تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
منابع روایی شیعه، حدیثی نقل کردهاند که چون سخن از لوحی در آن وجود داشت؛ بدان حدیث لوح میگویند. مرحوم کلینی، سند این روایت را اینگونه ذکر میکند: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى (بزرگ اصحاب شیعه در زمان خود بوده و ثقه است[1]) از مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ (ثقه است[2]) از عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ(ثقه است[3]) از حَسَنِ بْنِ ظَرِیفٍ (ثقه است[4]) و عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ (ثقه است[5]) و هر دوی آنها از صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ (برخی او را ثقه دانستهاند؛[6] برخی در مورد او تردید کردهاند[7] و تنها ابن غضائری او را تضعیف کرده[8] که البته دیگران خود ابن غضائری را تضعیف کردهاند) از بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ (او را ضعیف دانستهاند[9]) از عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ (او را ضعیف دانستهاند[10]) از أَبِی بَصِیرٍ(ثقه است[11]) از امام صادق(ع).[12]البته در برخی منابع دیگر سلسله سند دیگری برای این روایت ذکر شده که البته در عموم آنها به این دو راوی: «بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ از عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِم» ختم میشود[13] که نظر اهل رجال در مورد آنان گذشت.در هر صورت تعداد منابعی که این روایت را نقل کردهاند، بسیار بوده و میتوان روایت را از این جهت مشهور دانست.متن روایت یاد شده از این قرار است:امام صادق(ع) میفرماید: پدرم به جابر بن عبد اللَّه انصارى فرمود: «من با تو کارى دارم، چه زمانی میتوانم، تو را تنها ببینم و از تو سؤال کنم؟»جابر گفت: هر وقت شما بخواهى!پس روزى با او در خلوت نشستند و به او فرمود:« درباره لوحى که آنرا در دست مادرم فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) دیدهاى و آنچه مادرم به تو فرمود که در آن لوح نوشته بود، به من خبر ده».جابر گفت: خدا را گواه میگیرم که من در زمان حیات رسول خدا(ص) خدمت مادرت فاطمه(س) رفتم و به او در مورد ولادت حسین(ع) تبریک گفتم، در دستش لوح سبزى دیدم که گمان کردم از زمرّد است و مکتوبى سفید در آن دیدم که چون رنگ خورشید (درخشان) بود.به ایشان عرض کردم: دختر پیامبر! پدر و مادرم قربانت، این لوح چیست؟فرمود: «لوحى است که خدا آنرا به رسولش(ص) اهدا فرموده، اسم پدرم، شوهرم، دو پسرم و اسم اوصیاء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آنرا به عنوان مژدگانى به من عطا فرموده است».جابر گوید: سپس مادرت فاطمه(س) آنرا به من داد. من آنرا خواندم و رونویسى کردم.پدرم (امام باقر) به او گفتند: «اى جابر! آنرا بر من عرضه میدارى؟»گفت: آرى.آنگاه پدرم همراه جابر به منزل او رفت، جابر ورق صحیفهاى بیرون آورد. پدرم فرمود: «اى جابر، تو در نوشتهات نگاه کن تا من برایت بخوانم»جابر در نسخه خود نگریست و پدرم قرائت کردند، حتى حرفى با حرفى اختلاف نداشت.آنگاه جابر گفت: خدا را گواه میگیرم که اینگونه در آن لوح نوشته دیدم:«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. این نامه از جانب خداوند عزیز حکیم است براى محمد پیغمبر او، و نور و سفیر و دربان (واسطه میان خالق و مخلوق) و دلیل او، که روح الامین (جبرئیل) از نزد پروردگار جهان بر او نازل شود. اى محمد! اسماء مرا بزرگ شمار و نعمتهاى مرا سپاس گزار و الطاف مرا انکار مدار. همانا منم خدایى که جز من شایسته پرستشى نیست، منم شکننده جباران و کمک کننده به مظلومان و جزا دهنده روز رستاخیز، همانا منم خدایى که جز من شایسته پرستشى نیست، هر کس جز فضل مرا امیدوار باشد [با اینکه خود را مستحق ثواب من داند] و از غیر عدالت من بترسد، [با اینکه کیفر مرا ستم انگارد] او را عذابى کنم که هیچیک از جهانیان را نکرده باشم، پس تنها مرا پرستش کن و تنها بر من توکل نما. من هیچ پیامبرى را مبعوث نساختم که دورانش کامل شود و مدتش تمام گردد، جز اینکه براى او وصى و جانشینى مقرر کردم. و من تو را بر پیامبران برترى دادم و وصى تو را بر اوصیاء دیگر، و ترا به دو شیرزاده و دو نوهات حسن و حسین گرامى داشتم، و حسن را بعد از سپرى شدن روزگار پدرش، کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانهدار وحى خود ساختم و او را به شهادت گرامى داشتم و پایان کارش را به سعادت رسانیدم، او برترین شهداست و مقامش از همه آنها عالیتر است. کلمه تامه (معارف و حجج) خود را همراه او و حجت رساى خود را نزد او قرار دادم، به سبب عترت او پاداش و کیفر دهم. نخستین عترت او علی، سرور عابدان و زینت اولیاء گذشته من است. و پسر او که مانند جد محمود خود محمد است، او شکافنده علم من و کانون حکمت من است و جعفر است که شکّ کنندگان درباره او هلاک میشوند، هر کس او را نپذیرد مرا نپذیرفته، سخن و وعده پابرجاى من است که: مقام جعفر را گرامى دارم و او را نسبت به پیروان و یاران و دوستانش مسرور سازم. پس از او موسى است که در زمان او آشوبى سخت و گیجکننده فرا گیرد؛ زیرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجت من پنهان نشود و همانا اولیاء من با جامى سرشار سیر آب شوند. هر کس یکى از آنها را انکار کند، نعمت مرا انکار کرده و آنکس یک آیه از کتاب مرا تغییر دهد، بر من دروغ بسته است. پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزیدهام موسى، واى بر دروغبندان و منکرین على و دوست و یاور من و کسى که بارهاى سنگین نبوت را به دوش او گذارم و به وسیله انجام دادن آنها امتحانش کنم او را مردى پلید و گردنکش میکشد و در شهرى که بنده صالح (ذو القرنین[14]) آنرا ساخته است، نزدیک بدترین مخلوقم به خاک سپرده میشود، فرمان و وعده من ثابت شده که: او را به وجود پسرش و جانشین و وارث علمش محمد مسرور سازم، او کانون علم من و محل راز من و حجت من بر خلقم میباشد، هر بندهاى به او ایمان آورد، بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را نسبت به هفتاد تن از خاندانش که همگى سزاوار دوزخ باشند بپذیرم و عاقبت کار پسرش على را که دوست و یاور من و گواه در میان مخلوق من و امین وحى من است به سعادت رسانم. از او بهوجود آورم دعوتکننده بهسوى راهم و خزانهدار علمم حسن را و این رشته را به وجود پسر او «م ح م د» که رحمت براى جهانیان است کامل کنم، او کمال موسى و رونق عیسى و صبر ایوب دارد. در زمان (غیبت) او دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهاى آنها را براى یک دیگر هدیه فرستند، چنانکه سرهاى ترک و دیلم (کفار) را به هدیه فرستند، ایشان را بکشند و بسوزانند و آنها ترسان و بیمناک و هراسان باشند، زمین از خونشان رنگین گردد و ناله و واویلا در میان زنانشان بلند شود، آنها دوستان حقیقى منند. بهوسیله آنها هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و از برکت آنها شبهات و مصیبات و زنجیرها را بردارم، درودها و رحمت پروردگارشان بر آنها باد، و تنها ایشانند، هدایتشدگان.عبد الرحمن بن سالم گوید: ابو بصیر گفت: اگر در دوران عمرت جز این حدیث نشنیده باشى، ترا کفایت کند، پس آن را از نااهلش پنهان دار». .
اسلام کوئست
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.