سنت های الهی /

تخمین زمان مطالعه: 23 دقیقه

سنتهای الهی و انواع آن را که در قرآن و حدیث آمده نام برده و شرح دهید؟


آنچه در اصطلاح فلسفه به نام نظام جهان و قانون اسباب خوانده مى شود در زبان دین    سنّت الهى نامیده مى شود. قرآن کریم در چند جا گفته است که هرگز در سنّت خدا تغییرى نخواهى یافت.یعنى کار خدا شیوه مخصوص و فرمول ثابتى دارد و تغییر پذیر نیست.   در سوره فاطر، این مضمون بطور مکرّر و مؤکّد یاد شده است: فلن تجد لسنّة اللّه تبدیلا و لن تجد لسنّة اللّه تحویلا هرگز در سنّت خدا تبدیلى نمى یابى یعنى سنّت الهى تبدیل به سنّت دیگرى نمى شود، مثل اینکه قانونى نسخ شود و قانونى دیگر جاى آن را بگیرد و هرگز در سنّت خدا تغییرى نمى یابى   قرآن کریم نه تنها بطور کلّى، قانونى بودن و سنّت داشتن آفرینش را گوشزد مى کند بلکه در مواردى، برخى از سنن مخصوص را نیز معرّفى مى نماید.   درآیه درباره نیکبختى و بدبختى جامعه ها  می فرماید  :انّ اللّه لا یغیّر ما بقوم حتّى یغیّروا ما بانفسهم     خداوند وضع هیچ ملتى را عوض نمى کند تا که خودشان تغییرى در خود ایجاد کنند.این آیه کریمه، رمز جلو افتادن و عقب افتادن ملتها را بیان مى کند.هیچ مردمى از بدبختى به خوشبختى نمى رسند مگر اینکه عوامل بدبختى را از خود دور سازند، و بالعکس، یک ملت خوشبخت را خدا بدبخت نمى کند مگر آنکه خودشان موجبات بدبختى را براى خویش فراهم آورند.   مثلاما ناله داریم که چرا خدا یک مشت یهودى ژاندارم آمریکا را بر هفتصد میلیون مسلمان به صورتهاى مختلف نظامى، سیاسى، فکرى، اقتصادى مسلّط مى کند؟ چرا صد میلیون عرب در جنگ پنجم ژوئن شکست خوردند؟ چرا خدا مسلمانان را عزّت نمى دهد؟ چرا قوانین طبیعت را به نفع مسلمین نمى چرخاند؟ عصبانى مى شویم، شب از غصه بیخواب مى مانیم، رنج مى بریم و ناله مى کنیم، دعا و استغاثه مى کنیم ولى مستجاب نمى شود. پاسخى که قرآن به ما مى دهد یک جمله است:انّ اللّه لا یغیّر ما بقوم حتّى یغیّروا ما بانفسهم. خدا قانون خود را عوض نمى کند. ما باید خودمان را عوض کنیم. ما غرق در جهالتیم، در فساد اخلاق غوطه وریم، هیچگونه وحدت و اتفاق نداریم و در عین حال توقع داریم که خدا ناصر ما و یاور ما باشد! ما براى یک حادثه کوچک هزار قسم شایعه مى سازیم، دروغگویى و نادرستى را شیوه خود قرار داده ایم و از هر فضیلتى تبرّى جسته استعفا کرده ایم و در عین حال مى خواهیم بر دنیا هم آقایى و سیادت داشته باشیم! این نشدنى است. در کتابهاى آسمانى گذشته، براى ملّت یهود- که در میانشان به خاطر پلیدى و ناپاکیشان بیش از هر ملت دیگر پیغمبر برانگیخته شده است، زیرا بیشتر احتیاج به مربّى داشته اند- آرى براى این ملت، دو جریان اجتماعى، دو انقلاب و تحول پیشگویى شده بود که هر دو وقوع پیدا کرد و قرآن جریان این پیشگوییها و سپس تحقق یافتن اینها را در تاریخ یهود یاد مى کند. در این پیشگویى آمده است که ایشان دو نوبت در زمین فساد مى کنند و خدا آنان را سرکوبى مى دهد.قرآن سپس یک فرمول کلى را یادآورى مى کند. آن فرمول این است که هر فسادى، مقدمه شکست و بدبختى است و هر تجدید نظر اصلاحى رحمت خدا را تجدید مى کند. اینک متن آیات: و قضینا الى بنى اسرائیل فى الکتاب لتفسدنّ فى الارض مرّتین و لتعلنّ علوّا کبیرا. فاذا جاء وعد اولیهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولى بأس شدید فجاسوا خلال الدّیار و کان وعدا مفعولا ثمّ رددنا لکم الکرّة علیهم و امددناکم باموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا. ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اسأتم فلها، فاذا جاء وعد الآخرة لیسوؤا وجوهکم و لیدخلوا المسجد کما دخلوه اوّل مرّة و لیتبّروا ما علوا تتبیرا. عسى ربّکم ان یرحمکم و ان عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للکافرین حصیرا .   «به فرزندان اسرائیل اخطار کردیم که شما دو بار در روى زمین فساد بپا مى کنید و علوّ و برترى مى جویید (یعنى قدرت خود را بر مردم تحمیل مى کنید و به حقوق دیگران تجاوز مى نمایید، همان کارى که استعمارگران نسبت به مستعمره ها انجام مى دهند). به دنبال نوبت نخستین، بندگانى از آن خود، نیرومند، برمى انگیزیم و بر شما مسلّط مى کنیم، شما را بکوبند و در داخل خاک شما نفوذ کنند. بار دیگر- وقتى که شما خود را عوض کنید- شما را بر دشمنانتان پیروز کنیم و با مال و فرزند و نفرات، شما را مدد رسانیم. اگر نیکى پیشه سازید، به نفع خود شما خواهد بود و اگر بد کنید نیز به ضرر شما خواهد بود.چون فساد دوم را ایجاد کنید، مجدّدا دشمن را بر شما تسلّط بخشیم تا شما را بدبخت سازند و دوباره در خاک شما و معبد شما پاى بنهند و همه چیز را زیر و رو کنند. امید است پروردگارتان به شما ترحّم کند .یعنى ممکن است پس از بدبختى، دوباره شما را نیکبخت کند.ولى اگر برگردید باز هم ما برمى گردیم زیرا قانون ما این است که اگر صد بار فساد کنید صد بار شما را بکوبیم، و اگر در جهت خوبى و نیکى، خود را عوض کنید ما هم روش خود را با شما عوض مى کنیم .و جهنم را در برگیرنده کافران قرار داده ایم. در حقیقت، این آیات، بسط و گسترش همان فرمول کلّى است که: انّ اللّه لا یغیّر ما بقوم حتّى یغیّروا ما بانفسهم.در جهان، جز قانون و سنت و ناموسهاى لا یتغیّر وجود ندارد. اگر مرده اى بطور اعجاز زنده مى شود، آن خود حساب و قانونى دارد. اگر فرزندى همچون عیسى بن مریم (ع) بدون پدر متولد مى شود، برخلاف سنت الهى و قانون جهان نیست.بشر، همه سنّتها و قانونهاى آفرینش را نمى شناسد و همینکه چیزى را بر ضدّ قانون و سنّتى که خود، آگاهى دارد در نظر مى گیرد، مى پندارد مطلقا برخلاف قانون و سنت است، وجودات طبیعت در تغییر و تبدیل اند، امّا نظامات طبیعت ثابت و لا یتغیّرند. موجودات طبیعت متغیّر و متکامل اند و در مسیرهاى مختلف قرار مى گیرند؛ گاهى به سر حدّ کمال مى رسند و گاهى متوقّف مى شوند؛ گاه تند مى روند و گاه کند. عوامل مختلف سرنوشت آنها را تغییر مى دهد. امّا نظامات طبیعت نه متغیّرند و نه متکامل؛ ثابت و یکنواخت اند. قرآن کریم از این نظامات لا یتغیّر به «سنّت الهى» تعبیر مى کند ومى گوید:سنّة اللّه فى الّذین خلوا من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبدیلا .سنّت الهى تغییر پذیر نیست؛ سنّت الهى قابل برگرداندن نیست. مثلًا اینکه عاقبت با متّقیان و پاکان است و زمین از آن صالحان است، سنّت لا یتغیّر الهى است: و لقد کتبنا فى الزّبور من بعد الذّکر انّ الارض یرثها عبادى الصّالحون انّ الارض للّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین. اینکه تا مردمى با ابتکار خودشان در اوضاع و احوال خود تغییرى ندهند، خداوند اوضاع و احوال عمومى آنها را عوض نمى کند، سنّت لا یتغیّر الهى است:   انّ اللّه لا یغیّر ما بقوم حتّى یغیّروا ما بانفسهم اینکه وضع حکومت مردمى با وضع روحیه و افکار و اخلاق و شایستگى آنها بستگى دارد، سنّت تغییر ناپذیر الهى است: و کذلک نولّى بعض الظّالمین بعضا اینکه اگر در میان قومى طبقه اى مترف پیدا شوند و فسق و فجور و شهوترانى و تن پرورى آغاز کنند منجر به هلاکت آن قوم مى گردد، سنّت تغییر ناپذیر الهى است: و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحقّ علیها القول فدمّرناها تدمیرا اینکه اگر مردمى به ایمان مجهّز باشند و شایسته عمل کنند، در میدان تنازع بقا گوى سبقت را خواهند ربود و خلافت زمین در اختیار آنها قرار خواهد گرفت، سنّت قطعى و تغییر ناپذیر الهى است:   در سوره الم سجده مى فرماید:و جعلنا منهم ائمّة یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون ما از میان آنها قومى که تحت فشار و شکنجه بودند. پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما دیگران را رهبرى مى کنند، بدین جهت که مقاومت کردند و سرسختى نشان دادند و تسلیم نشدند، و دیگر اینکه به آیات ما و وعده هاى بر حقّ ما و سنن و نوامیس ما یقین داشتند.   قرآن کریم در جاى دیگر مى فرماید:فضّل اللّه المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما خداوند مجاهدان و پیکار کنندگان و به پا خاستگان را بر نشستگان، به اجر و پاداش عظیمى برترى داده است. در جاى دیگر مى فرماید:انّ اللّه یحبّ الّذین یقاتلون فى سبیله صفّا کانّهم بنیان مرصوص. خداوند دوست مى دارد مردمى را که در راه او پیکار مى کنند در حالى که صفى رویین بنیان به وجود آورده اند.   در جاى دیگر خواسته هاى قهرمانانه و پرخاشگرانه آنها را اینچنین منعکس مى کند: ربّنا افرغ علینا صبرا و ثبّت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین. پروردگارا! ظرف قلوب ما را از نیروى پایدارى و خویشتن دارى لبریز فرما؛ قدمهاى ما را ثابت بدار و ما را بر کافران پیروزى ده.چون سنت الهى در این جهان بر پیروزى نهایى حق بر باطل است؛ حق و اهل حق پیروزند:   وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ. إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ. وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ . قضا و حتم ما بر این گذشته است که پیامبران ما یارى مى شوند و سپاه ما (سپاه حق) غالب و پیروز است.   در سوره نور آیه 55 چنین مى خوانیم: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً.در این آیه کسانى که به آنها وعده و نوید پیروزى نهایى و خلافت و وراثت زمین داده شده مؤمنان شایسته کارند. در این آیه برخلاف آیه استضعاف که بر استضعاف شدگى و محرومیت و مظلومیت تکیه شده است، بر خصلتى ایدئولوژیک و دیگر اخلاقى و رفتارى تکیه شده است و در حقیقت، پیروزى و سلطه نهایىِ نوعى عقیده و نوعى ایمان و نوعى رفتار را اعلام مى دارد. به عبارت دیگر در این آیه پیروزى انسانِ به ایمان رسیده و حقیقت دریافته و راست کردار اعلام شده است و آنچه در این پیروزى نوید داده شده یکى استخلاف است یعنى تصاحب قدرت و کوتاه کردن دست قدرتهاى پیشین، و دیگر استقرار دین یعنى تحقق یافتن همه ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى اسلام از عدل، عفاف، تقوا، شجاعت، ایثار، محبت، عبادت، اخلاص، تزکیه نفس و غیره، سوم نفى هرگونه شرک در عبادت یا طاعت.   در سوره اعراف آیه 128 نیز چنین آمده است:قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.موسى به مردم خود گفت: از خداوند استعانت بجویید و شکیبا باشید، همانا زمین ملک خداست، به هرکس از بندگان خود بخواهد وراثت آن را واگذار مى کند و (اما) عاقبت و پایان از آنِ متقیان است. یعنى سنت الهى این است که در نهایت امر، متقیان وارث زمین خواهند بود.   در سوره انبیاء آیه 105 مى فرماید:وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ.در زبور، پس از آنکه یک بار دیگر (در کتابى دیگر) یادآورى کرده بودیم، نوشتیم که وراثت زمین به بندگان شایسته کار من خواهد رسید.     یک سلسله آیات دیگرى است در خود قرآن که نظام خلقت را به عنوان «سنن الهى» مى نامد و تصریح مى کند که سنن الهى تغییرپذیر نیست. این جور آیات هم زیاد داریم قبلا موضوعى را ذکر مى کند، بعد مى گوید: سنت خداست، بعد به صورت یک قانون کلى بیان مى کند: وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا و در آیه دیگر: فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا «لن» هم مى گوید که براى نفى ابد است یعنی .هرگز تو نخواهى یافت سنت الهى را که عوض شود.مثلا یک انسان اگر مى خواهد متولد شود باید از یک زن و مرد به شکل خاصى- که نطفه هاشان با یکدیگر تلاقى پیدا مى کنند و در ظرف خاصى بزرگ مى شوند، مدت معینى هم لازم دارد- متولد شود. این سنت به نصّ قرآن تغییرپذیر نیست       در جاى دیگر مى فرماید: وَ نُریدُ انْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفوا فِى الْارْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ ائِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ  و ما اراده مى کنیم که منت بگذاریم بر کسانى که در زمین استضعاف شده اند و خوار و ذلیل و محکوم شده اند، و آنها را پیشوایان قرار مى دهیم. سنت الهى بر این است که بر مستضعفان منت بنهد و آنها را امامان و رهبران و پیشوایان قرار بدهد. وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ و آنها را وارث یعنى جانشین اینها قرار بدهیم، به این معنا که آنچه که اینها گرفته اند از اینها بگیریم و در اختیار آنها قرار بدهیم. وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِى الْارْضِ و آنها را در زمین تمکین کنیم، یعنى به زمین پابرجا کنیم، در زمین جا بدهیم، آنها را در زمین مستقر کنیم امانه اینکه آنها را به یک وسیله دیگرى از بین ببریم بعد جا را خالى کنیم و به اینها بگوییم بفرمایید؛ همان انتظارى که قوم موسى پیدا کردند، گفتند: فَاذْهَبْ انْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا انّا ههُنا قاعِدونَ تو و خدا بروید کارها را صاف کنید، وقتى که خوب صاف کردید و جاها را درست کردید بگویید بفرمایید،     یا درآیات 171 تا 173 سوره صافّات می فرماید: وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلینَ. انَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصورونَ. وَ انَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبونَ. این آیات هم سنت الهى را بیان مى کند ولى شاید صراحت در هیچ جهت نداشته باشد، همین قدر مى فرماید که سخن ما گذشته است درباره بندگان مرسل خودمان یعنى پیامبرانمان که انَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصورونَ پیروزى نهایى از آن آنهاست، جُنْدَنا سپاه ما پیروزند، اهل حق در نهایت پیروزند : در جاى دیگر مى فرماید:   وَعَدَ اللَّهُ الَّذین امَنوا مِنْکُمْ وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْارْضِ. وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحْزَنوا وَ انْتُمُ الْاعْلَوْنَ انْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ.و آیات زیاد دیگرى در این زمینه. نشان مى دهد که سنت الهى جارى در تاریخ بر پیروزى گروه ایمانى، گروه مؤمن و عامل به عمل صالح است. در حقیقت تکیه روى یک امر معنوى شده نه روى امر مادى. کأنه این گونه است: ایمان پیروز است، عمل صالح پیروز است، تقوا پیروز است، ما که خدا هستیم حامى ایمانیم، حامى تقوا هستیم، حامى عمل صالح هستیم، عالم را اینچنین ساخته ایم. چون سنت ما بر این است که اینها رابخاطرایمان وعملشان پیروز بگردانیم.   آیه دیگر که آن هم خیلى عجیب است، در سوره جاثیه است. صریح آیه قرآن است که در قیامت به انسان کتابى عرضه مى شود که در اصطلاح نامه اعمال مى گویند. به طور کلى قرآن دائماً این مطلب را تکرار مى کند و صرف این را نمى گوید که هرچه شما مى کنید ما مى دانیم، بلکه مى گوید هرچه هر فرد بشر انجام مى دهد در کتابى ثبت مى شود و هیچ کار کوچک یا بزرگى نیست مگر اینکه در آن کتاب ثبت مى شود و وقتى انسان در قیامت محشور مى گردد و آن کتاب را به او عرضه مى دارند، حیرت مى کند و مى گوید: ما لِهذَا الْکِتابِ لایُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً الّا احْصیها .در قیامت یکمرتبه اوست با تمام آنچه که در همه زمانها انجام داده، خودش را با تمام زمانهاى خودش و کارهایى که در زمانها کرده توأم مى بیند. درآیه دیگر چنین مى گوید: وَ تَرى کُلَّ امَّةٍ جاثِیَةً در روز قیامت در ابتداى کار، هر امتى را مى بینى در حالى که روى زانوى خودشان تکیه کرده اند و این جور- خلاصه- به زانو درآمده اند و منتظرند که سرنوشتشان به دستشان داده شود. بعد مى گوید: کُلُّ امَّةٍ تُدْعى الى کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلونَ . هر امتى به کتاب و نامه خودش خوانده مى شود و به آن امت گفته مى شود که به شما کیفر یا جزا داده مى شود همانچه را که عمل کردید؛ یعنى جزاى شما همان عمل شماست.   آیه دیگر در سوره یونس است که مى فرماید: وَ لِکُلِّ امَّةٍ رَسولٌ فَاذا جاءَ رَسولُهُمْ قُضِىَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمونَ   براى هر امتى یک پیامبرى هست نه اینکه در میان هر امتى شخص رسولى هست؛ نه، هر امتى رسولى دارند که یا آن رسول خودش در میان آن امت بوده یا پیامش به آنها ابلاغ شده، مثل ما که رسولمان پیغمبر اکرم است با     اینکه خودشان در میان ما نیستند، پیامشان به ما ابلاغ شده فَاذا جاءَ رَسولُهُمْ قُضِىَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمونَ پیغمبرشان مى آید آنها را هدایت مى کند، بعد بعضى مردم قبول مى کنند و بعضى تکذیب مى کنند، و بالاخره بحق در میان آنها حکم خواهد شد.   بعد مى گوید: وَ یَقولونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ انْ کُنْتُمْ صادِقینَ. پیغمبر اکرم به کفار قریش مى فرمود: من پیامبرى هستم در میان شما و اگر تکذیبم کنید، سنت الهى این است که هلاک بشوید؛ نه یک فرد، بلکه این جامعه اى که نمى پذیرد هلاک شود. اینها به مسخره مى گفتند: مَتى هذَا الْوَعْدُ انْ کُنْتُمْ صادِقینَ حالا هلاک ما کى مى خواهد عملى شود؟ قُلْ لا امْلِکُ لِنَفْسى ضَرّاً وَ لا نَفْعاً الّا ما شاءَ اللَّهُ بگو آنچه مى گویم به دست من نیست، من نیستم که مى خواهم شما را هلاک کنم، اراده فرد من نیست، من حتى مالک ضرر و نفع خودم جز اینکه خدا بخواهد نیستم؛ یعنى همه چیز به دست خداست. بعد سنت خدا را بیان مى کند: لِکُلِّ امَّةٍ اجَلٌ ولى بدانید که مشیّة اللَّه چنین است که براى هر قومى پایانى هست، اجلى و عمرى هست، اذا جاءَ اجَلُهُمْ فَلایَسْتَأْخِرونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمونَ   :در آیه دیگرمی فرماید. الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ. قرآن به گونه اى تهدید مى کند که بعد از این از من بترسید، یعنى از این که کارى بکنید که عقوبت الهى طبق سنت الهى شامل حال شما بشود و شما دیگر این لیاقت و استحقاق را از دست بدهید بترسید، که آنوقت طبق سنت الهى که اگر مردمى از نظر اخلاق و روحیه فاسد شدند خداى متعال هم وضع اجتماعى آنها را تغییر مى دهد، خداوند وضع اجتماعى شما را تغییر خواهد داد. درآیه دیگرمی فرماید «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَازیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ انَّ عَذابى لَشَدیدٌ.   اگر بشر در مقابل نعمتها و انعامهاى الهى حالت سپاسگزارى و حق شناسى و قدردانى داشته باشد، سنّت الهى بر این است که آن نعمتها و انعامها را افزایش بدهد، و اگر به جاى آنکه عکس العمل سپاسگزارانه داشته باشد و قدرشناس و حق شناس آن نعمتها باشد  کفران و ناسپاسى و قدرناشناسى و حق ناشناسى کند نه تنها موجب زوال آن نعمت است بلکه موجب پیدایش یک نقمت هم به جاى آن هست.     آن شعر مى گوید:   شکر نعمت، نعمتت افزون کند              کفرِ نعمت از کفت بیرون کند   ولى قرآن بالاتر از این را مى گوید؛ نمى گوید کفرِ نعمت فقط از کفت بیرون کند، مى گوید کفر نعمت، نعمت را از کفت بیرون کند و به جاى آن یک نقمت بیاورد. این یک اصل کلّى است که در زندگى انسان، چه زندگى فردى چه زندگى اجتماعى، دنیوى و اخروى جارى است.   در آیه دیگرمی فرماید.یا ایُّهَا الَّذینَ امَنوا قوا انْفُسَکُمْ وَ اهْلیکُمْ ناراً وَقودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ» بر آن آتش از فرشتگان خشن و قوى مسلطاند «لایَعْصونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ» سنت الهى و امر الهى و جریان کار الهى را یک ذره تخطّى نمى کنند؛ آن ناموس الهى که باید اجرا شود بدون تخطى به وسیله آنها اجرا مى شود؛ و هر چه که در دستور خلقت و قضا و قدر الهى به آنها امر شود که اجرا شود آنها فقط مأمور اجرا هستند و جز این چیزى نیست. در آیه دیگرمی فرماید.وَ مَکَروا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ.گاهى هست که خداوند با بندگان خود مکر مى کند، یعنى وقتى بنده اى با خدا مکر مى کند خدا هم با او مکر مى کند مکر در مورد خداوند چه معنى دارد؟ مکر خدا آن وقتى است که کار خدا، یعنى سنت الهى، آن شکل پوشیده خود را پیدا مى کند. اینکه «مکر» گفته مى شود به اعتبار این است که وقتى ما این افعال را به خدا نسبت مى دهیم از نظر شکل کار است نه از نظر روح کار. یک انسان که با انسان دیگر مکر مى کند، معنایش این است که طورى با او رفتار مى کند که او راز و رمز کار این را نمى فهمد و نمى داند. البته همه مکرها در مورد انسانها بد نیست؛ مکر یک انسان نسبت به انسان دیگر ممکن است بر اساس سوءنیت باشد و ممکن است بر اساس حسن نیت باشد در جایى که انسان با یک مکّار مکر مى کند. در نهج البلاغه خطبه 163 حضرت امیرالمومنین علیه السلام ، خلقت همه طیور و بیشتر خلقت طاووس را توصیف کرده است؛ یعنى عجایب خلقت طاووس را به عنوان دلیلى بر وجود خداوند بیان کرده است. در آخر خطبه مى فرماید: سُبْحانَ مَنْ ادْمَجَ قَوائِمَ الذَّرَّةِ وَ الْهَمَجَةِ الى ما فَوْقَهُما مِنْ خَلْقِ الْحیتانِ وَ الْفِیَلَةِ منزّه است آن که قوائم و پاها در درون مورچه ها و مگسهاى ریز تا آن بزرگترها که ماهیها و فیلهاى بزرگ است، قرار داد. وَ وَأى عَلى نَفْسِهِ انْ لایَضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمّا اوْلَجَ فیهِ الرّوحَ الّا وَ جَعَلَ الْحِمامَ مَوْعِدَهُ .   و بر خود قرار داده که هیچ جسمى از اجسامى که روح را در آنها قرار داده است حرکت نکند مگر اینکه مرگ را هم موعد آنها قرار داده است؛ یعنى سنت الهى است که در هرجا روح را قرار داده است مرگ را هم قرار بدهد.   على علیه السلام مى فرماید: از جمله امورى که در سنت الهى ثابت است این است که هیچ عملى از اعمال آدمى- ولو آنکه زیاد زحمت کشیده باشد- قبول نمى شود مگر آنکه چند خصلت را نداشته و یا اگر داشته توبه کرده باشد. یکى از آنها شریک قرار دادن براى خداست در عبادت و بندگى. کسى که غیر خدا را عبادت کند هیچ گونه عملى از او پذیرفته نخواهد بود. دیگرى خون به ناحق ریختن است که یک نفر به حکم کینه شخصى و براى آنکه خشم خود را فرو نشاند، بى گناهى را بکشد. دیگرى آن کس که عملى را که کس دیگر کرده به خودش نسبت بدهد. یکى دیگر آن کس که براى جلب رضایت مردم بدعتى در دین خدا ایجاد کند، یعنى چیزى را که از دین نیست جزء امور دین قلمداد کند و فکر مردم را از این جهت گمراه کند. یکى دیگر آدمهاى دورو و دوزبان؛ در جلو روى یک نفر خودشان را دوست و صمیمى معرفى مى کنند و در پشت سر طورى دیگر هستند، با هر دسته اى که هستند مى گویند ما جزء شما هستیم.   رسول اکرم شترى داشت که به دوندگى معروف بود، با هر شترى که مسابقه داده بود برنده شده بود. کم کم این فکر در برخى ساده لوحان پیدا شد که شاید این شتر از آن جهت که به رسول اکرم تعلق دارد از همه جلو مى زند. بنابراین ممکن نیست در دنیا شترى پیدا شود که با این شتر برابرى کند.تا آنکه روزى یک اعرابى بادیه نشین با شترش به مدینه آمد و مدعى شد حاضرم با شتر پیغمبر مسابقه بدهم. اصحاب پیغمبر با اطمینان کامل براى تماشاى این مسابقه جالب، مخصوصا از آن جهت که رسول اکرم شخصا متعهد سوارى شتر خویش شد، ازشهر بیرون دویدند. رسول اکرم و اعرابى روانه شدند و از نقطه اى که قرار بود مسابقه از آنجا شروع شود شتران را به طرف تماشاچیان به حرکت درآوردند.هیجان عجیبى در تماشاچیان پیدا شده بود. اما برخلاف انتظار مردم شتر اعرابى شتر پیغمبر را پشت سر گذاشت.آن دسته از مسلمانان که درباره شتر پیغمبر عقاید خاصى پیدا کرده بودند، از این پیشامد بسیار ناراحت شدند؛ خیلى خلاف انتظارشان بود. قیافه هاشان درهم شد.رسول اکرم به آنها فرمود: «اینکه ناراحتى ندارد، شتر من از همه شتران جلو مى افتاد، به خود بالید و مغرور شد، پیش خود گفت من بالا دست ندارم. اما سنت الهى است که روى هر دستى دستى دیگر پیدا شود، و پس از هر فرازى نشیبى برسد، و هر غرورى درهم شکسته شود.به این ترتیب رسول اکرم، ضمن بیان حکمتى آموزنده، آنها را به اشتباهشان واقف ساخت .   امام صادق علیه السلام راه میان مکه و مدینه را طى مى کرد. مصادف، غلام معروف امام نیز همراه امام بود. در بین راه چشمشان به مردى افتاد که خود را روى تنه درختى انداخته بود. وضع عادى نبود. امام به مصادف فرمود:به طرف این مرد برویم، نکند تشنه باشد و از تشنگى بى حال شده باشد.نزدیک رسیدند. امام از او پرسید:تشنه هستى؟بلى. مصادف به دستور امام پایین آمد و به آن مرد آب داد. اما از قیافه و لباس و هیئت آن مرد معلوم بود که مسلمان نیست، مسیحى است. پس از آنکه امام و مصادف از آنجا دور شدند، مصادف مسأله اى از امام سؤال کرد و آن اینکه «آیا صدقه دادن به نصرانى جایز است؟» امام فرمود:در موقع ضرورت، مثل چنین حالى، بلى    منابع-     مجموعه آثاراستادمکارم شیرازی   مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى      .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image