پیروی ، شخصیت و نصایحی از لقمان علیه السلام /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

اگر کسی مثلا به نصیحتهای لقمان حکیم عمل کند و به نصیحتهای پیامبر صلی الله علیه و آله عمل نکند، اشکال دارد؟


در پاسخ به این پرسش به مطالب ذیل توجه نمایید: 1- اصولا اسلام از همه ادیان جامع تر و کا مل تر است و بنا بر این همه اندرزها و نصیحت های لقمان درآیین اسلام به نحو کامل تر و دقیقترموجود است و نمی توان نصیحت و موعظه ای از لقمان بر شمرد که در اسلام موجود نباشد . بنا بر این نمی توان تصور کرد کسی به نصایح لقمان عمل کند و به نصایح پیامبر –ص- عمل نکند زیرا همه انبیا و بندگان صالح الهی که از حکمت الهی و عنایت خاص خداوند بر خودارند دارای این نصایح و اندرزها می باشند و به طور طبیعی در اسلام که آخرین شریعت آسمانی است این نصایح به نحو اکمل موجود است . 2- میان عمل به احکام و عمل به نصایح و سفارش های اخلاقی تفاوت است . درزمان ما تنها عمل به احکام اسلام مورد پذیرش خداوند است و عمل به احکام هیچ شریعت و پیامبری جایز و مقبول نیست اما در مورد نصایح و سفارشات اخلاقی چنین الزامی وجود ندارد چون این مواعظ جنبه ارشاد و راهنمایی برای زندگی دنیوی و اخروی بهتر و برخورداری از سعادت و آرامش و راحتی انسان دارد . 3- در قرآن دلیل صریحى بر اینکه لقمان علیه السلام پیامبر بوده است یا تنها یک فرد حکیم، وجود ندارد، ولى لحن قرآن در مورد لقمان، نشان مى دهد که او پیامبر نبود، زیرا در مورد پیامبران سخن از رسالت و دعوت به سوى توحید و مبارزه با شرک و انحرافات محیط و عدم مطالبه اجر و پاداش و نیز بشارت و انذار در برابر امتها معمولا دیده مى شود، در حالى که در مورد لقمان علیه السلام هیچیک از این مسائل ذکر نشده و تنها اندرزهاى او با فرزندش بیان شده - هر چند محتواى آن جنبه عمومى دارد- آمده است، و این گواه بر این است که او تنها یک مرد حکیم بوده است.در حدیثى که از پیامبر گرامى صلی الله علیه و آله نیز نقل شده چنین مى خوانیم:حقا اقول لم یکن لقمان نبیا، و لکن کان عبدا کثیر التفکر، حسن الیقین، احب اللَّه فاحبه و من علیه بالحکمة ...به حق مى گویم که لقمان پیامبر نبود، ولى بنده اى بود که بسیار فکر مى کرد، ایمان و یقینش عالى بود، خدا را دوست مى داشت، و خدا نیز او را دوست داشت، و نعمت حکمت بر او ارزانى فرمود ....در بعضى از تواریخ آمده است که حضرت لقمان علیه السلام غلامى سیاه از مردم سودان مصر بود، و با وجود چهره نازیبا، دلى روشن و روحى مصفا داشت، او از همان آغاز به راستى سخن مى گفت، و امانت را به خیانت نمى آلود، و در امورى که مربوط به او نبود دخالت نمى کرد .بعضى از مفسران احتمال نبوت او را داده اند شواهد روشنى هم بر ضد این نظراست . در بعضى از روایات آمده است که شخصى به لقمان علیه السلام گفت: مگر تو با ما شبانى نمى کردى؟ در پاسخ گفت: آرى چنین است.سؤال کننده پرسید: پس از کجا این همه علم و حکمت نصیب تو شد؟ در پاسخ گفت:قدر اللَّه، و اداء الامانة و صدق الحدیث و الصمت عما لا یعنینى:این به خواست خدا بود، و اداء امانت کردن، و راستگویى و سکوت در برابر آنچه به من مربوط نبود .در ذیل روایتى نیز چنین آمده است: روزى لقمان علیه السلام در وسط روز براى استراحت خوابیده بود، ناگهان ندایى شنید که اى لقمان! آیا مى خواهى خداوند تو را خلیفه در زمین قرار دهد که در میان مردم به حق قضاوت کنى؟لقمان علیه السلام در پاسخ آن ندا گفت: اگر پروردگارم مرا مخیر کند، راه عافیت را مى پذیرم و تن به این آزمون بزرگ نمى دهم! ولى اگر فرمان دهد فرمانش را به جان پذیرا مى شوم، زیرا مى دانم اگر چنین مسئولیتى بر دوش من بگذارد حتما مرا کمک مى کند و از لغزشها نگه مى دارد.فرشتگان- در حالى که آنها را نمى دید- گفتند: اى لقمان براى چه؟گفت: براى اینکه داورى در میان مردم سخت ترین منزلگاهها، و مهمترین مراحل است، و امواج ظلم و ستم از هر سو متوجه آن است، اگر خدا انسان را حفظ کند شایسته نجات است و اگر راه خطا برود از راه بهشت منحرف شده است کسى که در دنیا سر بزیر و در آخرت سربلند باشد بهتر از کسى است که در دنیا سربلند و در آخرت سربزیر باشد، و کسى که دنیا را بر آخرت برگزیند به دنیا نخواهد رسید و آخرت را نیز از دست خواهد داد!فرشتگان از منطق جالب لقمان علیه السلام در شگفتى فرو رفتند، لقمان این سخن را گفت و به خواب فرو رفت، و خداوند نور حکمت در دل او افکند، هنگامى که بیدار شد زبان به حکمت گشود! ... .2- گوشه اى از حکمت لقمان بعضى از مفسران در اینجا به تناسب اندرزهاى لقمان که در آیات این سوره منعکس است قسمتهایى از سخنان حکمت آمیز این مرد الهى را بازگو کرده اند که ما فشرده اى از آن را در اینجا مى آوریم:الف: لقمان به فرزندش چنین مى گفت: یا بنى! ان الدنیا بحر عمیق، و قد هلک فیها عالم کثیر، فاجعل سفینتک فیها الایمان باللَّه، و اجعل شراعها التوکل على اللَّه، و اجعل زادک فیها تقوى اللَّه، فان نجوت فبرحمة اللَّه و ان هلکت فبذنوبک!:پسرم! دنیا دریاى ژرف و عمیقى است که خلق بسیارى در آن غرق شده اند، تو کشتى خود را در این دریا ایمان به خدا قرار ده، بادبان آن را توکل بر خدا، زاد و توشه ات را در آن تقواى الهى، اگر از این دریا رهایى یابى به برکت رحمت خدا است، و اگر هلاک شوى به خاطر گناهان تو است «2».همین مطلب در کتاب کافى، ضمن سخنان امام کاظم علیه السلام به هشام بن حکم به صورت کاملترى از لقمان حکیم نقل شده است:یا بنى ان الدنیا بحر عمیق، قد غرق فیها عالم کثیر، فلتکن سفینتک فیها تقوى اللَّه، و حشوها الایمان، و شراعها التوکل، و قیمها العقل، و دلیلها العلم، و سکانها الصبر:پسرم دنیا دریاى عمیقى است که گروه بسیارى در آن غرق شدند، کشتى تو در این دریا باید تقواى الهى باشد، و زاد و توشه ات ایمان، و بادبان این کشتى توکل، و ناخداى آن عقل، و راهنماى آن علم، و سکان آن صبر است .ب- در گفتار دیگرى به فرزندش در آداب مسافرت چنین مى گوید:پسرم! هنگامى که مسافرت مى کنى، اسلحه و لباس و خیمه و وسیله نوشیدن آب، و وسائل دوختن و داروهاى ضرورى را که هم خود، و هم همراهانت از آن استفاده مى توانید بکنید بردار، و با همسفران در همه چیز جز در معصیت الهى همراهى کن.پسرم! هنگامى که با جمعى مسافرت کردى در کارهایت با آنها مشورت کن.در صورت آنها تبسم نما.در مورد زاد و توشه اى که دارى سخاوتمند باش.هنگامى که تو را صدا زنند پاسخ گو و اگر از تو کمک بخواهند آنها را یارى کن.تا مى توانى سکوت اختیار کن.نماز بسیار بخوان.در مرکب و آب و غذا که دارى سخاوتمند باش.اگر از تو گواهى به حق بطلبند گواهى ده.اگر از تو مشورتى بخواهند براى به دست آوردن نظر صائب کوشش کن و بدون اندیشه و تامل کافى پاسخ مگو، و تمام نیروى تفکرت را براى جواب مشورت به کار گیر که هر کس در پاسخ مشورت خالصترین نظر خود را اظهار نکند، خداوند نعمت تشخیص و اندیشه را از او مى گیرد.هنگامى که ببینى همراهان تو راه مى روند، و تلاش مى کنند، با آنها به تلاش بر خیز.دستور کسى را که از تو بزرگتر است بشنو.اگر از تو تقاضاى مشروعى دارند همیشه جواب مثبت بده، و هرگز نه نگوى، زیرا گفتن نه، نشانه عجز و ناتوانى و سبب ملامت است ...هرگز نماز را از اول وقت تاخیر نینداز، و این دین خود را فورا ادا کن.با جماعت نماز بگذار، هر چند در سخت ترین حالات باشید ...اگر مى توانى از هر غذایى مى خواهى بخورى قبلا مقدارى از آن را در راه خدا انفاق کن.کتاب الهى را تلاوت کن، و ذکر خدا را فراموش منما .ج- این داستان نیز از لقمان معروف است، در آن هنگام که به صورت برده اى براى آقایش کار مى کرد، روزى به او گفت: گوسفندى براى من ذبح کن و دو عضو که بهترین اعضاى آنست براى من بیاور.او گوسفندى را ذبح کرد و زبان و دل آن را براى وى آورد.چند روز دیگر همین دستور را به او داد منتها گفت، دو عضو که بدترین اعضاى آن است براى من بیاور لقمان بار دیگر گوسفندى را ذبح کرد و همان زبان و دل را براى او آورد، او تعجب کرد و از این ماجرا سؤال کرد، لقمان در پاسخ گفت: قلب و زبان اگر پاک باشند از هر چیز بهترند و اگر ناپاک شوند از همه چیز خبیثتر و بدتر! .در حدیثى از امام صادق ع مى خوا نیم.فرمود: به خدا سوگند، حکمتى که به لقمان از سوى پروردگار عنایت شده بود، به خاطر نسبت و مال و جمال و جسم او نبود بلکه او مردى بود که در انجام فرمان خدا قوى و نیرومند بود، از گناه و شبهات اجتناب مى کرد، ساکت و خاموش بود با دقت مى نگریست بسیار فکر مى کرد، تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) روز نخوابید و در مجالس (به رسم مستکبران) تکیه نمى کرد، و رعایت آداب را کاملا مى نمود، آب دهن نمى افکند، با چیزى بازى نمى کرد، و هرگز در حال نامناسبى دیده نشد ...هیچگاه دو نفر را در حال نزاع ندید مگر اینکه آنها را با هم صلح داد، و اگر سخن خوبى از کسى مى شنید حتما ماخذ آن سخن و تفسیر آن را سؤال مى کرد، با فقیهان و عالمان بسیار نشست و برخاست داشت ... به سراغ علومى مى رفت که بتواند به وسیله آن بر هواى نفس چیره شود، نفس خود را با نیروى فکر و اندیشه و عبرت مداوا مى نمود، و تنها به سراغ کارى مى رفت که به سود (دین یا دنیاى) او بود، در امورى که به او ارتباط نداشت هرگز دخالت نمى کرد، و از این رو خداوند حکمت را به او ارزانى داشت .تفسیر نمونه، ج 17، ص: 45 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image