تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
براى پاسخگويى به اين پرسش، اولاً بايد بررسى نمود كه ارتداد چيست؟ و در مرحلهٔ بعد بحث از حكم كلامى ارتداد خواهد آمد و به دنبال آن بحث از حكم فقهى ارتداد مىآيد. در بحث از حكم فقهى ارتداد بخش مربوط به حدود در اينجا مطرح مىشود نه بخشهاى مربوط به طهارت يا ارث كه جايگاه خاص خود را دارد.ماهيت ارتداد و اقسام آنارتداد آن است كه كسى محققانه دين را بشناسد و آن را بپذيرد اما بعد آن را انكار كند؛ نكول بعد از قبول، جحود بعد از اقرار، دفع بعد از جذب و بالاخره ابطال بعد از اِحقاق.ارتداد بر دو قسم است: ١. فطرى، ٢. ملى.ارتداد فطرى دربارهٔ شخصى صدق مىكند كه نطفه او در حالى منعقد شده باشد كه پدر و مادر او يا يكى از آن دو مسلمان باشند. او در خانوادهٔ اسلامى رشد خواهد كرد و بعد از سن بلوغ، خودش آگاهانه اسلام را مىپذيرد. بعد از اين مراحل، اسلام را از روى علم و عمد انكار مىكند.ارتداد ملى دربارهٔ شخصى صدق مىكند كه وقت انعقاد نطفهٔ او، هيچ يك از پدر و مادر او مسلمان نبوده باشند. او بعد از اينكه به سن تكليف مىرسد، در مقطعى كافر بوده، آنگاه با تحقيق و بررسى به حق بودن دين اسلام پى مىبرد و مسلمان مىشود ولى بعد از اسلام آوردن دوباره برمىگردد و كافر مىشود.حكم كلامى ارتدادبه لحاظ كلامى، مرتد ـ چه فطرى و چه ملى ـ در هر مرحلهاى از مراحل ارتداد، توبه نمايد، توبهٔ او بين خودش و خدايش مقبول است. بسيارى از بزرگان مانند مرحوم شهيد ثانى (ره) تصريح بدان كردند و حق هم همين است(1). كه از جهت آخرت و نجات در معاد، توبه ناصح و خالص او مقبول خداوند خواهد بود. حكم فقهى ارتداددر بررسى حكم فقهى مرتد، ابتداءاً سؤالى مطرح مىشود و آن اينكه؛ اگر فطرت در همهٔ انسانها ـ اعم از مسلمانزاده و كافرزاده ـ يكسان است، چرا حكم ارتداد پس از بلوغ آنها متفاوت مىباشد؟جواب اين پرسش آن است كه، يك مسلمانزاده تا پانزده سالگى؛ هفت سال از عمرش با تمييز و تشخيص سپرى مىشود، و اين در حالى است كه او در خانوادهٔ اسلامى تربيت مىشود. شريعت اسلام به پدر و مادر دستور مىدهد فرزندان را نسبت به مسايل اسلامى آگاه نمايند. چنين شخصى با فردى كه در محيط كفر متولد و تربيت شده است خيلى تفاوت دارد، زيرا يكى از آن دو فطرتش شكوفا مىگردد؛ آن ديگرى در فطرتش مستور مىماند. يكى در بيت رفيع «قد أفلح من زكيها»(2) به سر مىبرد، آن ديگرى در لانه فساد «و قد خاب من دسّيها»(3) زندگى مىكند. البته هر دو از لحاظ ساختار فطرى و خلقت اوّلى مشمول توبه آفرينش بوده و جمله «فألهمها فجورها و تقويها»(4) دربارهٔ آنها صادق است. در هيچ سرى نيست كه سرّى ز خدا نيست.آنچه برخى از مفسّران دربارهٔ يهود نوشتند كه از آنان جز بدى و زشتى نيست(5)، نسبت به صهيونيست منكوس الخُلْق و الخَلق فى الجملة صحيح است وگرنه بدون اغراق و مبالغه نخواهد بود. با توجه به اين نكات مقدماتى، يك چنين شخصى كه اسلام را با تحقيق و يقين قبول كرده باشد، اگر بيايد آن را از روى علم و عمد رد و انكار نمايد؛ كار او لعب و لهو و استهزاء نسبت به دين خواهد بود.در مواجهه با اين پديده دو مسأله مطرح مىشود:١. امر به معروف و نهى از منكر٢. حدود و كيفرهاى الهىامر به معروف و نهى از منكر قبل از ارتداد به منزله بهداشت است و قضاى حاكم عادل به منزله درمان. يكى پيشگيرى است و آن ديگرى جراحى؛ اما هر دو براى تأمين سلامت جامعه انسانى تشريع شده است. يكى به صورت دفع فساد و ديگرى به منظور رفع آن؛ گرچه در حدّ خود صبغهٔ دفع را هم دارد. انسان مسلمان بايد مسايل مربوط به دين خود را بداند و ديگران را نسبت به آنها آگاه كند. اگر امور مربوط به اصول دين بود با روش «اُدْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ»(6) و اگر مربوط به فروع دين بود با «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»(7)، چرا كه احكام و حِكَم دين بايد براى همگان روشن گردد. روشنگرى لازم و مقدم بر امر به معروف و نهى از منكر و پيش از اجراى احكام كيفرى اسلام است.امر به معروف و نهى از منكر جايى جريان دارد كه شخصى عالماً عامداً بخواهد عصيان كند. اما اگر از روى جهل قصورى به حكم و يا موضوع و همچنين از روى سهو، غفلت، اضطرار و اكراه دست به گناه بيالايد، او اصلاً معصيت نكرده است، چراكه همهٔ اين موارد مشمول حديثِ امتنانى رفع مىباشند. يعنى اول تعليم احكام، ارشاد و نصيحت، دوم امر به معروف و نهى از منكر، سوم حدود و تعزيرات.پس بعد از آگاه كردن افراد جامعه نسبت به اسلام و پشتسر گذاردن مرحلهٔ امر به معروف و نهى از منكر، با شرايطش، نوبت به قضا مىرسد كه به جرم افراد طاغى رسيدگى مىشود.در مسأله ارتداد هم اگر فردى واقعاً شاكّ متفحص باشد، يعني گرچه در خانوادهٔ مسلمان تولد و تربيت يافته باشد ولى نسبت به اسلام فقط يك يقين روانشناختى داشته باشد و اسلام موروثى، نه يقين معرفتشناختى و منطقى، سپس مبتلا به ارتداد گردد ممكن است ذات اقدس اله در بخش مهر بر او منّت بگذارد و اين قسم ايمانها را بپذيرد، ولى معلوم نيست در بخش قهر و عذاب بر اين ارتدادها اثر منفى بار بكند و به اعدام او رضا دهد.اگر چنين شخصى شبهاتى بشنود و در صدد تحقيق برآيد، محتمل است مشمول روايت «ادرؤا الحدود بالشبهات»(8) شود كه قاعدهٔ فقهى معروف «تدرؤ الحدود بالشبهات» از آن حديث اخذ شده است.به اين نكته هم بايد توجه داشت كه غالب حدود (برخلاف قصاص) تا جرمى بر اساس بيّنه و اَيْمان و در بخشى به علم قاضى، در محكمه عدل ثابت نشود و قاضى عادل حكم صادر نكند، كسى محكوم به مهدورالدم بودن نخواهد شد.با توجه به تبيينى كه از ماهيت و ابعاد مسأله ارتداد صورت گرفت؛ اگر كسى با يقين منطقى و معرفتشناختى اسلام را بپذيرد ولى بعداً آن را به بازى بگيرد، و از روى علم و عمد كافر شود و همه اين امور در محكمه عدل اسلامى ثابت گردد چنين شخصى محكوم به احكام ارتداد خواهد بود. نكتهٔ مهمى كه از تحليل مسألهٴ ارتداد روشن شد اين است كه، اگر اسلام، حكومت و مديريت جامعه را به دست گيرد با آزادى مردم مخالفت نخواهد كرد. حكومت اسلامى علاوه بر ادارهٔ امور مسلمانان جامعه، پوششهاى قانونىاى ايجاد مىكند تا اهل كتابى كه به شرايط ذمه عمل مىكنند و كفار حربى مستأمنى كه پناهندگى سياسى ـ اجتماعى دارند، در سايهٔ نظام اسلامى از حقوق شهروندى برخوردار باشند، زيرا بايد توجه داشت كه در يك تقسيمبندى، احكام اسلام بر دو قسم است:١. احكام اسلامى مربوط به حوزهٔ اسلام٢. احكامى اسلامى مربوط به حوزه بينالملل. برخي از احكام اسلام قلمرو جهاني دارد يعنى رعايت آنها نسبت به هر انسانى لازم است. مثلاً اسلام وفاى به عهد و اداى امانت را به صورت مطلق واجب مىداند و غبن در معامله را به صورت مطلق ممنوع كرده است و كمفروشى را نسبت به همگان حتى كارفر حربى مستأمن جايز نمىداند.وقتى وفا به تعهد به صورت مطلق واجب باشد و نظام اسلامى هم آزادى عمل دينى بدون تبليغ پيروان ديگر اديان و مذاهب را تعهد نمايد، آنها امنيت خواهند داشت. متقابلاً مسلمانان حاضر در حوزهٔ حكومتى نظامهاى غيراسلامى كشورهاى ديگر هم آزادى عمل خواهند داشت. پس فرق است بين احكام فقه در شرايط عادى و بين حكومت فقهى كه با كشورهاى ديگر پيمان متقابل برقرار كرده است. البته سعه و ضيق اين پيمانها طبق مصالح مسلمانان توسط مراكز تصميمگيرى حكومت اسلامى مشخص مىشود...........................................................................(1) ر ك: الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقيه، كتاب الحدود، حد المرتد.(2) سورهٔ شمس، آيهٔ 8.(3) همان، آيهٔ 9.(4) همان، آيهٔ 10.(5) تفسير كاشف، ج 1، ص 130.(6) سورهٔ نحل، آيهٔ 125.(7) سورهٔ توبه، آيهٔ 122.(8) وسائلالشيعه، نشر آلالبيت، ج 28، كتابالحدود و التعزيرات، ب 24، ح 4.مأخذ: (فصلنامه حكومت اسلامى، شمارهٔ 24، ص 31 ـ 34) .
راسخون
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.