عشره مبشره-حدیث عشره مبشره /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

در مورد عشره مبشره بیشتر می خوام بدونم، اسامی آنها را قید کنید؟


در مسند احمدبن حنبل آمده است: عن عبدالرحمن بن حمید عن ابیه عن عبدالرحمن بن عوف، ان النبى(صلى الله علیه) قال : «ابوبکر فى الجنة و عمر فى الجنة و على فى الجنة و عثمان فى الجنة و طلحه فى الجنة و الزبیر فى الجنة و عبدالرحمن بن عوف فى الجنة و سعدبن ابى وقاص فى الجنة و سعیدبن زید فى الجنة و ابوعبیدة بن الجراح فى الجنة» مسند احمد، ج 1، ص 193 ؛ سنن ترمذى، ج 13، صص 182 و 183.عبدالرحمن عوف از قول پیامبر(صلى الله علیه) نقل کرده است: «ابوبکر در بهشت است، عمر در بهشت است، على در بهشت است، عثمان در بهشت است، طلحه در بهشت است، زبیر در بهشت است، عبدالرحمن بن عوف در بهشت است، سعدبن ابى وقاص در بهشت است، سعیدبن زید در بهشت است، ابوعبیده بن الجراح در بهشت است!!»بررسى سند روایت سند روایت عشرة مبشرة به دو نفر مى رسد. «سعیدبن زید» و «عبدالرحمن بن عوف» و از غیر این دو نفر چنین روایتى نقل نشده است و هر دو نفر آنها از کسانى هستند که جزو عشرة هستند!!روایت «عبدالرحمن بن عوف» تنها از طریق «عبدالرحمن بن حمید» از پدرش حمیدبن عبدالرحمن زهرى نقل شده؛ این سند باطل است به جهت این که حمیدبن عبدالرحمن صحابى نبوده و تابعى بوده و عبدالرحمن بن عوف را درک نکرده بود چون او در سال 105 ه.ق در سن 73 سالگى مرده است. بنابراین وى متولد سال 32 ه.ق است که سال وفات عبدالرحمن بن عوف است و یا یک سال پس از آن، به همین جهت «ابن حجر» روایت حمید را از عمر و عثمان منقطع مى داند.روایت «سعیدبن زید»، در کوفه و معاصر با معاویه اظهار شده است، سؤال جدى در اینجا این است که اگر این صحابى روایت را از پیامبر شنیده چرا نقل آن را تا زمان معاویه به تأخیر انداخته است؟! در حالى که در زمان هاى قبل یعنى زمان خلیفه اول و دوم نیاز بیشترى به این حدیث بود.از سوى دیگر این روایت را چرا خلیفه اول و دوم در اثبات حقانیت و خلافتشان براى دیگران نقل نکرده اند؟!و از سوى دیگر در این روایات نامى از هیچ یک از صحابه والا مقام مانند: سلمان، ابى ذر، عمار و مقداد نیامده، در حالى که در کتاب هاى اهل سنت راجع به اهل بهشت بودن این بزرگواران روایات متعددى نقل شده است.بررسى متن روایت در متن این روایات ابهامات و تأملات فراوانى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مى شود:1. چگونه ممکن است همه این افراد در بهشت باشند، با وجود اختلاف و مخالفت هاى آشکارى که میان آن ده نفر در تاریخ ثبت شده است؟! به گونه اى که طلحه و زبیر به جنگ امام على(علیه السلام) اقدام مى کنند.2. بسیارى از شخصیت هاى مهاجرین و انصار علیه عثمان خروج کردند و برخى قصد جان وى را کردند و برخى به قتل او راضى بودند و پس از قتلش تا سه روز به جسدش بى احترامى کردند و دفن نشد، چگونه مى شود با کسى که از سوى پیامبر بشارت داده شده به بهشت، بزرگانى از صحابه چنین رفتارى کنند؟!آیا همین عبدالرحمن بن عوف نیست که پس از شورش مسلمین علیه عثمان، به على(علیه السلام) مى گوید: اگر مایلى شمشیرت را بردار و من شمشیرم را برمى دارم و به سراغ عثمان مى رویم و قسم خورد تا زنده است با عثمان سخن نگوید و از بیعتش با عثمان به خدا پناه برد و وصیت کرد عثمان بر جنازه اش نماز نخواند و عثمان او را به نفاق متهم مى کرد و منافق مى خواند؟ آیا این مسائل با صحت این روایت سازگار است؟! ر.ک: انساب الاشراف، ج 5، ص 57 ؛ العقد الفرید، ج 2، ص 258 و 261 و 272 .آیا ابوبکر و عمر که به بهشت بشارت داده شده بودند همان کسانى نبودند که حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیه) از دنیا رفت در حالى که از آنان ناراحت بود؟!در صحیح بخارى آمده است:«فَوَجَدَت فَاطِمَةُ عَلَى أبِى بَکرِ فَهَجَرَتهُ فَلَم تُکَلِّمهُ حَتى تُوُفِیَّت فَلَمَّا تُوُفِیَّت دَفَنَهَا زَوجُهَا عَلیٌّ لَیلاً وَ لَم یُؤذَن بِهَا أبابَکر » صحیح بخارى، ج 5، ص 82 ؛ المغازى صحیح مسلم، ج 5، ص 153 ؛ کتاب الجهاد والسیر . فاطمه(سلام الله علیه) بر ابوبکر غضب کرد و از او کناره گیرى کرد تا از دنیا رفت و براى تشییع جنازه اش هم اجازه حضور ابوبکر را نداد»این در حالى است که از مقامات خلیفه، خواندن نماز بر میت بوده است و عدم اجازه حضرت زهرا(سلام الله علیه) اعلام مخالفت صریح و عدم رضایت ایشان تا آخر عمرشان مى باشد.صحیح مسلم نقل مى کند:قالَ رسولُ اللهِ(صلى الله علیه): «إنَّ فِى أصحَابى إثنَا عَشَرَ مُنَافِقاً ثَمَانِیَّةٌ مِنهُم لا یَدخُلُونَ الجَنَّةَ حَتى یَلِجَ الجَمَلُ فى سَمِّ الخِیَاطِ »صحیح مسلم، ج 8، ص 122.«همانا در اصحاب من دوازده منافق وجود دارد که هشت نفر از آنان امکان ورود به بهشت را ندارند مگر اینکه شتر (_(یا طناب کلفت )_) از سوراخ سوزن عبور کند». (یعنى محال است)آیا طلحه و زبیر همان دو نفرى نبودند که در قتل عثمان شرکت داشتند و بر او سخت گرفتند و آنچنان بودند که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:«... و هما یریدان الامر لانفسهما و کانا اول من طعن و آخر من اَمَر، حتى اراقا دمه»«طلحه و زبیر کمترین کارشان آن بود که بر عثمان یورش برند و او را برنجانند و ناتوانش سازند، پس مردم را علیه او جمع کردند و راه نفسش را تنگ نمودند و آن دو خلافت را براى خود مى خواستند و آن دو نخستین کسانى بودند که بر او (عثمان) عیب گرفتند و آخرین کسانى بودند که امر نمودند تا اینکه خونش را ریختند؟!»آیا اینها با تصدیق این روایت جمع مى شود؟! (ر.ک: الغدیر، ج 10، 128 - 123) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image