ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

آيا صحيح است كه برخی از سنی ها مي گويند دكتر عصام العماد و دكتر تيجاني دروغ مي گفته و اهداف سیاسی داشته اند؟


در طول تاريخ زورمندان و هواپرستان با غبار باطل چهره حق را پوشانده و آن را به صورت باطل جلوه گر ساخته و باطل را با لباس حق آراسته و مردم بي خبر از همه چيز را به پيروي و جانبداري از آن دعوت نموده و انسان هاي فراواني را به اين وسيله به انحراف و گمراهي کشانده و از اين طريق به اميال و آرزو هاي شوم خود نائل آمده اند. دراين گير و دار حق ستيزي و باطل گرائي کساني بوده اند که حسّ حقيقت جويي و حقيقت يابي، آنان را وادار نموده که از لابه لاي غبار باطل چهره زيبا و جذّاب و دلرباي حق را دريافته و پذيرفته و با شهامت و مردانگي تا پاي جان مردانه از آن دفاع نموده و در گسترش آن تلاش نموده اند دکتر سيد محمد تيجاني سماوي تونسي و دکتر عصام العماد يمني جزء اين دسته دانشمندان هستند که از روي علم و آگاهي و تحقيق، باطل را طرد نموده و به حق پيوسته اند. وقتي از دکتر عصام العماد، محقق و استاد حوزه و دانشگاه، در جمع طلاب و روحانيون استان سيستان و بلوچستان سئوال مي شود، جناب آقاي دکتر بعد از اينکه در برنامه (ماه عسل) در رمضان سال گذشته صحبت کرديد، امام جمعه اهل سنت زاهدن مدّعي شد که دکتر عصام العماد نه سني بوده و نه وهابي او از شيعيان زيدي يمن بوده، شما چه پاسخي داديد؟ ايشان در جواب مي‌گويد: وهابي بودن افتخار نيست؟ آيا افتخار کنم که تکفيري بوده ام؟ آيا به مذهبي افتخار کنم که شافعي ها، مالکي ها، حنبلي ها را نابود کرده است؟ اگر ادعا مي‌کنم که وهابي بودم، فقط نمي خواستم دروغ بگويم، چون اگر مي‌گفتم اساتيد شما چه کساني بوده اند؟ مي گويم: شيخ بن باز (مفتي اعظم عربستان) شيخ احمد سلامه (وهابي بزرگ يمن)، شيخ محمد اسماعيل عمراني، دکتر عبدالوهاب ديلمي و... . مي گويم: وقتي وهابي بودم خودم کتابي با عنوان (همبستگي شيعيان با علي اللهي ها) نوشتم اين افتخار نيست، من يک روز عليه امام علي ـ عليه السلام ـ مي‌گفتم که امام علي ـ عليه السلام ـ يک مغرور و شخص خودپرست بود؟ آيا اين افتخار است؟ افتخار است که در مذهبي بودم که پايان نامه هاي متعدّدي عليه امام علي ـ عليه السلام ـ نوشته اند؟ اين خيلي عجيب است، در مورد اکثر افراد آمدند همين را مطرح کردند (نه فقط در مورد من) آمدند گفتند: آقاي انطاکي سني نبود، در حالي که مفتي اعظم سوريه بود، گفتند: آقاي تيجاني سني نبود، من چند کتاب نوشته ام، با رهبر بزرگ وهابيت عثمان الخميس، مناظره داشتم ببينيد حرف من، منهاي گرايش مذهب قبلي ام چيست؟ ثانيا: من علت گرايش از وهابيت به مذهب تشيع را مطرح کرده ام، اين مسائل را بررسي کنيد به علاوه رهبر بزرگ وهابي‌ها در يمن عموي من است، الان زمان انقلاب رسانه است، مي توانيد زنگ بزنيد و بپرسيد، تشکل وهابي ها در يمن شصت نفر هستند و رئيس اين تجمع و تشکل در مجلس، (عبدالرحمان العماد) رهبر بزرگ وهابي ها، امام جمعه و بنيان گذار صدها مدرسه وهابي در يمن عموي من است. خانواده من هم سرشناس هستند، مي‌توانيد زنگ بزنيد به عمويم، مي توانيد زنگ بزنيد به عربستان به دانشگاه محمد بن سعود، مي توانيد زنگ بزنيد به اساتيدم، مراجعه کنيد به استاد عمراني از بزرگان وهابيت، من پنج سال پيش او کتاب هاي درجه اول وهابيت را خوانده ام و بعد هم در مسجد جامع کتاب توحيد شيخ محمد بن عبدالوهاب را تدريس کرده ام، مي توانيد بپرسيد. من قبل از اينکه وارد شبکه 3 شوم، چند کتاب نوشته ام، کل زندگي و جزئيات زندگي ام و علل گرايش به تشيع‌ام را در کتاب (الزلزال) نوشته ام، که مناظره است با رهبر وهابيت که با ايشان مناظره يک ساله داشتم، من به او که رهبر بزرگ وهابيت در جهان است، صدبار گفتم که من وهابي بودم، هيچ وقت نگفت: که شما وهابي نبوديد، بلکه گفت: مي‌دانم و اقرار کرد، او قبل از مناظره به شيعيان گفت: من به شما سفارش مي کنم که يک نفر را براي مناظره انتخاب کنيد که اصالتا شيعه باشد، شايد اين شخص هنوز گرايش به وهابيت داشته باشد و حرفي بزند که عليه شما باشد و بعدا شما پشيمان مي شويد. با اين وجود از خرد به دور است که کسي بگويد دکتر عصام العماد دروغ مي‌گفته و هدف سياسي داشته است، بنابراين مي توان گفت که ايشان بدور از همه اين اتهامات ناروا حقيقت را يافته و به حق گرويده است. اما دکتر سيد محمد تيجاني سماوي که در ايران با کتاب آنگاه هدايت شدم شناخته مي شود کتابي که شرح چگونگي شيعه شدن وي را از مذهب مالکي اهل تسنن روايت کرده است، براي روشن شدن موضوع به فراز هايي از مصاحبه وي که خبرگزاري فارس در هتل لاله تهران با او انجام داده است، اشاره مي شود: وقتي از او سئوال مي شود خود را به اختصار معرفي کنيد؟ مي گويد: من محمد التيجاني السماوي از جنوب تونس هستم و همواره مي گويم اهلاً عراقي ام در تونس متولد شده ام، و تحصيلات ابتدايي و متوسطه و پيش دانشگاهي را در تونس گذرانده ام و در پايان اين دوره استاديار موسسه پيش دانشگاهي شهر (يوسباي) شدم و حدود 17 سال به تدريس پرداختم و پس از آن وارد دانشگاه سوربن و موسسه تحصيلات عالي در پاريس شدم و بيش از هشت سال به بررسي و تطبيق اديان توحيدي سه گانه پرداختم و پس از گرفتن ليسانس از دانشگاه سوربن فارغ التحصيل شدم، و نيز موفق شدم در رشته فلسفه و علوم انساني و پس از آن در رشته تخصصي تاريخ و مذاهب اسلامي از اين دانشگاه دکتراي درجه 3 و سپس دکتراي بين المللي بگيرم، پس از اين دوره، يک سال در دانشگاه سوربن و 3 سال هم در موسسه بالزاک در پاريس به تدريس پرداختم، و بعد از آن به نوشتن و تأليف روي آوردم تاکنون 11 کتاب تأليف کرده ام اولين اين کتاب ها کتاب معروف آنگاه هدايت شدم است که به 14 زبان زنده ترجمه شده است. من در سال 1964 در کنفرانس مربوط به عرب هاي مسلمان درمکه شرکت کردم به همين خاطر تحت تأثير وهابيت بودم از همين جا به اين مذهب گرايش يافتم، اما وقتي که تصميم گرفتم به عربستان بروم و حج و عمره به جاي آورم در کشتي با يکي از شيعيان آشنا شدم که در بغداد استاد دانشگاه بود، اين ديدار عامل ارتباط من با علماي نجف همانند آيت الله خوئي آيت الله صدر و آشنايي با آنان شد و از طريق ايشان دريافتم آنچه درباره شيعه گفته مي شود همه خرافات و بيهوده و تبليغات است، پس از اين به بحث با آنان پرداختم و اين بحث سه سال طول کشيد، پس از سه سال بحث، دقت و مقايسه دريافتم مذهب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مذهب صحيح است و شيعيان به خاطر پيروي از اهل بيت، بر حق و در راه حق اند، به همين دليل شيعه را پذيرفتم و به آن روي آوردم و آغاز به تبليغ و نشر آن کردم و به نوشتن در اين زمينه پرداختم، تا اهل بيت را معرفي کنم، شيوه آشنايي من با اهل بيت بر خلاف کساني که شيعه به دنيا مي آيند و بر خلاف کساني که آن را به ارث مي برند، تقليدي و موروثي نبود، بلکه از شيوه اي کاملا علمي و از طريق بحث و بررسي حاصل شده بود، من معتقد به مذهب مالکي بودم و جعفري شدم يعني به مذهب امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ روي آوردم، و دريافتم که مذهب جعفري مذهب حق است و اين، پس از سه سال بحث و بررسي به دست آمد. من با گرايشم به شيعه سر و صداي زيادي ايجاد کردم و باعث شدم شبهات زيادي به وجود بيايد، ابتدا مرا انکار کردند و گفتند اين کسي که نامش برروي کتاب آمده شخصي خيالي است که وجود خارجي ندارد و کتاب را علماي شيعه نوشته اند و نام خيالي با عنوان تيجاني سماوي بر آن گذاشته اند که اين ماجرا بسيار طولاني است و قصه هاي زيادي دارد، سپس گفتند اين کتاب حاصل کار اسرائيلي ها است، تا مردم را در برابر دين خود دچار ترديد کنند، گاهي هم مي گفتند تيجاني بعد از اعلام تشيع، مرتد شده و نيز گفتند او نه شيعه و نه سني است، من به شکر خدا بر اصل خود ثابت هستم و به دعوت خود به تشيع ادامه مي دهم و اين دعوت پايان ناپذير است. در حال حاضر 11 کتاب براي نشر و گسترش مذهب اهل بيت و دفاع از آن نوشته ام و بيان حقانيت آنها و وفاداري به آنها که بسياري از اهل سنت از آنها غافلند پرداخته ام و به ياري خدا بي هيچ کاستي و کوتاهي به اين امر ادامه مي دهم. تیجانی که با بيان روشن و صريح و با منطق قوي و کوبنده به تأليف کتاب هاي مستند و مستدل بر مبناي آيات و روايات و تاريخ و عقل در دفاع از مکتب اهل بيت و حقانيت آنها پرداخته و جايگاه اصلي آنان را در اسلام به عنوان امامان برحق و پيروان آنان را مذهب حق معرفي مي کند، دور از انتظار نيست که کوردلان لجوج و متعصب با تلاش هاي مذبوحانه و اتهامات بي اساس و ناروا اين حقيقت جويي و حق يابي و حق گستري و افشاگري را انکار نموده و از پذيرفتن آن سرباز زده و او را به اتهامات مختلف از جمله دروغگويي متهم نمايند، زيرا روي آوردن و متوسل شدن به حربه زنگ زده اتهام و دروغ شيوه کساني است که سلاح منطق و برهان را از دست داده و سلاحي غير از اين براي آنان باقي نمانده است. نکته مهمتر اين است که آن چه مهم است استدلال‌هاي اين دو نفر و مطالبي است که نوشته اند، و حتي اگر اين دو شخصيت به فرض محال شخصيت هاي ساختگي هم باشند، آن چه مهم است استدلال هاي مطرح در اين کتاب هاست. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image