وهابیت و شیعیان /

تخمین زمان مطالعه: 50 دقیقه

آیا شیعیان دیگر فرقه های اسلامی را کافر می دانند؟


مقدمه: عثمان الخمیس، تئوریسین معاصر وهابی و از لیدرهای اصلی آن ها، در یکی از سخنرانیهایش در نماز جمعه ای که درکویت انجام گرفته بود اتهامات بسیاری را علیه شیعه مطرح نمود. که یکی از آنها همین شبهه می باشد:طرح شبههیکی از اتهامات عثمان الخمیس در این سخنرانی، این بود که شیعیان فقط خود را مسلمان و دیگر فرقه های اسلامی را کافر می دانند. وی می گوید:المسألة الثالثة: القول بکفر من عدا الشیعة:کل من عدا الشیعة فهو کافر بل لم یتوقف الأمر علی ذلک بل کل من عدا الشیعة کافر وولد زنا... .3. ویروی الکلینی فی الکافی عن الرضا أنه قال: لیس علی ملة الإسلام غیرنا وغیر شیعتنا، وهذا فی الجزء الأول من الکافی 233.تمام مردم غیر از شیعیان کافرند، بلکه از این هم فراتر رفته و گفتند: غیر از شیعه همه کافر و ولد الزنا هستند...کلینی در کتاب کافی از امام رضا نقل می کند که فرمود: به جز ما و شیعیان ما هیچ کس دیگری پایبند شریعت اسلام نیست.اصل روایتاز عبد اللَّه جندب روایت شده که حضرت رضا علیه السلام در نامه ای به او نوشت: اما بعد همانا محمد صلّی اللَّه علیه و آله امین خدا بود در میان خلقش و چون آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله در گذشت، ما خانواده وارث او شدیم؛ پس ما هستیم امین خدا در زمین، دانش فتنه ها و مصائب و مردن ها و نژاد عرب و تولد اسلام نزد ما است. و چون هر کسی را به بینیم می شناسیم که او حقیقتا مؤمن است یا منافق. نام شیعیان ما و نام پدرانشان، نزد ما ثبت است، خدا از ما و آن ها پیمان گرفته است که به هر راهی که رفتیم آن ها هم وارد شوند و در هر جا در آئیم، در آیند، جز ما و ایشان کسی در کیش اسلام نیست .مائیم نجیب و رستگار، و مائیم بازماندگان پیغمبران، و مائیم فرزندان اوصیاء، و ما در کتاب خدای عز و جل مورد عنایت قرار گرفته ایم، و ما به قرآن سزاوارتریم تا مردم دیگر، و ما به پیغمبر نزدیک تریم تا مردم دیگر، و خدا دینش را برای ما مقرر داشته... .الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 1، ص 223 – 224، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.نقد و بررسیاین روایت از نظر سندی مشکلی ندارد و مطالبی که در آن مطرح شده با اعتقادات شیعه همخوانی دارد؛ اما از این روایت به صورت قطعی نمی توان استفاده کرد که شیعیان دیگر فرقه های اسلامی را کافر می دانند.معیارها در اسلام و مسلمانیاولاً: مراد از «اسلام» در این روایت، همان اسلام کاملی است که همراه با ولایت امیر مؤمنان علیه السلام باشد؛ چنانچه خداوند بعد از اعلام ولایت امیر مؤمنان علیه السلام در روز غدیر، اسلام همراه با ولایت را اسلام کامل و دین مورد رضایت خود اعلام فرموده است:الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الاِْسْلاَمَ. المائدة/3.امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم خطیب بغدادی با سند صحیح از ابو هریره نقل می کند که این آیه در روز عید غدیر و پس از معرفی علی علیه السلام برای خلافت نازل شده است:رسول خدا دست علی را گرفت و فرمود: آیا من سر پرست مؤمنان نیستم؟ گفتند: آری، چنین است ای رسول خدا، فرمود: هر کس من مولا و سرپرست اویم علی مولای اوست، عمر فریاد زد: تبریک، تبریک، ای پسر ابوطالب، تو اکنون مولای من و هر مسلمان هستی، پس خداوند این آیه را نازل فرمود: امروز دین را بر شما کامل نمودم. الخطیب البغدادی، أحمد بن علی أبو بکر (متوفای 463هـ)، تاریخ بغداد، ج 8، ص 289، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.از دیدگاه شیعه، هر فردی که به وحدانیت خداوند و رسالت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله شهادت دهد، مسلمان است و احکام اسلامی بر او جاری می شود. علمای شیعه نیز در کتاب های فقهی به این مطلب تصریح کرده و فتوا به پاک بودن چنین فردی داده اند، که به دو نمونه اشاره می کنیم.شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه در این باره می نویسد:مشهور از فقهاء گفته اند مسلمانان مخالف مکتب اهل بیت غیر از یک فرقه آنان پاک هستند، و دلیل آن جریان اصل طهارت و دلائلی مانند: نص و اجماع است که پس از اثبات ظاهری مسلمان بودن حکم طهارت جاری می شود، البته بنا بر این که اسلام را مفهومی در برابر ایمان بدانیم نه مرادف با آن، یعنی اسلام عبارت باشد از اظهار شهادتین و التزام به اقامه نماز و روزه و حج و زکات و غیر اینها که هر محققی با مراجعه به باب فرق بین ایمان و کفر از کتاب اصول کافی با حقیقت این دو مفهوم آشنا می شود، علاوه بر این مطالب، از آغاز پیدایش مذهب اهل بیت علیهم السلام سیره و روش امامان و پیروان آنان بر هم نشینی و رفت و آمد و استفاده از خوراکی ها و غذاهای آنان و پیوند زناشوئی با دیگر مسلمانان بوده است.الأنصاری، الشیخ مرتضی (متوفای1282هـ)، کتاب الطهارة (ط.ق)، ج 2 ص 351، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام للطباعة والنشر.شهید صدر اعلی الله مقامه نیز در این باره می نویسد :هر انسانی که شهادتین یعنی اعتراف به توحید و رسالت پیامبر اکرم را ابراز نماید مسلمان است و پاک، اگر چه بدانیم که در قلب و درون او از آثار ایمان خبری نیست؛ ولی این اعتقادش را اظهار می کند و بر خلاف آن چیزی نمی گوید. و نیز هر کس که از پدر و مادر مسلمانی زاده شود او نیز مسلمان و پاک است تا زمانی که خلاف آن را اظهار نماید.الصدر، السید محمد باقر (شهادت 1400هـ)، الفتاوی الواضحة، ص 221، ناشر: مطبعة الآداب ـ النجف الأشرف.ثانیاً: در منابع اهل سنت نیز روایاتی وجود دارد که مردم با ترک ولایت امیر مؤمنان علیه السلام کافر شده اند.ابن مردویه اصفهانی می نویسد:ابوهارون عبدی می گوید: من عقیده ای غیر از اعتقادات خوارج نداشتم، تا آن که در مجلس ابو سعید خدری نشسته بودم و از او شنیدم که می گفت: مردم به پنج امر سفارش شدند که به چهار برنامه عمل کردند؛ ولی یکی را کنار زدند، شخصی پرسید: آنچه بدان عمل کردند چه بود؟ گفت: نماز، زکات، حج، روزه، پرسید: پس آنچه بدان عمل نکردند چه بود؟ گفت: ولایت و رهبری علی بن ابی طالب، پرسید: مگر این هم مانند آن چهار واجب دیگر بر مردم واجب بود؟ گفت: آری، آن مرد گفت: پس در این صورت کافر شدند، ابو سعید گفت: گناه من چیست؟الأصفهانی، أبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه (متوفای410هـ)، مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، ص 72.کدام فرقه اهل نجات است؟ثالثاً: این مسأله از ضروریات هر مذهبی است که فقط خودشان را مسلمان واقعی، هدایت شده، دارای مذهب حق و فرقه ناجیه، و بقیه را گمراه و اهل آتش می دانند که البته اساس تشکیل و تأسیس فرقه های مختلف اسلامی هم بر همین مبنا است؛ چرا که اعتراف به حقانیت مذهب مخالف، در حقیقت انکار حقانیت مذهب خود به حساب می آید.و از سویی این مبنا و فکر در حقیقت منبعث از روایت «افتراق امت» است که در میان شیعه و سنی متواتر و قطعی است. بر اساس این روایت، از بین هفتاد و سه فرقه اسلامی، فقط یک فرقه ناجیه، و بقیه اهل آتش هستند.در طول تاریخ، هر فرقه ای از فرقه های اسلامی ادعا کرده اند که آن فرقه ناجیه، مذهب مورد قبول آن ها است و آن ها هستند که بر سنت رسول خدا و اصحاب او باقی، و غیر از خودشان همگی فرقه ضاله و اهل آتش هستند. این عقیده مشترک تمامی فرقه های اسلامی است و تنها مربوط به شیعه نیست.روایات بسیاری در این زمینه در صحاح اهل سنت وجود دارد که به دو روایت اشاره می کنیم ابن ماجه قزوینی می نویسد:انس بن مالک می گوید: رسول خدا فرمود: بنی اسرائیل هفتادو یک فرقه شدند، و بزودی امت من به هفتادو دو فرقه منشعب خواهند شد، همه فرقه ها اهل آتش خواهند بود غیر از یک فرقه و آن فرقه ناجیه، جماعت هستند.القزوینی، محمد بن یزید ابوعبدالله (متوفای275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1322، ح3993، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر - بیروت.محمد ناصر البانی بعد از این روایت می گوید:این حدیث صحیح و راویان آن ثقه می باشند؛ مگر هشام بن عمار، سپس می گوید: قطعا این حدیث صحیح است؛ زیرا با شش طریق روایت شده است، اگر چه بعضی از متعصبان حنفی خواسته اند آن را تضعیف کنند که این هم نشات گرفته از هواهای نفسانی است. ألبانی، محمد ناصر (متوفای1420هـ)، ظلال الجنة، ج 1، ص 27، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعة: الثالثة – 1413هـ ـ 1993م.ترمذی می نویسد:عبد الله بن عمر از رسول خدا نقل کرده است که فرمود: سرگذشت بنی اسرائیل در باره امت من تکرار خواهد شد، بنی اسرائیل هفتادو دو فرقه شدند و امت من هفتادو سه فرقه خواهند شد، تمام فرقه ها اهل آتش خواهند بود مگر یک فرقه، سؤال شد: آن کدام فرقه است؟ فرمود: آنان که بر روش من و یاران من باقی باشند.الترمذی السلمی، محمد بن عیسی ابوعیسی (متوفای 279هـ)، سنن الترمذی، ج 5، ص 26، ح2641، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.با توجه به فرقه های متعددی که در میان اهل سنت وجود دارد، حال سؤال این جا است که این فرقه ناجیه، کدام فرقه است؟ اشاعره، معتزله، ماتردیه و... .روشن است که جمله «ما أنا علیه وأصحابی» از اضافات اهل سنت است؛ چرا که ممکن نیست رسول خدا صلی الله علیه وآله امتش را امر به محال نماید؛ زیرا صحابه خود دچار اختلافات شدیدی شدند و حتی یکدیگر را مستحق قتل دانسته و بایکدیگر جنگیده اند.حال امت اسلامی به عمل کدامیک از اصحاب رسول خدا اقتدا کنند؟ به عثمان یا قاتلان او که از برترین اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله بودند؟در صف یاران معاویه و شام (فئة باغیة) باشند یا در صف یاران امیر مؤمنان علیه السلام؟ به اصحاب جمل اقتدا کنند یا به امیر مؤمنان علیه السلام؟ به عمل أبو الغادیه که به قول ابن تیمیه از سابقون الأولون است، تمسک کنند یا به عمل عمار یاسر؟فرقه ناجیه از دیدگاه علمای اهل سنتعلمای اهل سنت نیز در تعریف فرقه ناجیه، دچار اختلافات شدیدی شده اند، برخی اشاعره و اهل حدیث را فرقه ناجیه دانسته اند و برخی ماتردیه را. برخی اهل قیاس (حنفی ها) را فرقه ضاله دانسته اند و برخی اشاعره و... را. در ذیل به چند نمونه اشاره می شود.فقط اشاعره، فرقه ناجیه هستندقاضی عضد الدین ایجی، از بزرگان اهل سنت می گوید:فرقه نجات یافته که در سخن رسول خدا آمده است و فرمود: آنچه که من و یارانم بر آنیم، اینان اشاعره و محدثان سلف و اهل سنت و جماعت هستند که مذهبشان از بدعت ها به دور است.الإیجی، عضد الدین (متوفای756هـ)، کتاب المواقف، ج 3 ص 718، تحقیق: عبد الرحمن عمیرة، ناشر: دار الجیل، لبنان، بیروت، الطبعة: الأولی، 1417هـ، 1997م.ماتردیه، فرقه ناجیه هستندأبو سعید خادمی در دفاع از ماتردیه می گوید:عَضُد الدین ایجی می گوید: فرقه ناجیه اشاعره است، شاید مقصود او از این سخن یا به نحو غلبه؛ یعنی اکثر اشاعره و یا از باب عموم مجاز باشد و یا از این جهت که اعتقاداتشان با ماتُریدیه یکسان است که در اصول مانند ابو حنیفه از ابو منصور ماتُریدی پیروی می کنند، و علت اینکه اینان را فرقه ناجیه دانسته است به جهت تبعیت کامل از رسول خدا و اصحاب در اعتقادات و بدون تجاوز از ظاهر نصوص؛ مگر به قدر ضرورت و یا ارجاع به عقل بر خلاف مخالفینشان است.الخادمی، أبو سعید محمد بن محمد (متوفای1156هـ)، بریقة محمودیة، ج 1، ص 388.فقط پیروان احمد بن حنبل، فرقه ناجیه هستندسفارینی، یکی دیگر از علمای اهل سنت در باره فرقه ناجیه می نویسد:اهل سنت و جماعت سه فرقه هستند: اثریه که امامشان احمد حنبل است و اشعریه که امامشان ابوالحسن اشعری است و ماتُریدیه که امامشان ابومنصور ماتُریدی است.و در ادامه می گوید:بعضی از دانشمندان گفته اند: فرقه ناجیه اهل حدیث هستند؛ یعنی اثریه و اشاعره و ماتُریدیه.و در پایان می گوید:اما فرمایش رسول خدا که فرمود: یک فرقه اهل نجات است، با تعدد فرقه ها منافات دارد؛ بنابراین فرقه ناجیه یکی بیش نیست و آن اثریه پیروان احمد حنبل می باشند، نه اشاعره و ماتُریدیه.السفارینی الحنبلی، شمس الدین محمد بن أحمد بن سالم (متوفای 1188هـ)، لوامع الأنوار البهیّة، ج1، ص73 ـ 76.فقط اهل حدیث، فرقه ناجیه هستنداز میان دیگر فرقه های اسلامی، اهل حدیث تلاش بیشتری کرده اند تا خود را فرقه ناجیه جلوه داده و دیگران را فرقه هالکه معرفی کنند.أبو مظفر سمعانی می نویسد:خداوند متعال اراده نفرموده؛ مگر آن که مذهب و عقیده حق و صحیح فقط نزد اهل حدیث باشد؛ زیرا آنان دین و اعتقاداتشان را نسل به نسل ازتابعان و آنان از اصحاب رسول خدا و اصحاب از رسول خدا گرفته اند؛ بنابراین راهی برای رسیدن به دین صحیح و راه مستقیم و استوار وجود ندارد؛ مگر راهی که اصحاب حدیث می روند. ولی فرقه های دیگر، دین را با روش های دیگری مانند مراجعه به عقل و آراء و ذهنیات خودشان تعریف و تفسیر می کنند، کتاب و سنت را با معیارهای عقلی می سنجند که اگر موافق بود می پذیرند و اگر مخالف بود رد می کنند و اگر مجبور به پذیرش آن باشند بازهم با تفسیر و تأویل غیر مناسب و دور از حقیقت آن را تحریف می کنند؛ از این رو، از جاده حق منحرف شده و از حقیقت دین فاصله گرفته و سنت را نابود کرده اند، وبه همین جهت است که می بینید معتزله با اینکه تحت یک نام و مذهب جمع شده اند؛ ولی یکدیگر را تکفیر می کنند، معتزله بغداد اهل بصره را و معتزله بصره بغدادی را تکفیر می کند، طرفداران ابوعلی جبائی فرزندش ابوهاشم را تکفیر می کنند و طرفداران ابوهاشم پدرش ابوعلی را.السمعانی، ابوالمظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار (متوفای489هـ)، الانتصار لأصحاب الحدیث، ج 1، ص 44، تحقیق: محمد بن حسین بن حسن الجیزانی، ناشر: مکتبة أضواء المنار - السعودیة، الطبعة: الأولی، 1417هـ - 1996م.و برای این که ثابت کنند که فرقه ناجیه فقط آن ها هستند، دست به داستان سرائی زده و با جعل قصه های عوام فریب از خواب نما شدن و تشرف به محضر رسول خدا استفاده می کنند و می گویند رسول خدا را در خواب دیده ایم و تأیید آن حضرت را نیز دریافت کرده ایم !!!.خطیب بغدادی در این باره می نویسد:محمد بن عبد الله بن بشر می گوید: رسول خدا را در عالم خواب دیدم، سؤال کردم فرقه ناجیه از بین هفتادو سه فرقه کیست؟ فرمود: شما ای اصحاب حدیث!!!.البغدادی، أحمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای463هـ)، شرف أصحاب الحدیث، ج 1، ص 25، تحقیق: د. محمد سعید خطی اوغلی، ناشر: دار إحیاء السنة النبویة - أنقرة.ابن فاخر اصفهانی می نویسد: محمد بن عبید الله بشر فسوی گفته است: پیامبر را در عالم خواب در مسجدی در شهر فسا دیدم که در محراب نشسته بود، مقابلش زانو زدم و گفتم: فرقه ناجیه از بین فرقه های امتت کدام یک است؟ فرمود: شما ای اصحاب حدیث!!!!.السمری الاصبهانی، معمر بن عبد الواحد بن رجاء بن عبد الواحد بن محمد بن الفاخر (متوفای564هـ)، مجلس ابن فاخر الأصبهانی، ج 1، ص 480، تحقیق: نبیل سعد الدین جرار، ناشر: مکتبة البشائر الاسلامیة - لبنان / بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.طبیعی است که وقتی کسی نتواند دلیلی برای حقانیت مذهب خود ارائه کند، دنبال خواب، فال و... می رود.زیدیه، فرقه ناجیه هستندفرقه زیدیه نیز ادعا می کنند که فرقه ناجیه آن ها هستند و در این باره کتاب هایی نیز نوشته اند.حاجی خلیفه می نویسد:احمد بن یحیی کتابی مختصر به نام ملل و نحل در مذهب زیدیه نوشته است و در آن زیدیه را فرقه ناجیه معرفی می کند.القسطنطینی الرومی الحنفی، مصطفی بن عبدالله (معروف به حاجی خلیفه) (متوفای1067هـ)، کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون، ج 2، ص 1821، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1413 – 1992.اهل قیاس (پیروان ابوحنیفه) اهل آتش هستندروایات صحیح السندی در کتاب های اهل سنت یافت می شود مبنی بر این که کسانی که قیاس را یکی از منابع فقهی خود می دانند، فرقه هالکه و اهل آتش هستند.حاکم نیشابوری می نویسد:عوف بن مالک به نقل از رسول خدا می گوید: رسول خدا فرمود: به زودی امت من به هفتاد و چند فرقه خواهند رسید که بزرگترین آنان گروهی هستند که امور دین را با آراء خودشان مقایسه می کنند، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می کنند. این حدیث بنا به شرائط شیخین صحیح است اگر چه آن را نیاورده اند. الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 477، ح8325، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.طبرانی در معجم کبیر می نویسد:عوف بن مالک از رسول خدا نقل کرده است که فرمود: امت من به هفتاد و چند فرقه خواهند رسید که بزرگ ترین آنان گروهی هستند که امور دین را با آراء خودشان مقایسه می کنند، حلال را حرام و حرام را حلال می کنند. الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب ابوالقاسم (متوفای360هـ)، المعجم الکبیر، ج 18، ص 50، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.هیثمی بعد از نقل این روایت می گوید :رواه الطبرانی فی الکبیر والبزار ورجاله رجال الصحیح.این روایت را طبرانی و بزّار نقل کرده اند و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند.الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 1، ص 179، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.در این حدیث در حقیقت تمام مذاهب و فرقه های فعلی اهل سنت زیر سؤال رفته اند، چرا که اکثر اهل سنت، اهل قیاس هستند، و قیاس و استحسان یکی از مهمترین منابع استنباط احکام شرعی در فقه آنان به شمار می رود.نتیجه آن که، هر فرقه ای از فرقه های اسلامی، خود را مسلمان واقعی، فرقه نجات یافته و تابع واقعی رسول خدا صلی الله علیه وآله می داند که البته شیعه هم از این قاعده کلی خارج نیست. آری، تنها فرقی که شیعه دارد این است که برای اثبات حقانیت خویش و فرقه ناجیه بودن به خواب و رؤیا متوسل نمی شود؛ بلکه با استفاده از ده ها دلیل و مدرک که در منابع فرقه های دیگر وجود دارد، ثبات و استواری ملاک های عقیدتی خویش را به اثبات می رساند.اگر تکفیر بد است پس چرا شما... .عثمان الخمیس، شیعه را تکفیر می کندعثمان الخمیس که امروز لیدر و ایدئولوگ وهابیت به شمار می رود در اول سخنرانی اش در نماز جمعه کویت، عقیده تکفیر را به شیعه نسبت می دهد؛ ولی در آخر سخنرانی، خود، شیعه را به شدت تکفیر می کند و حتی تمام عقائد شیعه را الهام گرفته از یهود و نصاری می داند. اکنون به قسمتهائی از سخنان عثمان الخمیس در تکفیر شیعه توجه نمائید:آیا با من هم صدا نمی شوید که هر کس چنین اعتقاداتی داشته باشد مسلمان نیست، و آیا حق نداریم به شیعیان بگوئیم که شما غیر مسلمانید؛ زیرا این عقائد از اسلام نیست و بهتر است بگوئیم دین شیعه نه مذهب شیعه؛ چون این دین غیر از اسلام است، احمد حنبل گفته است: شیعه جائی در اسلام ندارد. مقدسی گفته است: بر انسان های آگاه پوشیده نیست که شیعیان با همه طوایفشان در نادانی و کفر صریح به سر می برند و اینان از دین اسلام خارج می باشند.شوکانی گفته است: اساس تبلیغات شیعه نابودی دین و مخالفت با اسلام است؛ پس اگر هر شیعه ای یک نفر از اصحاب پیامبر را کافر بداند خود او کافر است، حال چگونه است آنکه همه اصحاب را کافر می داند؛ مگر تعدادی اندک از ایشان را؟آلوسی گفته است: بزرگان از دانشمندان ما وراء النهر، اثنا عشری ها را کافر دانسته اند.بن باز گفته است: شیعیان که به امامیه و جعفری معروف و امروز به طرفداران خمینی مشهور هستند اینان کافر و از امت اسلامی خارج هستند.بنابراین از جناب عثمان الخمیس می پرسیم که اگر تکفیر دیگر مذاهب اسلامی، کار درستی نیست، چرا شما این کار را مرتکب شده اید و اگر کار درستی است، چرا به شیعیان ایراد می گیرید.نمونه هائی از تکفیر شیعیان توسط اهل سنت:در میان مذاهب اسلامی، مذهب اثنا عشری، بیشتر از دیگر مذاهب آماج تکفیر دانشمندان اهل سنت قرار گرفته است. علاوه بر تکفیر هایی که از زبان عثمان الخمیس نقل شد، مطالب بسیاری در این زمینه در کتاب های اهل سنت وجود دارد که به چند نمونه اشاره می کنیم:محمد امین مشهور به ابن عابدین، از فقهای مشهور احناف است که اهل سنت جنوب ایران ارادت خاصی نسبت به ایشان دارند. وی در کتاب تنقیح الفتاوی الحامدیه، فتوای مشهور عبد الله افندی را در باره تکفیر و جواز قتل شیعیان این گونه نقل می کند:در مجموعه ای از رساله های شیخ الإسلام عبدالله افندی در سال 1146، پس از مراجعتش از مدینه منوره اینگونه دیدم که سؤال شده بود: نظر شما در کشتن شیعیان، به خاطر خروج آنان بر حاکم اسلامی و یا کفر آنان چیست؟ اگر به سبب کفر باشد علت کفر آنان چیست؟ و در صورت اثبات کفر اگر توبه کردند، آیا توبه و اسلام آنان مانند مرتد پذیرفته می شود، یا مانند کسی که پیامبر را سبّ کند، پذیرفه نمی شود و باید کشته شوند؟و اگر کافر هستند آیا حدّ قتل جاری می شود یا کفر؟ و آیا جائز است از آنان جزیه گرفته شود و باقی باشند و زنانشان به بردگی گرفته شوند؟در پاسخ می نویسد: این کافران ستمگر و جنایتکار، بین همه انواع کفر و ستمگری و فسق و بی دینی جمع کرده اند، کسی که در کفر و شرک و بی دینی و قتل آنان شک داشته باشد خود او کافر است... !!!کشتن این کفار (شیعیان) واجب است، توبه کنند یا نکنند؛ چون اگر توبه کنند و مسلمان شوند باید حد بر آنان جاری شود و حد آن کشتن است و بعد از قتل حکم مسلمان را دارند، و اگر توبه نکنند کشته می شوند و احکام کفار جاری می شود و ماندن آنان با گرفتن جزیه جائز نیست، و زنانشان باید به کنیزی گرفته شوند و فرزندان آنان نیز همین حکم را دارند؛ چون فرزند تابع مادر است.ابن عابدین، محمد أمین بن عمر (متوفای1252هـ)، تنقیح الفتاوی الحامدیة، ج 2 ص 175ـ 178، طبق برنامه الجامع الکبیر.و در حاشیه ای که بر درّ المختار دارد، می نویسد:کسی که خلافت ابوبکر یا عمر را انکار کند کافر است.ابن عابدین، محمد أمین بن عمر (متوفای1252هـ)، حاشیة رد المختار علی الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفة، ج 1 ص 561، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1421هـ - 2000م.تقی الدین سبکی می نویسد:در کتاب محیط از کتاب های حنفی ها دیدم نوشته بود: نماز پشت سر شیعه جائز نیست؛ زیرا خلافت ابوبکر را که صحابه بر آن اجماع دارند انکار می کنند.و در کتاب خلاصه از کتاب های حنفی ها آمده است: منکر خلافت ابوبکر کافر است.و در کتاب فتاوای بدیعیه آمده است: کسی که امامت و رهبری ابوبکر را انکار کند کافر است، بعضی گفته اند: بدعت گذار است؛ ولی اعتقاد صحیح آن است که چنین شخصی کافر است. و در ادامه می نویسد:موضوع چهارم نقل سخنان دانشمندان است: مذهب ابوحنیفه این است که منکر خلافت ابوبکر همچنین خلافت عمر کافر است، برخی گفته اند: در کفر چنین شخصی هیچ اختلافی نیست. این مساله در کتاب هائی مانند: الغایه سروجی و فتاوای ظهیریه و بدیعیه و در اصل محمد بن حسن موجود است که در حقیقت آن را از پیشوایشان ابوحنیفه گرفته اند.السبکی، أبو نصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الکافی (متوفای 771هـ)، فتاوی السبکی، ج 2 ص 576 ـ 587، دار النشر: دار المعرفة - لبنان/ بیروت.کمال الدین سیواسی در شرح فتح القدیر می نویسد:در بین شیعیان هر کس علی را بر سه خلیفه مقدم بداند بدعت گذار است، و اگر خلافت ابوبکر و عمر را انکار نماید کافر است.السیواسی، کمال الدین محمد بن عبد الواحد (متوفای681هـ)، شرح فتح القدیر، ج 1 ص 350، دار النشر: دار الفکر، الطبعة: الثانیة، بیروت.أبو سعید خادمی می نویسد: ظهیر الدین مرغینانی در کتاب الظهیریه می نویسد: بنا بر قول صحیح منکر امامت ابوبکر کافر است، همچنین بنا بر صحیح ترین قول منکر خلافت عمر نیز کافر است.الخادمی، أبو سعید محمد بن محمد الوفاة: 1156هـ)، بریقة محمودیة، ج 2 ص 104، طبق برنامه نرم افزاری الجامع الکبیر.ابن نجیم حنفی می نویسد:شیعه اگر علی را بر سه خلیفه مقدم بداند بدعت گذار است، و اگر خلافت ابوبکر و عمر را انکار کند کافر است.ابن نجیم الحنفی، زین الدین (متوفای970هـ)، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، ج 1 ص 370، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، الطبعة: الثانیة.ابن حجر هیثمی می نویسد :مذهب ابوحنیفه این است که: منکر خلافت ابوبکر یا عمر کافر است؛ هر چند که برخی از آن ها نظر دیگری دارند؛ ولی نظر صحیح این است که منکر خلافت ابوبکر وعمر کافر است. این مطلب در کتاب های الغایة سروجی، فتاوای ظهیریه، الأصل محمد بن الحسن و فتاوای بدیعیه آمده است. ابوحنیفه شیعه را تقسیم کرده است به کافر و غیر کافر، برخی از فرقه های شیعه را کافر و برخی را کافر ندانسته است؛ ولی نظر صحیح این است که منکر خلافت ابوبکر کافر است.الهیثمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1 ص 138، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1417هـ - 1997م.عبد الرحمن کلیبولی در مجمع الأنهر می نویسد:مرغینانی گفته است: نماز پشت سر هر کسی که هوای نفس داشته باشد جائز است؛ ولی پشت سر شیعه، جهنی، قدری و مشبّهه و کسی که قرآن را مخلوق بداند جائز نیست، و شیعه اگر علی را برتر بداند بدعت گذار است و اگر خلافت ابوبکر را انکار نماید کافر است.الکلیبولی، عبد الرحمن بن محمد بن سلیمان المدعو بشیخی زاده (متوفای 1078هـ)، مجمع الأنهر فی شرح ملتقی الأبحر، ج 1 ص 163، تحقیق: خرح آیاته وأحادیثه خلیل عمران المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1998م.شیخ نظام و گروهی از علمای حنفی هند در الفتاوی الهندیه می نویسند:کسی که امامت ابوبکر را انکار نماید کافر است، برخی قائل هستند که بدعت گذار است نه کافر؛ ولی قول صحیح آن است که کافر است، همچنین اگر کسی خلافت عمر را انکار نماید بنا بر صحیح ترین اقوال کافر است.الشیخ نظام وجماعة من علماء الهند، الفتاوی الهندیة فی مذهب الإمام الأعظم أبی حنیفة النعمان، ج 2 ص 264، ناشر: دار الفکر - 1411هـ - 1991م.هبة الله لالکائی در کتاب اعتقاد اهل السنة می نویسد :از احمد بن یونس نقل شده است که گفت: ما گوشت حیوانات ذبح شده به وسیله شیعه را نمی خوریم؛ چون او نزد من مرتد است.اللالکائی، هبة الله بن الحسن بن منصور أبو القاسم (متوفای418هـ)، شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة من الکتاب والسنة وإجماع الصحابة، ج 8 ص 1459، تحقیق: د. أحمد سعد حمدان، دار النشر: دار طیبة - الریاض – 1402هـ.ابن تیمیه حرانی که در دشمنی با اهل بیت علیهم السلام و پیروان آن حضرت مشهور است، در باره شیعیان می گوید:رافضه (شیعیان) بدترین طائفه ای است که به کعبه و قبله منسوب است.ابن تیمیه الحرانی، أحمد عبد الحلیم ابوالعباس (متوفای 728 هـ)، کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 28 ص 638، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.ابوعبد الله مقدسی و ابوالحسن مرداوی می نویسند:ابن حامد در کتاب اصولش کافر بودن خوارج و شیعیان و قدریه و مرجئه را ذکر می کند. سپس می نویسد: کسی که تکفیر شده های توسط ما را کافر نداند، فاسق است و باید ترک و از جامعه طرد شود.المقدسی، محمد بن مفلح أبو عبد الله (متوفای762هـ)، الفروع وتصحیح الفروع، ج 6 ص 155، تحقیق: أبو الزهراء حازم القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1418هـ؛المرداوی، علی بن سلیمان أبو الحسن (متوفای885هـ)، الإنصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الإمام أحمد بن حنبل، ج 10 ص 324، تحقیق: محمد حامد الفقی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.دشمنی های اهل سنت با پیروان اهل بیت علیهم السلام فقط به تکفیر خلاصه نمی شود؛ بلکه در طول تاریخ با تکیه بر همین فتواها، شیعیان بسیاری از دم تیغ زورمداران سنی گذشته و اموال بسیاری غارت شده است که در این جا فقط به یک نمونه اشاره می کنیم.ابن کثیر دمشقی و أبو الفداء و ابن اثیر جزری در حوادث سال 407هـ می نویسند:در این سال( 407هـ) در قاره آفریقا شیعیان به قتل رسیدند و اموالشان به تاراج رفت و کسی از آنان باقی نماند، و این حرکت در آغاز حکومت علولیین در سرزمین آندلس که حاکم آن علی بن حمود بن ابو عیس علوی بود اتفاق افتاد.ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر القرشی ابوالفداء، البدایة والنهایة، ج 12 ص 5، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت؛أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای732هـ)، المختصر فی أخبار البشر، ج 1 ص 250، طبق برنامه الجامع الکبیر؛الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، الکامل فی التاریخ، ج 8 ص 114، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.اهل سنت و تکفیر همدیگربه جناب عثمان الخمیس ! و همفکران او می گوییم: این سخنان که از زبان شما و ائمه اربعه شما شنیده می شود، فقط در حق شیعه گفته نشده؛ بلکه تمامی فرقه های اهل سنت در طول تاریخ همدیگر را تکفیر کرده و حتی در زمان قدرت از همدیگر طلب جزیه کرده اند. شما نه تنها با شیعیان؛ بلکه با یگدیگر نیز مشکلات اساساسی دارید. پشنهاد می کنیم که در قدم نخست مشکلات خودتان را با بقیه مذاهب اهل سنت حل کنید، سپس سراغ دیگران بروید.نمونه هائی از تکفیر های اهل سنت نسبت به همدیگر هر کس حنبلی نیست، کافر استشمس الدین ذهبی در تاریخ الإسلام و سیر اعلام النبلاء و همچنین ابن رجب حنبلی در ذیل طبقات الحنابله می نویسند:داستان شیخ الاسلام انصاری با احمد بن حسین بن محمد مشهور است که گفت: هر کس حنبلی نباشد مسلمان نیست.الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 29، ص 303، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م؛الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 17، ص 625، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛إبن رجب الحنبلی، عبد الرحمن بن أحمد (متوفای795هـ)، ذیل طبقات الحنابلة، ج 1، ص 20، طبق برنامه الجامع الکبیر.طرفداران احمد بن حنبل کافر هستندابن اثیر جزری می نویسد :فتنه ها و آشوبهای شافعیها و حنبلیها در بغداد:ابوالقاسم بکری مغربی که اشعری مذهب بود وارد بغداد شد و قصد دیدار نظام الملک را داشت که به او گرایش پیدا کرد و محبت فراوانی نمود، در مدرسه نظامیه مجلس وعظ و سخنرانی راه انداخت و از حنبلی ها بد می گفت و معایب آنان را بازگو می کرد، و می گفت: احمد حنبل کافر نیست؛ ولی پیروان او کافر هستند.الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، الکامل فی التاریخ، ج 8، ص 428، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.و نویری در همین زمینه می نویسد :در سال 75هـ. آشوب بین دو گروه در گرفت و علت آن حضور ابوالقاسم بکری واعظ اشعری مذهب بود که قصد دیدار نظام الملک را داشت که به او گرایش پیدا کرد و محبت فراوانی نمود، در مدرسه نظامیه مجلس وعظ و سخنرانی راه انداخت و از حنبلی ها بد می گفت و معایب آنان را بازگو می کرد، و می گفت: احمد حنبل کافر نیست؛ ولی پیروان او کافر شدند، سپس به دیدار قاضی القضات ابو عبد الله دامغانی رفت که بین او و گروهی از حنبلی ها گفتگوی تندی صورت گرفت که نتیجه آن آشوب و فتنه بود.النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 23، ص 141، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م.ابن خلکان در باره دشمنی اشاعره با حنابله و کشتاری که بین آنان اتفاق افتاده می نویسد:ابونصر عبد الرحیم، پسر ابوالقاسم قشیری که پیشوای بزرگی بود و در دانش نیز مانند پدرش بود، بین او که فردی اشعری مذهب و متعصب بود و حنبلی ها خصومت و دشمنی به جهت اعتقاداتشان بالا گرفت که در نتیجه افراد زیادی از طرفین کشته شدند.إبن خلکان، ابوالعباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر (متوفای681هـ)، وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان، ج 3، ص 208، تحقیق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة – لبنان؛الیافعی، ابومحمد عبد الله بن أسعد بن علی بن سلیمان (متوفای768هـ)، مرآة الجنان وعبرة الیقظان، ج 3، ص 210، ناشر: دار الکتاب الإسلامی - القاهرة - 1413هـ - 1993م؛العکری الحنبلی، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفای 1089هـ)، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 3، ص 322، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ناشر: دار بن کثیر - دمشق، الطبعة: الأولی، 1406هـ.عکری حنبلی در ترجمه ابوبکر بکری می نویسد :ابوبکر واعظ از مبلغان اشعری بود، به دیدار نظام الملک شتافت و از وی مال فراوانی دریافت کرد و نامه ای نوشت تا در دانشگاه های بغداد سخنرانی کند؛ ولی از طرف حنبلی ها دشنام ها شنید و تکفیر شد.العکری الحنبلی، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفای 1089هـ)، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 3، ص 353، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ناشر: دار بن کثیر - دمشق، الطبعة: الأولی، 1406هـ.نویری در ترجمه عز الدین سلمی شافعی (متوفای 660هـ) می نویسد:مظفر الدین موسی گروهی از چهره های سرشناس حنبلی را شلاق زد و به آنان اهانت فراوانی نمود.النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 30، ص 41، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م.تغییر مذهب ممنوعمحمد بن اسماعیل صنعانی به نقل از ملا علی قاری می نویسد:در بین حنفی ها مشهور است که اگر حنفی مذهب به مذهب شافعی گرایش پیدا کند، تعزیر می شود؛ ولی اگر عکس آن اتفاق افتاد پاداش می گیرد.الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، إرشاد النقاد إلی تیسیر الاجتهاد، ج 1، ص 147، تحقیق: صلاح الدین مقبول أحمد، ناشر: الدار السلفیة - الکویت، الطبعة: الأولی، 1405هـ. حنبلی ها، شافعی ها را سبّ و لعن می کردندابن عساکر شافعی می نویسد:گروهی از حنبلی های لا ابالی در شهر بغداد اعمال ناشایست و بدعت هایی به وجود آوردند که هیچ انسان بی دینی انجام نمی دهد؛ چه رسد به افراد خدا پرست... اینان بزرگان و پیشوایان دین را در حضور مردم و به صورت علنی و در محافل و مساجد و کوچه و بازار مورد تهمت و لعن و نفرین قرار دادند، وحتی تا آن جا به این گمراهی ادامه دادند که اعمال شایسته بزرگان دین را معصیت و نافرمانی خواندند و به شخصیت بزرگی مانند شافعی تاختند.ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تبیین کذب المفتری، ص310، دار الکتاب العربی ـ بیروت.گرفتن جزیه از حنابلهشمس الدین ذهبی در ترجمه ابوحامد طوسی می نویسد:ابوحامد بروی طوسی، فقیه شافعی، شاگرد شاگرد محمد بن یحیی و دارای تعلیقه مشهور در مسائل خلافی، کسی که دانش کلام و مناظره و بلاغت به او منتهی می شد و در مذهب اشعری بسیار آگاه بود، وارد بغداد شد و فتنه و آشوبی علیه حنبلی ها بر پا کرد، حنبلی ها طبقی از حلوای مسموم همراه یک زن نزد وی فرستادند، از وی نقل شده است که گفت: اگر قدرت داشتم بر حنبلی ها جزیه وضع می کردم. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ابوعبد الله (متوفای 748 هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج 4، ص 200، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، 1984؛العکری الحنبلی، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفای 1089هـ)، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 4، ص 224، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ناشر: دار بن کثیر - دمشق، الطبعة: الأولی، 1406هـ.گرفتن جزیه از شافعی هاابوالفداء السودانی در تاج التراجم می نویسد:محمد بن موسی بن عبد الله بلاشاغونی ترکی، فقه را در بغداد آموخت و به دمشق رفت و در آنجا عهده دار منصب قضا شد، وی گفته است: اگر قدرت داشتم از شافعی ها جزیه می گرفتم.السودانی، أبو الفداء زین الدین قاسم بن قطلوبغا (متوفای879هـ)، تاج التراجم فی طبقات الحنفیة، ج 1، ص 350، تحقیق: محمد خیر رمضان یوسف، ناشر: دار القلم - دمشق / سوریا، الطبعة: الأولی، 1413هـ- 1992م.همین مطلب را ذهبی در میزان الإعتدال، ابوالفداء قرشی در الجواهر المضیة و محمد بن اسماعیل صنعانی در طبقات الحنفیة نقل کرده اند.الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 6، ص 350، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م؛القرشی، عبد القادر بن أبی الوفاء محمد بن أبی الوفاء أبو محمد (متوفای775هـ)، الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة، ج 2، ص 136، ناشر: میر محمد کتب خانه – کراچی؛الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، إرشاد النقاد إلی تیسیر الاجتهاد، ج 1، ص 23، تحقیق: صلاح الدین مقبول أحمد، ناشر: الدار السلفیة - الکویت، الطبعة: الأولی، 1405هـ. جدا شدن مساجد شافعی ها از حنفیهامحمد بن اسماعیل صنعانی در ارشاد النقاد می نویسد:اختلاف بین حنفی ها و شافعی ها آن قدر اوج گرفت که بعضی از فقیهان حنفی ازدواج با شافعی ها را حرام کردند، فقیهی دیگر ازدواج را جائز دانست با این توجیه که آنان را مانند اهل کتاب تلقی کرد، رشید رضا می نویسد: اذیت و آزارها به حدی رسیده بود که بعضی از بزرگان شافعی نزد مفتی اعظم رفته و تقاضا کردند تا مساجد بین شافعی ها و حنفی ها تقسیم شود؛ زیرا فقهای آنان مانند اهل ذمه رفتار می کنند، ازدواج حنفی با شافعی را جائز نمی دانند و... . الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، إرشاد النقاد إلی تیسیر الاجتهاد، ج 1، ص 20، تحقیق: صلاح الدین مقبول أحمد، ناشر: الدار السلفیة - الکویت، الطبعة: الأولی، 1405هـ.حنابله، مسجد ضرار بنا کردندتنوخی بصری می نویسد :گروهی از بغدادی ها نقل کرده اند: حنبلی ها مسجدی ساختند که به وسیله شافعی ها مسجد ضرار نام گرفت؛ زیرا مرکز اختلاف و حمله و هجوم به شافعی ها شده بود، مخالفان این مسجد به علی بن عیسی شکایت کردند، وی پشت ورقه نوشت: سزاوارترین ساختمانی است که باید نابود و آثارش از بین برود؛ زیرا اساس آن بر غیر تقوا است، پس باید با خاک یکسان شود.التنوخی البصری، ابوعلی المحسن بن علی بن محمد بن أبی الفهم (متوفای 384هـ)، نشوار المحاضرة وأخبار المذاکرة، ج 1، ص 330، تحقیق: مصطفی حسین عبد الهادی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ-2004م.منکر «مسح بر خفین» کافر استابوحنیفه، رئیس و مؤسّس مذهب حنفی اعتقاد داشته است که اگر کسی جواز مسح بر خفین را انکار نماید، کافر است؛ چرا که روایات مسح بر خفین نزدیک به متواتر است.امیر بادشاه از علمای قرن دهم اهل سنت در این باره می نویسد:ابوحنیفه گفته است: هرکس جواز مسح بر خفین را انکار نماید، ترس کافر شدنش را دارم؛ چرا که روایات نزدیک به متواتر در باره آن وارد شده استأمیر بادشاه، محمد أمین (متوفای972هـ) ، تیسیر التحریر ، ج 3 ص 38 ، ناشر : دار الفکر – بیروت .فخر الدین زیعلی در تبیین الحقائق می نویسد:مسح بر کفش را فتوا ندادم؛ مگر بدلیل وجود دلائل و شواهدی که از نور خورشید واضح تر بودند، واز او نقل است که گفت: هر کس مسح بر کفش را انکار نماید ترس کافر شدنش را دارم، و یا اینکه با مقایسه این فتوا با نظریه ابو یوسف که گفته است: منکر آن تکفیر می شود؛ زیرا حدیث و فتوای مشهور، نزد وی به منزله متواتر است.الزیلعی الحنفی ، فخر الدین عثمان بن علی الوفاة: 743هـ) ، تبین الحقائق شرح کنز الدقائق ، ج 1 ص 45 ، اسم المؤلف: دار النشر : دار الکتب الإسلامی ـ القاهرة ، 1313هـ. تقی الدین التمیمی الداری می نویسد:اعتقاد دارم که مسح بر کفش برای غیر مسافر یک شبانه روز و برای مسافر سه شبانه روز واجب است؛ چون در حدیث وارد شده است، و اگر کسی آن را انکار کند ترس از کافر شدن وی می رود؛ زیرا خبر موجود در باره این حکم نزدیک به خبر متواتر است.التمیمی الداری الغزی ، تقی الدین بن عبد القادر الوفاة:1010هـ) الطبقات السنیة فی تراجم الحنفیة ، ج 1 ص 50 .جالب این است که قضیه مسح بر خفین حتی در میان خود اهل سنت نیز مخالفانی دارد.فخر رازی، مفسر مشهور اهل سنت به نقل عائشه و ابن عباس می نویسد:عائشه گفته است: پاهایم قطع شود بهتر از این است که بر کفش مسح کنم، از ابن عباس نقل است که گفت: بر پوست الاغ مسح نمایم بهتر از مسح بر کفش است.الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج 11، ص 129، ناشر: دار الکتب العلمیة- بیروت، الطبعة: الأولی، 1421هـ - 2000م.تکفیر ابوحنیفه و پیروان او از سوی دیگر فرقه های اهل سنتاز میان ائمه اربعه اهل سنت ، ابوحنیفه نعمان بن ثابت مؤسس مذهب حنفی، بیشتر از دیگران آماج حملات دیگر فرقه ها و دانشمندان اهل سنت قرار گرفته است؛ تا جائی که او را صریحا تکفیر کرده و از سران فرقه مرجئه به حساب آورده اند. گاهی چنان فحش و ناسزا نصیب او کرده اند که حتی در باره سرسخت ترین دشمنان رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز چنین فحاشی هائی دیده نشده است.البته قصد اهانت به ابوحنیفه و پیروان او را نداریم و این گونه مطالب را نه تأیید می کنیم و نه تکذیب، فقط به افرادی همچون عثمان الخمیس و دیگرهم فکران او که شیعه را فرقه تکفیری معرفی می کنند می خواهیم بگوییم که شما در قدم نخست تکلیف خودتان را روشن کنید و بعد سراغ کتاب ها و روایات شیعیان بروید.وقتی در مذهب شما به یکی از برترین دانشمندان اهل سنت و یکی از ائمه اربعه شما چنین جسارت هایی می شود، چرا به خاطر روایتی که حتی بر مقصود و منظور شما صراحت ندارد، بر شیعیان خرده می گیرید؟ابوحنیفه، یا ابوجیفهحُمیدی، استاد بخاری و نخستین راوی در سلسه اسناد بخاری است. وی از ابوحنیفه به «أبو جیفة» تعبیر می کند.حنبل بن اسحاق می گوید: از حُمیدی شنیدم که در مسجد الحرام و در حضور مردم وقتی که می خواست از ابو حنیفه نام ببرد به جای ابو حنیفه می گفت ابو جیفه. البغدادی، أحمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 432، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.حماد بن سلمه نیز از بزرگان اهل سنت و از روات بخاری و مسلم است، وی نیز از ابوحنیفه با عنوان «أبو جیفة» یاد می کرده است.اسحاق بن عیسی می گوید: از حماد بن سلمه در باره ابو حنیفه پرسیدم گفت: او ابوجیفه است.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 211، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ.اجماع علمای اهل سنت بر گمراهی ابوحنیفهابوبکر سجستانی از طرفدارانش پرسید: نظر شما در باره مسأله ای که مالک و شافعی و اوزاعی و حسن بن صالح و سفیان ثوری و احمد حنبل و طرفداران آنان در آن اتفاق داشته باشند چیست؟ گفتند: مساله ای صحیح تر از این وجود نخواهد داشت، گفت: همه این بزرگان و یارانشان بر گمراهی ابوحنیفه اتفاق دارند.البغدادی، أحمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 394، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.کفر ابوحنیفه و توبه دادن ویعبد الله پسر احمد حنبل از پدرش نقل کرده است که گفت: از ابن عیینه شنیدم که ابوحنیفه را دو بار توبه دادند، اسناد حدیث صحیح است.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 227، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ.معاذ بن معاذ می گوید: از سفیان ثوری شنیدم که می گفت: ابوحنیفه را دو بار از کفر توبه دادند، راویان این نقل ثقه هستند.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 203، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ؛الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 96، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م.از کسانی که بر ابوحنیفه عیب گرفته و او را سرزنش کرده اند محمد بن اسماعیل بخاری است، وی در کتاب ضعفاء و متروکین از سفیان ثوری نقل کرده است: ابوحنیفه چون کافر شده بود دو بار او را توبه دادند، سپس می نویسد: نُعَیم از فزاری نقل می کند که گفت: نزد سفیان بن عیینه بودم که خبر مرگ ابوحنیفه را آوردند، گفت: خدا او را لعنت کند، اسلام را نابود کرد.النمری القرطبی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفای 463هـ)، الانتقاء فی فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالک والشافعی وأبی حنیفة رضی الله عنهم، ج 1، ص 149، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.سفیان گفته است: یاران ابوحنیفه دو بار او را وادار به توبه کردند. سند این نقل صحیح است.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 185، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ.چندین دفعه ابوحنیفه را به جهت سخنان خارج از دین وادار به توبه کردند. راویان این نقل ثقه هستند.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 185، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ.هیثم بن جمیل می گوید: از شریک بن عبد الله سؤال کردم: آیا ابوحنیفه را وادار به توبه کردند؟ گفت: کنیزان آزاد شده آن را می دانند. راویان این سند ثقه هستند. الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 199، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ؛البغدادی، أحمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 389، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.شریک و حسن بن صالح شهادت داده اند که ابوحنیفه را دو بار وادار به توبه کردند.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 210، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ؛البغدادی، أحمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 391، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت؛الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 97، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م.ابوحنیفه، سردمدار فرقه مرجئهمرجئه، از فرقه های انحرافی است و معتقد بودند که ایمان (اعتقاد قلبی و اقرار زبانی) برای نجات و رستگاری انسان کفایت می کند و هیچ گناهی به ایمان انسان ضرر نمی رساند؛ همانطور که هیچ طاعتی برای کافر سودی ندارد.از آن جایی که این دیدگاه، خطر بزرگی برای اخلاق بشری محسوب می شود و سبب ترویج فساد و بی بند و باری در میان جوامع بشری است و نیز می توانست ابزار مناسبی در دست تبهکاران و جنایت کاران برای توجیه اعمالشان باشد، با موضع گیری تند اهل بیت علیهم السلام و علمای اهل سنت مواجه شد.در کتاب های اهل سنت روایات بسیاری در تکفیر آن ها وارد شده است که به چند روایت اشاره می کنیم.محمد بن اسماعیل بخاری در تاریخ کبیر خود می نویسد:ابن عباس از رسول خدا نقل می کند که فرمود: دو گروه هستند که در اسلام سهمی ندارند یکی قدریه و دیگری مرجئه.البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (متوفای256هـ)، التاریخ الکبیر، ج 4، ص 133، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر.و ابن قتیبه دینوری می نویسد:دو گروه از امت به شفاعت من نمی رسند، آنان نفرین شده هفتاد پیامبرند، مرجئه و قدریه.الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، تأویل مختلف الحدیث، ج 1، ص 81، تحقیق: محمد زهری النجار، ناشر: دار الجیل - بیروت – 1393هـ – 1972مو هیثمی در مجمع الزوائد می نویسد:دو گروه از امت نزد حوض بر من وارد نمی شوند و داخل بهشت نیز نمی شوند: قدریه و مرجئه. راویان این سند، راویان صحیح بخاری هستند؛ غیر از هارون بن موسی فروی که او هم مورد اعتماد است.الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 7، ص 207، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.در برخی از منابع اهل سنت از مرجئه به یهود امت اسلامی تعبیر شده است.ازدی بصری می نویسد:جابر بن زید گفته است: مرجئه، یهود اهل قبله هستند؛ زیرا آنان به گنهکاران وعده بهشت را می دهند و می گویند: چند روزی بیش آتش ما را نوازش نخواهد داد؛ همانگونه که یهود و نصارا گفته اند.الأزدی البصری، الربیع بن حبیب بن عمر، الجامع الصحیح مسند الإمام الربیع بن حبیب، ج 1، ص 365، ح944، تحقیق: محمد إدریس , عاشور بن یوسف، ناشر: دار الحکمة , مکتبة الاستقامة - بیروت، سلطنة عمان، الطبعة: الأولی، 1415هـ.و ابن شاهین می نویسد:از سعید بن جبیر نقل شده است که گفت: فرقه مرجئه یهودیان اهل قبله هستند.أبو حفص عمر بن أحمد بن شاهین الوفاة: 385 هـ، الکتاب اللطیف لشرح مذاهب أهل السنة ومعرفة شرائع الدین والتمسک بالسنن، ج 1، ص 76، اسم المؤلف: تحقیق: عبد الله بن محمد البصیری، ناشر: مکتبة الغرباء الأثریة - المدینة المنورة / السعودیة، الطبعة: الأولی، 1416هـ.البته قصد ما در این جا معرفی و نقد عقائد مرجئه نیست و دوستان می توانند به کتاب های تفصیلی در این باره مراجعه بفرمایند.ابوحنیفه، مؤسس مذهب حنفیه که امروزه حد اقل نصف اهل سنت از پیروان او محسوب می شوند، از کسانی است که دانشمندان اهل سنت او را جزء این فرقه و حتی از مبلغان آن دانسته اند، به چند روایت در این باره اشاره می کنیم:ابو عبد الرحمان مقریء می گوید: به خدا سوگند ابو حنیفه عقیده مرجئه را داشت و چندین دفعه مرا نیز به قبول آن فراخواند؛ ولی نپذیرفتم. رجال سند ثقه هستند.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 223، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ.یحی بن معین گفته است: ابوحنیفه طرفدار مرجئه و از مبلغان آن بود و به حدیث بی توجه بود؛ ولی دوستش ابویوسف چنین نبود. رجال سند ثقه هستند.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 223، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ.ابو حنیفه از سران مرجئه بود.ابن الجوزی، ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج 8، ص 133، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358.سعید بن مسلم می گوید: به ابویوسف گفتم: آیا ابوحنیفه طرفدار مذهب جهمیه بود؟ گفت: آری، پرسیدم: آیا طرفدار مرجئه بود؟ گفت: آری.الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 95، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م؛البغدادی، أحمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 381، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.تکفیر صریح ابوحنیفه در کلمات دانشمندان اهل سنتنزد حماد بن سلمه در باره مساله ای گفتگو بود، گفته شد: ابوحنیفه چنین گفته است، گفت: به خدا سوگند این سخن متعلق به این خارج شده از دین است. سند این روایت صحیح است.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 199، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ.سفیان ثوری می گوید: از حماد شنیدم که می گفت: آیا از ابوحنیفه تعجب نمی کنی که می گوید قرآن مخلوق است؟ به او بگو ای کافر، ای زندیق!!!.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 185، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ.مالک بن انس از ابوحنیفه به زشتی یاد کرد و گفت: او با دین جنگید و کسی که با دین بجنگد از دین خارج است.الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 197، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولی، 1406هـ.یحیی بن حمزه این سخن را از ابوحنیفه نقل کرد که: هر کس این کفش را پرستش کند تا به خدا نزدیک شود من در آن ایرادی نمی بینم، سعید چون این سخن را شنید گفت: این کفر روشن و صریح است.الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 96، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م.از این نمونه ها بسیار است که به جهت اختصار به همین موارد اکتفا می کنیم.تکفیر محمد بن ادریس شافعیمحمد بن ادریس شافعی، نیز از کسانی است که از تکفیر دیگر فرقه های اهل سنت در امان نمانده است و حتی ضرر او را برای امت اسلامی از ضرر ابلیس نیز بیشتر دانسته اند. حاکم نیشابوری می نویسد :انس از رسول خدا نقل می کند که فرمود: در امت من مردی به نام محمد بن ادریس خواهد بود که ضرر او از شیطان بیشتر است، و مردی به نام ابوحنیفه خواهد آمد که او چراغ امت من است!!!.النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله الحاکم (متوفای405 هـ)، المدخل إلی کتاب الإکلیل، ج 1، ص 56، تحقیق: د. فؤاد عبد المنعم أحمد، ناشر: دار الدعوة - الاسکندریة؛النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله الحاکم (متوفای405 هـ)، المدخل إلی الصحیح، ج 1، ص 216اختلاف و نزاع بین اهل سنت فقط به تکفیر یکدیگر ختم نمی شود؛ بلکه این تکفیرها سبب کشت و کشتار فراوانی شده است که به چند نمونه اشاره می کنیم:جنگ حنابله با شافعی ها در بغداد (323هـ):ابن اثیر جزری در باره جنگ حنابله با شافعی ها در بغداد می نویسد:سال 323 هـ فرا رسید...در این سال حنبلی ها صاحب قدرت و شوکت بودند... فتنه و شرّ آنان بالا گرفته و هر شافعی مذهبی را که می دیدند مورد ضرب و شتم قرار می دادند بگونه ای که در آستانه مرگ قرار می گرفت.الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 113 ـ 114، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.جنگ حنفی ها با شافعی ها در اصفهان (600هـ)یاقوت حموی در باره جنگ و کشتاری که بین شافعی ها و حنفی ها در اصفهان رخ داده است می نویسد:در اصفهان و اطران آن خرابی ها به جهت جنگ و آشوب بین دو گروه حنفی و شافعی بیداد می کرد، هر گروهی که در محله ای قدرت می گرفت محله دیگری را به آتش می کشید و غارت می کرد. الحموی، ابوعبد الله یاقوت بن عبد الله (متوفای 626هـ)، معجم البلدان، ج 1، ص 209، ناشر: دار الفکر – بیروت.جنگ حنفی ها و شافعی ها در ری:حموی در باره جنگ های حنفی ها و شافعی ها در ری می نویسد:جنگ بین حنفی ها و شافعی ها در شهر ری اتفاق افتاد که با وجود تعداد اندک شافعی ها پیروزی با آنان بود، روستا نشینان مسلحانه برای کمک به هم مسلکانشان به شهر می آمدند. الحموی، ابوعبد الله یاقوت بن عبد الله (متوفای 626هـ)، معجم البلدان، ج 3، ص 117، ناشر: دار الفکر – بیروت.جنگ شافعی ها و حنابله در بغداد (447هـ)سال 447 فرا رسید...در این سال در شهر بغداد آشوب و اختلاف بین فقهاء شافعی و حنبلی شروع شد، سر دسته حنبلی ها ابوعلی بن فراء و ابن تمیمی بودند و مردمان بسیاری آنان را همراهی و تبعیت می کردند، اینان خواندن بسم الله الرحمن الرحیم با صدای بلند و در اذان ترجیع (گردش صدا در حنجره) صدا و قنوت در نماز صبح را انکار و با آن مخالف بودند، قضیه به دیوان خلافت کشیده شد؛ ولی نتیجه ای نبخشید، حنبلی ها به مسجدی در باب الشعیر آمده و امام جماعتش را از جهر به بسم الله منع کردند، وی قرآن را آورد و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم را از قرآن بردارید تا آن را نخوانم. الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، الکامل فی التاریخ، ج 8 ص 325، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.جنگ حنابله با نظامیه در بغداد (470هـ):سپس سال 470 فرا رسید... در ماه شوال فتنه و آشوب بین حنبلی ها و فقیهان نظامیه و طرفداران این دو در گرفت که در نتیجه بیست نفر کشته و تعدادی دیگر مجروح شدند.القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر ابوالفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 12 ص 117، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.کشت و کشتار به خاطر تفسیر یک آیه:فتنه و آشوبی بزرگ در باره این آیه: «عسی ربک ان یبعثک مقاما محمودا» در شهر بغداد اتفاق افتاد، حنبلی ها می گفتند: معنای آن این است که خداوند حضرت رسول (ص) را بر عرشش می نشاند، دیگران می گفتند مقصود شفاعت بزرگ پیامبر است، آتش دشمنی و اختلاف همچنان زبانه می کشید تا آنکه جمعیت زیادی کشته شدند.الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 23 ص 319، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.جنگ حنابله و اشاعره در بغداد (447هـ)سال 447 فرا رسید...فتنه و آشوب به باب الطاق و بازار یحیی کشیده شد، رئیس پلیس برای خاموش کردن فتنه شخصا اقدام کرد؛ ولی سودی نبخشید و جنگ و درگیری به باب البصره و کرخ کشیده شد، آشوبی بزرگ بین حنبلی ها و اشعری ها در گرفت تا آنجا که اشاعره از حضور در نماز جمعه از ترس حنبلی ها منصرف شدند. ابن الجوزی، ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج 15 ص 347، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358.سپس سال 447 از راه رسید...در این سال بین اشاعره و حنبلی ها جنگ و اختلاف شروع شد و چون حنبلی ها قوی تر بودند اشاعره قدرت حضور در نماز جمعه و جماعت را نداشتند.ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر القرشی ابوالفداء، البدایة والنهایة، ج 12 ص 66، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.جنگ اشاعره و حنابله در بغداد (467هـ)ابونصر، استاد قشیری وارد بغداد شد و در نظامیه به وعظ و سخنرانی پرداخت، در شهر رباط استاد بزرگی حضور داشت که پیرو مذهب شافعی بود و پیروان بیشماری داشت، آنان به طرف نظامیه حرکت کردند و گروه زیادی را کشتند.الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 31 ص 34، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ابوعبد الله (متوفای 748 هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج 3 ص 271، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، 1984.آشوب بین حنبلی ها و قشیریه و جنگ این دو بر سر مسائل اعتقادی بود که جمعی کشته شدند و شیعیان شاد و مسرور شدند، مردم مصر شهر دمشق را دو بار محاصره کردند و ابن جهیر را به خاطر سختگیری بر حنبلی ها عزل کردند.الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 18 ص 319، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.در ماه شوال سال 467 هـ بین حنبلی ها و اشعری ها آشوب شعله ور شد، چون قشیری به بغداد آمده بود و در نظامیه سخن می گفت و از حنبلی ها مذمت می کرد و اعتقاد به جسم بودن خداوند را به آنان نسبت می داد، وی حمایت ابوسعد صوفی و ابو اسحاق شیرازی را به دست آورد، سپس نامه ای به نظام الملک نوشت و از حنبلی ها شکایت و در خواست کمک نمود، گروهی به طرف مسجد حنبلی ها که امام آن به نام ابوجعفر بن موسی بود حرکت کردند که در این درگیری عده ای کشته شدند فتنه ای برپا شد.القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر ابوالفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 12 ص 115، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.و...نتیجهاولاً: شیعیان، تمامی فرقه های اسلامی (غیر از نواصب) را مسلمان می دانند و همه احکام اسلامی؛ از جمله حرمت جان، مال و... را محترم می شمارند؛ اما با استدلال به آیه 255 سوره مائده، اسلام کامل را فقط اسلامی می دانند که همراه با ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام باشد؛ثانیاً: هر فرقه ای از فرقه های اسلامی، فقط مذهب خود را مذهب حق و فرقه ناجیه دانسته و بقیه فرقه ها را فرقه هالکه و اهل آتش می دانند که نمونه هائی از آن را از منابع اهل سنت نقل کردیم؛ثالثاً: اهل سنت نه تنها دیگر فرقه های اسلامی را؛ بلکه حتی فرقه ها و نحله های خودشان را نیز تکفیر کرده اند و خون یکدیگر را مباح دانسته و از یکدیگر طلب جزیه کرده اند. مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image