معرفت نفس واخلاط چهارگانه /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

در مباحث معرفت نفس، گاهی بحث بر سر اخلاط چهارگانه جسمانی(بلغم، سودا، صفرا، خون) است که توضیحات پایان مقاله پاسخ گوی شماست ولی گاهی از نفس به عنوان نفیس ترین بخش وجودی انسان یاد می شود که همان روح یا جان یا به تعبیری دل است. اخلاط چهارگانه فوق هیچ اثری بر نفس انسان به این معنا ندارند و اگر هم داشته باشند اثر بسیار کمی دارد.


در مباحث معرفت نفس، گاهی بحث بر سر اخلاط چهارگانه جسمانی(بلغم، سودا، صفرا، خون) است که توضیحات پایان مقاله پاسخ گوی شماست ولی گاهی از نفس به عنوان نفیس ترین بخش وجودی انسان یاد می شود که همان روح یا جان یا به تعبیری دل است. اخلاط چهارگانه فوق هیچ اثری بر نفس انسان به این معنا ندارند و اگر هم داشته باشند اثر بسیار کمی دارد. آنچه که نفس انسان را حالت تعادل می بخشد و مزاج نفسانی انسان را معتدل می کند، ایجاد تعادل بین چهار قوه اصلی نفس یعنی شهوت، غضب، وهم یا خیال و عقل است که بحث مفصلی نیاز دارد و برای بررسی آن می توانید به کتاب شرح جنود عقل و جهل تألیف حضرت امام خمینی(ره) مراجعه نمایید.و اما اخلاط چهارگانه:بر اساس اصول علوم قدیم 1ـ اجزاء تشکیل دهنده جهان در تحت نظم آهنگ خاصی هستند و قوانین مشخص و ثابتی بر آنها حکم فرما می باشد.2ـ جهان دریک مجموعه واحد و محدود و منظم قرار دارد.3ـ یک جسم هر قدر که به مبدأ تولید وجود خود (مبدأ نور) نزدیک گردد دارای حرارت بیشتری خواهد شد و این حرارت از حرکت به وجود آمده و مبدأ وجود جسم حرکت می باشد. دراثر حرارت به دلیل ایجاد انبساط و گستردگی و در نتیجه یک جسم هر چقدر به مبدأ نزدیک تر باشد منبسط تر و گرم تر خواهد بود و بالعکس 4ـ عالم دنیا (عالم زمین) پایین ترین مرتبه وجود می باشد که سردترین و خشک ترین می باشد و دراین عالم اجسام قابل تجزیه و تکثیر می باشند. 5- اساس ساختمان جهان بر اساس چهار صفت می باشد که این صفات چهارگانه دو به دو متضاد یکدیگرند: الف) حرارت ب) برودت ج) رطوبت د) یبوست6ـ ازمخلوط دوبه دو صفات چهارگانه طبایع اجسام و عناصر به وجود می آید که بدین قراراست: الف ) سرد و خشک ب) سرد و تر ج) گرم وتر د) گرم وخشک7- موجودات از لحاظ شباهت ظاهری به طریق زیر دسته بندی می گردد: جامدات که نماینده آنها زمین (خاک) است. مایعات که نماینده آنها آب است. گاز یا بخارات که نماینده آنها هوا است. نیروها که نماینده آنها آتش و نور است. خاک: جسمی است ساده و دارای سنگینی مطلق که در مرکز سایر عناصر قرارگرفته است. این جسم ثابت و ساکن است اما به لحاظ سرشت طبیعی خود، به سوی مرکز خویش گرایش دارد.آب: جسمی است ساده و روان و دارای سنگینی زیاد. موضع طبیعی آن طوری است که خاک را در بر می گیرد و همواره به سوی مرکز آن در حرکت است.هوا: جسمی است ساده و دارای سبکی زیاد. بالاتر از آب و پائین تر از آتش واقع است و همواره به هر سوی در حرکت است.آتش: جسمی است ساده و روشن ودارای سبکی مطلق. بالاترازهمه عناصردیگرقراردارد و همواره در جهت عکس مرکز خود حرکت می کند.بر اساس وزن می توان گفت که آتش سبک مطلق، هوا سبک زیاد، آب سنگین زیاد وخاک سنگین مطلق است.8- درسلسله موجودات هرچه از طرف جامدات به طرف گاز و نور پیش برویم هم وزن ملکولی وهم درجه تکاشف آنها کمتر می گردد.جامدات وخاک، فشرده ترین، کثیف ترین و پایین ترین موجودات و آتش ونورگسترده ترین، لطیف ترین و عالی ترین موجودات هستند. ازلحاظ خواص اشیاء فوق با توجه به خاصیت طبایع می توان گفت: « آتش » دارای صفت گرمی و خشکی می باشند. « هوا » دارای صفت گرمی و تری می باشد.« آب » دارای صفت سردی و تری می باشد.« خاک » دارای صفت سردی و خشکی می باشد. 9- مقصود از ارکان همان عناصر چهارگانه می باشد یعنی آتش، هوا، آب و خاک10- مقصود از اخلاط که جمع خلط است، جسم تر و سیالی است که از استحاله و دگرگونی خوراک ها در بدن انسان به وجود می آید و در بدن در گردش می باشد به آن صفرا یا زرداب و دم یا خون و بلغم یا خون سفید و سودا یا زردآب سوخته نامند. فلاسفه و پزشکان طب قدیم معتقدند که چون بشر از مایع نطفه دار بوجود آمده است، به همین علت عصاره ها و طبایع، عناصر اصلی تشکیل دهنده بدن هستند.یعنی اینکه تن موجودات زنده و از جمله انسان نیز از چهار عنصر که به اخلاط چهارگانه معروفند تشکیل شده است.بقراط و پزشکان پس از او که پیرو مکتب وی بوده اند، هم فیزیولوژی کلی خود را بر اساس نظریه اخلاط چهار گانه استوار کرده اند. آنان معتقد بوده اند که بدن آدمی و جانداران دیگر مشتمل بر مایعات مختلفی است که زندگی بدان وابسته است و در زندگی اهمیت فراوان دارند.به عقیده جرجانی خلط رطوبتی است که درون بدن مردم روان و جایگاه طبیعی آن رگها و اندام هایی است که میان تهی باشد مانند معده، جگر، طحال و کیسه صفرا و این خلط از غذا ناشی می شود.11- اخلاط چهارگانه عبارتند از:الف) سودا:ماده ای است سیاه رنگ که در جگر تولید می شود و جایگاه اصلی آن طحال است.طبع آن مانند خاک سرد و خشک و مزه آن گس متمایل به تلخی است. سودا طبیعی همان رسوباتی است که در خون ایجاد می گردد و تیرگی خون از آن است. مزه آن بین شیرین و گس و متمایل به تلخ است.سودای طبیعی بعد از تراوش از جگر دو قسمت می شود، قسمتی که همراه خون است وجود آن باعث در خون باعث نیرومندی و استحکام آن می شود و نیز سبب تغذیه استخوان ها می شودقسمت دیگر سودای طبیعی از خون خارج می شود و به طحال می رود و سبب تقویت دهانه معده می شود و نیز دهانه معده را بوسیله ترشی خود تحریک می کند و سبب آگاهی انسان از گرسنگی و تحریک اشتها می شود.ب) بلغم:مایعی است که در معده تولید می شود و در بدن جایگاه خاصی ندارد و در تمام سطح بدن همراه با خون در جریان است. بلغم طبیعی در روند طبیعی خویش به خون تبدیل می شود. در واقع بلغم خون خامی است که در صورت پخته شدن به خون تبدیل میشود.مزه این نوع بلغم شیرین است و طبع آن سرد و تر است. وجود بلغم برای اندامهای بلغمی مانند مغز و اندام های پر حرکت مانند مفاصل ضروری است زیرا وقتی اندام های بدن از جذب مواد غذائی محروم می گردند، به وسیله حرارتی که بلغم ایجاد می کند نیرو می گیرند.ج) خونخون مایعی است سرخ رنگ، گرم و مرطوب و جایگاه آن در کبد است و از طریق رگها در سطح بدن پخش می شود و عامل رسیدن غذا به اندام ها است.از این نظر خون برترین و مفیدترین اخلاط در بدن است. خون طبیعی خونی است سرخ رنگ، بسیار شیرین، دارای طبیعتی گرم و تر و عاری از بوی بد. خونی که از جگر خارج می شود و به قلب برده می شود بدلیل آنکه حامل مواد غذائی و سودا و صفرا و بلغم است، غلظتش زیاد است. این خون در فاصله جگر تا قلب، آب اضافی و مقداری از سودا و صفرا و بلغم خویش را از دست داده و سرختر و روشن تر و روانتر از خون قبل می شود. د) صفرا:مایعی زرد رنگ، تلخ و دارای طبع گرم و خشک است. این خلط درجگر تولید میشود و جایگاه آن در کیسه صفرا است. صفرای طبیعی که همان کف خون است، رنگش مانند خون سرخ است.صفرا مانند خون برای اندام های بدن لازم و ضروری است. صفرا به خون لطافت می بخشد و عبور آن را از مویرگها و مجاری باریک امکان پذیر میسازد. همچنین شش اندامی است که نیازش به صفرا بیش از اندام های دیگر است زیرا صفرای طبیعی خون، کمک کننده خوبی در عمل دم و بازدم است. صفرا سبب شستن روده ها از بلغم می شود(ضد بلغم) و نیز باعث تحریک ماهیچه های مقعد در انتهای دستگاه گوارش می شود و در نتیجه سبب احساس رفع قضای حاجت به انسان دست می دهد.12- طبق نظر رازی اگر مقداری از خون را در ظرفی شیشه ای بریزیم و آن را مدتی به حال خود واگذاریم، خواهیم دید که مایع مورد آزمایش به چهارطبقه تقسیم می شود:الف) طبقه زیرین که دارای رنگی سیاه و چون دُرد در کف ظرف ته نشین می شود، سودا است که از فیبرین خون لخته شده و گلبول های قرمز رسوب یافته تشکیل شده است. ب) طبقه دوم که رنگ آن روشن تر از طبقه زیرین است و حالتی شبیه به سفیده تخم مرغ دارد، بلغم است که از گلبول های سفید و پلاکت ها تشکیل می شود.ج) طبقه سوم که بعلت وجود هموگلوبین، دارای رنگی قرمز خواهد بود و خونابه را تشکیل می دهد، خون ( دَم ) است.د) طبقه روئین که کف مانند است و دارای رنگی زرد می باشد، صفرا است.13- با توجه به طبقات چهارگانه اخلاط و مقایسه آن با طبقات عناصرچهارگانه، خواهیم دید که مشابهت نزدیکی در آنها وجود دارد. جالینوس بر اساس جایگاه خاص اخلاط چهارگانه در خون و شباهت آن با جایگاه عناصر چهارگانه در طبیعت، هر یک از اخلاط را با یکی از عناصر شبیه دانسته است و در حقیقت این نظر مشترک همه دانشمندان طب قدیم بوده است و اساس طب قدیم بر پایه آن استوار است. خلط عنصر صفت وزنصفرا = آتش = گرم و خشک = سبک مطلقخون = هوا = گرم و تر = سبک زیادبلغم = آب = سرد و تر = سنگین زیاد سودا = خاک = سرد و خشک = سنگین مطلقدراصطلاح طب قدیم این خصوصیات را امزجه و خصوصیت هر خلط را مزاج گفته اند که مهمترین اصل طب قدیم را تشکیل می دهد.مقصود از مزاج، ترکیب و امتزاج عناصر می باشد که قابل تفکیک نمی باشد و کیفیت جدیدی به وجود می آورد. باید دانست که هر فردی دارای مزاجی است مربوط به خود که با مزاجهای دیگر افراد متفاوت است. دانشمندان طب گیاهی معتقدندهمانطوریکه افراد بشر از حیث شکل، اندام، قد، وزن و صورت ظاهری تفاوت دارند از حیث وضعیت بدنی نیز مختلف اند و این اختلاف به علت موادی است که بدن آنها را می سازد، ورود روزانه اجزاء و مواد مختلف به بدن باعث به وجود آمدن مزاج می شود.لذا میتوان گفت که مزاج حالت فعالیت کل بدن یا اجزای بدن است. به عبارت دیگر حالت و وضع بدنی هر فرد را مزاج گویند. مزاج ها دو دسته هستند: الف) مزاج های مفرد که دو تای آنها در طبیعت با هم برابر هستند ولی سومی از چهارمی قوی تر می باشد. مثلاً اگر گرمی و سردی مساوی باشد و خشکی بر تری غلبه نماید، گویند مزاج خشک است.تعداد مزاج های مفرد چهار تا می باشد: گرم، سرد، خشک و مرطوب. گرمی را به علت وجود انرژیسردی را به علت تفرق و ضعفخشکی را به علت افزایش املاح در بدنرطوبت را به علت جمع شدن مایعات در سلولهای بدن می دانند. ب) دسته دوم مزاج های مرکب می باشند که دو صفت به صورت غالب می باشند و دو صفت مغلوب و در نتیجه چهار مزاج مرکب باشد: گرم و خشک، گرم و تر، سرد و تر، سرد و خشک.درکل نه نوع مزاج خواهیم داشت، چهارتا مفرد و چهار تا مرکب و یکی معتدل می باشد. علائم زیادی اخلاط چهارگانه 1. غلبه خون(دم) : سنگینی سر،سرخی رخسار وزبان،جستن رگهای جهنده سر، سرخی رخسار و زبان،کاهلی در اعضاء(کسالت)میل به خواب،خواب زیاد(پربازده)سنگینی خواب صبحگاهی،خمیازه ،وزوزدرگوش ،نبض مکرر،رنگهای سرخ در خواب ،دمل و جوش دربدن،خونریزی بن دندانها،سرخی ادرار ،خفقان،سرعت رشدموها زیاد، سیاهی غلیظ و ماندگار مو ،بزاق عادی ورطوبت و تعریق زیاد،بزگی اندام دست وپا،حرکات بدن چست و چالاک است ،ناسازگار باغذاهای گرم شیرینی،وضعیت چشم معمولی(از نظر پف و گودی زیرچشم) ، پرانرژی ، آلرژی بهاره،شیوع سنی تا بیست سال ،میل جنسی زیاد و توانمند.غلبه صفرا: زرد شدن پوست و زبان و چشمها،تلخ شدن دهان،خشک شدن زبان،تشنگی مفرط،بی اشتهایی،بارداروسیاه شدن زبان،فرورفتگی زیرچشمها،لاغری،سوزش سردل،تهوع،زردی ادرار،تندی نبض درد پهلو، گزگزبدن،کاهش قوای بدن(جسمی وجنسی)،بیخوابی،تخیل رویاهای زردرنگ،سرعت رشد موها معمولی،سفید شدن معمولی موی صاف، دیرمریض شدن،ناسازگاری با محیط های گرم،پوست گرم وخشک،لاغری اندامها،سرعت حرکات بدن معمولی،کم خواب(پربازده)،میل به ترشی،جدی، پشتکار زیاد،مدیرومنظم،عصبانیت زیادو پرخاشگری،خشمگین،بدترشدن حال فرد درتابستان ودرسالهای جوانی، شیوع سنی 20تا40سال،میل جنسی متعادل وتوان عادی در جماع،راه رفتن بی اراده،پهن بودن قفسه سینه،باریکی کمر،درازبودن قد.3. غلبه بلغم: سفیدی و نرمی پوست بدن،سردی ورطوبت پوست،زود سفیدشدن ریش ومو،عدم تشنگی،شوری دهان،آروغ ترش،نفخ معده،ترش کردن،کندی حواس ومنگی،کندی حرکات(تنبلی)،رقیق شدن آب بینی،سفیدی ادرار ،تکرر ادرار،لکنت زبان،خواب زیادکم بازده،رویای آب وبرف وباران،تخیل اشیای سفید،دردهای استخوانی ، ناسازگار با غذاهای سرد،چشم سفیدباپف زیرچشم،بی قیدی،فراموشی،اختلال حافظه،بدحال در زمستان،نبض ضعیف ،نازک،کند ومبهم،میل جنسی ضعیف وناتوان،زودبیمارشدن،سرعت رشدموها کم است،خالهای سفید و گوشتی ،شیوع سنی 60سال به بالا،ترسو.4. غلبه سودا: تیرگی پوست بدن،خال سیاه ولکه های تیره (بهق)سرعت کم نمومو،زبان بدون نشانه ای خاص وگاهی تیره،بزاق معمولی،دهان ترش یابی مزه(صبحگاهی) ،زودبیمارشدن، رنگ ادرارعادی گاهی مایل به سیاه،پوست سردوخشک،لاغری قفسه سینه وعضلات، خواب معمولی ولی آشفته توأم باکابوس،اشتهای کاذب ، سیری زودرس،دودلی وترس ازمرگ ، بی حوصلگی وافسردگی،اندیشه های بد(شکاکیت و وسواس)، فکر و خیال فراوان ،غصه و خودخوری ،زودرنجی،بیزاری ازسروصدا،اضطراب،خفگی،بی قراری،مردم گریزی،رویای سیاهی در خواب،گوشه گیری وتنهایی،شیوع سنی40تا60سال ترسو،میل جنسی زیادوتوان کم. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image