عدالت خداوند و تبعیض بین بندگان /

تخمین زمان مطالعه: 29 دقیقه

در این سوال از دو گونه امور پرسش شده است یکی سوال از شرائط اقتصادی و محیطی است که عاملی است خارجی و عارضی و دیگری مساله ی زشتی و زیبایی ظاهری که مربوط می شود به نحوه ی وجود خود شخص. لذا این سوال از دو زاویه باید پاسخ داده شود.


در این سوال از دو گونه امور پرسش شده است یکی سوال از شرائط اقتصادی و محیطی است که عاملی است خارجی و عارضی و دیگری مساله ی زشتی و زیبایی ظاهری که مربوط می شود به نحوه ی وجود خود شخص. لذا این سوال از دو زاویه باید پاسخ داده شود. پس ابتدا به مساله ی زشتی و زیبایی پرادخته می شود و در انتها مساله تفاوت در شرائط اقتصادی و محیطی مورد بررسی قرار می گیرد.در پاسخ به مساله ی زشتی و زیبایی بدنی بررسی چند مسأله لازم است که حاصل این مسائل پاسخ نهایی را تأمین می کند.1ـ عالم مادّه ، دار علّت و معلول.شکی نیست که قانون علیّت یک قانون جهان شمول است ؛ و هیچ مخلوقی از حکم این قانون خارج نیست ؛ لذا موجودات و فعل و انفعالات مادّی هم ، دارای علل خاصّ خودند ؛ به قول معروف همواره « گندم از گندم بروید جو ز جو » و « از کوزه همان برون تراود که در اوست.» بر این اساس از زمین خوب و حاصلخیز گیاه خوب می روید و در زمین نامرغوب گیاه نامرغوب رشد می کند. « وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدا : سرزمین پاکیزه گیاهش به فرمان پروردگار مى روید؛ امّا سرزمینهاى بد طینت ، جز گیاه ناچیز و بى ارزش، از آن نمى روید. » ( الأعراف/58) اگر دو درخت مثل هم ، در دو زمین متفاوت از نظر مرغوبیت خاک کاشته شود ، یقینا دو نتیجه ی متفاوت خواهیم داشت ؛ همچنین اگر دو درخت مثل هم ، در دو زمین مثل هم کاشته شده ولی با دو آب متفاوت ــ مثلا یکی با آب شور و دیگری با آب شیرین ــ آبیاری شود باز دو نتیجه ی متفاوت مشاهده خواهیم نمود. یعنی در این عالم ، هر علّتی ، معلول مخصوص به خود را دارد و محال است از یک علّت خاصّ ، غیر معلول خودش پدیدار شود کما اینکه هر معلولی نیز علّت ویژه ی خود را دارد و محال است یک معلول خاصّ از علّتی غیر از علّت خاصّ خود به وجود آید. این همان قانون کلّی علیّت است که عالم بر اساس آن سامان یافته و اساساً همین قانون است که عالم هستی را عالم کرده است. لذا اگر قانون علیّت در هستی حاکم نبود اساساً چیزی به نام عالم خلقت نیز وجود نداشت ؛ چون عالم بودن عالم نتیجه ی تفاوت موجودات آن است و تفاوتها نتیجه ی قانون علیّت هستند.پس آنچه در گیتی حاکم است قانون عامّ علیّت است که وجود انسان نیز نتیجه ی آن است ؛ چون از هر تخمک و اسپرم خاصّی تنها و تنها یک انسان خاصّ پدید می آید ؛ و محال است یک شخص خاصّ از غیر این تخمک و اسپرم موجود شود. بنا بر این آن جنینی که از فلان پدر و مادر و از فلان اسپرم و تخمک حاصل می شود جز از همین راه ، محال بود حاصل شود. اگر مادر همین نوزاد شوهر دیگری داشت یا پدرش همسر دیگری داشت یا همین پدر و مادر او در زمان دیگری غیر از آن زمان که منجر به خلقت او شد ، باهم همبستر می شدند ، یقیناً نوزادی که به دنیا می آمد غیر از آن شخصی بود که الآن وجود دارد. پس پدید آمدن آن شخص ، جز از همان راه که پدید آمده امکان نداشته است و فرض اینکه خدا همان شخص را از راه والدین دیگری به دنیا بیاورد فرض محال و مستلزم تناقض است. چون فرض پیدایش یک معلول از غیرعلّت خودش به این معناست که چیزی که علّت این معلول نیست علّت این معلول باشد. یعنی یک چیز ، هم علّت این معلول خاصّ باشد و هم علّت آن نباشد که این تناقضی آشکار می باشد که ذاتاً محال است. پس هر کسی برای پا نهادن به دنیا تنها و تنها یک راه دارد ؛ و تنها یک اسپرم خاصّ و تنها یک تخمک خاصّ است که اگر ترکیب شوند آن شخص را به وجود می آورند و والّا او به وجود نمی آید. از طرفی از ترکیب آن اسپرم و تخمک خاصّ نیز هر قیافه ی امکان پدید آمدن ندارد ؛ چون ژنهای موجود در اسپرم و تخمک همه گونه نمی توانند با همدیگر ترکیب شوند ، پس شکل قیافه ی شخص نیز معلول علّت خاصّی است که آن اسپرم و تخمک خاصّ هم جزء آن علّت و تعیین کننده ترین جزء آن هستند. پس فرض قیافه ای غیر از همین قیافه ی موجود برای شخص ، مساوی است با فرض تغییر علّت آن ، که آن نیز مساوی است با نبود همین شخص ؛ چون علّت شکل قیافه ی او چیزی جز علّت خود او نیست. بنا بر این ، قیافه ی طبیعی هر شخصی لازمه ی وجود اوست. 2ـ خدا چه چیزی می آفریند؟باید توجّه داشت که خدا کسی را زیبا یا زشتت نمی کند ؛ خدا فقط به هر موجودی که امکان وجود داشته باشد وجود را افاضه می کند. کار خدا تنها و تنها وجود دادن است ؛ همانگونه که کار خورشید نور دادن است. نور خورشید وقتی از شیشه ی قرمز عبور می نماید قرمز می شود و هنگامی که از شیشه ی آبی عبور می کند آبی می شود. در این مثال ، اصل نور آبی و قرمز و نور بودن آنها هر دو کار خورشید است و شیشه به هیچ وجه ایجاد نور نمی کند ؛ ولی آبی و قرمز شدن آن نور ، منتسب به شیشه است نه خورشید. به همین نحو کار خدا هم تنها وجود دادن است ؛ وقتی تخمک زن و اسپرم مرد به هم رسیدند خدا وجود می دهد چه آن تخمک و اسپرم از آن دو شخص زیبا رو باشند یا برعکس ؛ همچنین چه آن دو تخمک در وضع مناسبی به هم برسند یا در وضع نامناسبی. وجود دهنده در هر دو فرض ، فقط و فقط وجود دهنده است و آنچه عنوان زشت و زیبا بودن را موجب می شود آن اسپرم و تخمک خاصّ و وضع ترکیب آنهاست نه خدا که وجود دهنده است. همان گونه که وقتی کسی ، دیگری را بی دلیل می کشد ، میراننده خداست کما اینکه اگر همان فرد کشنده ، همان شخص کشته شده را از باب قصاص می کشت باز میراننده خدا بود ؛ یعنی نسبت هر دو کار برای خدا یکسان است ؛ امّا در فرض اوّل ، شخص کشنده ، قاتل نامیده می شود و در فرض دوم قصاص کننده گفته می شود ولی هیچکدام از این عناوین به خدا نسبت داده نمی شوند و خدا در هر دو فرض ، فقط میراننده و قبض کننده ی روح است. کما اینکه وقتی فرزندی به دنیا می آید ، مرد ، پدر می شود و زن مادر ؛ امّا خدا نه پدر است و نه مادر بلکه خدا تنها خالق (وجود دهنده) است. همچنین مادر ، فرزند را می زاید ولی کار خدا زاییدن نیست بلکه تنها وجود دادن است. لذا خدا نه کسی را زشت می کند نه زیبا ، نه مسلمان زاده می کند و نه کافر زاده ؛ نه حرامزاده می کند نه حلال زاده ؛ بلکه هر چه امکان وجود داشته باشد خدا به او وجود می دهد و وجود دادن در هر حال خیر و خوب است اگر چه آن وجود نسبت به امثال خود ضعیف باشد و در قیاس به وجود دیگر زشت یا زیبا شمرده شود.3ـ زشتی و زیبایی حقیقی و غیر حقیقیمطلب دیگر اینکه عنواینی چون پدر ، مادر ، فرزند ، قیافه ی زشت و قیافه ی زیبا احکام ظواهر همین دنیا می باشند نه احکام باطنی وجود. لذا در آخرت نیز ، که دار وجود و دار ظهور باطنهاست ، این عناوین برداشته می شوند. « فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ ـ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ـ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فی جَهَنَّمَ خالِدُونَ : پس آن گاه که در صور دمیده شود، دیگر آن روز میانشان نسبت خویشاوندى وجود ندارد و از حال یکدیگر نمى پرسند. پس هر که میزان اعمالش سنگین باشد، آنها حقا رستگاران اند. و هر که میزان اعمالش سبک باشد، آنان کسانى اند که به خویشتن زیان زده اند و همیشه در جهنم مى مانند.» ( مومنون : 101 ـ 103). البته وجود هم زیبا و زشت دارد ، امّا درک زیبایی و زشتی وجود از راه حواسّ دنیایی ممکن نیست ؛ لذا چه بسیار افراد به ظاهر زیبا که وجودشان زشت و کریه است و چه بسیار افراد به ظاهر زشت که وجودشان زیبا و طیّب و طاهر است. بنا بر این ، زیبایی و زشتی های دنیا ، ظاهری بیش نبوده صرفاً وسائل امتحان می باشند و زیبایی و زشتی حقیقی افراد در آخرت معلوم می شود. در آنجاست که بسیاری از همین زیبا رویان دنیایی که متدیّن نبوده و فریب ظاهر دنیا را خورده اند در قیافه میمون و خوک و سگ و امثال آن ظاهر می شوند و در مقابل ، افراد به ظاهر زشت که اهل دین بوده اند با چهره هایی زیبا محشور می گردند. خداوند متعال از این حقیقت چنین پرده برداشته است.« هنگامى که آن(وعده الهى) را از نزدیک مى بینند، صورت کافران زشت و سیاه مى گردد، و به آنها گفته مى شود: «این همان چیزى است که تقاضاى آن را داشتید» » (الملک: 27) « کسانى که نیکى کردند، پاداش نیک و افزون بر آن دارند؛ و تاریکى و ذلّت، چهره هایشان را نمى پوشاند؛ آنها اهل بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند. » (یونس:26)« (آن عذاب عظیم) روزى خواهد بود که چهره هایى سفید، و چهره هایى سیاه مى گردد، اما آنها که صورتهایشان سیاه شده، (به آنها گفته مى شود:) آیا بعد از ایمان، و(اخوّت و برادرى در سایه آن،) کافر شدید؟! پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر مى ورزیدید ؛ و امّا آنها که چهره هایشان سفید شده، در رحمت خداوند خواهند بود؛ و جاودانه در آن مى مانند. » (آل عمران:106 ، 107)« در آن روز که صورتهاى آنان در آتش(دوزخ) دگرگون خواهد شد ، مى گویند: «اى کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم.» » (الأحزاب: 66)« و روز قیامت کسانى را که بر خدا دروغ بستند مى بینى که صورتهایشان سیاه است؛ آیا در جهنّم جایگاهى براى متکبّران نیست؟! » (الزمر:60)بنا بر این ، نباید چنین پنداشت که هر که در این دنیا زیباست ، حقیقتاً هم زیباست و خدا به لطف افزونی کرده است و آنکه به ظاهر زشت است ، حقیقتاً زشت است و خدا برای او کم گذاشته است. هر چه در این دنیا به انسان داده شده یا از او گرفته می شود فقط و فقط برای امتحان است ؛ و امتحان نیز فقط و فقط برای این است که انسان به سمت کمال حقیقی خود رهسپار گردد. در این دنیا نه کسی مالک زشتی ظاهری خود است نه مالک زیبایی ظاهری خود ؛ همان گونه که ثروت و فقر نیز وسائل امتحانند. مسأله ی تأثیر عوامل اقتصادی و محیطی بر وجود انسان. 1ـ فقر و ثروت و عدالت الهیاوّلاً باید توجّه داشت که سعادت حقیقی انسان نه در گرو مال و ثروت است نه در گرو فقر. تاریخ روشن بشر ، گواه صادق این حقیقت است که از میان هر دو گروه ثروتمند و فقیر ، هم مومن و سعادتمند شده اند هم کافر و فاسق و شقی ؛ و البته ثروتمندان بیشتر به شقاوت و بدبختی حقیقی و ابدی گرفتار شده اند تا فقراء ؛ و همواره نزدیکترین افراد به انبیاء و ائمه (ع) و جهاد کنندگان در راه خدا فقراء بوده اند ؛ و اکثر دشمنان انبیاء نیز از میان ثروتمندان و دنیاداران بوده اند. لذا چنین نیست که خدا به واسطه ی اندک دادن مال دنیا به کسی در حقّ او ظلمی کرده باشد بلکه چه بسا در حقّ او احسان نموده و او را در دسته ی انبیاء قرار داده که اکثراً از فقراء بوده اند. ثانیاً در منطق الهی مالک امور تنها خداست و غیر او تنها امانتدار خدا هستند. لذا هیچ کس بالذّات ثروتمند نیست بلکه همه فقیر بالذّات هستند و هیچ موجودی جز خدا ، مالک وجود خود نیست کجا رسد مالک موجود دیگری باشد. « یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید. ــــــ اى مردم شما(همگى) نیازمند به خدائید؛ و تنها خداوند است که بى نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است » (فاطر:15). بنا بر این ، ثروتمندان ، به حقیقت مالک مال نیستند بلکه مانند کارمند یا رئیس بانکی هستند که ثروت فراوانی به آنها سپرده شده تا طبق قانون آن را به دیگران واگذار نموده اقتصاد کشور را به گردش درآورند. لذا اگر خدا به برخی ثروت افزونتری داده چنین نیست که آن ثروت را تماماً به خود آنها داده باشد ؛ بلکه خدا ثروتمندان را طبق قوانین شریعت مأمور نموده که مال را به اهلش برسانند. پس اگر چنین کردند تکلیف خود را انجام داده و اجر آن را خواهند داشت ، در غیر این صورت همان مال و ثروت موقّت دنیایی ، موجب شقاوت و بدبختی اخروی آنها را فراهم ساخت. فقراء نیز مکلّفند که هنگام نیاز جز به کرم خدا چشم نداشته باشند و جز از راه مشروع در طلب روزی برنیایند. لذا همان گونه که ثروتمندان با ثروت امتحان می شوند ، فقراء نیز با فقرشان مورد امتحان قرار می گیرند.بنا بر این ، ثروت ، صرفاً یکی از عوامل امتحان الهی است که تکلیف مضاعفی بر صاحبش موجب می شود ؛ کما اینکه فقر نیز یکی از عوامل امتحان بشر است که آن هم تکلیفی را بر فقیر و غنی در پی دارد. و اساساً دنیا جای بهره مندی نیست و همه چیز آن برای خودسازی و تهیّه ی توشه ی آخرت است. دنیا و ثروت و فقر آن برای کسی جدّی است که نظر به آخرت ندارد ؛ اگر کسی بداند که آخرت یعنی ابدیّت و دنیا یعنی تنها هفتاد یا هشتاد سال زندگی پر زحمت ، آنگاه متوجّه می شود خوشی یا سختی چند روزه ی دنیا برابر خوشی و سختی ابدی آخرت هیچ نیست ؛ چرا که هر عددی هر چند بزرگ در برابر بی نهایت ، حقیقتاً هیچ است ؛ نسبت عدد یک به بی نهایت ، هیچ تفاوتی با نسبت عدد یک میلیار نسبت به بی نهایت ندارد ؛ و هر دو مساوی صفر می باشند.2ـ چرا روزی مردم یکسان نیست؟شکی در این نیست که تلاش افراد در مقدرا روزی آنها دخیل است. یعنی اگر افراد ، دنبال روزی خود نروند در موارد بسیاری از آن محروم می شوند. درست است که خداوند متعال روزی رسان است ؛ ولی چنین نیست که خدا روزی هر کسی را در دهانش بگذارد. بلی ، افرادی هستند که خداوند متعال بی واسطه یا باواسطه روزی آنها را بدون اینکه تلاشی برای کسب آن بکنند می رساند. مثل کودکان شیر خوار و غیر شیر خوار و از کارافتادگان ؛ و بلکه اکثر مردم روی زمین . چرا که تنها عدّه ی اندکی از افراد بشر کار می کنند و افراد تحت تکفّل آنها از دست رنج آنها روزی می خورند. ولی به هر حال خداوند متعال روزی همه را چنین قرار نداده و روزی تعدادی از انسانها و افراد تحت تکفّل آنها را در گرو تلاش خود آنها قرار داده است. چرا که اگر چنین نمی کرد کمتر کسی حاضر می شد مسئولیّتهای اجتماعی خود را انجام دهد. کار از نظر اسلام ، علّت کسب روزی نیست بلکه یک وظیفه شرعی است و هر کسی مؤظّف است برای بقاء اجتماع بشری تلاش کند. لکن اگر خدا روزی مردم را به کار آنها گره نمی زد کمتر کسی حاضر می شد به این وظیفه ی شرعی خود عمل کند. بنا بر این ، تلاش برخی افراد برای رسیدن به روزی لازم است ؛ ولی چنین هم نیست که هر کس بیشتر تلاش نمود حتماً روزی بیشتری نیز به چنگ آورد. این امری است که نیاز به اثبات ندارد چرا که با اندک توجّهی به جامعه انسانی می توان این حقیقت را دریافت که گاه برخی افراد که هم اهل تدبیر و حساب و کتابند ، هم اهل تلاش و کوشش ، در کسب روزی بیشتر ، شکست می خورند ؛ و در مقابل افرادی بدون کمترین تلاش و یا حتّی بدون هیچ تلاشی به ثروتهای هنگفت می رسند. این نشان می دهد که دست دیگری نیز در کار است. و اساساً یکی از حکمتهای تفاوت ارزاق نیز همین است که انسانها از این راه متوجّه خدا شوند و بدانند که همه ی امور به دست اوست.لذا امیرالمومنین(ع) فرمود:« عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ : خدا را از راه به هم خوردن تصمیمها ، گشوده شدن گرهها و نقض شدن اراده ها شناختم.»(نهج البلاغه/ حکمت 250)به تصریح قرآن کریم ، توسعه و تنگى روزى در دست خداست «إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ــ پروردگار تو روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده مى کند، و براى هر کس بخواهد محدود مى سازد؛ همانا خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بصیر است.» (اسراء: 30) . از ذیل آیه به دست می آید که قبض و بسط روزی ، روى عللى بوده و بی حکمت نیست ، که خدا به بندگان دانا و به صلاح آنها عالم است. مشابه این آیه در رعد: 26 ، قصص:82 ، عنکبوت: 62، سباء: 36، زمر: 52 ، نحل: 71 نیز آمده است. البته تلاش انسان و وارد شدن از راههاى صحیح در کثرت روزى بى تأثیر نیست ؛ ولى به عنوان جزئی از علّت و حتّی از آن هم کمتر و فقط به عنوان علّت معدّ (علّت زمینه ساز) که قابلیّت قابل را تتمیم می کند. برای خوردن یک لیوان آب از شیر لوله کشى شهر ، حرکت شخص لازم است ؛ ولی این حرکت در مقابل هزاران و بلکه میلیاردها عاملی که به اذن خدا باعث شده اند تا این آب به لوله های خانه انسان برسد چه قدری دارد. یا انسان برای رسیدن به نان باید گندم بکارد. ولی نقش انسان در روییدن گندم همین است که گندم را بر زمین بپاشد و در وقت درو آن را برداشت کند. آنکه یک گندم را صد گندم می کند خداست. لذا فرمود:« آیا هیچ درباره آنچه کشت مى کنید اندیشیده اید؟! آیا شما آن را مى رویانید یا ما مى رویانیم؟! »(واقعه/64 و 63) بنا بر این در هر کاری میلیاردها شرائط و مقدمات لازم است که جور کردن همه آنها در اختیار بشر نیست لذا قبض و بسط روزی در دست خدا است و کار و تلاش بشر تنها یکی از آن عوامل است. بنا بر این ، طبق مفاد آیات ، هیچ موجودی محروم از روزی مکفی نیست. لکن در مواردی ، یکی از شروط رسیدن به روزی تلاش خود افراد است. و مراد از تلاش نیز صرفاً کار کردن نیست ؛ بلکه گاهی تلاش به این است که شخص یا جامعه حقّ خود را از دیگران بگیرد. مقدار غذا و پوشاک و وسائل راحتی که بر روی زمین وجود دارد چندین برابر نیاز بشر موجود است. لکن تنبلی ، بی تدبیری ، و کج فهمی عدّه ای از مردم باعث شده است که حدود هشتاد درصد ثروت روی زمین در دست بیست درصد مردم قرار گیرد. آیا اگر این هشتاد درصد محروم برای احقاق حقّ خود قیام کنند نمی توانند حقّ خود را از آن بیست درصد مردم بگیرند؟! روشن است که اگر بخواهند می توانند ولی نمی خواهند. آیا اگر مردم فلسطین ، مردم عراق ، مردم افغانستان و مردم دیگر ممالک گرفتار فقر ، یکپارچه برخیزند نمی توانند از عهده ی اسرائیل و آمریکا و دیگر کشورهای جهانخوار بر آیند؟! اگر بخواهند می توانند ؛ ولی اختلافات فکری ، مذهبی ، تنبلی ها ، ترسها و اندیشه های نادرست اجازه چنین کاری را نمی دهد. انبیاء(ع) آمده اند تا بشر را با هم یکرنگ کنند تا در سایه ی یکرنگی ، همه از مواهب خدادادی عادلانه استفاده کنند. لکن مردم تن به این تعالیم نمی دهند ؛ و تا مردم تن به تعالیم الهی ندهند ، این بی عدالتی در تقسیم رزق ، همواره خواهد بود. این سنّت خداست که هر کس آخرت را رها کرده و فقط دنیا را بخواهد به آن می رسد ؛ و هر کس برای آخرتش تلاش کند و مجری احکام خدا باشد ، هم به اندازه ی کفاف به دنیا می رسد هم به آخرت. « آن کس که(تنها) زندگى زودگذر(دنیا) را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم ـ و به هر کس اراده کنیم ـ مى دهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى سوزد در حالى که نکوهیده و رانده(درگاه خدا) است. ـــ و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند ـ در حالى که ایمان داشته باشد ـ سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. »( الإسراء : 18و 19 ) ؛ « کسى که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش مى دهیم و بر محصولش مى افزاییم؛ و کسى که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمى از آن به او مى دهیم امّا در آخرت هیچ بهره اى ندارد»( الشورى : 20(این دو آیه ی شریفه مربوط به فرد است ؛ یعنی اگر فردی فقط به دنبال دنیا باشد ، و آخرت را رها کند دچار سنّت استدراج می شود و خدا او را غرق در خواسته هایش می کند و در نهایت او را وارد جهنّم می کند ؛ و اگر کسی طالب آخرت باشد و در راه آن تلاش کند او نیز به آخرتش می رسد و از دنیا نیز بی بهره نمی ماند. امّا اگر یک جامعه در مسیر خدا و آخرت قرار گیرند ، نه تنها آخرت مردم آن جامعه تأمین می شود ، در دنیا نیز غرق در نعمت می شوند و از آفات آسمان و زمین ایمن می شوند. خداوند متعال می فرماید:« و اگر اهل شهرها و آبادیها ، ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشودیم؛ ولى(آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.»(الأعراف : 96( بنا بر این ، یکی دیگر از از عوامل ازدیاد رزق دینداری یا عدم دینداری است. اگر اجتماع متدیّنین حقیقتاً از دین تبعیّت کنند نعمات الهی به آن جامعه سرازیر می شود و همه به اندازه ی کفاف از نعمات دنیایی بهره می برند. امّا اگر جامعه ای ادّعای دینداری کند ولی دیندار واقعی نباشد ، برکت از آن جامعه برداشته می شود ؛ و در چنین فضایی فقط کسانی به ثروت می رسند که فقط طالب دنیا هستند و اگر از دین هم حرفی می زنند فقط برای این است که به دنیا برسند. و این از یک طرف مجازات خود آن شخص است که گرفتار سنّت استدارج شده است و از طرف دیگر مجازات جامعه ی مدّعی دینداری است ؛ چون در ادّعای خود صدق تامّ ندارند.< 3ـ حکمت تفاوت در میزان ارزاق.گرچه با پایبندی به تعالیم دینی فقر از جامعه ی بشری زدوده می شود ولی تفاوت در میزان دارایی ها از بین نمی رود ؛ چون این تفاوتها حکمتهایی دارد که به برخی از آنها پرداخته می شود.الف ـ تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوی بهره بیشتر برده است ، و چهارمی حس هنری خوبی دارد و... و همه ی اینها از سنخ روزی است. لذا همه از روزی برخوردارند لکن سنخ روزیها متفاوت است ؛ و همین امر باعث می شود که همه ی مردم به همدیگر محتاج باشند و این احتیاجهای متقابل باعث پدید آمدن اجتماع و بقاء آن می شود. خداوند متعال می فرماید:«أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ : آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مى کنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا برخی ، بعضی دیگر را در خدمت گیرند ؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مى کنند بهتر است.»(الزخرف : 32) ب ـ گاه تفاوت در رزق برای امتحان برخی بندگان است تا از این راه استعدادهای فطری افراد شکوفا شود. خداوند متعال می فرماید:« امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى کند و نعمت مى بخشد(مغرور مى شود و) مى گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است. و امّا هنگامى که براى امتحان ، روزیش را بر او تنگ مى گیرد ، مى گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است. »( الفجر : 15و 16)ت ـ گاه تفاوت رزق برای این است که خداوند متعال حضور خویش را در تدبیر عالم به بندگانش نشان دهد. و بفهماند که کثرت مال دنیا ، ارزش نبوده و علامت عنایت خاصّ خدا به کسی نیست. خداوند متعال می فرماید:« [روزى قارون] با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم . به راستى که او بهره عظیمى دارد. ـــ اما کسانى که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: واى بر شما ثواب الهى براى کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام مى دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمى کنند. ـــ سپس ما، او (قارون ) و خانه اش را در زمین فرو بردیم، و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى توانست خویشتن را یارى دهد. ــــ و آنها که دیروز آرزو مى کردند بجاى او باشند(هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد یا تنگ مى گیرد! اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد. اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمى شوند. »(قصص/79 ــ 82 )و می فرماید: « و هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم، از آن خوشحال مى شوند؛ و هر گاه رنج و مصیبتى بخاطر اعمالى که انجام داده اند به آنان رسد، ناگهان مأیوس مى شوند. ــ آیا ندیدند که خداوند روزى را براى هر کس بخواهد گسترده یا تنگ مى سازد؟!در این نشانه هایى است براى گروهى که ایمان مى آورند. ــ پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن! این براى آنها که رضاى خدا را مى طلبند بهتر است، و چنین کسانى رستگارانند. »(روم/36ــ 38)ث ـ روزی افزون ، گاه از باب مجازات الهی است ؛ یعنی خداوند متعال کسانی را که خدا را فراموش کرده و به دنیا چسبیده اند با امور دنیایی مشغول می کند تا بدون اینکه خود بدانند ناگهان خود را در آتش جهنّم ببینند. خداوند متعال می فرماید:« خدا روزى را براى هر کس بخواهد(و شایسته بداند) وسیع، براى هر کس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار مى دهد؛ ولى آنها[ کافران ] به زندگى دنیا، شاد(و خوشحال) شدند؛ در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزى است.»(الرعد/26). « آن کس که(تنها) زندگى زودگذر(دنیا) را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم-و به هر کس اراده کنیم- مى دهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى سوزد در حالى که نکوهیده و رانده(درگاه خدا) است. ــ و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند-در حالى که ایمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد.»( الإسراء : 18و 19)ج ـ گاه تنگ نمودن روزی برای این است که بنده ی خدا طغیان نکند ؛ یعنی همانطور که خدا روزی برخی افراد فاسق را از باب مجازات افزایش می دهد ، روزی برخی افراد مومن را هم کاهش می دهد تا همواره خود را محتاج خدا ببیند و راه طغیان پیش نگیرد. همچنین اگر همه در یک سطح بودند به استخدام همدیگر در نمی آمدند ، لذا افراد برای این که از داشته های دیگران استفاده نمایند متوسل به زور می شدند ، همان گونه که کشورهای ثروتمند سعی می کنند با افزایش قدرت نظامی خود دیگر کشورهای ثروتمند را مطیع خود نمایند یا خود را از تجاوز آنها در امان نگه دارند. بین کمپانیهای ثروت و سرمایه داران نیز چنین رقابتهای سخت و گاهاً خونباری وجود دارد. خداوندت متعال می فرماید:« چنین نیست(که شما مى پندارید) به یقین انسان طغیان مى کند. ــ از اینکه خود را بى نیاز ببیند. » (علق/6و7 ) و می فرماید:« بخورید از روزیهاى پاکیزه اى که به شما داده ایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى کند. »( طه : 81) و ایضاً ««وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ــــ اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى کنند؛ از این رو به مقدارى که مى خواهد(و مصلحت مى داند) نازل مى کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»( شورى: 27) همچنین فرمود:« اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که در راه خدا گام مى زنید(و به سفرى براى جهاد مى روید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ی ناپایدار دنیا(و غنایمى) به دست آورید، به کسى که اظهار صلح و اسلام مى کند نگویید: «مسلمان نیستى» زیرا غنیمتهاى فراوانى(براى شما) نزد خداست. شما قبلاً چنین بودید؛ و خداوند بر شما منّت نهاد(و هدایت شدید). پس، (بشکرانه این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است. »( النساء : 94)ـ شرائط محیطی و عدالت خداالف ـ عذاب خدا تابع ابلاغ دین است.باید دانست که ثواب و عقاب الهی تابع تکلیف و تکلیف تابع توان و وسع شخص است ؛ « وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون . ـــــــ و ما هیچ کس را جز به اندازه ی توانایی و وسعش تکلیف نمى کنیم؛ و نزد ما کتابى است که به حقّ سخن مى گوید؛ و به آنان هیچ ستمى نمى شود.» (المؤمنون:62) لذا اگر کسی در شرائطی قرار گرفته که از نعمت هدایت خاصّه محروم است و حقیقتاً دسترسی به هدایت انبیاء الهی ندارد ، تکلیفی هم از این بابت ندارد ؛ لذا ، از این جهت هیچگاه عذاب نخواهد شد. خداوند متعال می فرماید: « مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً :هر کس هدایت شود، براى خود هدایت یافته؛ و آن کس گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد؛ و ما هرگز(قومى را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم.» (الإسراء: 15)امّا اگر معارف و احکامی ـ هر چند ناقص ـ از یکی از انبیاء به او رسیده یا قوانین و آداب و رسومی در میانشان هست که عقل منطقی درستی آنها را تصدیق می کند و فطرت سلیم و وجدان بیدار به درستی آنها گواهی می دهد عقلاً ملزم است که به آنها پایبند باشد ؛ چون به حکم عقل اگر خداوند متعال بر اساس همین امور از چنین کسی مواخذه نماید ، مواخذه ی او قبیح نیست. ب ـ شرائط محیطی تعیین کننده ی عاقبت شخص نیست. در این که بشر از شرائط محیطی خویش تأثیر می پذیرد شکّی نیست ولی این بدان معنا نیست که انسان در متن شرائط محیطی خوب یا بد بی اختیار می شود یا تشخیص خود را از دست می دهد. خداوند متعال با مثالهای متعدّدی که در قرآن کریم ذکر نموده به این پندار پاسخ گفته و نشان داده که کسانی در بدّترین محیطها راه هدایت را پیش گرفته اند و عدّه ای نیز در بهترین محیطها گرفتار شقاوت شده اند. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلین ـ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ : خداوند براى کسانى که کافر شده اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودى به حالشان(در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانى که وارد مى شوند!» ـ و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است ، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!» (التحریم :10 و11)زن حضرت نوح و حضرت لوط (ع) و همچنین پسر نوح (ع) با اینکه در بهترین محیط هدایتی بودند ولی به اختیار سوء خود کافر شده اهل جهنّم گشتند ولی آسیه ، زن فرعون و همچنین اصحاب کهف و نیز مومن آل فرعون با اینکه در بدّترین ، کفرآمیزترین و وسوسه انگیزترین محیطها زندگی می کردند و از نعمات مادّی و قدرت فراوان برخوردار بودند راه هدایت را پیش گرفتند. لذا حضور در محیط آلوده برای کسانی که قدرت تحقیق و حقیقت یابی دارند عذر موجّهی نیست و آنکه توان تحقیق و حقیقت یابی دارد و در سایه ی عقل و اندیشه می تواند حقّ را از باطل تشخیص دهد عقلاً مؤظّف است که تحقیق نماید. بلی افرادی هستند که مستضعف فکری بوده توان حقیقت یابی ندارند ؛ وضعیّت اخروی اینها طبق آیات و روایات اهل بیت (ع) به خداوند متعال واگذار می شود تا طبق علم مطلق خود و با توجّه میزان توانایی آنها در باره ی آنها قضاوت نماید ؛ لذا ما حقّ نداریم آنها را به صرف مسلمان نبودن اهل جهنّم بدانیم. امّا آنها که توان تحقیق دارند مثل دانشمندان ، اهل فکر و اندیشه و علمای ادیان اینها را دیگر نمی توان مستضعف فکری دانست. اینها اوّلاً ندای اسلام را شنیده اند و ثانیاً توان تحقیق و حقیقت یابی را دارند. لذا اگر تحقیق نمی کنند یا تحقیق کرده ایمان نمی آورند مستحقّ عذاب الهی خواهند بود .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image