اسامه /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

علت اینکه اسامه در جنگ های سه گانه به یاری امیرالمؤمنین نیامد چه بود؟ عاقبت او چه شد؟


او اگر چه از اول در صف یاران امیر مؤمنان(علیه السلام)نبود، اما فرجام نیکى داشت زیرا بعدها به سوى آن حضرت باز گشت و به همین جهت از طرف خاندان پیامبر مورد ستایش قرار گرفت. پیشواى پنجم حضرت باقر(علیه السلام)فرمود: آیا مى خواهید بگویم چه کسانى خلافت امیر مؤمنان(علیه السلام)را نپذیرفتند؟ عرض کردند: بفرمائید: فرمود: یکى از آنان اسامه بن زید بود. او ابتدأ خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام)را نپذیرفت ولى بعدها روش خود را تغییر داد و به سوى على(علیه السلام)بازگشت. امام آنگاه فرمود: اسامه را جز به نیکى یاد نکنید. سپس افزود: ولى «محمد بن مسلمه» «و عبدالله بن عمر» با امیر مؤمنان بیعت نمودند و سپس نقض بیعت کردند و تا آخر عمر در نقض بیعت باقى بودند. در جریان جنگ جمل، «محمد بن مسلمه»، «سعد بن ابى وقاص»، «عبدالله بن عمر»، «واسامه بن زید» از شرکت در سپاه امیر مؤمنان(علیه السلام)خودارى کردند ولى اسامه بعداً به صف یاران امیر مؤمنان(علیه السلام)پیوست و به حقانیت آن حضرت اعتراف نموده از دشمنان او تبرى جست و به مخالفان او لعنت فرستاد. اسامه در این باره سوگندى را که در مورد جنگ با مسلمانان یاد کرده بود، عذر آورد و گفت: «من پس از کشتن مشرکى که تظاهر به اسلام مى کرد، سوگند یاد کرده ام که با هیچ مسلمانانى جنگ نکنم» این سوگند مربوط به زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله)بود، زمانى که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)سپاهى را به جنگ گروهى از مشرکان گسیل داشت که اسامه نیز جز آن بود، در میان مشرکان شخصى بنان «مرداس» در باطن مسلمانان بود، ولى بر حسب ظاهر با آنان هم صدا بود، همین که مشرکان خبر حمله سپاه اسلام را شنیدند. فرار کردند و تنها مرداس در میدان باقى ماند تا به سپاه اسلام بپیوندد. سپاه اسلام از راه رسید، مرداس سواران جنگى را که از دور دید، ترسید که سپاه، متعلق به مسلمانان نباشد و او را به قتل برسانند، از این رو گوسفندان خود را د رغارى جا داد و خود به قله کوه پناهنده شد، وقتى که سربازان اسلام نزدیک شدند صداى تکبیر آنان را شنید و دانست که سپاه اسلام است، او نیز تکبیر گفت و از کوه پائین آمد و در حالى که جملات «لااله الا الله، محمد رسول الله» را تکرار مى کرد، به مسلمانان رسید و به طریقه اسلام، سلام کرد، ولى اسامه خیال کرد او براى نجات جان خود، تظاهر به اسلام مى کند، از این رو شمشیر کشید و او را به قتل رسانید و گوسفندانش را به غارت برد! خبر پیروزى مسلمانان به اطلاع پیامبر(صلی الله علیه وآله)رسید و حضرت بسیار خوشحال شد، سربازان اسلام به مدینه باز گشتند و به محضر پیامبر(صلی الله علیه وآله)شرفیاب شدند تا گزارش نظامى را به عرض حضرت برسانند همین که پیامبر جریان قتل مرداس را از اسامه شنید، سخت اندوهگین و متأثر شد واو را توبیخ نمود. در این هنگام آیه زیر نازل شد: «یا ایها الذین آمنو اذا ضربتم فى سبیل الله فتبینوا و لا تقولوا لمن القى الیکم السلام لست مؤمناً تبتغون عرض الحیوه الدنیا فعند الله مغانم کثیره...» اسامه عرض کرد: اى پیامبر! در جق من استغفار کن تا خدا گناه مرا ببخشد، پیامبر (صلی الله علیه وآله)فرمود: چگونه در باره تو استغفار کنم در حالى که تو یک مسلمان را کشته اى؟!. اسامه مى گوید: پیامبر(صلی الله علیه وآله)چندین بار این جمله را تکرار نمود و من بقدرى ناراحت و پشیمان شدم که آرزو کردم کاش آن روز، روز اول مسلمانى من بود و قبلا در آن جنگ شرکت نمى کردم و مرداس به دست من به قتل نمى رسید! سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله)سه بار در حق من استغفار کرد و آنگاه فرمود: برده اى در راه خدا (جهت کفاره) آزاد کن. عرض کردم: عهد مى کنم که بعد از این هیچ مسلمانى را نکشم! مى توان گفت که اسامه در مورد قتل «مرداس» معذور بود زیرا در صدر اسلام هنوز همه احکام و دستورها روشن نبود و پیش از نزول آیه اى که نقل شد، مسلمانان هنگام روبرو شدن با چنین موردى: دستور مشخصى نداشتند. در هر حال، اسامه از آن تاریخ به عهد خود و فادار بود و اگر در جنگهاى امیر مؤمنان(علیه السلام)شرکت نکرد، روى این اصل بود. امیر مؤمنان(علیه السلام)نیز او را در این سوگند (اگر چه بى پایه بود) معذور شمرد و به حاکم مدینه نوشت: «از بیت المال چیزى به سعد و پسر عمر نده، ولى من «اسامه» را در سوگندى که یاد کرده، معذور مى دارم» روزى اسامه به امیر مؤمنان(علیه السلام)پیغام داد که: «سهم مرا از اموال مجاهدان بفرست»، او اضافه کرد: «من پیوسته طرفدار تو بودم و اگر در کام شیر درنده اى بودى، من نیز خود را به تو مى رساندم» امیر مؤمنان(علیه السلام)در پاسخ او نوشت: «این اموال متلعق به مجاهدان است، ولى من در مدینه مالى دارم، هرقدر خواستى از آن بگیر». این قضیه از دو جهت قاتل توجه است: اولا: نشان مى دهد که اسامه از نظر امیر مؤمنان(علیه السلام)تا چه حد احترام وارزش داشته است که حضرت در خواست او را رد نکرد. ثانیاً روشنگر میزان دقت امیرمؤمنان (علیه السلام) در اجراى عدالت است، على(علیه السلام) حاضر بود از اموال شخصى خود به وى بدهد ولى هرگز حاضر نبود دینارى از اموال مجاهدان را که اختصاص به آنان داشت، به دیگرى بدهد! .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image