مغفرت معصومین(ع) در قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

در پاسخ به برخی از آیاتی که مربوط به گناه معصومین –ع- است و توضیح آنها توجه نمایید : ۱- انا فتحنا لک فتحا مبینا ( ۱ )لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً (۲) ۱- ما تو را پیروزى بخشیدیم پیروزى درخشانى * تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد. ۲- غرض این بود که خداوند گناهان گذشته و آینده اى را که به تو نسبت مى دادند ببخشد و نعمتش را بر تو تمام کند، و به راه راست هدایتت فرماید.در آیات فوق فتح، به عنوان علت و سبب مغفرت گناه پیامبر بیان شده است.


در پاسخ به برخی از آیاتی که مربوط به گناه معصومین –ع- است و توضیح آنها توجه نمایید : 1- انا فتحنا لک فتحا مبینا ( 1 )لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً (2) 1- ما تو را پیروزى بخشیدیم پیروزى درخشانى * تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد. 2- غرض این بود که خداوند گناهان گذشته و آینده اى را که به تو نسبت مى دادند ببخشد و نعمتش را بر تو تمام کند، و به راه راست هدایتت فرماید.در آیات فوق فتح، به عنوان علت و سبب مغفرت گناه پیامبر بیان شده است. خداوند مى فرماید: ما این فتح را نصیب تو کردیم تا گناهت بخشیده شود، لذا برای برخی این سؤال مطرح شده است که که چه ربطى بین فتح و پیروزى بر مشرکین مکه و مغفرت گناه پیامبراست؟آیا این که خداوند فتح و پیروزى را نصیب پیامبر اکرم کند مى تواند علت و سبب آمرزش گناه او باشد؟ این چه گناهى است که فتح و پیروزى موجب مغفرت آن است؟ پاسخ این است که نه «ذنب» در این آیه به معناى ارتکاب حرام و مخالفت با امر خداوند است و نه «مغفرت» به معناى بخشیدن عقاب از مستحق آن، مى باشد. زیرا غفران ذنب متقدم و متأخر پیامبر، به دلیل فتح مکه دانسته شده است و حال آن که، هیچ ربطى بین اعطاى پیروزى و بخشش گناهان شرعى نیست. بلکه این دو کلمه در معناى لغوى خود به کار رفته است. معناى لغوى ذنب،عبارت است از «هر کارى که داراى پیامدها و دنباله هاى ناگوار دارد» و مغفرت هم به معناى «هر چیزى پوشش نهادن» است.دعوت پیامبر به اسلام و مبارزه با کفر و بت پرستى و اعتقادات و آداب و رسوم مشرکین، پیش از هجرت و ادامه آن پس از هجرت در جنگ ها وغزوه ها از دیدگاه مشرکین مکه، گناه محسوب مى شد و تا وقتى مشرکین داراى قدرت بودند، رسول اکرم از عواقب و پیامدهاى ناگوار این گناهى که مشرکین براى او برمى شمردند در امان نبود. اما با فتح مکه و شکسته شدن قدرت و شوکت مشرکین و تسلط پیامبر بر آنان، این گناه پوشانده شد و آثار و عواقب آن از پیامبر اکرم مرتفع گردید.بنابراین، فتح و پیروزى سبب و علت براى مغفرت ذنب پیامبر بود. (یعنى سبب پوشیده شدن و مرتفع شدن آثار و عواقب سوئى که از ناحیه مشرکین بر عمل پیامبر اکرم قبل و بعد از هجرت، مترتب مى شد). بنابراین، آیه فوق هیچ دلالتى بر ارتکاب گناه و مخالفت با امر مولوى خداوند، ندارد 2- فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْواکُمْ (محمد -19) 19- پس بدان که معبودى جز اللَّه نیست، و براى گناه خود و مردان و زنان با ایمان استغفار کن، و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را مى داند.مسلم است پیامبر به خاطر مقام عصمت مرتکب گناهى نمى شد، ولى چنان که گفته ایم این گونه تعبیرات در قرآن مجید در مورد پیغمبر اسلام ص و سایر انبیاء ع اشاره به گناهان نسبى است، چرا که گاهى اعمالى که در مورد افراد عادى عبادت و حسنات است در مورد انبیاى بزرگ گناه محسوب مى شود چرا که حسنات الأبرار سیئات المقربین.یک لحظه غفلت و حتى یک ترک اولى در مورد آنها سزاوار نیست، و به خاطر مقام والا و سطح عالى معرفتشان باید از همه این امور برکنار باشند و هر گاه از آنها سر زند از آن استغفار مى کنند.3- سوره قصص : وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ (15) قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (16) ترجمه: 15- او در موقعى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد، ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند، یکى از پیروان او بود، و دیگرى از دشمنانش، آن یک که از پیروان او بود از وى در برابر دشمنش تقاضاى کمک کرد، موسى مشت محکمى بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد!) موسى گفت: این از عمل شیطان بود که او دشمن و گمراه کننده آشکارى است.16- عرض کرد پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم، مرا ببخش، خدا او را بخشید که او غفور و رحیم است . 4- سوره طه : فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (121) 121- سرانجام هر دو از آن خوردند (و لباس بهشتیشان فرو ریخت) و عورتشان آشکار گشت و از برگهاى (درختان) بهشتى براى پوشاندن خود جامه دوختند، (بالآخره) آدم نافرمانى پروردگارش را کرد و از پاداش او محروم شد!.گرچه عصیان در عرف امروز معمولا به معنى گناه مى آید ولى در لغت به معنى خارج شدن از اطاعت و فرمان است (اعم از اینکه این فرمان یک فرمان وجوبى باشد یا مستحبّ) بنا بر این به کار رفتن کلمه عصیان، لزوما به معنى ترک واجب یا ارتکاب حرام نیست، بلکه مى تواند ترک یک امر مستحبّ یا ارتکاب مکروه باشد.از این گذشته گاهى امر و نهى جنبه ارشادى دارد، همانند امر و نهى طبیب که به بیمار دستور مى دهد فلان دوا را بخور و از فلان غذاى نامناسب پرهیز کن، شک نیست که اگر بیمار مخالفت دستور طبیب کند تنها به خود ضرر مى زند چرا که ارشاد و راهنمایى طبیب را نادیده گرفته است.خداوند نیز به آدم فرموده بود از میوه درخت ممنوع مخور که اگر بخورى از بهشت بیرون خواهى رفت و در زمین گرفتار درد و رنج فراوان خواهى شد، او مخالفت این فرمان ارشادى کرد، و نتیجه اش را نیز دید.این سخن مخصوصا با توجه به اینکه دوران توقف آدم در بهشت دوران آزمایش بود نه دوران تکلیف، مفهوم روشنترى به خود مى گیرد.از این گذشته عصیان و گناه گاه جنبه مطلق دارد یعنى براى همه بدون استثناء گناه است، مانند دروغ گفتن و ظلم کردن و اموال حرام خوردن، و گاه جنبه نسبى دارد یعنى کارى است، که اگر از یک نفر سر بزند نه تنها گناه نیست بلکه گاه نسبت به او یک عمل مطلوب و شایسته است، اما اگر از دیگرى سر بزند با مقایسه به مقام او کار نامناسبى است.فى المثل براى ساختن یک بیمارستان از مردم تقاضاى کمک مى شود، شخص کارگرى مزد یک روزش را که گاه چند تومان بیشتر نیست مى دهد، این عمل نسبت به او ایثار و حسنه است و کاملا مطلوب، اما اگر یک ثروتمند این مقدار کمک کند، نه تنها این عمل نسبت به او پسندیده نیست بلکه گاه درخور ملامت و مذمت و نکوهش نیز هست، با اینکه از نظر اصولى نه تنها کار حرامى نکرده بلکه ظاهرا مختصر کمکى نیز به کار خیر نموده است.این همان است که مى گوئیم: حسنات الأبرار سیئات المقربین (حسنات نیکان گناهان مقربان است).و نیز این همان چیزى است که به عنوان ترک اولى معروف شده است و ما از آن به عنوان گناه نسبى یاد مى کنیم، که نه گناه است و نه مخالف مقام عصمت.در احادیث اسلامى نیز احیانا اطلاق معصیت بر مخالفت مستحبات شده است:در حدیثى از امام باقر ع مى خوانیم که در باره نمازهاى نافله روزانه فرمود: اینها همه مستحبّ است و واجب نیست ... و هر کس آن را ترک کند معصیت کرده زیرا مستحبّ است انسان هنگامى که کار خیرى را انجام مى دهد کارش تداوم داشته باشد .در زمینه این موضوع و سایر مسائل مربوط به آدم و خروج او از بهشت، در جلد ششم سوره اعراف ذیل آیه 19 به بعد، و در جلد اول ذیل آیه 30 تا 38 بحث کرده ایم و نیازى به تکرار نیست. تفسیر نمونه، ج 13، ص: 3255- در این مورد می توانید به کتاب راهنما شناسی تالیف علامه مصباح یزدی توجه کنید . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 4/100130193) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image