نظر اهل‌ سنت درباره وحی /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

نظر اهل سنت (اشاعره یا معتزله ) در خصوص وحی چیست؟


عقیدة اشاعره اشاعره کلام را قدیم و قائم به ذات خدای متعال می‌دانند. ابوالحسن اشعری می‌گوید: «خدای متعال متکلم به کلام، و کلام او قدیم است. زیرا پادشاه است و بر مردم حکومت می‌کند، و حاکم نسبت به مردم امر و نهی دارد. پس او آمر و ناهی است. پس یا آمر است به امر قدیم، یا به امر حادث. اگر حادث باشد یا آن را در ذات خودش احداث کرده، یا در محل دیگری، یا بدون محل. احداث آن در ذات خودش محال است، زیرا موجب این می‌شود که ذات خدا محل حوادث واقع شود، و این امری است محال. و همچنین محال است که کلام را در محل دیگری احداث کند، زیرا باعث می‌شود که محل، متصف به کلام و متکلم نامیده شود. و همچنین محال است که کلام را در غیر محل احداث کند، زیرا امری است غیر معقول. بنابراین، کلام خدا باید قدیم و قائم به او و صفت او باشد.» (المل و النحل، ج1،ص95). ابوالحسن اشعری بعد از آن می‌گوید: «کلام خدا یک چیز بیش نیست، که با عبارات مختلف، امر و نهی و خبر و استخبار و وعد و وعید نامیده می‌شود، در صورتی که یک حقیقت بیش نیست. عبارات و الفاظی که به زبان ملائکه به سوی پیامبران نازل شده دلالت ها و نشانه های کلام ازلی هستند، نه خود کلام او. دلالت، مخلوق و حادث است ولی مدلول، قدیم و ازلی می‌باشد. فرق بین قرائت و امر قرائت شده، و تلاوت و امر تلاوت شده مثل فرق بین ذِکر است و مذکور. ذکر حادث است ولی مذکور قدیم.» (الملل و النحل، ج1، ص96) شهرستانی بعد از نقل مطالب مذکور، کلام را بنابر عقیدة اشعری تعریف کرده می‌گوید: «کلام نزد اشعری معنایی است قائم به نفس متکلم، غیر از عبارات و الفاظ. و عبارت نشانه‌ای است از کلام انسان. بنابراین، متکلم کسی است که کلام قائم به اوست، برخلاف معتزله که متکلم را کسی می‌دانند که کلام از او صادر می‌شود. بنابر عقیدة اشعری، اطلاق کلام بر عبارت یا از باب مجاز است یا اشتراکِ لفظی.» (الملل و النحل،ج1، ص96) بنابراین، اشاعره کلام ملفوظ و عبارات را تدریجی الحصول و حادث می‌دانند که نمی‌تواند قائم به ذات خدا و کلام واقعی او باشد، بلکه کلام واقعی او را عبارت می‌دانند از مفاهیم و معانی کلمات ملفوظ که قدیم و قائم به ذات خدای متعال است. در توضیح و توجیه کلام نفسی چنین می‌گویند: «متکلم قبل از تکلم و در حین آن، معانی و مفاهیم کلماتی را که بعداً می‌خواهد ادا کند در ذهن خود دارد، و کلام ملفوظ از وجود آنها حکایت می‌کند. متکلم با اظهار کلمات ملفوظ از معانی ذهنی خود خبر می‌دهد و آنها را به شنوندگان القاء می‌کند. وجود این معانی و مفاهیم را در ذهن گوینده، کلام نفسی نامیده‌اند... . گفته‌اند: کلام نفسی یک حقیقت بیش نیست که به زبان‌های مختلف از آن حکایت می‌شود، بلکه کتابت و اشاره هم می‌تواند از ان حاکی باشد. گفته‌اند: کلام نفسی علم نیست، زیرا گاهی انسان از چیزی خبر می‌دهد که علم به آن ندارد. بلکه گاهی از چیزی خبر می‌دهد که علم به خلاف آن دارد. کلام نفسی اراده نیست. زیرا گاهی انسان به چیزی امر می‌کند که قصد تحقق آن را ندارد بلکه هدف امتحان کردن شخص مأمور است. بنابراین، کلام نفسی از سنخ علم و اراده و کراهت نیست، بلکه چیز واحد دیگری است که با تعلق به موضوع به صورت خبر و امر و نهی و استفهام و نداء تقسیم می‌شود. گفته‌اند: «حقیقت کلام همین کلام نفسی است، قدیم و قائم به ذات خداوند متعال می‌باشد. و به همین جهت متکلم نامیده می‌شود.» (شرح المواقف، ج8، ص93؛ شوارق الالهام، ص555 و 414؛ لمعات الالهیه، ص 441؛ کشف المراد، ص224.) ولی معتزله و امامیه کلام نفسی را امری سخیف و غیر عقلایی دانسته در رد آن می‌گویند: «اولاً کلام حقیقی در نظر عرفِ مردم، همین اصوات و حروف ملفوظ است که به وسیلة متکلم در هوا ایجاد می‌شود، نه معانی و مفاهیم آنها. و برای اثبات چنین امر مهمی تمسک کردن به قول یک شاعر، کار عالمانه‌ای نیست. و ثانیاً وجود معانی و مفاهیم کلمات را در ذهن متکلم می‌پذیریم ولی آنها جز علوم تصوری و تصدیقی چیزی نیستند. متکلم در حال سخن گفتن کلمات و معانی آنها را تصور می‌کند و بر طبق آنها سخن می‌گوید. تصور مفاهیم گاهی همراه با تصدیق نیز هست و گاهی نیست. در موردی که بر خلاف عقیدة خود از چیزی خبر می‌دهد کلمات و مفاهیم را تصور نموده ولی تصدیق ندارد. در مورد امر آزمایشی نیز تصور کلمات و معانی آنها و ارادة اداء کلمات متحقق است، گر چه ارادة جدّی به تحقق فعل مأمور به ندارد. کوتاه سخن این که جز علم تصوری و تصدیقی و جز اراده چیزی به نام کلام نفسی نداریم.» (صراط الحق، ج1، ص298؛ لمعات الالهیه، ص441.) علامه در نفی کلام نفسی می‌نویسد: «سخن غیرمعقولی است، زیرا ثبوت معنایی که نه امر باشد نه نهی، نه خبر، نه استخبار، و قدیم باشد امری است غیر قابل تصور، در حالی که تصدیق بر تصور توقف دارد.» (کشف المراد، ص225.)عقیدة امامیه و معتزله امامیه و معتزله بعد از ابطال عقیدة اشاعره، قائل به حدوث کلام خدا شده‌اند و می‌گویند: کلام خدا مانند کلام انسان، عبارت است از حروف و اصواتی که بر معانی مخصوص دلالت دارد و در لوح محفوظ یا قلب جبرئیل یا در هوا یا جای دیگر به وجود می‌آید. با این تفاوت که انسان در ایجاد کلام نیاز به زبان و دهان و مخارج حروف دارد ولی خدای متعال چنین نیازی را ندارد. بنابراین، کلام، وجود تدریجی و ترتبی دارد و حادث است. بر هوا یا مکان دیگر عارض می‌شود، نه بر ذات خدای متعال، متکلم بودن خدا بدین معناست که «صدر عنه الکلام»، نه به معنای «قام به الکلام». به عبارت دیگر، کلام از متکلم، قیام صدوری دارد مانند ضارب و قاتل نه قیام حلولی مانند عالم و قادر و اسود و ابیض.بنابراین، تکلم یعنی ایجاد اصوات و حروف صفت خداست، نه کلام که معلول اوست.گفته‌اند: خداوند متعال اصوات و حروف معنادار را به صورت خبر یا امر یا نهی یا استفهام در لوح محفوظ یا قلب جبرئیل یا بر قلب پیغمبر یا هوا یا یکی از اشیاء مانند شجره حضرت موسی ایجاد می‌کند و بدین وسیله پیام خود را می‌رساند. بنابراین، کلام خدا از صفات فعل و حادث است، مانند: خلق، رزق، احیاء اماته. (صراط‌الحق، ج1، ص312؛ لمعات‌الالهیه، ص441و444؛ شوارق‌الالهام، ص555؛ کشف‌المراد، ص224و170)مقداد‌بن‌عبدالله سیوری می‌نویسد: «معنای تکلم خدا این نیست که مانند انسان با جوارح مخصوص سخن بگوید، زیرا خدا جسم نیست تا نیاز به جوارح داشته باشد، بلکه تکلم خدا بدین گونه است که حروف و اصوات را در جایی ایجاد می‌کند.» (الاعتقاد فی شرح واجب‌الاعتقاد، ص68)علامه حلّی و فاضل مقداد نیز کلام خدا را اصوات و حروف می‌دانند. (باب حادیعشر، ص28)مرحوم مفید در جواب این سوال که: «کلام خدا با حضرت موسی علیه‌السلام‌ چگونه بود؟ با این که لازمه سخن گفتن این است که کیفیتی بر متکلم عارض شود؟»گفت: «تکلم خدای متعال با حضرت موسی علیه‌السلام بدین گونه بود که کلامی را در درخت یا هوا ایجاد کرد که به گوش موسی رسید. کلام نیاز ندارد که کیفیتی بر متکلم عارض شود بلکه محتاج محلی است که بر آن قائم باشد، خواه کیفیتی بر متکلم عارض بشود، یا نه». (مصنفات شیخ مفید، ج6، المسائل‌العکبریه، ص43)مرحوم مفید در جای دیگر می‌گوید: «خدا متکلم است ولی نه به وسیله جوارح، بلکه بدین معنا که حروف و اصواتی را که دلالت بر معنای دارند، در جسمی از اجسام ایجاد می‌کند، همان گونه که در حال خطاب به موسی علیه‌السلام، در درخت انجام داد». (مصنفات شیخ مفید، ج10، ص27، النکت الاعتقادیه)چنان که ملاحظه می‌فرمایید معتزله و امامیه کلام خدا را عبارت از اصوات و حروف معنادار می‌دانند که خدای متعال آنها را در هوا یا اشیاء دیگر ایجاد می‌کند و بدین وسیله مقاصد خود را به پیامبر تفهیم می‌نماید. کلام خدا وجود تدریجی دارد و در زمان حادث می‌شود. و تکلم خدا را به معنای ایجاد اصوات و حروف می‌دانند. منشأ کلام خدا را قدرت و اراده او می‌دانند، بدون این که نیازی به زبان و دهان داشته باشد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image