تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

آیا موسی کلیم (علیه السلام) وقتی صدای حق را شنید حقیقت را مشاهده کرد و به یقین رسید که این کلام الله است یا برای وی مبهم بود؟


برای تحلیل این پرسش و تبیین پاسخ آن،‌ شایسته است به دو نکته سودمند توجه شود: 1 همان طور که انسان گاهی چیزی را می شنود، یا می بوید و یا لمس می کند که در جهان خارج از ذهن نیست، گاهی نیز سخن غیر حق را می شنود، زیرا ممکن است شیطان خاطره را از را سمع درونی یا از راههای دیگر در انسان القا کند. وقتی آن خاطرات و اندیشه های درون تقویت شد و به حس مشترک رسید،‌ انسان چیزهایی را می بیند که جز در درون او نیست،‌مانند حالت خواب که چیزهایی را در مثال متصل می بیند که در جهان خارج وجود ندارد و در بیداری هم چیزهایی را می بیند یا می شنود که تنزل یافته اوهام و خیالات اوست و در حس مشترکش متمثل می شود و اصلاً در خارج وجود ندارد و این نشانه حق بودن و واقعی بودن مشهودهای وی نیست. گرچه او واقعاَ می بیند، اما مبصر او در درون وی است نه در بیرون. اصولاً مبصر بالذات در درون است. معلوم بالذات هر چه باشد،‌ چه محسوس،‌ چه متخیّل، چه موهوم و چه معقول، در درون است. از این رو اگر انسان بر اثر تقویت حواس و تخیّل و توهّم و تعقّل و جمع آنها، به درون بپردازد، چیزهایی را در درون خود می بیند که دیگران نمی بینند. 2 همان گونه که علوم حصولی دو قسم است: بدیهی و نظری و نظری را با بدیهی می فهمیم، بدیهی نیز باید به اوّلی بالذات ختم شود و در اوّلی بالذات مانند استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین هیچ ابهامی نیست. این علم حصولی زیر بنای همه علوم حصولی است و از این رو حتی بدیهیاتی مانند (بطلان دور و تسلسل)، (ضرورت ثبوت شیء برای خودش) و (استحاله سلب شیء ازخودش)، باید به آن معلوم اوّلی بالذات برگردد. حکمای الهی گفته اند: همان گونه که در جهان هستی یک موجود بالذات است که اگر وی نباشد، هیچ موجودی یافت نمی شود، در سلسله علوم اندیشه ها نیز یک علم بالذات و آغازین باید باشد که اگر این اندیشه اولی نباشد، هیچ اندیشه ای نخواهد بود. این علم حصولی هرگز ابهام بردار و مشکوک نیست تا انسان از راه تحقیق و بررسی به این علم پی ببرد. همان طور که در علوم حصولی برخی از علوم، اوّلی و معلوم بالذاتند و هیچ ابهامی در آنها نیست، در مشهودات و علوم حضوری نیز این گونه است، زیرا مشهودات نیز دو قسم است: نظری و اوّلی. مشهودات نظری عبارت است از اموری که انسان آنها را مشاهده می کند، مانند جهان هستی، اوصاف حق، قیامت و ...، امّا ممکن است بعد از این که به حالت عادی برگشت در آنها تردید کند و برای وی مبهم باشد، لیکن مشهودات اوّلی، علوم حضوری است که اصلاَ ابهام بردار و شک پذیر نیست، یعنی معلوم بالذات است. سرّ این که ابهام در بعضی از علوم راه ندارد این است که شک در جایی است که باطل در آنجا راه داشته باشد، امّا اگر در موطنی جز حق چیزی نبود آن موطن جایی برای شک نیست؛ شک همواره در جایی است که در آن دو امر باشد: یکی حق و دیگری باطل، و سومی که مشکوک است و نمی دانیم حق است یا باطل، باید با معیار و میزان، تشخیص و تمیز داده شود. پس اگر در جایی مانند حریم وحی و نبوّت جز حق نبود،‌ شک مجالی ندارد، چنانکه اگر در صحنه ای جز باطل نبود شک در آن جا نیست. با توجه به این دو نکته، باید گفت:‌ در مقام بندگان مخلَص نه جایی برای وسوسه و توهّم و خیال درونی هست، نه راهی برای خناس بیرونی. شیطان خود اعتراف کرده است که بندگان مخلَص در دسترس و تیررس وسوسه وی نیستند و خداوند هم اعتراف او را تأیید کرده است، چنانکه برهان عقلی هم می گوید شیطان از مرحله خیال و وهم بالاتر نمی رود. در مجردات عقلی محض؛ شیطان راه ندارد و آنها را درک نمی کند. شیطان برای اینکه در کسی نفوذ کند و او را بفریبد، باید بفهمد وی چه می کند و چه می طلبد تا مشابه آن را بسازد. امّا چون نمی فهمد انبیا چه می فهمند و چه می خواهند و چگونه باید آنان را فریب دهد، به آنها دسترسی ندارد. بنابراین شیطان در مقام تجرد عقلی که درِ ورودی سیر انبیای الهی است راه ندارد و چون راه ندارد چگونه باطل را درکنار حق قراردهد تا انسان شک کند که امرِ مشهود، باطل است یا حق و چون باطل در آن جا نیست،‌شک هم نیست و انسان هر چه راکه در آن جا دید، جزم و یقین پیدا می کند. خلاصه آن که موسای کلیم (علیه السلام) با شهودِ ضروری و اوّلی، بدون کمترین شک، حق بودن کلام خدا و حق بودن محتوای وحی را مشاهده کرد. www.eporsesh.com .

موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/03



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image