۲ - اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِى أَکْمَلَ الْإِیمَانِ /

تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه

۲ - اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِى أَکْمَلَ الْإِیمَانِ بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


2 - اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِى أَکْمَلَ الْإِیمَانِ بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم امام سجاد (ع) در دعاى ((مکارم الاخلاق )) اولین درخواستى که پس از ذکر صلوات از پیشگاه خداوند مى نماید این است که مى گوید: بارالها! ایمان مرا به کاملترین مدارج آن برسان . در سخنرانى قبل توضیح داده شد که بعضى از آقایان ((ایمان )) را فقط عقیده قلبى مى دانند و اقرار به زبان و عمل به ارکان را از شرایط آن : و عده اى مى گویند ((ایمان )) مجموع اعتقاد قلبى و اقرار به زبان و عمل به جوارح است ، و دلایل هر دو گروه به اختصار مذکور افتاد. در این سخنرانى نیز به خواست خدا موضوع بحث ، همان جمله اول دعا پس از ذکر صلوات است و از دو نظر راجع به آن بحث مى شود: یکى فرق بین ((ایمان )) و ((اسلام )) و آن دیگر، درجات ایمان ، امام صادق (ع) رساله اى خطاب به اصحاب خود نوشته که در روضه کافى تمام آن نقل شده و ضمن آن این جمله آمده است . و اعلموا ان الاسلام هو التسلیم والتسلیم هو الاسلام فمن سلم فقد اسلم و من لم یسلم فلا اسلام له (32) بدانید که اسلام عبارت از تسلیم است و تسلیم نیز اسلام است . کسى که از صمیم دل تسلیم خدا شود، اسلام واقعى دارد و آن کس که تسلیم نشود، داراى اسلام واقعى نیست . بنابراین اسلام پیش از ایمان ، تسلیم ظاهرى است و ارزش معنوى ندارد. اما تسلیم بعد از ایمان یکى از بهترین و عالى ترین نشانه هاى ایمان واقعى است و این هر دو کلمه اسلام و تسلیم در قرآن شریف آمده است . در یک جا خداوند مى فرماید: قالت الا عراب امنا قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فى قلوبکم (33) اعراب مى آیند و به تو مى گویند: ما ایمان آورده ایم . به اینان بگو: ایمان نیاورده اید، بلکه بگویید اسلام آورده ایم ، زیرا ایمان هنوز در قلوب شما راه نیافته است . این آیه راجع به گروه اول است . اما درباره گروه دوم ، یعنى تسلیم بعد از ایمان ، خداوند مى فرماید: و من احسن دینا ممن اسلم وجهه لله و هو محسن (34) کدام مسلمانى دینش بهتر است از آن انسان شریفى که ذات خود را تسلیم بارى تعالى نموده و به تمام معنى مطیع حضرت حق است و در مقام عمل ، محسن و نیکوکار. درباره تفاوت اسلام قبل از ایمان و تسلیم بعد از ایمان روایات بسیارى آمده ، از آن جمله این روایت است که امام صادق (ع) فرمود: ان الاسلام قبل الایمان و علیه یتوارثون و یتناکحون و الایمان علیه یثابون (35 ) مى فرماید:اسلام قبل از ایمان است و براساس اسلام ، بین مردم مسلمان توارث برقرار مى شود و هر گروه وارث ، اموال متوفى را ارث مى برد. و علاوه بر این بر اثر اسلام امر ازدواج واقع مى شود و به طور خلاصه ظواهر جامعه براساس اسلام مى گردد. اما در پایان حدیث مى فرماید: و الایمان علیه یثابون اما بر اثر ایمان واقعى و عقد قلبى و تسلیم بر اثر ایمان ، ثواب الهى و اجر بارى تعالى به آنان مى رسد. حدیث دگرى از امام صادق (ع) به این شرح رسیده است : الاسلام شهاده ان لا اله الا الله و التصدیق برسول الله صلى الله علیه و آله به حقنت الدماء و علیه جرت المناکح و المواریث (36 ) مى فرماید: اسلام شهادت دادن به توحید خدا و تصدیق رسول گرامى است و به وسیله این دو شهادت خونها محفوظ مى ماند، نکاح و ازدواج جریان پیدا مى کند و امر ارث متوفى و وراث برقرار مى گردد. حدیث دیگرى از نبى اکرم صلى الله علیه و آله است که قبلا ایمان را معنى مى کند و سپس اسلام قبل الایمان را: عن النبى صلى الله علیه و آله قال : الایمان ما و قرته القلوب و صدقه الاعمال و الاسلام ماجرى به اللسان و حلت به المناکحه (37) رسول گرامى فرموده است : ایمان عبارت از آن است که دلها آن را با تعظیم و تکریم فراگیرد و اعمال مردم آن را گواهى دهد و اسلام آن است که جارى شود به لسان و بر اثر آن ازدواج روا و حلال گردد. ممکن است کسى سؤ ال کند آنانکه ایمان واقعى و قلبى به دین خدا نداشتند چرا اسلام آوردند و از چه رو در مقابل مسلمین تسلیم شدند؟ در پاسخ مى توان گفت : که تسلیم این گروه ممکن است دو علت داشته باشد. یکى ترس و آن دیگر طمع . ترس از این نظر که اگر در صف مشرکین و کفار باقى بمانند ممکن است جنگى پیش آید و ناچار شوند در جبهه به نفع کفار شرکت کنند و بر اثر حملات قوى و نیرومند سربازان اسلام کشته شوند و یا اسیر گردند. اما طمع از آن جهت که مى دیدند دولت اسلام مستقر گردیده و ریشه اسلام تثبیت شده است . رسول گرامى مملکت به وجود آورده و بیت المال ایجاد کرده است ؛ پیروان پیغمبر درآمدها و منافعى در این دولت دارند؛ گاهى از بیت المال استفاده مى کنند و زمانى از غنایم جنگ بهره مى برند و بعضى از اوقات عایدات دگر دارند. اگر اینان بروند و بظاهر قبول اسلام کنند، پیمبر گرامى ، اسلام آنان را مى پذیرد و در صف مسلمین قرار مى گیرند و از منابع و درآمدهایى که عاید مسلمانان مى گردد بهره مند مى شوند. اینان بظاهر مسلمانان بودند و در باطن دشمن اسلام و مسلمین . قرآن این گروه را به منافق تعبیر فرموده و یک سوره به نام ((منافق )) آورده است . این گروه در ظاهر، وقتى به مسلمانان مى رسیدند مى گفتند: ما علاقه مند به شما هستیم و ایمان آورده ایم : و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الى شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزئون (38) اما وقتى با شیاطین و هم عقیده هاى خود خلوت مى کردند، به آنان مى گفتند: ما همچنان با شما هستیم و مسلمانان را مسخره مى کنیم . نتیجه آنکه اولین تفاوت بین ایمان و اسلام آن است که مومنئن اولا داراى عقد قلبى و اطمینان خاطرند و در مقام دوم ، اطمینان خاطر خود و عقیده واقعى خویش را به زبان مى آورند. اما منافقین عقد قلبى ندارند، به اسلام و کتاب خدا باطنا معتقد نیستند، بلکه به منظور جلب منفعت یا دفع ضرر آمده و بظاهر قبول اسلام کرده اند تا از قتل و اسارت در جبهه جنگ مصون بمانند و از منافع بیت المال و غنایم بهره مند گردند. اما تفاوت دوم : در مکتب پیمبران الهى مؤ من واقعى کسى است که به تمام آنچه از طرف بارى تعالى بر آن پیغمبر نازل شده است ایمان بیاورد، باور نماید، و عملا بر طبق آنها رفتار کند. اما گاهى اتفاق مى افتاد که بعضى از افراد در مقابل پیغمبر خودشان اینچنین نبودند و به تمام ما انزل الله باور نمى آوردند یا عمل نمى کردند، بعضى را مى پذیرفتند و قسمتى را رد مى کردند. قرآن شریف این مطلب را در دو مورد ذکر کرده است : یکى در کارهاى ناروا و عهدشکنى هایى که بنى اسرائیل نموده بودند و تعدى و تجاوزهایى که داشتند آورده و فرموده است : افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض (39) آیا به قسمتى از کتاب الهى ایمان مى آورید و به بعض دیگر کافر مى شوید و اعراض مى نمایید؟ درباره مسلمانان اخلالگر و آنانکه مى خواهند بین مردم ایجاد فساد کنند فرموده است : و یقولون نومن ببعض و نکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا(40) ایشان مى گویند: ما به پاره اى از آنچه خداوند بر پیمبر نازل فرموده است ایمان داریم و به قسمتهاى دگرى ایمان نداریم و به آنها کافریم . این گروه مى خواهند براى خود راه مخصوصى را باز کنند و آنچه از آیات قرآن و تعالیم الهى را که مطابق خواسته هاى آنهاست بپذیرند و آنچه را که میل ندارند رد کنند. این گروه قبل از اسلام بوده و در صدر اسلام هم بوده اند و اکنون نیز وجود دارند. اینان در شاءن اجتماعى و براى مبارزه با پاره اى از کارهاى ناروا هر چه را که در قرآن و روایات برطبق خواهشهاى نفسانى خود بیابند از آنها سخن مى گویند و راجع به آنها با مردم حرف مى زنند، مثلا روایت مى گوید: من اکرم غنیا لغناه ذهب ثلثا دینه (41) اگر کسى سرمایه دارى را براى ثروتش احترام کند دو قسمت از سه قسمت دینش از دست رفته است . این جمله را مى گویند و درباره آن بحث مى کنند بدین منظور که قدرت زر و زور را درهم بشکنند، یا وقتى آن روایت را که حسین بن على علیهما السلام در مقابل لشکر حر خواند: من راى سلطانا جائرا(42) پیغمبر فرموده : هر کس سلطان ستمگرى را ببیند و رفتار او را انکار نکند و با او مبارزه ننماید، همانند او معذب و محشور مى شود. این روایت را مى خوانند و درباره اهمیت آن فریاد مى زنند و شعار مى دهند، اما وقتى گفته مى شود: اسلام نماز آورده ، روزه آورده ، حج و زکات آورده اسلام شرب خمر را حرام کرده ، بى عفتى را ممنوع نموده ، به اینها اعتنا نمى کنند، فقط و فقط اسلام انقلابى مى خواهند، نه انقلاب اسلامى . این گروه ، دم از مسلمانى مى زنند ولى به ((جمیع ما انزل الله )) باور ندارند، اینان را هم مى گویند مسلمانان ولى فاقد ایمان . بنابراین دو تفاوت بین اسلام و ایمان ذکر شد: یکى اسلام منافقین که فاقد ایمان معنوى و عقد قلبى است ، و آن دیگر اسلام کسانى که مى گویند: نومن ببعض و نکفر ببعض (43) به جمیع ما انزل الله ایمان ندارند، پاره اى از احکام الهى را مى پذیرند و قسمتى از دستورهاى خداوندى را رد مى کنند. واضح است که در مقابل تسلیم این دو گروه با مؤ منین واقعى بعد از ایمان به خداست . ارزش مهم براى آن تسلیمى است که یک نفر، آگاهانه ، به خدا و تعالیم الهى و دستورهاى پیمبران ایمان آورده و از صمیم قلب معتقد شده و سپس بى قید و شرط، مطیع آن اوامر مى گردد. آن تسلیم است که بسیار ارزنده و مهم است . نمونه آن تسلیم در مورد ابراهیم و اسماعیل است . وقتى در عالم منام به ابراهیم الهام شد که فرزند خود را قربانى کند، الهام را با فرزندش در میان گذارد و فرزند هم با کمال صمیمیت الهام خداوندى را به پدرش رسیده بود پذیرفت و آماده شد که به دست پدر قربانى شود. در اینجا قرآن شریف مى گوید: فلما اسلما و تله للجبین (44) وقتى هر دو به امر خداوند گردن نهادند، در مقام تهیه مقدمات قربانى برآمدند. این تسلیم بهت آور و حیرت زا نشانه کمال ایمان واقعى پدر و پسر است . کسى که به چنین مقام ایمان مى رسد در مقابل امر خدا تسلیم بى قید و شرط است ، چون و چرا نمى کند، عقل خود را به میان نمى آورد، و نمى گوید من باید فکر کنم که آیا چنین عملى بر وفق عقل است یا نه . حضرت على بن موسى الرضا علیهما السلام مى فرماید: و اعملوا ان راس طاعه الله سبحانه التسلیم لما عقلناه و مالم نعقل (45) سرآمد تمام شرایط اطاعت و فرمانبردارى از خداوند این است که ما تسلیم بدون قید و شرط خداباشیم ، چه در امورى که عقل ما آنها را درک مى کند و چه در امورى که عقل ما به عمق آنها راه ندارد و حقیقت آن را درک نمى نماید. براى آنکه معناى تسلیم و اطاعت بى چون و چرا در امورى که حاوى مصلحت است هر چه بهتر روشن شود و شنوندگان محترم بیشتر به عمق آن واقف گردند، لازم است در اینجا حدیثى را از رسول گرامى صلى الله علیه و آل ذکر و سپس در مورد آن توضیح لازم معروض گردد. عن النبى صلى الله علیه و آله قال : یا عباد الله ! انتم کالمرضى و رب العالمن کالطبیب فصلاح المرضى فیما یعلمه الطبیب و تدبیره به لا فیما یشتهیه المریض و یقترحه ، الا فسلموا الله امره تکونوا من الفائزین (46) رسول اکرم فرموده است : اى بندگان خدا! شما همانند بیماران هستید و خداوند همانند طبیب معالج . صلاح مرضى در آن چیزى است که طبیب از نظر علم پزشکى مى داند و تدبیر درمان خود را بر آن استوار مى سازد، نه آن چیزى که هواى نفس مریض طلب مى کند و خواهش غریزى خود را درخواست مى نماید. پس تسلیم امر بارى تعالى باشید تا به فوز و پیروزى موفق گردید و از خطرات و مهالک نجات یابید. مریض ‍ که به طور طبیعى داراى حب ذات و عشق به زندگى است براى اینکه خود را از گرفتارى بیمارى برهاند و درد خود را درمان نماید بى قید و شرط، خویشتن را تسلیم طبیب مى کند و به تمام وجود مطیع فرمان او شود. اگر مثلا نیاز به جراحى دارد و باید کلیه او تعویض شود، یا زخم معده دارد و باید قسمتى از معده اش برداشته شود، در آغاز، طبیب دستورهایى مى دهد و مى گوید خون مریض را تجزیه کنند تا وضع مزاجى او را بفهمد، هرگاه مقتضى بداند قبل از عمل جراحى به او دوا بدهد، و به طور خلاصه تمام مقدمات کار را فراهم کند و بیمار هم به تمام معنى در مقابل دستور پزشک مطیع است ، هر چه بگوید عمل مى کند، چون مى داند بر وفق مصلحت است . روز عمل فرا مى رسد، با میل و رغبت یکسره روى تخت جراحى مى خوابد. با اینکه در دل مضطرب است و این کار سنگین است ، اما یک قدم از اطاعت طبیب سرباز نمى زند و به آنچه پزشک مى گوید عمل مى کند، بیهوشش مى نمایند، شکم را باز مى کند، کلیه را بر مى دارد، کلیه سالمى را پیوند مى زند، یا نصف معده را قیچى مى کند و به دور مى اندازد، سپس بخیه مى کند، مریض به هوش مى آید، به اطاقش مى برند. باز هم مطیع مطلق آقاى پزشک است ، هر چه بگوید اطاعت مى کند به این امید که در پى این اطاعتها به سلامتى نایل گردد، بیمارش درمان شود، رفاه زندگى پیدا کند و تمام آنچه را که صلاح زندگى اوست به دست آورد. این است مقام تسلیم و رضاى یک بیمار در مقابل طبیب عالم درمان . رسول گرامى مى فرماید: مردم ! شما مانند مریضید و خداوند مانند طبیب . همانطورى که بیمار از پزشک عالم خود بدون چون و چرا اطاعت مى کند، تنها به این دلیل که هر چه مى گوید و عمل مى کند به مصلحت بیمار است ، مردمان با ایمان هم باید بى چون و چرا امر خدا را اطاعت کنند و تسلیم بى قید و شرط فرمان الهى باشند تا به صلاح و سعادت نایل گردند. جالب آنکه مریض مى داند که این آقاى پزشک با آنکه درس خوانده و عالم است ، با آنکه انسانى داراى فضیلت است و کوچکترین انحرافى را عمدا از مسیر علم پزشکى مى نماید، باز در عمق جان احتمال مى دهد که در این مورد اشتباه کرده باشد، شاید به دقایق مرض واقف نشده باشد، ممکن است در حین جراحى و تعویض کلیه یک اشتباه کوچک بنماید و در نتیجه ، بیمار به آن مصلحتى که باید برسد توفیق نیابد.اما مؤ منین واقعى در اوامر الهى چنین احتمالى را نمى دهند. اینان مى دانند که خدا به تمام حقایق و دقایق واقف است ، یقین دارند که تمام مصلحتهاى مردم را مى داند، مطمئن اند که خداوند طالب سعادت انسانها و تعالى و تکامل آنان است . از این رو با اطمینان خاطر تسلیم امر او مى شوند و بى چون و چرا اوامرش را اطاعت مى نمایند و در نتیجه به سعادت ابدى و کمال واقعى نایل مى گردند. از آنچه تا اینجا بیان شد، قسمت اول این بحث یعنى فرق بین اسلام و ایمان واضح گردید و روشن شد که تسلیم قبل از ایمان ناشى از معرفت بارى تعالى و به منظور نیل به صلاح و سعادت است . اسلام ، فرمانبردارى ظاهرى و تسلیم برونى است ، ایمان عقد قلبى و تسلیم درونى است . گردن نهادن به اوامر خداوند و تسلیم قبل از ایمان فقط در حضور مردم صورت مى گیرد و در خلوت تسلیم و اطاعتى وجود ندارد. اما تسلیم بعد از ایمان همیشه و همه جا وجود دارد و افراد مؤ من واقعى ، هم در خلوت فرمانبردار اوامر بارى تعالى هستند و هم در جلوت و حضور مردم . قسمت دوم بحث امروز توضیح درجات و مراتب ایمان است . امام سجاد (ع) عرض مى کند: بارالها! ایمان مرا به کاملترین مدارج آن برسان . براى آنکه بالاترین مراتب و درجات ایمان را بشناسیم ، لازم است در روایاتى که از اولیاى گرامى اسلام راجع به کمال ایمان رسیده و حاوى نشانه ها و علائم آن است دقت نماییم و منتهاى توجه خود را مبذول داریم تا با راهنمایى آن روایات به بالاترین مراتب ایمان واقف گردیم و در اینجا براى مزید آگاهى شنوندگان محترم بعضى از آن احادیث ذکر مى شود. عن النبى صلى الله علیه و آله : ثلاثه من کن فیه یستکمل الایمان : رجل لایخاف فى الله لومه لائم ولایرائى بشى ء من عمله و اذا عرض علیه امران احد هما للدنیا و الاخر للآخره اختار امر الاخره على الدنیا(47) رسول اکرم فرموده است : سه چیز است که اگر در کسى باشد ایمان خود را کامل نموده است : اول آن مردى که در راه خدا و براى اعلاى حق از ملامت هیچ ملامت کننده اى نترسد. دوم آن کس که هیچیک از اعمال خود را به ریا آلوده نکند. سوم شخصى که وقتى دو امر به او عرضه شد یکى مربوط به دنیا و آن دیگر مربوط به آخرت ، آن را که مربوط به آخرت است برگزیند و بر امر دنیا مقدم دارد. و عنه صلى الله علیه و آله فى جواب رجل ساله فقال : احب ان یکمل ایمانى . قال : حسن خلقک یکمل ایمانک (48) مردى به رسول اکرم عرض کرد: یا رسول الله ! دوست دارم ایمان من کامل شود. در جواب فرمود: اخلاق خود را نیکو و پسندیده کن ، بر اثر این عمل ایمانت کامل مى شود. عن ابیجعفر (ع) قال : ثلاث من کن فیه استکمل الایمان : من اذا رضى لم یدخله رضاه فى الباطل و اذا غضب لم یخرجه غضبه من الحق و من اذا قدر لم یتعاط ما لیس له (49 ) امام باقر (ع) فرمود: سه چیز است که اگر در کسى باشد ایمان خود را کامل نموده است : انسانى که چون به امرى راضى شد رضاى او، او را در باطل وارد نکند، و وقتى خشمگین گردید خشم او وى را از حق منحرف و منصرف ننماید، و زمانى که قدرت پیدا کرد به چیزى که شایسته او نیست دست نگشاید. در کتابهاى دینى روایات متعددى از رسول گرامى اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام درباره کمال ایمان رسیده و مجموع آن روایات ناظر به خلوص نیت و چگونگى گفتار و رفتار مؤ منین است و تمامیت ایمان هر فرد به نسبتى است که آن اعمال را انجام مى دهد و آن وظایف مهم و سنگین را عملا رعایت مى نماید. عده معدودى از اولیاى خدا هستند که تمام نشانه هاى ایمان تام و کامل را عمل مى کنند و آنها را به کار مى بندند. اینان واجد کاملترین درجات ایمان اند و امام سجاد (ع) چنین ایمانى را از درگاه خداوند متعال درخواست مى نماید. ناگفته نماند که دعاى شریف ((مکارم الاخلاق )) خود مجموعه اى است که قسمت اعظم نشانه هاى ایمان کامل را در بر دارد. امید است که با توفیق حضرت بارى تعالى تمامى این دعا در سخنرانى هاى آینده شرح داده شود و شنوندگان محترم نیز با اراده جدى آنها را فراگیرند و عملا به کار بندند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image