مراقبات مربوط به نیت و اخلاص /

تخمین زمان مطالعه: 23 دقیقه

مراقبات مربوط به نیت و اخلاص:اهمیت نیت:نیت از نظر اصطلاح اخلاقی به معنای قصد است و قصد نیز به معنای مقصد و هدف داشتن می باشد. نکته بسیار مهمی که در این زمینه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که مصداق بارز نیت و هدف داری اگر چه در عبادت خداوند است، ولی محدود به عبادت اصطلاحی نیست و شامل کل زندگی انسان می شود. از این دیدگاه مومن کسی است که در کل زندگی خود مقصد و مقصود دارد و مقصدش چیزی جز قرب به خداوند و لقای او نیست. ان الصلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین.


مراقبات مربوط به نیت و اخلاص:اهمیت نیت:نیت از نظر اصطلاح اخلاقی به معنای قصد است و قصد نیز به معنای مقصد و هدف داشتن می باشد. نکته بسیار مهمی که در این زمینه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که مصداق بارز نیت و هدف داری اگر چه در عبادت خداوند است، ولی محدود به عبادت اصطلاحی نیست و شامل کل زندگی انسان می شود. از این دیدگاه مومن کسی است که در کل زندگی خود مقصد و مقصود دارد و مقصدش چیزی جز قرب به خداوند و لقای او نیست. ان الصلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین. از دیدگاه اسلام هدف زندگی انسان قرب الی الله است و این حقیقت است که کل زندگی انسان را توجیه می کند و آدمی را به سرمنزل مقصود و هدف خلقتی خود می رساند و کمال و سعادت او را تامین می کند.اگر کسی نیت داشته باشد و تمام کارهای عبادی و غیر عبادی خود را با نیت نزدیک شدن به خداوند انجام دهد، تمام زندگی اش در راستای یک هدف و آن لقای الاهی و وصول به محبوب عالم سامان دهی می شود و از این طریق به تمامی آرزوهای انسانی و الهی خود خواهد رسید و در غیر این صورت تمام زندگی او از مسیر صحیح خود خارج خواهد شد و به گمراهی و هلاکت خواهد افتاد.با این تعریف اکنون معلوم می شود که چرا در روایات اسلامی گفته شده است که نیّت جان عمل است. اینکه می گویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا می آورم «قربه إلی الله». بلکه نیت؛ یعنی قصد؛ یعنی مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنی است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید ، با پرستش هستی به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خدای متعال نزدیک گردد. نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحی است که به سمت خدا پرواز می کند؛ همان نیتی که از عمل برتر است. از این رو گفته اند خدای سبحان را با نیّتهای صادق مسئلت کنید.به خصوص در زمینه زندگی عرفانی و عبادت خداوند یکی از مسایل بسیار مهم ، مساله «نیت» است. «نیت» روح هر عبادتی به شمار می آید و ارزش عبادت، ارتباط تام و تمام به نیت انسان دارد. اگر نیت عبادت درست نباشد، آن عبادت هرچه هم حجم آن زیاد باشد، کمترین فایده را برای انسان نخواهد داشت.ما در کارهای عادی و روزمره زندگی خود نیز برای نیت ارزش زیادی قایلیم و به کارهایی ارزش و بها می دهیم که از انگیزه صحیحی برخوردار باشند. برای مثال، اگر دوستی به هنگام احوالپرسی با ما، الفاظی از قبیل: «فدایت شوم، دوستت دارم، قربانت گردم، دلتنگت بودم و ...» را به کار ببرد و ما بدانیم که این حرفها واقعاً از روی محبت و صمیمیت اظهار می شود، این اظهار ارادت او برای ما بسیار ارزشمند است و البته محبت و ارادت ما هم به او زیاد می شود.اما اگر بدانیم این حرفها را به منظور فریب دادنمان می زند و نیرنگی است برای آنکه از ما استفاده ای ببرد، هیچ ترزشی برای این اظهار ارادت ظاهری او قایل نمی شویم، بلکه هرچه بیشتر این رفتار را تکرار کند، انزجار ما از او بیشتر می شود. ظاهر هر دو کار یکی است، ولی این نیت است که باعث تفاوت آشکار در قضاوت ما می شود. اگر کسی نسبت به ما حرکاتی را که ظاهرش احترام و تعظیم است انجام دهد، ولی بدانیم نیت او از انجام آنها مسخره کردن است، نسبت به او چه حالتی پیدا می کنیم؟ نه تنها آن را ارزش نمی دانیم، که ضد ارزش قلمداد می کنیم. بنابراین، این یک قاعده کلی است که افراد عاقل برای ارزش یابی برخی از کارها، به ظاهر آن نگاه نمی کنند، بلکه دقت می کنند که با چه نیتی انجام شده است.بنابراین نیت و انگیزه عمل یکی از ارکان ارزش و قبولی اعمال است و در بسیاری از روایات آمده که نیت از خود عمل بهتر است زیرا به عمل ارزش می دهد و در حقیقت بار ارزشی و اثر گذاری عمل را نیت به عهده دارد. حتما بسیار شنیده اید که نیت المومن خیر من عمله. نیت مومن از عملش بهتر است زیرا همین که نیت کرد به خدا نزدیک شود در نفسش نوری از قرب الهی پیدا می شود و نزدیکی صورت می گیرد و حتی گاهی موفق به عمل هم نمی شود ولی همان نیت اثر خود را می گذارد اگر چه اگر موفق به عمل هم بشود نور بیشتری حاصل خواهد شد.البته ناگفته نماند کسی که برای رسیدن به بهشت و نجات از آتش جهنم اعمال صالح را انجام می دهد در حقیقت به خدا و معاد ایمان دارد و در حقیقت برای نزدیکی به خدا این کارها را انجام می دهد و مرتبه ای از نیت قرب هم همین است, ولی کسی که تنها برای خوشنودی خدا و جلب محبت الهی و از روی عشق خدا را عبادت می کند از مرتبه ای فراتر قرار دارد و ارزش نیت او افزون تر خواهد بود.نیت ریا:ریا گرفته شده از رؤیت است و تعریف آن عبارت است از: طلب منزلت و مقام در دل هاى مردم به وسیله نشان دادن عبادات و طاعات خداوند متعال به ایشان است. این گونه نیت ریا حرام است و سبب باطل شدن عبادت مى شود. ریا خروج از مسیر حقیقی زندگی و عبودیت خداوند است. هدف زندگی انسان نزدیک شدن به خدا است، در حالی که حقیقت ریا قصد نزدیک شدن به مردم و خلق است و این دو راه کاملا در مقابل هم هستند.انسان ریا کار در ظاهر نشان می دهد که می خواهد به خدا نزدیک شود ولی در حقیقت قصدش این است که با انجام عبادات و ظاهر سازی به مردم نزدیک شود و خود را در میان مردم عزیز سازد و به مال و جاه دست پیدا کند.مشکل اصلی ریا کار این است که ارزش خداوند و قرب الهی را نمی داند، از آن رو حاضر شده است جایگاه داشتن نزد خداوند و عشق الهی را با جایگاه داشتن پیش مردم ضعیف و عادی که حقیقتا تا خدا نخواهد کاری از آنان ساخته نیست، عوض کند.این کار شبیه کاری است که بت پرستان انجام می دهند. واقعا حماقت بزرگی است که انسان خدای با آن عظمت و قدرت را با بت و سنگ و چوب بی جان که هیچ کاری ازش ساخته نیست عوض نماید.همه چیز ما از خدا است و او است که ما را عزیز و ذلیل می کند. عزت و ذلت دست خدا است. تا خداوند نخواهد کسی به قدرت و مقام و منزلتی نمی رسد. مردم بدون خواست خداوند کاری نمی توانند انجام دهند. خداوند کریم و بخشنده است در حالی که بسیاری از مردم خسیس و تنگ نظرند.خیلی زشت است که انسان خدای با آن عظمت و قدرت و رحمت را فراموش کند و به بندگان ضعیف او دل ببندد و در آرزوی شهرت و منزلت نزد ایشان باشد و از آنان امید عنایت داشته باشد.شخص ریاکار در بین مردم نشان مى دهد که مخلص و مطیع واقعى خداوند است. در صورتى که در حقیقت چنین نیست. در مورد تحقق ریا باید توجه داشت:اولاً: تحقق ریا مشروط به قصد ریا است.ثانیاً: وابسته به داشتن غرضى از اغراض دنیوى نظیر کسب محبوبیت نزد مردم و از این طریق کسب ثروت و ریاست بر ایشان مى باشد.ثالثاً :مربوط به حوزه عبادت و پرستش است.رابعاً :در عبادت های مستحب امکان تحقق دارد و در واجبات ریا نیست.بنابراین لازم به ذکر است که هر نشان دادنی ریا نیست. گاهی حساسیت نسبت به این موضوع برای برخی از جوانان به صورت وسواس در می آید و آنها خیال می کنند که آدم های بسیار ریا کاری هستند و از این موضوع بسیار هم ناراحت می شوند. این گروه باید بدانند که تصور ریا خصوصا برای جوانان، بسیار نادر است. چرا باید یک جوان ریا کند؟ شاید این موضوع بیشتر نسبت به بزرگسالان مصداق داشته باشد تا جوانان.بسیاری از مواقع انسان کار اخلاقی خوبی انجام می دهد که اطلاع از آن باعث تشویق دیگران برای انجام کار نیک می شود، بدون اینکه شخص بخواهد قصد قربتش را نسبت به خدای تعالی خدشه دار نماید. اگر انسان در باطن برای خدای متعال کار می کند، اشکالی ندارد که در ظاهر دیگران مطلع شوند. کسی که حقیقتا در مسیر الهی و قرب به خداوند حرکت می کند، رفتار آشکار او حتی ممکن است نوعی امر به معروف حساب شود و در افراد دیگر انگیزه کار نیک را فراهم می آورد.گاهی انسان در جامعه که حضور می یابد، سعی می نماید همواره آبروی خویش را حفظ کند و مواردی را رعایت می کند که ممکن است در زندگی خصوصی خود رعایت نکند. عاقلانه نیست که آدمی هر کاری که در محدوده خصوصی زندگی خویش انجام می دهد یا احیانا برخورد نامناسبی که در خانه دارد، در جامعه نیز آن را بنمایاند و این کار را به عنوان بی ریا و صاف بودن توجیه نماید.از نظر اخلاقی در صورتی که انسان شخصیت اجتماعی خود را نیک و سالم بنماید و سعی کند رفتار خویش را در مرعی و منظر دیگران کنترل نماید، نه تنها خلاف اخلاق و دین نیست و در اصطلاح ریا به حساب نمی آید، بلکه اصولا وظیفه چنین اقتضایی را دارد.رهایی از ریا ودرمان آن: 1- ریشه ریا گاهى دوستى جاه و مقام، شهرت طلبى و کسب آوازه نزد مردم است که باید با این عوامل مبارزه کرد. 2- باید ضرر ریا را شناخت که چگونه قلب را تیره کرده و توفیق اصلاح نفس را مى گیرد و اعمال نیک انسان را نابود ساخته و تبدیل به آتش دوزخ مى نماید. عقل مهمترین وسیله و ابزار شناسایى را در اختیار انسان قرار مى دهد. عقل ایجاب مى کند که آدمى به چیزى که سودى در بر دارد رغبت نشان داده و از چیزى که ضرر و زیان دارد بپرهیزد. در واقع عقل به دنبال لذت پایدار و سود بى منتها است. در برخورد اولیه با مسأله ریا، شخص عاقل رد پاى شیطان و نفس را تشخیص مى دهد و با یک ژرفاندیشى درمى یابد که هوا و هوس به جنبش آمده است تا براى لحظاتى عقل را در پرده غفلت پوشانده و بهره اش ببرد. بهره اى که پایدار نیست و فقط قوه خیال و وهم را ارضا مى کند. در اینجا عقل حکم مى کند که شخص لذت پایدار، یعنى پیروى از دستورات خداوند را که سعادت را در بر دارد، انتخاب کند و به وساوس شیطان خناس وسوسه گر اعتنا نکند و پاى هوا و هوس را ببندد.3- طلب جاه و مقام نزد مردم، اظهار نیاز نزد نیازمندان است چه آنان نیز همگى محتاجانى در پیشگاه خدایند و منزلت نزد آنان اندکى سود ندارد. توصیه شده این آیه شریفه را در تعقیبات فرایض (نمازهاى واجب) بخوانید:«قل اللهم مالک الملک تؤتى الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعزّ من تشاء و تذل من تشاء، بیدک الخیر انک على کل شى ء قدیر». مضمون آیه این است که خداوند مالک تمام هستى است و از ملک خود به هر که خواهد، بدهد و از هر که خواهد، منع نماید و اگر بخواهد مى تواند داده خود را بازپس بگیرد، هر که را بخواهد عزیز مى گرداند و هر که را بخواهد خوار و ذلیل سازد، تمام خیر و نیکى ها به دست خداوند است و اوبه هر کارى توانا و قادر است. شاید سر این که خواندن این آیه بعد از نمازهاى واجب فضیلت بسیار دارد همین نکته باشد که انسان با دقت در مضمون آن، امید به درگاه خداوند آورد و از مردم و آنچه در دنیاست قطع امید کند و این مرحله را علماى اخلاق «انقطاع عن الناس» و بهتر بگوییم «انقطاع الى الله» نامیده اند. خلاصه این قسمت آن است که مؤمن باید تلاش کند یکسره متوجه خدا شود و از همه خلایق قطع امید نماید.4- توجه داشتن به نعمت هاى اخروى و مقامات معنوى و بى اعتنایى به زودگذر دنیا «والدار الاخره خیر للذین یتقون افلا تعقلون ؛ سراى آخرت و نعمت هاى آن براى پرهیزگاران بسى بهتر است، آیا در این باره تعقل نمى کنید؟5- عادت کردن به عبادت پنهانى؛ تا شخص به جایى برسد که اعمال نیک خود را چنان پنهان سازد که گویى شخص خاطى و گنهکار عمل خود را از دید مردم مخفى مى سازد. به مرور و با استمرار در پنهان سازى عبادات و نیکى ها نفس به اطلاع مردم از عبادات بى اعتنا مى شود یعنى به این که دیگران آگاهى از نیکى هایش یابند توجهى نمى نماید.6- بهترین راهى که براى رهایى از ریا و پیدایش افکار غرور آفرین مى توان مطرح نمود، توجه دائم به این حقیقت است که همه قدرت و توان و لیاقت انسان از خداست و انسان از خود هیچ ندارد . اگر انسان به حقیقت لا حول و لا قوة الا بالله توجه کند و باور کند که هیچ نیرو و توانى در عالم نیست مگر اینکه از نیرو و قدرت الهى ریشه گرفته است و اگر عنایت الهى نباشد هیچ عمل خیرى از ما سر نخواهد زد، نه تنها انجام اعمال نیک براى انسان عجب و غرور و ریا نمى آورد بلکه خود را رهین منّت الهى مى بیند که به او لطف کرده و توان و لیاقت انجام اعمال خیر را به او داده است و اگر لطف الهى شامل حال او نمى شد نمى توانست چنین اعمال خیرى را انجام دهد.در این راستا کوتاهترین راه عقلى براى رسیدن به اخلاص و ریشه کن کردن «ریا» تقویت توحید در دل خود مى باشد. منظور از توحید در این مقام، توحید افعالى مى باشد یعنى، انسان باور کند که فاعل و مؤثرى در عالم جز خداوند نیست لا مؤثر فى الوجود الا اللَّه. اگر براى ما روشن شود که هیچ کس به غیر از خدا منشأ اثرى نیست و بفهمیم که رزق، عطا، منع، غنا، فقر، مرض، سلامتى، ذلت، عزت، زندگى، مردن و. همه در دست خداوند است و هر آنچه در جهان هست مقهور امر حاکم بى شریک مى باشد، دیگر دل به دیگران نمى بندیم و خودنمایى در مقابل دیگران برایمان لذتى نخواهد داشت. زیرا ریشه «ریا» یا طمع در مال و منافع دیگر انسان ها است، و یا محبت و دوست داشتن مدح و ستایش انسان ها، و یا خوش نداشتن و کراهت از مذمت و ملامت مردم است. اگر ریاکار این سه مشکل را حل نماید، دیگر دلیلى براى خودنمایى در مقابل انسان ها وجود نخواهد داشت. انسان عاقل رغبت به کارى که براى او نفعى ندارد پیدا نمى کند و به امرى که به حال وى ضرر رساند بى میل مى باشد. ریا همان ضرر و نبود نفع است زیرا دل بستن به تعریف یا دل گیر شدن از نکوهش مردم نفعى به حال انسان ندارد بلکه ریا موجب بطلان عبادت و مضرّ مى باشد. علاوه این که نظر مردم به اندک چیزى متغیر مى شود. رضا و خشنودى آدمیان زودگذر و ناپایدار است و شخص ریاکار مضطرب، دل نگران، متزلزل و مشوش است. در مقابل، اخلاص و چشم نداشتن به مخلوقات، اطمینان و آرامش دل را افزون مى کند. 7- راه دیگرى که براى رهایى از عجب و ریا مى توان پیمود توجه به انسان هاى والاتر و بهتر از خود است. تا زمانى که انسان به کسانى که از او کمتر به کار خیر مبادرت مى کنند توجه داشته باشد ممکن است در او عجب و ریا پیدا شود اما اگر توجه او به انسان هاى بهتر از خود باشد آن گاه کمبودها را در خود احساس مى کند و مى فهمد که هنوز تا رسیدن به کمال لازم بسیار فاصله دارد. بدین جهت در روایات توصیه شده است که در امور معنوى به افرادى بنگرید که از شما بهتر هستند.8- اما بهترین راه امان یافتن از نفس اماره مراقبت دائمى از نفس است. به تعبیر قران کریم در سوره یوسف: إِنَّ اَلنَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی ؛ مسلما نفس بسیار به بدی امر می کند مگر آن که پروردگارم بر من ترحم نماید . نفس آدمى همواره او را به بدى و زشتى امر مى کند و لذا در مقابل آن باید دائماً مراقب بود و لحظه اى نباید نفس را به حال خویش رها کرد و باید از خدا کمک گرفت. 9- البته براى از بین بردن ریا لازم نیست انسان خود را در برابر مردم فردى گناهکار جلوه دهد. یا دست از اعمال صالح بردارد، بلکه این کار خود ناپسند و خلاف رضاى خداست. زیرا خداوند دوست دارد آبروى بنده مؤمنش نزد مردم حفظ گردد و اگر لغزشى دارد نزد آنان رسوا نگردد و با اعمال نیک سرمشق دیگران شود، ولى بنده باید رابطه خود را با پروردگار نیکو گرداند و در خفا از گناهان خویش توبه کند و عهد نماید که از معاصى دست خواهد کشید و در این کار هم از او مدد جوید.بنابراین شایسته نیست که انسان به خاطر ترس از ریا دست از انجام کارهاى نیک بکشد، زیرا این خود دامى شیطانى براى دورى از حسنات است. بنابراین بهتر است که در هر شرایطى انسان به انجام مستحبات بپردازد ولى در عین حال جانب اخلاص را پاس بدارد و از خداوند در این باره مدد جوید. ناگفته نماند که وسوسه هاى شیطانى پایدار نیست، بنابراین اگر در هنگام انجام کارهاى خیر و معنوى، وسوسه شیطانى عارض شد، پس از مقدارى تأمل و تأخیر و توجه به یاد خدا کار خیر را انجام دهید و در این فاصله احتمال وسوسه شیطان کم مى شود و رفته رفته از بین مى رود. چنان که امام على(ع) در هنگام برخورد با عمروبن ود در جنگ خندق از این روش استفاده کردندنیت خالص:اخلاص به معنی خالص کردن، ویژه کردن، ارادت صادق داشتن ... است. (لغت نامه دهخدا، ذیل لغت اخلاص. )اخلاص ضد ریا است. اخلاص یعنی خالص نمودن اندیشه و نیت و اخلاق و عمل و عبادت و تمام اعضا و جوارح برای خدا که دو نکته اساسی در آن لحاظ می شود. یکی اینکه خود عمل و اندیشه و سخن گفتن و عبادت و مانند آن عملی خدایی و خدا پسند باشد, و دیگر اینکه انسان این عمل خداپسند را برای رضای خدا انجام دهد و نیت و انگیزه اش هم خدایی باشد. اخلاص در آیات و روایات :تا زمانى که کسى خالص نشود و اخلاص پیشه خود نسازد از شر شیطان خلاص نخواهد شد. چون آن لعین ، قسم به عزت پروردگار عالمین یاد کرده است که همه‌ى بندگان را گمراه سازد مگر بندگان مخلص را .چنان که در قرآن مجید از زبان آن پلید حکایت شده که : (شیطان) گفت : به عزتت سوگند ، همه‌ى آنان را گمراه خواهم کرد ، مگر بندگان خالص تو ، از میان آن‌ها .(ص، آیه 82-83)پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند : هیچ بنده‌اى نیست که چهل روز عملى را خالص براى خدا به جا آورد مگر این که چشمه‌ هاى حکمت از دل او بر زبانش جارى می‌گردد. (بحارالانوار: ج 70، ص 242، ح 10 ) در بعضى از اخبار قدسیه وارد شده که : اخلاص، سرى از اسرار من است و آن را در دل هر یک از بندگان خود ‌که او را دوست بدارم ‌به ودیعه می‌گذارم. (محجة البیضاء: ج 8، ص 125 )از حضرت امیرمؤمنان على (ع) روایت شده که فرمود : چندان در قید بسیارى عمل مباشید و در قید آن باشید که به درجه‌ى قبول برسد . (محجة البیضاء: ج 8، ص 126 )و از امام محمد باقر (علیه‌السلام) روایت شده که فرمودند : هیچ بنده‌اى ایمان خود را چهل روز براى خدا خالص نگردانید مگر اینکه خدا زهد در دنیا را به او کرامت فرمود و او را به دردهاى دنیا و دواى آنها بینا گردانید ‌و حکمت آن را در دل او ثابت گردانید و زبان او را به آن گویا ساخت. (کافی: ج 2، ص 16، ح 6 )به هر جهت ، ‌صفت اخلاص ، سرآمد همه‌ى فضایل اخلاقى است ، چرا که صحت عبادات و قبولى اعمال متوقف بر وجود اخلاص در آن‌ هاست. عملى که از اخلاص خالى باشد ، در نزد پرودرگار متعال اعتبارى ندارد. مراحل کسب اخلاص:1 - اخلاص در نیت: اخلاص در این مرحله، به معنی خالص نمودن نیت از هرگونه شائبه شرک و ریا و اهداف غیر الهی است. انسان در زندگی خود سر دو راهی انتخاب به سر می برد، راهی به سوی معنویت، باطن هستی و خدای متعال و راهی به سوی دنیا، ظاهر هستی و جهت مادی حیات.پیراستن نفس آن است که از همه تعلقات و انگیزه هاى غیر الهى جدا شود و همه اعمال را براى خدا انجام دهد، در روایتى از پیامبر (ص) خطاب به ابوذر آمده است:و ما بلغ عبد حقیقه الاخلاص حتى لایحب ان یحمد على شى ء من عمل للَّه. بنده هرگز به حقیقت اخلاص نمى رسد، جز آن که دوست نداشته باشد او را بر عمل خدایى، بستایند . (بحارالانوار، ج 82، ص 204 )اولیاء الهی نه تنها نیت خویش را از انگیزه های دنیوی و مادی تخلیه می نمودند، بلکه حتی انگیزه عبادت خود را از ترس از جهنم و طمع بهشت نیز خالص می ساختند. آنها تنها و تنها خدای را از روی محبت و به این دلیل که شایسته عبادت است، عبادت می نمودند و این در حقیقت اوج اخلاص است.اگر براى ما روشن شود که هیچ کس به غیر از خدا منشأ اثرى نیست و بفهمیم که رزق، عطا، منع، غنا، فقر، مرض، سلامتى، ذلت، عزت، زندگى، مردن و. همه در دست خداوند است و هر آنچه در جهان هست مقهور امر حاکم بى شریک مى باشد، دیگر دل به دیگران نمى بندیم و خودنمایى در مقابل دیگران برایمان لذتى نخواهد داشت.2 - اخلاص در عمل:اخلاص در عمل به معنی خالص شدن اعمال از گناهان و رسیدن انسان به ملکه تقوی و ورع است و مراتبى دارد:مرتبه اول ؛ترک محرمات و انجام واجبات است. مرتبه دوم ؛ترک مکروهات و انجام مستحبات به ویژه اهتمام به نماز شب است.مرتبه سوم ؛ترک آنچه موجب اشتغال قلب به غیر خداى مى شود مانند بسیارى از مباحات، و همواره در جست و جوى خدا بودن و التزام به آنچه که باعث تقرّب درگاه الهى است. بهترین راه شروع براى ورزیدگى در اخلاص، نماز است که آن جامع و عبادت تام است و اگر بتوان در آن اخلاص داشت و همواره آن را قربه الى اللَّه به جاى آورد، این خود آمادگى و تمرین مى شود که انسان در تمام شؤونات زندگى، اخلاص را رعایت کند.اگر کسى این مراحل را به طور جدى پشت سر گذاشت، یک قدم به پیش برداشته و آن تسلیم نمودن اقالیم سبعه تن، تحت فرمان الهى است.3 - تصفیه دل:یکی از مراحل مهم اخلاص هم بیرون راندن تمام رذایل نفسانى ، حب دنیا ، لذت ها و آرزوهای دنیوی، از نهان خانه دل است . آن کس که بتواند شیطان و نفس اماره را از خانه دل بیرون افکند، آن گاه خواهد دید که خداى سبحان- که صاحبخانه است- فضاى دل او را چگونه پر خواهد نموده . در حدیث قدسى آمده است که: قلب المؤمن عرش الرحمان و عرش خدای رحمان جایگاه خدای سبحان است.قدرت اخلاص :حکایت شده است که : درختى بود که عده‌اى آن را می ‌پرستیدند. عابدى از بنى اسراییل از این جریان باخبر می‌شود .غیرت ایمان ، او را وادار کرد تا تیشه‌اى برداشته و جهت قطع آن درخت بسوى آن درخت روانه شود. در بین راه ، شیطان به صورت مردى بر او ظاهر شد و پرسید : به کجا می‌روی ؟ عابد گفت : درختى است که عده‌اى از کفار به جاى پروردگار ، آن را می‌پرستند ، می‌روم تا آن را قطع کنم. شیطان گفت : تو را چه به این کار ؟ .و گفتگو میان این دو به طول انجامید تا این که دست در گریبان شدند و عابد ، شیطان را بر زمین افکند. چون شیطان خود را عاجز دید گفت : معلوم است که تو این عمل را به قصد ثواب انجام می‌دهی و من براى تو عملى قرار می‌دهم که ثواب آن بیشتر باشد ، هر روز فلان مبلغ به زیر سجاده ‌ات می‌گذرام آن را بردار و به فقرا عطا کن. .عابد فریب شیطان را خورد و از تصمیم خود مبنى بر قطع درخت منصرف شده ، به خانه برگشت. هر روز هنگامى که سجاده‌اش را جمع می‌کرد ، همان مبلغ را در آن جا می ‌دید برمی‌‌داشت و صدقه می‌داد. .چون چند روز به همین ترتیب سپرى شد ، شیطان قطع وظیفه کرد و عابد در زیر سجاده خود مبلغ مورد نظر را نیافت. تیشه برداشت و جهت قطع درخت به طرف آن روانه شد. شیطان سر راه جلوى او را گرفت ، باز با یکدیگر مجادله کردند. این بار ، ‌شیطان بر عابد پیروز شد و او را بر زمین افکند. عابد حیران شد. از شیطان پرسید : چگونه این بار بر من پیروز شدی ؟ !گفت : به خاطر این که در ابتدا نیت تو خالص بود و به خاطر خدا تصمیم بر قطع درخت داشتى و این بار به جهت آلودگى طمع ، به طرف درخت (براى قطع آن) می‌روى و نیت تو خالص نیست ، به این جهت من بر تو پیروز شدم. (احیاءالعلوم: ج 4، ص 322 )نماز در صف اول :گویند شخصى می‌گفت:« سى سال نماز خود را که درمسجد در صف اول خوانده بودم قضا کردم ، به جهت این که یک روز به خاطر عذرى به مسجد دیر آمدم و در صف اول جا نبود ، در صف دوم ایستادم ، در نفس خود خجالتى یافتم از این که مردم مرا در صف دوم ملاحظه می‌کردند. دانستم که در این سى سال همین که مردم مرا در صف اول می‌دیدند باعث اطمینان خاطر من بود ‌و من به آن شاد بودم و به آن آگاه نبودم!. (معراج السعاده: ص 611 )اخلاص حضرت على (ع):1ـ ابن شهرآشوب گوید: وقتى امیر مؤمنان(ع) بر عمرو بن عبدود دست یافت او را ضربت نزد و نکشت، او به على(ع) دشنام داد و حذیفه پاسخش داد، پیامبر(ص) فرمود: اى حذیفه ساکت باش، خود على سبب درنگش را خواهد گفت. آنگاه على(ع) عمرو را از پاى در آورد. چون به حضور رسول خدا(ص) رسید پیامبر سبب را پرسید، على(ع) عرضه داشت: او به مادرم دشنام داد و آب دهان به صورتم افکند، من ترسیدم که براى تشفى خاطرم گردن او را بزنم، از این رو او را رها کردم، چون خشمم فرو نشست او را براى خدا کشتم. (مستدرک الوسائل 3/220 به نقل از مناقب.) 2ـ علامه مجلسى(ره) گوید: صبحگاهى رسول خدا(ص) به مسجد آمد و مسجد از جمعیت پر بود، پیامبر فرمود: امروز کدامین شما براى رضاى خدا از مال خود انفاق کرده است؟ همه ساکت ماندند، على(ع) گفت: من از خانه بیرون آمدم و دینارى داشتم که مى خواستم با آن مقدارى آرد بخرم، مقداد بن اسود را دیدم و چون اثر گرسنگى را در چهره او مشاهده کردم دینار خود را به او دادم. رسول خدا(ص) فرمود: (رحمت خدا بر تو) واجب شد. بحار الانوار 41/ .18 2ـ على(ع) فرمود: گروهى خدا را از روى رغبت پرستیدند و این عبادت تاجران است. گروهى خدا را از روى ترس و بیم پرستیدند و این عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى شکر و سپاسگزارى پرستیدند و این عبادت آزادگان است. نهج البلاغه، خطبه .237 3ـ و فرمود: خدایا، من تور را از بیم عذاب و طمع در ثوابت نپرستیدم، بلکه تو را شایسته بندگى دیدم و پرستیدم. (بحار الانوار 41/ .14) عمل اگر براى غیر خدا باشد وزر و وبال صاحب آن است و اگر انفاق به نیت فخر و مباهات باشد نصیب سگان و عقابان است. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image