دفاع مقدس؛ اسلام یا ملی گرایی؟ /

تخمین زمان مطالعه: 27 دقیقه

با سلام در باره سوال اول شما ابتدا باید متذکر گردیم که جنگ ایران و عراق تنها به دوران پس از انقلاب اسلامی محدود نشده و با توجه به اینکه بهانه حمله صدام به ایران مناقشات مرزی موجود از سالهای قبل بود در همان زمان نیز درگیری هایی میان دو طرف در مرزهای ایران و عراق صورت گرفته بود که البته بسیار محدودتر از تهاجم سالها بعد صدام به ایران بود و ویژگی خاصی که تهاجم صدام در سال ۵۹ داشت این بود که صدام در این مقطع تهاجمی سراسری به مرزهای ایران نمود که هدف از آن نیز تنها به مناقشه مرزی محدود نبود بلکه هدف ساقط کردن انقلاب نوپای اسلامی و حداقل تجزیه بخشی از ایران از جمله خوزستان بود که از آن به نام «عربستا


با سلام در باره سوال اول شما ابتدا باید متذکر گردیم که جنگ ایران و عراق تنها به دوران پس از انقلاب اسلامی محدود نشده و با توجه به اینکه بهانه حمله صدام به ایران مناقشات مرزی موجود از سالهای قبل بود در همان زمان نیز درگیری هایی میان دو طرف در مرزهای ایران و عراق صورت گرفته بود که البته بسیار محدودتر از تهاجم سالها بعد صدام به ایران بود و ویژگی خاصی که تهاجم صدام در سال 59 داشت این بود که صدام در این مقطع تهاجمی سراسری به مرزهای ایران نمود که هدف از آن نیز تنها به مناقشه مرزی محدود نبود بلکه هدف ساقط کردن انقلاب نوپای اسلامی و حداقل تجزیه بخشی از ایران از جمله خوزستان بود که از آن به نام «عربستان» یاد می کرد . بنابر این تاریخ تجاوزات رژیم بعث عراق به ایران هم در دوران قبل از انقلاب و هم در دوران پس از انقلاب و قبل از آغاز رسمی حمله به ایران گواه آن است که این منطقه همواره شاهد درگیری های مرزی و تجاوزات مکرر نیروهای بعثی عراق بوده است که فلسفه انعقاد قرارداد 1975 الجزایر که صدام چند روز قبل از 31 شهریور 59 آن را ملغی اعلام نمود و به قول بعضی ها در مجلس این کشور و در برابر دوربین های تلویزیونی به آتش کشید در واقع مناقشات و تجاوزاتی بود که در این سالها به مرزهای ایران صورت می گرفت . اما در مورد بخش اصلی سوال شما باید بگوییم که دفاع از کشور و آب و خاک مساله ای است که هم در فطرت انسانها ریشه دارد و هم قانونی است که در اسلام به رسمیت شناخته شده و بر آن تاکید شده است و بر این اساس از منظر اسلام کسی که در راه دفاع از اهل و خانواده و حتی صیانت از اموال خود کشته شود اجر شهید را دارد (رک : اصول الکافی ج : 5 ص : 52 بَابُ مَنْ قُتِلَ دُونَ مَظْلِمَتِهِ) بر همین اساس در طول تاریخ شاهد آن بوده ایم که هر زمانی که بخشی از کشور ما مورد تهاجم بیگانه قرار می گرفت مردم بر اساس وظیفه دینی و شرعی خود به دفاع می پرداختند . التبه طبیعتا با توجه به شرایط خاص زمان های قدیم و کمبود اطلاعات از مناطق دیگر ، کمبود امکانات برای جابجایی سریع ، ماهیت قدرت طلبانه برخی تهاجمات و جنگ قدرت شاهان زورگو و مدعیان با یکدیگر که باعث می شد مردم کمتر انگیزه ای برای مشارکت در این بازی های قدرت طلبانه داشته باشند و ... نمی توان همه نمونه هایی که مردم مورد تهاجم دیگران قرار می گرفتند را یکسان دانست ولی اصل دفاع در برابر مهاجمان همواره در بین مردم ما وجود داشته است و از این اصل مهم و اساسی در راه دفاع از آب و خاک این کشور استفاده شده است به ویژه در دوران جنگ های ایران و روس که در آن مردم کشور ما با فتاوای علما و نیز بهره گیری از اصل فطری و شرعی دفاع ، جانانه به صحنه آمده و به دفاع پرداختند که اگر مواردی همچون خیانتهای پشت پرده درباریان و نیز اتکا به قدرتهای بیگانه و خائنی همچون فرانسه که در پشت پرده با روسها تبانی کرده و ایران را تنها گذاشتند نبود قطعا شاهد شکست های سنگین و تحمیل قراردادهای ننگین ترکمانچای و گلستان نبودیم . بنابر این تجربیات تاریخی حاکی از این است که مردم همواره برای دفاع از سرزمین خود آماده اند و آن را نه تنها صرفا از سر حب به خاک بلکه به عنوان یک وظیفه شرعی قلمداد می کنند ولی در عین حال با توجه به اینکه بخشی از وظیفه دفاع از سرزمین به دولت ملی واگذار شده است این احساس وظیفه مردمی باید همراه با پشتیبانی نظام باشد تا موفقیت دست یافتنی تر باشد کما اینکه در دوران دفاع مقدس باتوجه به ماهیت مردمی نظام اسلامی و حمایت و پشتیبانی متقابل مردم و نظام از یکدیگر در تمامی عرصه ها از جمله عرصه دفاع مقدس ، سرانجام این جنگ به عنوان نخستین جنگی که در طی 200 سال گذشته با پیروزی ایران و از دست ندادن یک وجب خاک به دشمن همراه بود مطرح شد ولی در جریان جنگ های ایران و روس با توجه به عدم هماهنگی میان نیروهای مردمی با نیروهای رسمی دولتی که گاه به تفاوت های مبنایی هم می رسید این جنگ ها با شکست ایران همراه شد . در باره دوران شاه نیز اگر چه با توجه به اینکه آنچه که برای ایران در 31 شهریور 59 اتفاق افتاده و عراق به حمله سراسری بر علیه ایران پرداخت در آن زمان اتفاقی نیفتاده و زمینه ای هم برای چنین تهاجم سراسری در آن زمان وجود نداشت (برخلاف دوران بعد از انقلاب اسلامی که وقوع انقلاب نوپای اسلامی و مقابله این انقلاب با استکبار جهانی به خودی خود مهمترین زمینه را برای تحریک صدام توسط آمریکا برای حمله به ایران فراهم کرده بود) قضاوت در مورد اینکه واکنش مردم در برابر حمله سراسری احتمالی عراق چه بود کمی سخت است ولی می توان از تجربیات تاریخی و نیز بنیانهای اعتقادی مردم دریافت که مردم حتی در آن زمان آماده جنگ با متجاوز و دفاع از سرزمین خود می شدند با این حال دو مطلب را نباید فراموش کرد : نخست اینکه اساسا رژیم شاهنشاهی اعتقادی به بهره گیری از ظرفیت های مردمی برای دفاع از سرزمین نداشت و بیشتر توان و اتکای رژیم به قدرتهای بین المللی بوده و کمترین نقشی برای مردم حتی در دفاع از سرزمین خود قائل نبود و با توجه به این مطلب ، رژیم حتی در زمینه ماموریت های نظامی نیز تابع قدرتها بود به گونه ای که مهمترین ماموریت نظامی رژیم ، شرکت در سرکوب انقلابیون ظفار بود که به دستور مستقیم غرب صورت گرفت . بنابر این حتی در صورت وقوع حمله سراسری به ایران و علیرغم اعلام آمادگی احتمالی مردم برای حضور همه جانبه در جبهه های دفاع از سرزمین ، قطعا رژیم هیچ نقشی برای نیروهای مردمی قائل نمی شد مگر اینکه به گونه ای شکست خود را احساس می کرد که ناچار به استفاده از نیروهای مردمی می شد که در آن صورت نیز با توجه به روحیه ترس و سازشکاری رژیم معلوم نبود که بر سر کشور و مردم بیچاره ای که به پشتیبانی رژیم اعتماد می کردند چه بلایی می آمد ؟ و احتمالا ماجرایی همچون جنگ ایران و روس تکرار می شد . از سویی دیگر کارنامه رژیم پهلوی در دفاع از منافع ملی و آب و خاک این سرزمین نیز به اندازه ای سیاه و تیره و تار است که این رژیم را به عنوان یکی از خیانتکارترین دولت های تاریخ معاصر تبدیل کرده است که به جای ایستادگی و دفاع از آب و خاک این سرزمین ، انواع خیانت ها را مرتکب می شدند . البته شواهد تاریخی از خیانتهای مختلفی که این نظام نسبت به کشور ایران انجام داده است خود مجال دیگری برای بحث می طلبد ولی در اینجا برای آشنایی با برخی از این خیانتها تنها به دو مورد آنها که نسبت به میهن عزیزمان صورت گرفته است اشاره می کنیم : نخستین مورد مربوط می شود به تحقیر بزرگ ایرانیان در دوران جنگ جهانی دوم که در آن علیرغم اعلام بی طرفی ایران و نیز علیرغم تمامی دبدبه و کبکبه رضا شاه پهلوی که ادعا می کرد یکی از منظم ترین ارتش های دنیا را ایجاد کرده است بیگانگان تهاجمی سراسری به ایران آغاز کرده ، انگلیسی ها و آمریکایی ها از جنوب و روس ها از شمال کشورمان را تصرف کردند و البته همزمان از دولت مرکزی نیز خواستند که به کلیه واحدهای نظامی دستور منع هر گونه مقاومتی را صادر نمایند که به دلیل ترس رضا شاه از اربابان غربی اش ، همین دستور به کل کشور صادر شد و ارتش شاهنشاهی به جای ایستادگی در برابر بیگانگان سلاح بر زمین گذاشته و کشور را تسلیم بیگانه نمودند . از نکات جالب توجه این است که در این مقطع ، رضاشاه فرماندهی کل قوا و به خصوص دفاع از تهران را به ولیعهد یعنی محمد رضا سپرده بود و ژست دفاع و مقاومت در برابر اشغالگران به اندازه ای تصنعی بود که همگان بر نمایشی بودن آن تاکید داشتند . چنانکه فردوست یار صمیمی و همراه محمدرضا در این زمینه چنین می نویسد : «وضع ستاد خصوصی ولیعهد به خوبی نشان می داد که مقاومت نمایشی است . اگر رضا واقعا می خواست مقاومت کند باید یک ستاد قوی تشکیل می داد و افسران باصلاحیتی که مطمئن بود سرسپرده انگلیس نیستند در آن می گماشت . در حالی که خود او به خوبی می دانست که افسران عضو ستاد خصوصی محمد رضا کسانی نیستند که در مقابل انگلیس ایستادگی کنند»(حسین فردوست ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج1 ، ص 92) پس از ورود متفقین نیز ، اوضاع مقاومت ارتش شاهنشاهی به گونه ای افتضاح بود که جز مقاومتی بسیار اندک توسط سرتیپ بایندر ، فرمانده نیروی دریایی در جنوب که به کشته شدن خود و کلیه نیروهای تحت امرش منجر شد تقریبا شاهد هیچ مقاومت دیگری نبودیم . فردوست در باره اوضاع مقاومت ارتش شاهنشاهی در کل کشور در گزارشی که در کتابش منعکس شده است چنین می نویسد : « در جنوب کشور، فرمانده نیروی دریایی به نام سرتیپ بایندر که مقاومت را جدی گرفته بود، در مقابل ناوهای آمریکایی ایستادگی کرد. آمریکایی‌ها ناو او را به توپ بستند و غرق کردند و بایندر شهید شد. این تنها مورد مقاومت جدی بود که به روحیات مرحوم بایندر بستگی داشت و اگر نمی‌خواست خطری متوجهش نمی‌شد. آمریکایی‌ها در خرمشهر پیاده شدند و لشکری که در خوزستان بود، تعدادی از آنها در دو سه محل تیراندازی‌های مختصری به سوی آمریکایی‌ها کرده بود، ولی در مجموع می‌توان گفت که نیروهای آمریکایی به راحتی در محور دزفول پیشروی می‌کرد و از مقاومت خبری نبود. در منطقه آذربایجان، در مقابل شوروی‌ها پس از چند مقاومت جزئی و غیر مهم لشکر‌ها، از پایین‌ترین تا بالا‌ترین رده، تفنگ‌ها را زمین ریختند تا سبک بارتر شوند و به کوه‌ها گریختند! لشکر گیلا‌ن به فرماندهی سرتیپ قدر چند گلوله توپ به روی روس‌ها شلیک کرد و قدر به خاطر همین بعدها به عنوان افسر شجاع شهرت یافت. هنگی که در مرزن‌آباد مستقر بود، چون جزو واحدهای لشکر یک به فرماندهی بوذر جمهری بود، در مقابل روس‌ها به کوه زد و خود را به لشکر یک رساند. ‌ لشکر مشهد وضع نمونه‌ای از نظر افتضاح داشت! آنها با وسایل موتوری که داشتند گریختند و بدون هیچ نظم و ترتیبی خود را به کویر زدند. سرعت فرار آنها به نحوی بود که واحدهای جلودارشان حتی به بندرعباس رسیدند و ما مطلع شدیم که تعدادی از واحدهای لشکر خراسان در بندرعباس پیدا شده‌اند! این علا‌وه بر جبن فرماندهان آن، ناشی از ترس و وحشتی بود که در واحدهای نظامی نسبت به روس‌ها و قساوت آنها پیدا شده بود. در مقابل انگلیسی‌ها هم مقاومتی نشد. تنها در یکی از گردنه‌های منطقه چند تیر توپ به روی واحدهای زرهی انگلیس شلیک شد و انگلیسی‌ها پس از دو سه ساعت توقف، مجددا پیشروی کردند. ماوقع نیز از این قرار بود که لشکر کردستان به فرماندهی سرلشکر مقدم همه فرار کرده بودند و تنها یک آتشبار در محل مانده بود. آنها به ابتکار خود تیراندازی کردند و وقتی دیدند وضع وخیم است، آتشبار را رها کردند و گریختند. »(حسین فردوست ، همان ، ص 94) به دنبال این وضعیت فجیع در دفاع از سرزمین ، رضاخان نیز که جان و نیز تخت سلطنت خود را در خطر می دید ذلیلانه دست به دامان اشغالگران شد و قبول نمود در ازای تداوم سلطنت پهلوی ، ارتش 127 هزار نفره شاهنشاهی را مرخص نموده و به همه آنها دستور عدم مقاومت بدهد که همینگونه هم شد و رضا خان در 5 شهریور به تمام واحدها دستور عدم مقاومت در برابر نیروهای متفقین را داد(همان ، ص 97) و به این ترتیب یکی از برگ های خیانت پهلوی ها در تقدیم کشور به بیگانگان به جای ایستادگی و مقاومت رقم خورد و این اشغال فجایع جبران ناپذیری را چه به لحاظ اجتماعی و چه به لحاظ اقتصادی به ایران وارد کرد که بخش مهمی از آن هرگز جبران نشد (در مورد آثار اقتصادی اشغال ایران رک : جان فوران ، مقاومت شکننده ، تاریخ تحولات اجتماعی ایران ، ترجمه احمد تدین ، موسسه خدمات فرهنگی رسا ، 399-395) مورد دیگر مربوط به دست برداشتن ایران از حاکمیت مسلم خود بر بحرین در زمان محمد رضا پهلوی (سال 1349) می باشد . ماجرا نیز از این قرار بود که در سرمای زمستان سال 1348، شاه که در سر سودای ژاندارمی خلیج فارس را می پروراند در مصاحبه‌ای خواستار حل مسئله سرزمین ثروتمند استراتژیک بحرین از طریق کسب نظر مردم آن هم به وسیله سازمان ملل متحد شد(تقدیم بحرین، ننگین تر از ترکمنچای ، روزنامه خراسان ، ویژه‌نامه - ویژه نامه خیانت های پهلوی - مورخ چهارشنبه 1389/11/20 شماره انتشار 17768) این در حالی بود که از سویی بر طبق شواهد مسلم تاریخی ، بحرین یکی از مهمترین جزایر متعلق به ایران بود که در طول تاریخ همواره تعلق به ایران داشته و در سالهای اخیر با توطئه انگلیسی ها در اختیار خاندان آل خلیفه (از مهاجران عربستان سعودی) قرار گرفته بود و از سویی دیگر هیچ دولتی برای تعیین تکلیف منطقه ای از مناطقی که به لحاظ تاریخی و حقوقی متعلق به او می باشد به رفراندوم مراجعه نمی کند . ولی شاه به جای ایستادگی در برابر زور گویی های انگلیسی ها و دفاع از سرزمین خود و تلاش برای بازگرداندن حاکمیت ایران به این بخش از کشور ، مساله رفراندوم را مطرح کرد ؛ رفراندومی که به گواهی تاریخ هیچ نشانه ای از یک رفراندوم واقعی را به همراه نداشت . به عبارتی به دنبال واگذاری پیگیری ماجرای بحرین به دبیر کل سازمان ملل «ویتوریوگیچاردی» (رئیس دفتر اروپایی سازمان ملل متحد) به نمایندگی از سوی دبیر کل آن سازمان به بحرین می‌رود و در آن جا هم ضمن یک نمایشنامه از پیش نوشته شده، و یک نظرخواهی ساختگی نه از یکایک مردم. بلکه از رؤسای قبیله‌ها و سرپرستان گروه‌ها و شیخ‌های بحرینی، مسئله را حل می‌کند. بدین گونه که از آنها می‌پرسید: آیا می‌خواهید مستقل شوید؟! ناگفته نگذاریم که بهنگام سفر «گیچاردی» دو باشگاه فرهنگی «نادر» و «فردوسی» را بستند و شمار چشمگیری از مردم آن جزیره را که هوادار ایران و ایرانی مانده بودند، به زندان افکندند و تنی چند از آنها را کشتند و یک جو خفقان و ترس در آن منطقه پدید آوردند. بر این پایه، چون گیچاردی، تنها با تنی چند از گردانندگان حکومتی، آن هم به گونه‌ای که از پیش تعیین شده دیدار و نظر ایشان را به نام «نتیجه‌ی همه‌پرسی» اعلام کرد (همان) . نمایشی بودن رفراندوم بحرین به گونه ای بود که حتی عناصر رژیم پهلوی نیز بدان معترف بودند به گونه ای که اسدالله علم وزیر دربار پهلوی در این زمینه می گوید : «وضع نظر خواهی در آن جا خلاف اصول بود یعنی رفراندوم نبود . سوال از جمعیت ها و باشگاهها واشخاص مختلف بود . این خلاف اصل است ولی شیخ هم به غیر از این تن در نمی داد... حال نمی دانم در ازاء این گذشت ما جزایر تنب و ابوموسی را می گیریم؟» (یادداشت های علم ، ج2 ، 20اردیبهشت 49 ، ص 47) و به این ترتیب رژیم به جای ایستادگی در دفاع از بخشی از میهن وسرزمین ، از خیانت خود با عنوان «گذشت» یاد می کند که در ازاء آن امیدوار است قدرتهای غربی حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه تنب و ابوموسی را به رسمیت بشناسند . شایان ذکر است در ماجرای واگذاری بحرین مجلس نیز حامی و کمک کار این خیانت بزرگ شد چرا که اگرچه واگذاری بحرین بر اساس تصمیم شاه قطعی بود اما برای اینکه تشریفات قانونی نیز طی شود بر اساس قانون اساسی نیاز به رای مجلس نیز بود. در اقدامی تاسف و تامل برانگیز، طرح تجزیه در مجلس شورای ملی! با رای 187 نفر از 191 نفر عده حاضر در مقابل 4 رای مخالف به تصویب رسید. نماینده استان بحرین در این رای گیری رای خود را در مجلس شورای ملی ایران به صندوق آراء مجلس ریخت البته مشخص نشد که وی جزء 4 نفر مخالف بود یا خیر اما مشخص شد که نماینده این بخش از خاک ایران در مجلس، آخرین رای خود را داده است. پس از تجزیه این بخش از خاک ایران، شاه حاضر نبود هیچ اعتراضی را در مورد بحرین بشنود و در جواب اعتراضاتی که به او می‌شد به صراحت گفته بود: «این بحث و جدال‌ها در شأن من نیست»! پس از تلاش فوق‌العاده سرانجام شاه موفق شد یک موافقتنامه از سران انگلیس و قبایل عربی بگیرد و آن را به عنوان سند احراز مالکیت ایران بر جزایر سه گانه تلقی نماید. غافل از اینکه پیر مکار سیاست، بازی‌های بسیار در آستین دارد. انگلیس ایران را تشویق کرد که به صورت مستقیم وارد عمل شده و بدون اینکه موافقتنامه حقوقی با اعراب امضا کند، به اشغال نظامی جزایر سه گانه دست بزند. به هر حال شاه با حماقتی اسفبار در همین چارچوب موافقتنامه‌ای را قبول می کند. در این موافقتنامه از عبارت «occupation» استفاده شد که به معنای «اشغال» است. در واقع موافقتنامه‌ای امضا می شود که در آن طرفین می پذیرند که ایران جزایر سه گانه را «اشغال» نموده است (نه اینکه بر اساس حق قانونی خود جزء خاک ایران است). همین کلمه بعدها دستاویزی شدکه امارات متحده عربی ادعا نماید ایران این جزایر را اشغال نموده است و خواستار بازپس‌گیری آن گردد. امروزه نیز امارت به اتکای این کاغذپاره تایید شده توسط ایران در محاکم بین المللی ادعای اشغال دارد.عاقبت آن که بی تدبیری، هم به جدایی سرزمین منجر شد و هم به یک ادعای گزاف و پوچ مهر به ظاهررسمی زد!! مشکلی که تا به امروز هم جدال ها و اختلافاتی را پیش آورده است.(روزنامه خراسان ، همان) دوم اینکه اگر چه اصل دفاع از سرزمین اصلی فطری و طبیعی است که ریشه در درون جان انسانها دارد اما شکفته شدن این اصل نیازمند طرح انگیزه های قوی تری می باشد از جمله انگیزه های دینی و مذهبی . به عبارتی فطرت انسان امری است که در صورتی می تواند کارساز باشد که خود شکوفا شود ، توسط انگیزه های قویتر همچون انگیزه های دینی تقویت شود و جلوی انگیزه های خاموش کننده آن نیز گرفته شود . به عنوان مثال دیدگاههای مادی گرایانه که انسان را به سمت لذت های مادی فراخوانده و ا ز هر امری که مغایر با آن باشد همچون دفاع از سرزمین منع کرده و در نتیجه او را به خاطر به دست آوردن لذتی کوتاه به تن دادن به هر ذلتی سوق می دهد و یا دیدگاههای جبرگرایانه ای که اساسا تاثیر هر اقدام اختیاری را منتفی می دانند و آن را به قضا و قدر و سرنوشت حتمی مربوط می دانند مانع از شکوفا شدن این اصل فطری می شوند اما در مقابل انگیزه های دینی همچون بحث انجام وظیفه دینی، جهاد ، شهادت ، ایثار ، نعمتهای بهشتی و ... نقش بسیار مهمی در تقویت انگیزه های دفاع دارند و طبیعی است که تقویت این انگیزه ها با تقویت بنیانهای دینی جامعه ارتباط مستقیمی دارد و بر این اساس هر جامعه ای هر چقدر دارای بنیانهای قوی اعتقادی و دینی باشند انگیزه های دینی باعث تقویت اصول فطری همچون دفاع از سرزمین شده و مردم بیشتری با شور و شور زاید الوصف و نیز آگاهی بالا و نه صرفا از روی احساسات شخصی ، به امر دفاع از آب و خاک می پردازند . لذا با توجه به این مطلب و نیز با عنایت به تلاشهای رژیم شاهنشاهی برای دین زدایی از جامعه ایران می توان دریافت که حتی اگر در زمان شاه مردم به پا خواسته از سوی نظام هم مورد حمایت قرار می گرفتند هم انگیزه های آنان برای بهره گیری از اصل فطری دفاع ، انگیزه های اصیل و محکم نبود و هم اینکه موانع فراوانی برای شکوفایی فطرت انسانی آنها وجود داشت که باعث می شد تا تعداد کمتری از مردم ، نسبت به وظایف خویش احساس تکلیف کنند و در آن صورت قطعا اهداف و برنامه های دشمن نیز نتیجه دلخواه آنان را می داد و امروز شاید از ایران ، نامی بر نقشه جغرافیا نمی ماند . پاسخ بخش دوم سوال شما نیز به نظر می رسد که با توجه به مطالبی که گفته شد تا حدودی مشخص شده باشد . یعنی از سویی انگیزه های شهدا حتی اگر به فرض اشتباه دفاع از سرزمین بود با این حال ، هنر شهیدان و به طور کلی رزمندگان این بود که انگیزه های به ظاهر مادی را در راستای انگیزه های الهی قرار دادند . به ویژه که همانگونه که اشاره شد (رک : روایات اصول کافی که در بالا بدانها اشاره شد) میان دفاع از سرزمین و مال و ناموس با آموزه های دینی نه تنها تعارضی وجود ندارد بلکه حتی دین ، خود موید و موکد آن می باشد . از طرفی دیگر حتی در صورتی که میان انگیزه های ملی شهدا و رزمندگان و انگیزه های الهی آنان تعارض بوده و لازم باشد حتما یکی از دو انگیزه به عنوان انگیزه اصلی مطرح شود در آن صورت به جای قضاوت های بیجا از پیش خود بهتر است به خود آنان مراجعه کنیم تا بدانیم که با چه انگیزه ای به جبهه های حق علیه باطل شتافتند و در این میان با توجه به اینکه رزمندگان آن روزگار نیز در واقع یادگاران آن شهدا بوده اند دیدگاههای آنان نیز می تواند بیانگر انگیزه های خود و نیز شهدا باشد . بنابر این با مراجعه به چند مورد در می یابیم که شهدا چه انگیزه ای داشتند که این موارد عبارتند از : 1 – وصیت نامه های بر جای مانده از شهدا که سرتاسر آن پر است از مضامین دینی که هم وجود این مضامین و هم تصریحاتی که در لابلای آنها در باره انگیزه های آنها وجود دارد به خوبی گویای نقش انگیزه های دینی آنان از عزیمت به جبهه ها می باشد ؛ انگیزه هایی همچون شهادت در راه خدا ، عمل به وظیفه الهی ، لبیک به ندای یاری خواهی امام حسین ، اطاعت از فرمان ولی فقیه ، یاری امام زمان ، آزادی کربلا و فلسطین از چنگال ظالمان بر اساس شعار «راه قدس از کربلا می گذرد» و حفظ نظام اسلامی و ... . به عنوان مثال در یکی از وصیت نامه های تاثیر گذار یکی از شهدا چنین آمده است : «هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای هل من ناصر ینصرنی لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم. پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله»(نقل از سایت تبیان ، http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=32199 ) البته در این زمینه قطعا استناد به یک وصیت نامه نمی تواند گویای تمامی واقعیات باشد اما بررسی آماری در وصیت نامه ها می تواند تا حدود بسیار زیادی شاهد این ادعا باشد که خوشبختانه اخیرا چندین تحقیق و پژوهش در قالب پایان نامه و مقاله و کتاب انجام شده است . به عنوان مثال در بررسی کلیه وصیت نامه های شهدای استان اردبیل توسط یکی از دانشجویان دانشگاه اردبیل نتایج جالبی در این زمینه به دست آمده است که خود محقق در چکیده پایان نامه خود در این زمینه چنین می نویسد : « درتوزیع فراوانی،دفاع از اسلام و عشق به حضرت امام با حدود70% بیشترین انگیزه حضور و رضای خدا، عشق به شهادت، الگوگیری از آیات قران، احساس تکلیف، عشق به امام حسین (ع) ادامه راه سایر شهدا و همرزمان و عشق به جهاد با بیش از50% دررده های سوم تا هشتم بود.الگوگیری از ائمه اطهار(س)، عدالتخواهی،تنفر از ظلم، انتظار فرج، غیرت و دفاع از وطن با 49 تا 31% دیگر علل بوده و آزادی راه کربلا، حق بودن راه، ضربه به صدام ،عشق به دیدار یار، آرامش و تسکین خانواده شهدا، آرامش ملت و آزادی قدس از 19 تا 5% آخرین رده های علل را به خود اختصاص داد.8/68% از شهدا به شخص خاصی سفارش داشتند که بیشرین درصد3/16% نسبت به خانواده و کمترین درصد3% نسبت به همرزمان بود.سفارش خاص آنها با ترتیبی تقریبا مشابه علل حضورشامل اطاعت از امام، دفاع از اسلام، دفاع از انقلاب و ادامه راه سایر شهدا و در رتبه های بعدی حفظ حجاب و عدم سازش با دشمن بود.تقریبا نیمی از شهدا 4/53 % طلب حلیت داشتند که بیشترین درخواست از پدرو مادر با 5/9% و از مادر بتنهائی با 4% بود.اکثریت شهدا 3/85% در مورد مال و اموال، 2/80% درخصوص نحوه کفن و دفن و 7/84% در باره برگزاری یا نحوه مراسم عزاداری خویش هیچ سفارش و نظر خاصی نداشتند.7/45% در خصوص نحوه برخورد دیگران با شهادت خود سفارش نداشته وبیشترین درخواست 1/16% صبر و2/13 عدم گریه وزاری بود. 8/30 % عاشق شهادت بوده و فقط 3% از شهدا با لفظ گریزی نیست از آن یاد نمودند.بررسی یافته ها نشان میدهد که انگیزه های شخصی و غیر الهی دخالتی در حضور شهدا درجبهه نداشته و آنها بخاطر انگیزه الهی، اسلامی و عشق به حضرت امام وجهاد و شهادت و تبعیت از قران و ائمه اطهار (ع) در جبهه حضور یافته وضربه به صدام و تسکین و آرامش خانواده شهدا و ملت هم که درآنها نوعی شائبه حس انتقام و تشفی خاطر مستتر است درپائین ترین رتبه های انگیزه قرار گرفته است. »( احمدی, فریبا (1381) بررسی علل و انگیزه های شهدا از جهاد و شهادت طلبی و حضور در جبهه های هشت سال دفاع مقدس - به استناد وصایای شهدای استان اردبیل. دانشگاه علوم پزشکی - مدیریت پژوهشی و اطلاع رسانی , واحد پژوهش به نقل از سایت دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی اردبیل http://eprints.arums.ac.ir/448/ و نیز پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت وابسته به بنیاد شهید و ایثارگران انقلاب اسلامی ، http://shahed.isaar.ir/fa/index.php?Page=definition&UID=105565 ) همچنین حجت الاسلام رحیمیان نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز در این زمینه آمار جالبی دارد . وی در این زمینه می گوید : « در یک تحقیق و پژوهش روی وصیت‌نامه شهدا خالص‌ترین و ناب‌ترین کلمات در وصیت‌نامه آنان است. در موضوع انگیزه خاستگاه حرکت شهدا، می‌بینیم همه شهدا به طور میانگین 4 بار در هر وصیت‌نامه الهام گیری از مکتب عاشورای کربلا را مطرح کرده‌اند و در 100 درصد وصیت‌نامه شهدا هدف و انگیزه آنها دفاع از اسلام وجمهوری اسلامی بیان شده است. حتی در یک وصیت‌نامه دفاع از تخت جمشید و ایران منهای اسلام مطرح نشده است. همه چیز متمرکز روی اسلام است خاستگاه اسلام و هدف اسلام است. ‌عموم شهدا نزدیک به صد درصد شهدای ما آنها که از روی اختیار مسیر شهادت را انتخاب کردند از مسیر مسجد و نماز جماعت و جمعه عبور کردند. شهدایی که توصیه به نماز کردند بعضاً 4 بار در وصیت‌نامه خود تاکید بر حضور در نماز جمعه داشته‌اند.»( http://www.rajanews.com/detail.asp?id=81693 ) روحیات و حالات معنوی شهدا و رزمندگان دفاع مقدس نیز حاکی از روحیه های دینی قوی آنان داشت که نقل خاطرات رزمندگان آن روزگاران که خوشبختانه امروز بسیاری از آنان در بین ما هستند حاکی از این مطلب است و هرگز عشق خاک نمی تواند باعث بروز چنین روحیه های ایمانی قوی ای باشد که امام راحل عظیم الشان با تمامی مقامات عرفانی اش در برابر آنان اینگونه بیان فرمایند که : «من به این چهره هاى نورانى و بشّاش شما، و به این گریه هاى شوق شما حسرت مى برم. من احساس حقارت مى کنم. من وقتى با این چهره ها مواجه مى شوم. و این قلبهائى که به واسطه توجه به خداى تبارک و تعالى این طور در چهره ها اثر گذاشته است، احساس حقارت مى کنم»(صحیفه امام ، ج 13 ، ص 392) 2 – شعارهایی که در زمان دفاع مقدس سر داده می شد و در بخشهایی از آنها انگیزه های الهی و هدف از عزیمت به جبهه ها مطرح می شد که در آنها ذره ای بوی ملی گرایی دنیا گرا وجود نداشت و در تمامی آنها مضامین مذهبی و دینی موج می زد همچون «راه قدس از کربلا می گذرد ، هیهات منا الذله ، یا کربلا یا شهادت ، تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر و ... » ، همچنین شعارهایی که در استقبال از شهدا سرداده می شد نیز نشان از انگیزه های مقدس آنان داشت همچون «این گل پرپر از کجا آمده از سفر کرببلا آمده ، این گل پر پر به کجا می رود سوی حسین به کربلا می رود» 3 – در کنار شعارها اشعاری که بخش عظیمی از ادبیات دفاع مقدس را تشکیل می دهد و نقش مهمی در تشویق و روحیه دادن به رزمندگان ایفا می کرد نیز بر جای مانده است که در آنها انگیزه های رزمندگان از حضور در جبهه های جنگ ، به خوبی به تصویر کشیده شده است .(به عنوان مثال رک : منظومه ها ، از سری مجموعه فرهنگ جبهه ، ج6 ، سید مهدی فهیمی ، نشر سروش ، این کتاب گلچینی است از اشعاری که رزمندگان در دوران دفاع مقدس درباره شرایط حاکم بر جبهه و پشت جبهه سروده اند و نیز اشعار شاعران دفاع مقدس و نیز مضامین مداحی هایی که توسط مداحان دفاع مقدس همچون حاج صادق آهنگران در جبهه ها و پشت جبهه ها خوانده می شد که در این میان مثنوی شهادت ایشان گویای همه چیز می باشد) 4 - ... . علاوه بر این مطالب ، این نکته را نیز نباید فراموش کرد که در مقطع دفاع مقدس اساسا کسانی که ادعای ملی گرایی داشتند نه تنها حاضر به اثبات ملی گرایی خود از طریق حضور در جبهه ها نشدند بلکه بسیاری از آنها با شنیدن اولین اخبار جنگ از ایران فرار کرده و در کشورهای اروپایی و آمریکایی به خوشگذرانی های خود مشغول شدند و برخی از آنها نیز که در ایران مانده بودند به جای همراهی با مردم ایران ، به انواع دسیسه و توطئه دست زده و در شرایطی که کشور تحت اشغال دشمن بود مدام بر طبل مذاکره و عقب نشینی و همراهی با سیاست های آمریکا می کوبیدند (در این زمینه رک : ستون پنجم یا دومین دو راهی/ نگاهی به مواضع و عملکرد نهضت آزادی ایران در مورد جنگ ایران و عراق ، حسین یکتا ، مجله زمانه ، 3 آبان 83 ، شماره 26) بنابر این در یک کلام می توان گفت که تجربه هشت سال دفاع مقدس و تجربیات بعد از آن نشان داد که در تمامی این دورانها رزمندگان و شهدا و بسیجی ها ، حتی در راه دفاع از ارزشهای ملی نیز بر ابعاد مذهبی خویش تاکید داشته و دارند و انگیزه های آنان در دوران دفاع مقدس انگیزه های کاملا الهی بود و ذره ای بوی دنیا طلبی و مادی گرایی از نوع گروههای مدعی ملی گرایی از آن به مشام نمی رسد . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image