نشده است، اظهار نظر درباره اندیشه‌ سیاسی او بسیار مشکل است؛ از این‌رو، در انتساب اندیشه‌های سیاسی به وی باید محتاط بود. آنچه به صورت کلی می‌توان بیان داشت این است که حافظ مانند هر انسان هوشمند و زیرک در شرایط مختلف، واکنش و رفتارهای سیاسی متناسب از خود نشان می‌داد.در این‌جا بهتر است ابتدا اشاره‌ای به وضعیت سیاسی اجتماعی زمان حافظ داشته باشیم، سپس به برخی از واکنش‌های سیاسی وی بپردازیم.وضعیت سیاسی زمان حافظحافظ شیرازی، در یکی از ادوار تاریک سیاسی تاریخ ایران و جهان اسلام و در فاصله بین دو بحران بزرگ؛ یعنی حمله چنگیز و ظهور تیمور، زندگی می‌کرد؛ جوانیِ وی همزمان با درگذشت آخرین ایلخان؛ یعنی ابوسعید بهادرخان و نیز ملوک الطوایفی شدن جهان اسلام بود که پس از گذشتن یک قرن از سقوط خلافت عظیم پانصد ساله عباسی و جنگ‌های چند صد ساله صلیبی، کمر راست نکرده بوده است.حافظ حدوداً پانزده سال (از حدود 742 تا 757ق) معاصر با شاه شیخ ابواسحاق اینجو، بود.[1] از ستایش‌ها و مرثیه‌های پرشور حافظ چنین بر می‌آید که او حمایت ابواسحاق را در دوره تکوین و شکل‌یابی هنرش [یعنی شعر سرایی] مهم و مغتنم می‌شمرد. دوران سلطنت شاه ابواسحاق، دوره‌ای است که حافظ از آن به «خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود» تعبیر می‌کند. حافظ قطعه گویایی درباره او و عصر مرفه او دارد به مطلع:به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاقبه پنج شخص عجب ملک فارس بود آبادسپس محمد مظفر معروف به امیر مبارزالدین که حاکم کرمان و یزد بود، کرّ و فرّی کرد و پس از چند برخورد و مصالحه، بار آخر که با کمک بعضی پهلوانان شیرازی که از شاه ابواسحاق ناراضی بودند (چون وی به شیرازیان وثوق نداشت و نزدیکان خویش را از میان اصفهانیان و دیگران انتخاب می‌کرد) محاصره شیراز را شکست و ابواسحاق نیز فرار نمود. پس از چندی نیز مبارزالدین بر وی دست یافت و او را گردن زد و خود حاکم شیراز و فرمانروای یزد و کرمان و بعضی نواحی خلیج فارس گردید. وی جوانی خویش را در فسق و عشرت‌طلبی گذرانده بود، اما پس از آن بنای بر زهد فروشی و تعصب و تلخی گذاشت.[2]رفتارهای مبارزالدین در نهایت بدان انجامید که فرزندش شاه شجاع کودتا نموده و پدر تندخو را دستگیر و نابینا کرده و خود به جای او به سلطنت نشیند. وی نه تنها سخت کیشی و سخت کُشی و سخت کوشی پدر را نداشت، بلکه کاملاً شادخوار و عشرت‌طلب بود. او از اهل فضل و فرهنگ بود و مانند حافظ، حافظِ قرآن بوده و کشاف زمخشری را تحریر و تقریر می‌نمود و با حافظ مشاعراتی نیز داشت. به همین جهت، حافظ با او گرم گرفت و احترام متقابلی بینشان پدید آمد. شاه شجاع، شعر و هنر حافظ را مهم تلقی می‌نمود و حافظ نیز با طراز زرکش شعر خویش، سلطنت او را آذین می‌بست. بیشترین تأثیر در زندگی هنری حافظ را شاه ابواسحاق و سپس شاه شجاع داشتند که در آن حافظ در امن و آسایش و احترام به سر می‌برد.[3]اندیشه‌های سیاسی حافظبه‌طور کلی؛ اندیشه سیاسی- اجتماعی حافظ را می‌توان از واکنش‌های وی نسبت به حقایق تاریخی (یعنی: 1. آشوب زمانه، 2. ارباب بی‌مروّت دنیا، 3. بی‌اعتباری دنیا و ناامنی کار جهان) استنباط نمود. واکنش‌های وی را در یک تقسیم‌بندی می‌توان در دو دسته کلی جای داد:الف. انعطاف در برابر حاکمیتاین نوع واکنش حافظ در قالب سه‌گونه رفتار بروز و ظهور می‌یابد:1. تسلیم در برابر قضا و قدر الهی:در کوی نیک نامی ما را گذر ندادندگر تو نمی پسندی تغییر کن قضا راحافظ به خود نپوشید این خرقه می آلودای شیخ پاک دامن معذور دار مارا2. مدح و ثنا:ای شهنشاه بلند اختر خدا را همتیتا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما3. تقاضای صله و وظیفه:بدین شعر تر شیرین ز شاهنشه عجب دارمکه سرتاپای حافظ را چرا در زر نمی‌گیرددر جایی دیگر نیز آورده است:ذکر خیر طلب می‌کنی! سخن این استکه در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار4. تأیید زمانه:بر آستانه تسلیم سر بِنِه حافظکه گر ستیزه کنی روزگار بستیزدالبته ممکن است - و چه بسا واقعیت نیز همین باشد - که حافظ در اشعار خود از نوعی ایهام استفاده کرده و در قالب مدح و ثنا و درخواست صله و ...، به معنویاتی پرداخته است که اهل هنر آن‌را درمی‌یابند.ب. انتقاد و مبارزه منفیاین نوع از واکنش حافظ نیز در قالب‌های متعددی بروز و ظهور یافته است که به برخی از آنها اشاره می‌نماییم:1. انزواگرایی و قناعت پیشگی:ببُر ز خلق وز عنقا قیاس کار بگیرکه صیت گوشه نشینان زقاف تا قافست2. پناه بردن به خوشی درونی و عشق الهی:هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستیکین کیمیای هستی قارون کند گدا را6. انتقاد از زمانه:ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بریمبا پادشه بگوی که روزی مقدّرستو نیز گفته است:باده با محتسب شهر منوشی زنهاربخورد باده­ات و سنگ به جام اندازد[4]بنابراین، باید گفت حافظ در جایگاهی نبوده و این موقعیت را نداشته که مانند یک سیاست‌مدار حرفه‌ای رفتار کند، اما مانند هر فرد اندیشمند با هوشی، رفتار سیاسی متناسب با شرایط فردی و اجتماعی را دنبال می‌کرده است. .

اسلام کوئست

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/23



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image