تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
یکم . بورژوازى(Bourgeoisie): این واژه در مورد طبقه سرمایه دار به کار مى رود که مالک وسایل اساسى تولید است و از استثمار کار دیگران زندگى مى کند. سابقاً بورژوا - مشتق از کلمه بورگ به معنى شهر - به شهرنشین مرفه مى گفتند. بورژوازى بر حسب این که سرمایه خود را در کدام رشته به کار اندازد، به بورژوازى صنعتى، تجارى، مالى و روستایى تقسیم مى شود. از نظر قدرت مالى و نفوذ اقتصادى و سیاسى، بورژوازى به بزرگ و متوسط و کوچک تقسیم مى شود. یک تقسیم بندى دیگر بورژوازى مربوط به نقش قشرهاى مختلف این طبقه در جوامع مستعمره و وابسته است؛ بورژوازى ملى که بر تولید داخلى متّکى است و از این رو منافعش با انحصارات بیگانه اغلب در تضاد است و بورژوازى کُمپرادور(دلال) یعنى قشر عالى و ثروتمند. این قبیل جوامع که روابط محکمى با انحصارات بیگانه دارد. این واژه همچنین براى اشاره به شیوه زندگى کسانى به کار مى رود که آرایش و لباس خاصى دارند و به زندگى پرزرق و برق عادت کرده اند(فرهنگ علوم سیاسى، مرکز اطلاعات و مدارک علمى ایران، بهار 1347، ص 35). بر این اساس دولت بورژوایی، دولتی است که براساس تفکرات، سرمایه داری شکل گرفته و مهمترین هدف و وظیفه خویش را حفاظت از منافع طبقه سرمایه دار می داند. در ادامه جهت آشنایی بیشتر شما با چگونگی شکل گیری دولت بورژوایی، مقاله ای با مشخصات ذیل آورده می شود: انقلاب بورژوایی انگلیس نویسنده: شهریار زرشناس -منبع: باشگاه اندیشه 3/8/1382 در انگلستان قرن هفدهم، مناسبات اقتصادی سرمایهسالارانه رو به گسترش بود و اشراف و بخشی از نمایندگان سرمایهداران در پارلمان، گرد هم آمده و سعی داشتند قدرت پادشاه را محدود سازند. اربابان فئودال از حامیان اصلی پادشاه بودند. پادشاه، سرمایهداران شهرنشین را ناگزیر میساخت تا مالیاتهای سنگین بپردازند و به او هدایایی گرانبها ببخشند. او امتیاز انحصاری تولید و فروش صابون، شراب، زغال و آهن را در دست داشت و بازرگان ثروتمند و بورژواها را اذیت میکرد و در سودجویی محدود میساخت و بعدها به دلیل مخالفتهای پارلمان با سیاستهای وی برای مدتی پارلمان را تعطیل کرد. در سال 1640 میلادی، پارلمان دوباره گشوده شده و علیه پادشاه و به نفع سرمایهداران و بورژواها موضع گرفت. یک سلسله شورشها سراسر انگلیس را فراگرفت و مرحلة اول انقلاب بورژوایی انگلیس آغاز شد. شاه دستور انحلال پارلمان را صادر کرد، اما موفق به اجرای آن نشد و پارلمان به کارش ادامه داد و به “پارلمان طولانی” معروف شد. بورژواها در رأس و پیشهوران و خرده مالکان و روستاییان در پی آن به نفع پارلمان مسلح شده و خواهان محدود کردن قدرت پادشاه شدند. پارلمان که اینک به پایگاه بازرگانان و زرسالاران سرمایهدار تبدیل شده بود، خواهان محدود کردن قدرت پادشاه به نفع خود بود. از سال 1642 میلادی، مرحلة دوم انقلاب انگلیس که جنگ بین پادشاه از یک سو و ارتش پارلمان از سوی دیگر بود، آغاز گردید. فرماندهی ارتش پارلمان با خرده مالکی به نام “الیور کراموِل” بود که با نظام فئودالی مخالف و وابسته به فراماسونری بود. ارتش پادشاه در این جنگها شکست خورد و “چارلز استوارت اول” پادشاه انگلستان دستگیر و اعدام شد (1649). به دنبال اعلام جمهوری در سال 1649 میلادی، “کرامول” رئیسجمهور و دیکتاتور مطلقالعنان گردید. حکومت استبدادی کرامول تا سال 1658 میلادی (سال مرگ او) به نفع سرمایهداران و نیز همسو با سیاستهای استعماری دولت انگلیس ادامه یافت اما به خواستهای تودة مردم و محرومین توجهی نشد و این خصیصة ذاتی انقلابهای بورژوایی است که سرمایهداران آن را به نفع خود رهبری میکنند. پس از مرگ کرامول در سال 1658 میلادی، مردم ناامید و درمانده - که رژیم کرامول به وضع آنها رسیدگیای نکرده بود - دست به اعتراض میزدند و سرمایهداران و بازرگانان و بورژوازی انگلیس از ترس شورش مردم خواهان بازگشت سلطنت استوارتها و سرکوب جنبش مردمی میشدند. بدینسان سلطنت در انگستان احیاء گشت و تا امروز ادامه یافت. اما این همة ماجرای انقلاب بورژوایی انگلیس نیست؛ در سال 1688 میلادی، پارلمان که پایگاه بورژواها و سرمایهداران و مروّج اندیشههای لیبرالی بود، کودتایی بدون خونریزی علیه خاندان استوارت انجام داد که “انقلاب با شکوه” نامیده شد. با سرنگونی پادشاه، فردی به نام “ویلیام اورانژ” که از خویشاوندان دور خاندان سلطنتی بود به عنوان پادشاه مشروطه به قدرت رسد و قدرت به پارلمان که پایگاه سرمایهداران و نجبای بزرگ و بورژواها بود منتقل شد. انقلاب 1688 میلادی انگلستان که موسوم به “انقلاب باشکوه” است یک انقلاب بورژوا - لیبرالی بود که به لحاظ فکری تحت تأثیر آراء “جان لاک” فیلسوف لیبرال انگلیسی قرار داشت. انقلابهای 1649 و 1688 انگلستان موجب تحکیم و گسترش فوقالعادة مناسبات سرمایهدارانه و تخریب نظام فئودالی این کشور گردید؛ اگرچه با “انقلاب باشکوه” خرده مالکان و روستائیان بسیاری که در راه انقلاب جانفشانیها کرده بودند، دچار ورشکستگی گردیده و آوارة شهرهای بزرگ گردیدند و سرمایهداران آنها را از هستی ساقط کردند. اکثر اینها بعداً به عنوان کارگر یا “پرولتر” در کارخانجات سرمایهداران بزرگ انگلیسی به کار مشغول شدند. بدینسان با انقلاب انگلستان و به ویژه “انقلاب باشکوه”، اندیشهها و ساختار مناسبات سیاسی مدرن جانشین مناسبات فئودالی گردید و بسط فوقالعادة مدرنیته در انگلستان آغاز شد. انقلابهای انگلستان را چون در مسیر تأمین منافع سرمایهداران و استقرار حاکمیت روح دنیامداری و سوداگری بورژوایی طی مسیر کرده است، انقلابهای بورژوایی مینامند. به این ترتیب شالوده های دولت بورژوایی و سرمایه داری شکل می گیرد.دوم . تعریف آپارتاید واژه آپارتاید ، آپارتهاید و یا آپارتهید به معنی جدایی ، و در اصطلاح مساوی با تبعیض نژادی و راسیسم به معنی نژاد پرستی می باشد. سیاست تبعیض نژادی شریرانه ترین و غیر قابل تحمل ترین سیاستها در نظامهای نژادی طبقاتی است که از جانب جامعه سفید پوستان سرمایه دار در آفریقای جنوبی ارائه شد که تحت هیچ قانون ، دین ، آداب و سنتی مشروعیت آن تجویز نشده است. تدوین سیاست آپارتاید به شکل جدید و امروزی خود ، کار کمیسیون ویژه ای بود که از طرف دفتر مرکزی حزب ناسیونالیست آفریقای جنوبی در سال 1947 تشکیل شد. منظور از سیاست آپارتاید این است که با جدا کردن سفید پوستان و غیر سفید پوستان از یکدیگر ، از اصطکاک و تصادم آنها در هر زمینه ای جلوگیری شود ( تا سفید پوستان فرصت کافی برای اعمال نظر و اجرای سیاستهای استعماری خود پیدا کنند ) و غیر سفید پوستان باید تحت قیومیت سفید پوستان به زندگی خود ادامه دهند. تبعیض نژادی علی رغم اینکه در دنیای پیشرفته امروز رواجی کامل دارد ، اما از هیچ فلسفه و پایه علمی برخوردار نیست. سیاستی که حزب ملی کشور آفریقای جنوبی تحت عنوان آپارتاید از سال 1948تا 17 ژوئن 1991 اعمال کرد در حقیقت شکل به اصطلاح قانونی سیاست تبعیض نژادی بود که از اواسط قرن هفدهم همگام با آغاز استعمار اروپاییان در آفریقای جنوبی رواج داشت . آپارتاید صورتی از تبعیض نژادی وحشتناکی بود که شامل همه جنبه های زندگی افراد غیر سفید یعنی بیش از هشتاد درصد جمعیت کشورمی شد. سیاست آپارتاید ( نژادپرستی) ، گروههای نژادی را به سیاهان ، رنگین پوستان و هندوها تقسیم می کرد ، که در آن رنگین پوستان و هندیها گروههایی به شمار می رفتند که حکم سپر بلای اقلیت سفید پوست را در برابر اکثریت سیاه پوست داشتند. در این مسیر ، سفید پوستان تا جایی پیش رفتند که هسته مرکزی آپارتاید چند سال پیش از کسب پیروزی حزب کنگره در آفریقای جنوبی اعلام داشت که : هندیها ، بانتوها ( گروه نژادی در آفریقا که دارای لهجه ها و گویش های بسیاری است) و مردم دورگه بدانند که سیاست آپارتاید همه گروههای نژادی را فروتر از سفید پوستان می داند. قاره آفریقا که 23 درصد کل مساحت زمین را داراست و بیش از 30 میلیون کیلومتر مربع وسعت و 8 درصد کل جمعیت جهان را در بردارد ، تاریخی شگفت آور و بسیار کهن دارد . این قاره زمانی از یک فرهنگ غنی بومی و اصیل برخوردار بوده است . آفریقا از قرن ششم تا نوزدهم به علت تجارت برده به دست اروپاییان ، متحمل ویرانی و لطمات زیادی شد ، و یکصد میلیون نفر از جمعیت خود را از دست داد. در قرن نوزدهم که برده فروشی به شکل قدیم منسوخ شد ، استعمارگران اروپایی دریافتند که می توان از وجود آفریقاییها به عنوان کارگران ارزان و حتی مجانی ( یعنی صورت دیگری از بردگی ) در محل استفاده کرد تا بدین ترتیب هم از دسترنج آنها برخوردار شوند و هم به سرزمین های بکر این قاره حکومت کنند. امروزه نژاد پرستی ( Racism ) اگر چه در اغلب کشورهای جهان هنوز به اشکال مختلف بر زندگی مردم سایه افکنده است اما هیچ جای دنیا مانند قاره آفریقا از این حیث تحت ستم نبوده است . سرانجام مبارزات آزادیخواهانه مردم آفریقای جنوبی علیه آپارتاید در جهان ، به نتیجه رسید و پس از کوششهای بسیار در 17 ژوئن 1991 پارلمان آفریقای جنوبی پس از 43 سال قانون آپارتاید را لغو کرد. ( به نقل از سایت تبیان) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100127532) .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.