تخمین زمان مطالعه: 57 دقیقه
دوست گرامی. بحث ایمان ابعاد گوناگونی دارد که نیاز به مطالعه هست. در پاسخ به سوال شما به مفهوم ایمان و متعلقات ایمان اشاره کرده ایم که تا حدی می تواند موضوع ایمان را برای شما مشخص نماید. مفهوم ایمانازآنجاکه در قرآن مجید خواسته های خدا از انسان بر محور ایمان دور می زند و در صدها آیه با تعبیرات گوناگون از مخاطبان خواسته شده که با ایمان آوردن به نجات خود بپردازند: انَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ، إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ؛ لذا معنای ایمان برای اندیشمندان اسلامی اهمیت خاصی پیدا کرده است.واژه ایمان از ریشه «أمن» گرفته شده که فعل ثلاثی مجرد آن «أمِنَ، یأمن وأمناً» به معنای آرامش و اطمینان قلب و نبود ترس است. فعل ثلاثی مزید آن «آمَن، یؤمن و ایماناً» است که اگر متعدی به «با و لام» باشد به اتفاق اهل لغت به معنای تصدیق کردن است و به همین معناست آیه «وَما أَنْتَ بِمؤمن لَنا» و تو به ما ایمان نداری. در فرهنگ معین آمده: ایمان از نظر لغوى به معناى گرویدن، عقیده داشتن، ایمن کردن و باور داشتن است. اما تعریف اصطلاحی ایمان، کار نسبتاً دشواری است، بسیاری از محققین و مؤلفین در این کار موفق نبودهاند و اعتراف کردهاند که دستیابی به حقیقت ایمان آسان نیست؛ لذا به نظر میرسد این دشواری با بررسی اختلافنظرها و ویژگیهای ایمان و همچنین تبیین متعلق ایمان بهصورت مصداقی و مباحث دیگری که در ذیل این کتاب آمده، آسان خواهد شد.در این موضوع قرنها میان متکلمان، فیلسوفان و الهی دانان مسلمان و مسیحی و پیروان دیگر ادیان اختلافنظرهای جدی وجود داشته و دارد. بیشترین اختلافها بر سر داخل کردن سه موضوع در تعریف ایمان است: اول علم، دوم اراده و سوم عمل. بسیاری از فیلسوفان و متکلمان شیعه ایمان را همان علم جزمی و یقینی، میدانند.برخی از شیعیان و نیز اغلب اشاعره و مرجئه ایمان را عملی ارادی، یعنی تصدیق میدانند و حتی برخی از مرجئه اقرار زبانی را کافی میدانند. خوارج، عمل را جزء ایمان معرفی میکنند و فاسق را خارج از حوزه ایمان میشمارند.امام خمینی (رض) حقیقت ایمان را علمی میدانند که به مرتبه قلب و وجدان رسیده و همراه با اطمینان، انقیاد و خضوع باشد. به باور ایشان ایمان همان علم صحیح عقلی و مطابق با واقع است که از مرتبه عقل و حوزه مفاهیم به حیطه قلب وارد میشود، بهگونهای که افزون بر تصدیق عقل، قلب انسان نیز آن مطلب علمی و معتقد عقلی را میپذیرد و با آن متحد میشود. ایمان به معارف الهی زمانی محقق میشود که حقایق را با تفکر و ریاضت عقلی ادراک کند که این به منزله مقدمهای برای ایمان است؛ اما علم به یک چیز، با ایمان به آن چیز برابر نیست؛ بلکه علم، تصدیق عقلی و ایمان، تسلیم قلبی به همان امر است. ایمان از کمالات روحانیِ ایست که به حقیقت نوری آن کمتر کسی آگاه است تا آنجا که خود مؤمن تا در این عالم طبیعت است، از نورانیت ایمان مطلق نیست. از اقوال و نظرات مختلف که بگذریم، به نظر میرسد ایمان در اصطلاح دینی، گرویدن آگاهانه و عاشقانه به دین توحیدی اسلام است، در مقابل کفر، به معنای انکار دین توحیدی و پیروی از ادیان شرکآلود مادی.میتوان گفت: ایمان از نظر اصطلاحى عبارت است از معرفت یقینی توأم با اطمینان قلبی نسبت به اعتقادات اصیل دینی (اصول و فروع آن) که علامت وجود آن تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل نسبت به خداوند متعال و رسول او و عمل به احکام و آموزه هایى است که انبیای الهی به بشریت ارائه کرده اند.با رویکرد دینی در زندگی انسان یک راه وجود دارد و آن راه توحید است که او را به هدف و مقصد نهایی زندگی - قرب به خدا و کمال و سعادت - میرساند، این راه قوانین و مقرراتی (شریعت) برای حرکت در این مسیر دارد که توسط خداوند وضع شده است و راهنمایانی (پیامبران و امامان) که از طرف خداوند آمدهاند تا شریعت را به انسان ابلاغ کنند و او را تا وصول به سرمنزل نهایی هدایت نمایند؛ باور عمیق قلبی به کل این سیستم و اعتراف زبانی به حقانیت آن و پیوستن عملی به آن و آماده بودن برای دفاع از آن در برابر دشمنان، حقیقت ایمان را محقق میسازد.به تعبیر دیگر، ایمان، وابستگی فکری و اعتقادی به جهانبینی و ایدئولوژی اسلام و باور و گرایش قلبی و پیوستن عملی به الگوی تربیتی، سیاسی و اجتماعی آن است؛ گرایش به دینی که بر اساس اعتقاد به توحید، معاد، نبوت، امامت، عالم غیب و ماوراء طبیعت شکل گرفته است، در مقابل کفر که گرایش و وابستگی فکری و اعتقادی به جهانبینی و ایدئولوژی مادی است، مکتبی که به عالم غیب و ماورای طبیعت بی اعتقاد است و تنها به وجود عالم مادی باور دارد.ایمان، نیرویی معنوی است، برخواسته از باور یقینی به خدا و دین حق، که به انسان مؤمن، شجاعت، قدرت، صداقت و صراحت و جسارت فوقالعادهای میبخشد تا برای رسیدن به اهداف الهی و رضایت خداوند از تمامی موانع عبور کند و در مسیر عبودیت و قرب الهی مجاهده نماید و با آرامش کامل بهدوراز هرگونه شک و شبهه به انجام وظایف فردی و اجتماعی خود همت گمارد و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای هراس به دل راه ندهد و با مال و جان در راه خدا مجاهده نماید و مرگ در راه خدا را شهادت بداند و از آن استقبال کند.انسان مؤمن خودش را در جبهه حق، تحت ولایت خداوند میداند و خلافت انسان کامل را بر خویش و جامعه پذیرفته، تحت فرماندهی ولی و امام زمان خویش، آماده نبرد با دشمنان داخلی (جهاد کبیر) و نفس اماره (جهاد اکبر) و دشمنان خارجی و سلطه گران، ظالمان و کافران (جهاد اصغر) است و در عرصه این درگیری، از جان و مال و آبروی خویش مایه میگذارد و از هیچ نیروی شیطانی هراس بدل راه نمیدهد و محکم و استوار، با صدق و اخلاص در راه خدا مبارزه و مقاومت مینماید و در مقابل سختیهای این راه، بردبار و صبور است. این صفات و حالات، دورنمایی از قلب انسانی است که به نور ایمان منور شده است.انسان هنگامیکه قدرت نفوذ سخن و رفتار امام خمینی (رض) را در ایجاد تحول در ملت و جهان مینگرد و توان او را برای سرنگونی نظام شاهنشاهی و ایجاد نظام اسلامی با تکیه بر کلام خداوند و توکل به قدرت و عنایت او مشاهده میکند، پی به قدرت ایمان میبرد و آن را در یکی از مظاهر آن مشاهده میکند.ایمان نیرویی است که به مجاهدان جبهههای نبرد حق علیه باطل، قدرت و قوت میبخشد تا جایی که باعث میشود مؤمن راستین بر گروه کثیری از اهل باطل غلبه کند و همواره پیروز باشد.وقتی مشاهده میکنید، یک انسان مؤمن در دل دشمنان و عرصه مجامع جهانی با تکیه بر ایمان و اعتقاد به توحید، سخنی میگوید که جهانیان را بیدار و متوجه میکند و ظالمان را به خشم میآورد، نیروی ایمان را در کلام او مشاهده میکنید.ایمان، چنان قدرتی در مؤمن ایجاد میکند که مورد حسادت کفار قرار میگیرند و آنها با اینکه حقیقت را به خوبی میشناسند، تمام تلاش خود را برای نابودی و به کفر کشاندن مؤمنین انجام میدهند تا این قدرت و برتری آنها را زایل نمایند. وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ؛ بسیارى از اهل کتاب - پس از اینکه حق بر ایشان آشکار شد - از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو میکردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند.این آیه، به روشنى حکایتگر این حقیقت است که بسیارى از اهل کتاب علیرغم روشن بودن حق و علم به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افکنند، بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود.درنهایت میتوان گفت: حقیقت ایمان باور عمیق قلبی به حقانیت اعتقادات و احکام دین اسلام و مذهب تشیع و کارآمدی قوانین فردی و اجتماعی این مکتب در تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان و پایبندی عملی به آن است.
متعلقات ایمان:مؤمن واقعی به کسی گفته میشود که به اصول دین اسلام، یعنى ذات و صفات خداوند، نبوت حضرت محمد (ص)، فرارسیدن روز قیامت و امامت امامان معصوم (ع) اعتقاد داشته باشد و یکتاپرستی و تبعیت از اولیای معصومین (ع) را یگانه راه رشد و کمال انسانی و سعادت واقعی بداند و آگاهانه و عالمانه به این شناخت و باور رسیده است.در یک نگاه جامع، ایمان به معنای باور داشت عمیق قلبی و پیوستن اختیاری به دین الهی و توحیدی اسلام است.توضیح اینکه: اصولاً دو نوع مکتب (جهانبینی و ایدئولوژی) در جهان وجود دارد که در مقابل هم قرار دارند، مکتب و جهانبینی الهی و توحیدی و مکتب و جهانبینی مادی و شرک.عامل جدایی و امتیاز این دو مکتب اعتقاد و عدم اعتقاد به غیب است. دین الهی و توحیدی بر اساس اعتقاد به عالم غیب و دین مادی و شرک بر اساس اعتقاد به عالم ماده و نفی غیب بنیاد نهاده شده است.کسی که مکتب اسلام و جهانبینی الهی را برمیگزیند و به اصول اعتقادی آن باور دارد و نیز به اصول اخلاقی و احکام عملی آن پایبند است، مؤمن تلقی میشود و افرادی که به مکتب مادی و الحاد گرایش یابند و بر اساس آن زندگی کنند، کافر محسوب میشوند.مقصود از متعلق، اموری است که ایمان به آنها تعلق میگیرد. در کتب کلامی مجموعهای از اعتقادات را متعلق ایمان دانستهاند و این بحث را تحت عنوان متعلقات ایمان - بهصورت جمع - آوردهاند، اما با نگاه جامعنگر میتوان گفت: متعلق ایمان سیستم واحد و مکتب تربیتی و هدایتی منسجم برگرفته از اندیشه و جهانبینی الهی و توحیدی اسلام، به امامت و راهبری چهارده معصوم (ع) است که چون انسانها به این سیستم بهصورت مجموعی، باور و گرایش دارند و از آن پیروی میکنند، در این صورت مسلمان و مؤمن تلقی میشوند.بر این اساس موضوعات این فصل، به ما کمک میکند تا ساختار منسجم دین الهی را در ذهن خود بهگونهای ترسیم کنیم که واقعی و سازنده باشد و بتوانیم تصور و شناخت روشنی نسبت به خروجی سیستم تربیتی سلوک دینی که بر اساس آموزههای قرآن کریم و روایات معصومین (ع) ارائه میشود، داشته باشیم و بدانیم ویژگیهای انسان شاخص مؤمن و انقلابی مسلمان، بهخصوص در این زمان، در چنین فضایی از دینداری و ایمان، تعریف میشود و شکل میگیرد.بهراستی اهل ایمان کیست و به چه کسی مؤمن واقعی اطلاق میشود؟ در پاسخ به این سؤال مهم متعلقات ایمان دینی را از دیدگاه شیعه برمیشماریم، زیرا مؤمن واقعی کسی است که به تمامی اموری که ایمان به آنها تعلق میگیرد، آراسته باشد.1. ایمان به غیباساساً ملاک تفاوت مردمانی که معتقد به ادیان هستند و کسانی که به دین اعتقادی ندارند، ایمان به عالم غیب و نهان هستی است، حقایقی که ظاهر و محسوس و ملموس نیستند.الهیون با مادیون در شناخت و باورمندی به عالم طبیعت (ماده) اختلاف ندارند، اما الهیون علاوه بر طبیعت به عوالم غیبی و نهانی نیز معتقدند و هستی و وجود را منحصر به مشهودات و محسوسات نمیدانند، بلکه به وجود نامحسوس و عوامل غیبی نیز اعتقاد دارند و سرسلسله امور غیبی را خدای متعال میدانند.از منظر قرآن کریم، اولین شرط دینداری و تقوا و ازجمله مواردی است که مؤمنان باید به آن اعتقاد داشته باشند، ایمان به غیب است. اَلَّذِینَ یُومِنُونَ بِالغَیبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلوهَ و مِمّا رَزَقناهُم یُنِفقُونَ؛ آن آنکه ایمان دارند به غیب و به (نادیدنی) و به پای میدارند نماز را و از آنچه روزیشان کردیم انفاق میکنند.قرآن در خصوص طبیعت، سخنان متنوعی دارد؛ اما بخش عمده و بزرگ هستی، بخش غیب آن است که از نظر عظمت قابلمقایسه با بخش شهودی آن نیست. این بخش از نظر اثرگذاری نیز سهم بسیار بزرگی دارد؛ اگرچه ما انسانهای معمولی ممکن است بهواسطه درگیر شدن زیاد با بخشهای مادی و شهودی، حقایق غیبی عالم برای ما نامأنوس باشد، ولی در وجود آن بخش تردیدی نیست و بسیاری از اشکالات سبک زندگی انسانها ناشی از دقت نکردن و باور نداشتن به اهمیت امور غیبی است. اگر کسی نتواند مسئله غیب را برای خود حل کند، نمیتواند به ادیان الهی و اسلام اعتقاد واقعی داشته باشد و به آن عمل کند. امور ماورای زمان و مکان مثل خدا، وحی، قیامت، حسابوکتاب، بهشت، جهنم، فرشتگان، جن، شیطان، روح و هر آنچه غیرمادی است و خواص ماده را ندارد، از مصادیق غیب است.تصور کنید اگر بنا باشد ایمان به این امور و دهها حقیقت دیگر که منظومه موضوعات اعتقادی را محقق میکنند، از چارچوب دینداری خارج شوند و ایمان به آنها ضرورتی نداشته و فقدان آنها به دینداری زیانی نرساند، آنگاه چه چیزی برای اعتقاد و ایمان باقی خواهد ماند؟! آیا مجموعه عظیم اخلاق و رفتارهای دینی که بر پایه ایمان به همین امور غیبی شکل گرفته است، بهیکباره فرو نمیریزد؟!اساساً ادیان الهی و توحیدی، بر پایه امور غیبی و دعوت به ایمان به این حقایق پایهریزی شدهاند و بدون این مسئله، هویت خود را بهطور کامل از دست میدهند.
2. ایمان به خداوند و ابعاد آن1.2. ایمان به ذات الهیاولین گام ایمان به خداوند، پذیرفتن اصل وجود اوست. مقصود از ذات در معرفت عرفانی اسلام، وجود واحد و محض و مطلق و بی نهایت هستی است که تمام اشیاء و مخلوقات، ظهور او هستند.از نگاه قرآن، اولین و اصلیترین مصداق عالم غیب که انسان باید به آن ایمان آورد تا در جرگه دینداران قرار بگیرد، ایمان به وجود و یگانگی خداوند است. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا؛ مؤمنان کسانی هستند که ایمان به خدا و پیامبرش داشته و دچار تردید نشده و جهاد کردند.از این آیه سه ویژگی برای مؤمنین استنباط میشود، اولاً به خدا و رسول ایمان و باور قلبی داشته باشد و ثانیاً این باور آمیخته با یقین باشد بهگونهای که شک در آن راه نباید و ثالثاً این ایمان و یقین بهقدری در وجود و اعتقاد انسان مؤمن موقعیت یافته که حاضر باشد در راه حفظ و گسترش آن با دشمنان مبارزه و جان فشانی نماید.بسیاری از مردمان حتی اصل وجود خداوند و ذات الهی را نپذیرفته و به هستی او اعتراف و اعتقاد ندارند. این گروه از دایره ایمان بهکلی خارج اند و اطلاق مسلمان و مؤمن بر آنان صحیح نیست. مسلمان به کسی اطلاق میشود که حداقل به وجود خداوند و ذات الهی معترف و به دین الهی معتقد باشد.معانی ایمان به ذات الهی:1. ذات مقدس الهی، وجود بینهایتی است که خالق تمام کائنات و موجودات است.2. خداوند موجودی ازلی و ابدی است، بدین معنا که در گذشته، سابقه عدم نداشته و در آینده نیز هیچگاه معدوم نخواهد شد؛ در کنار این دو واژه گاهی صفت «سرمدی» به خداوند نسبت داده میشود که مقصود از آن معنائی مرکب از ازلی و ابدی است.اساساً خداوند فراتر از چارچوب زمان قرار دارد و درعینحال بر زمان و موجودات زمانی محیط است، بدین معنا که ذات او مقید به هیچ حد و قیدی حتی قید زمان نیست و اصل زمان (به معنای رایج آن) از ویژگیهای موجودات مادی و متحرک است و ذات الهی از مادیت و حرکت مادی منزه است.لذا به تعبیر قرآن، خدای متعال اولی است که قبل ندارد و آخری است که بعد ندارد: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ؛ اول و آخر و پیدا و پنهان اوست؛ و او به هر چیز داناست. در مقابل مادیون و کمونیستها که این ویژگی را به عالم مادی نسبت میدهند و ماده را ازلی و ابدی میدانند.3. ذات الهی قابل دین با چشم سر و تجربه حسی نیست؛ زیرا بدون کمیت و کیفیت است. لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیر چشمها او را نمیبینند؛ ولی او همه چشمها را میبیند و او بخشنده (انواع نعمتها و با خبر از دقایق موجودات) و آگاه (از همه) چیز است.
2.2. ایمان به یگانگی ذات الهیگام دوم، اعتقاد به یگانگی خداست. توحید، چه نظری و چه عملی، مؤلفه اساسی و مهم ایمان واقعی و بسترساز و شرط لازم برای خضوع و خشوع بنده در مقابل پروردگار عالم است، از همین روست که تنها علمای ربانی و موحد از خدا خشیت دارند و تسلیم او هستند. إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ ایمان هنگامیکه با توحید میآمیزد، وحدتآفرین است، بدین معنا که انسان تنها خدای متعال را مؤثر حقیقی عالم میداند و فقط از او اطاعت میکند و توحید در بندگی را عامل سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت دانسته، از هیچکس یا چیز دیگری بهخصوص از نفس خود و شیطان اطاعت نخواهد کرد و بلکه اطاعت از غیر خدا را عامل شقاوت و بدبختی در دنیا و آخرت میداند.پس برای درک حقیقت توحید، لازم است واژه «فقط یا تنها و در زبان عربی ایاک» را به بسیاری از گزارهها اضافه نماییم و مثلاً بگوییم: «تنها» مؤثر مستقل عالم خدا است و هر مؤثری قدرت تأثیرگذاری خود را از او گرفته است و هیچ موجود جز خدای متعال، تأثیرگذار مستقل نیست، به همین دلیل «فقط» خداوند است که شایسته پرستش و اطاعت و عبادت است و نفس و شیطان و انسانهای دیگر و قدرتهای غیر الهی، هرگز شایسته پرستش و بندگی نیستند.خالق عالم و آدم، «فقط» خدا است و تنها اوست که روزیرسان است، پس تنها از او باید درخواست نمود و یاری طلبید. ایاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین؛ تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میخواهیم.
3.2. ایمان به صفات الهیگام سوم و مهمترین و کاربردیترین بخش ایمان به خدا، اعتقاد و باورمندی عمیق نسبت به صفات الهی است و مؤمن بیشتر با این جنبه از ایمان سروکار دارد و هویت و شخصیت و زندگی خود را به وسیله درک عمیق و ایمان قلبی نسبت به صفات خداوند سامان میدهد.نقش شناخت صفات الهی در تقویت ایمان و احساس آرامش و امنیتی که از ناحیه ایمان نصیب فرد مؤمن میشود، بسیار اساسی و بیبدیل است. با شناخت صفات خداوند، نیروی توکل و اعتقاد انسان به خداوند بالاتر میرود که در نتیجه، افزایش درجه اخلاص را به دنبال دارد و به رضایتمندی انسان از خدا منتهی خواهد شد.شناخت هریک از صفات خداوند، بینش خاصی به انسان میدهد و سبب افزایش معرفت و ایمان او نسبت به پروردگار متعال میشود و در نهایت، خضوع و خشوع و کمال و اخلاص را به ارمغان میآورد و نقش مثبت و سازنده اى در گفتار، روش و منش انسان و بالطبع در زندگى فردى و اجتماعى او ایفا میکند که متأسفانه کمتر مورد توجه است.اکثر انسانها به ذات الهی معترفاند، ولی آنچه به عنوان ایمان، شخصیت و زندگی مؤمنان را تعالی میبخشد و به آنان قدرت و آرامش و تأثیرگذاری و عظمت میدهد، ایمان به صفات خداوند است.ایمان به اینکه خداوند عزیز و نفوذناپذیر است، «انّ العزّة للّه جمیعاً» و همه قدرت ها و توانایى ها از اوست، «انّ القوّة للّه جمیعاً» به انسان اعتماد، وقار و امید مى دهد و او را از خودبرتربینی، خودکمبینی و ترس و وحشت از آینده نجات مى دهد.مباحث مربوط به صفات الهی بسیار گسترده است و امکان بررسی آن در این نوشته مقدور نیست، بنابراین تنها به نقش سازنده و تربیتی ایمان به برخی صفات - به عنوان نمونه و به دلیل اهمیت موضوع - اشاره مینماییم.1.3.2. ایمان به علم الهیبا نگاهی گذرا به آیات فراوانی که از احاطه علمی خدای متعال سخن میگوید، درمییابیم که خداوند با تأکید بر علم و آگاهی خود، «وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا» میکوشد تا آدمی را از غفلت بیرون آورد و ایشان را نسبت به رفتارهای آشکار و نهان خود هوشیار گرداند تا بیگدار به آب نزنند و گناه و جرمی را مرتکب نشوند که در قیامت باز خواست الهی و عذاب دوزخ را به همراه داشته باشد.اینکه آدمی از وسعت علم خدا آگاه شود و بداند که علم خداوند مطلق، گسترده، شهودی، دقیق و لطیف است، «وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکلِّ شَیءٍ عِلْمًا» بیگمان رفتار خویش را بازسازی میکند و به خود اجازه نمیدهد تا در برابر خداوند و در محضر او گناهی مرتکب شود و یا رفتاری ریایی انجام دهد؛ چراکه خداوند بر سر و خفای بندگان آگاه است و هیچ سطحی از سطوح وجودی و ابعادی موجودی بر او پوشیده نیست.اقرار و ایمان به گستره علم الهی موجب میشود تا انسان مؤمن خود را در یک امنیت همهجانبه احساس کند، چراکه میداند خداوند به همه امور وی آگاه است و دمی او را به حال خود وا نمیگذارد، بنابراین روزی و رزق وی را تا زمانی که عمر وی در دنیاست، تأمین میکند و او را از بلایایی که جانش را میستاند، نگه میدارد.وقتی انسان به علیم بودن خداوند اعتقاد داشته باشد، همین سبب پرهیزگاری و تقوا و دوری از گناهان میشود. وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ؛ همچنین وقتی انسان به حکمت و مصلحت خدا یقین پیدا کند، در مقابل سختیها، ابتلائات یا برای هر ناملایمی که در زندگی پیش میآید، سریع اعتراض نمیکند و همیشه راضی به رضای الهی است و در آرامش به سر میبرد.اینگونه است که توکل و اعتماد به خداوند در شخص افزایش و تقویت مییابد و باعث میشود تا انسان مؤمن خود را همواره تحت عنایت خداوند دانسته و از همه جهت زیر نظر و مراقبت و ربوبیت او زندگی کند و به رشد و بالندگی بپردازد.ازاینروست که خداوند در آیات فراوان به مواردی از علم خود توجه میدهد تا هوشیاری آدمی را برانگیزد و به او هشدار دهد که در محضر خداوند است و انسان عاقل در محضر خداوندی که آگاه و عالم به پیدا و نهان و سر و خفی اوست نمیبایست گناه کند و یا به کارهای بد گرایش یابد و یا از خداوند نومید گردد و به خداوند قادر و توانا توکل نکند و امور خویش را به وی تفویض ننماید.در حقیقت این شیوهای تربیتی است که خداوند در پیش گرفته و بسیاری از مردم نیز از آن درس میگیرند و به تصحیح و اصلاح رفتارهای خویش میپردازند.2.3.2. ایمان به قدرت الهیاز آیات قرآن استنباط میشود که معرفت و ایمان به قدرت خدا، از اهداف مهم زندگی بشر در دنیا است، آنجا که میفرماید: اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ؛ خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید. فرمان (خدا) در میان آنها فرود میآید تا بدانید – و باور کنید - که خدا بر هر چیزی تواناست.باور به اینکه خداوند قادر مطلق است و بر هر چیزی تسلط بیچونوچرا دارد، به معنای آن است که خداوند هنگامیکه چیزی را بخواهد و وعده آن را بدهد، قادر به انجام آن است و بیهیچ تخلفی، آن چیز تحقق خواهد یافت؛ بنابراین، وعدهووعیدهای خداوند، به معنای تحقق حتمی و قطعی آن است.در نتیجه آدمی میبایست حساب کار خودش را داشته باشد و از وعیدهای خداوند بترسد و به اموری که فرمان داده عمل و از چیزی که نهی کرده، پرهیز کند تا گرفتار خشم الهی نشود، بلکه از وعدههای خداوند چون پاداش اخروی و دنیوی سود برد.خداوند در سوره مائده بیان میکند که: قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ؛ قدرت خداوند بر دفع ضرر و جلب منفعت، وی را شایسته آن کرده است تا معبود بندگان شود.به سخن دیگر، اگر ما باور کنیم که خداوند چنین موجود قادر و قاهری است که همه دفع ضررها و جلب منفعتها به دست او است و کسی فوق و چیره بر او نیست، در این هنگام وی را معبود خویش دانسته و تنها به پرستش وی رو میآوریم؛ زیرا او را تنها ملجأ و مأوای خود دانسته و با عبادت مهر و محبت وی را میجوییم.توجه به توانایی خداوند و باور و اعتقاد به قدرت بیپایان او از سوی انسان موجب میشود تا آدمی خود را از هرگونه تفاخر و خودبزرگبینی حفظ کند و راه استکبار را در پیش نگیرد. فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً، أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً؛ اما قوم عاد در زمین به ناحق تکبر و سرکشی کردند و گفتند که از ما نیرومندتر (در جهان) کیست؟ آیا آنها ندیده و ندانستند که خدایی که آنها را خلق نموده بسیار از آنان تواناتر است؟همچنین توجه انسان به قدرت مطلق خداوند موجب میشود تا به همه فرامین الهی بیچونوچرا عمل کند و به کارهای خیری که فرمان میدهد گرایش یافته و حتی در انجام آن بر یکدیگر سبقت بجوید. وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ هر کسی را راهی است به سوی حق که بدان راه یابد (قبلهای است که به آن روی آورد) پس بشتابید به خیرات که هرکجا باشید همه شما را خداوند (به عرصه محشر) خواهد آورد و به تحقیق خدا بر همهچیز تواناست.بههرحال مهمترین کارکرد و اثری که میتوان برای توجه یابی انسان به قدرت مطلق الهی و باور به آن بیان داشت، رهایی از دام غرور، خودپسندی، گردنکشی، تفاخر، استکبار، اجتناب از شرک در عبادت و غیرعبادت، تمسک به قدرت بیپایان وی، گرایش به عبودیت خدا، توسل و توکل به خدا، تفویض امور به خدا، مراعات حال ناتوانان، کمک به مستمندان برای جلب محبت الهی و مانند آن اشاره کرد که در چند آیه بیان شده است.بنابراین ایمان به خدا و اعتقاد راسخ به قدرت او آثار تربیتی فراوانی در زندگی آدمیدارد و باعث میگردد تا انسان در زندگی و مشکلات به او توکل و اعتماد نماید و حل مسائل زندگی و دشواریها را به خدای بزرگ و توانا بسپارد. این اعتقاد انسان را در زندگی دنیوی موفق و صبور بار میآورد و به او آرامش خاصی میبخشد.3.3.2. ایمان به عدالت خدایکی از صفاتی که انسان بههیچوجه آن را برنمیتابد و نسبت به آن در جامعه واکنش شدید نشان میدهد، احساس نا عدالتی و تبعیض و ظلم است که گاهی باعث انقلاب و دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی میشود، مردمی که چنین احساسی دارند، هرگز به آرامش نمیرسند و خوشبختی نخواهند داشت. درحالیکه احساس عدالت در هر جامعه و کشوری به مردم آن آرامش و خوشبختی میدهد.در مورد خداوند که حاکم جهان هستی است نیز وضعیت همینگونه است، اگر انسان بخواهد به بندگی خویش افتخار کند و با یاد خدا به آرامش برسد، بدون احساس عدالت از ناحیه خداوند امکانپذیر نیست. چه کسی حاضر است حاکم جائر و ظالم را به رسمیت بشناسد و از او اطاعت کند و او را دوست بدارد؟واژه عدل در لغت در مقابل ظلم و جور آمده و به معنای قرار دادن هر چیز در جای خود و یا انجام دادن هر کاری به نحو شایسته است. چنانکه علی (ع) میفرماید: العدل یضع الامور مواضعها؛ عدل است که هر امری را در جایگاه خودش قرار میدهد.اینکه میگوییم خداوند عادل است، یعنی هم در نظام تکوین و طبیعت هر چیزی را تحت نظامی خاص و مناسب آفریده است، پیامبر (ص) فرمود: بالعدل قامت السموات و الارض؛ و هم در عالم قانونگذاری و تشریع، تمام قوانین او عادلانه و بهجا و با هدف خلقت هماهنگ بوده و هیچگونه تبعیض و تفاوت ناروایی در آن قرار نداده است.علی (ع) میفرماید: و ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فی خلقه و عدل علیهم فی حکمه؛ خداوند از ستم بر بندگان خود منزه است و درباره آفریدگان خود به عدل رفتار میکند و در مورد آنان به عدل حکم میکند.بنابراین مقتضای عدل الهی آن است که خداوند هر انسانی را به اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد، لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها؛ و سپس با توجه به توانایی و تلاش اختیاری وی درباره او قضاوت کند، فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ؛ و سرانجام پاداش یا کیفری در خور کارهایش به او عطا فرماید، فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ پس در آن روز کمترین ظلمی به هیچکس نشود و جز آنچه عمل کردهاید ابداً جزایی نخواهید یافت.4.3.2. ایمان به قضا و قدر الهیبخشی از آموزههای قرآن درباره مسئله قضا و قدر است. اگر کسی به این آموزه ایمان داشته باشد، بهطور طبیعی افکار و رفتارش با کسی که اعتقادی به این آموزهها ندارد، تفاوت خواهد داشت.با نگاهی به تأثیر اعتقاد به قدر الهی در زندگی افراد، بهسادگی میتوان دو نوع زندگی متفاوت را پیش روی انسانها ترسیم کرد. کسی که معتقد است خداوند دارای قضا و قدر است، زندگی خویش را بر اساس آن سامان میدهد و واکنش او در برابر مصیبتها و نعمتها، با واکنش غیر معتقد بدان متفاوت است.در سوره حدید آمده: مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ؛ لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفسهای شما به شما نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (نوشته) است. این کار بر خدا آسان است تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده است شادمانی نکنید و خدا هیچ خیالپرداز خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد.خداوند در این دو آیه به روشنی نشان میدهد، ایمان به تقدیر الهی، مانع شادمانی غرورآمیز و اندوه بیجا در مقابل نعمتها و مصیبتها میشود. پس وقتی کسی به مقدرات الهی باور داشته باشد، هرگز دچار واکنشهای هیجانی شدید افراطی نمیشود که دو سویه آن خروج از حالت تعادل و اعتدال و رفتارهای جنونآمیز است.از دیگر کارکردهای مهم و تأثیرگذار باور به مقدرات الهی، تفویض و توکل در امور زندگی مؤمن است. خداوند دراینباره نیز فرموده است: اگر نیکی به تو رسد آنان را بدحال می سازد و اگر پیشامد ناگواری به تو رسد می گویند: «ما پیشازاین تصمیم خود را گرفته ایم.» و شادمان روی برمیتابند. بگو: «جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمی رسد. او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.» در حقیقت کسی که اهل توکل و تفویض میشود خود را همانند کودک در اختیار ولی و سرپرست خویش قرار میدهد تا او کارهایش را انجام دهد و میداند هر چه از دوست رسد نیکو است.5.3.2. ایمان به رازقیت خدااز مصادیق مهم ایمان، باور داشت عمیق و صحیح نسبت به رازقیت الهی است. قرآن میفرماید: وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَیعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ؛ و هیچ جنبدهای در زمین نیست مگر اینکه رزق او برخداست و – او - قرارگاه واقعی و جایگاه موقت آنان را میداند؛ همه - این امور - در کتابی روشن ثبت است. همه آنچه در زمین و آسمان است، برای خداست، پس تنها رازق اوست و این خدای یکتاست که رزق و روزی مخلوقات را از خزانه بیانتهای رحمتش تقسیم مینماید. احدی توان جلب رزق بیشتر، بدون ارادهی او را ندارد و عطا و منعش همه از روی حکمت است. در روایت پیامبر خدا (ص) فرمودند: إِنَّ اَلرِّزْقَ لَینْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ؛ رزق هر موجودی به همان میزان که خداوند برایش مقدر فرموده، از آسمان به زمین نازل میشود. این آیه در حقیقت بیانگر این موضوع است که اگر این ضمانت در نظام و عالم نبود، هیچ موجودی باقی نمی ماند؛ زیرا رزق و روزی به معنی اعم، چیزی جز مددگیری موجودات از موجودات دیگر و در نهایت مددگیری همه از خداوند نیست.اینکه هرکدام از ما در عالم خلقت وظیفهای داشته و در مقابل حقوقی بر گردن دیگران داریم، یا اینکه خداوند هر جاندارى را بهوسیله یک سلسله میلها و رغبتهایی که در او ایجاد کرده تا در پى مایحتاج خود برود، همین اندیشه و تلاش و کوشش و روابطی که میان موجودات وجود دارد همه به موجب رزاقیت خداوند است و رزاقیت اوست که روزى و روزیخوار، رزق و مرزوق را عاشق یکدیگر قرار داده است.رزاقیت بهقدری ظریف و زیبا نهادینهشده تا جایی که طفل تا زمانی که طفل است و قادر به تهیه روزیاش نیست، غذای او در سینه مادر آماده و مهیا در اختیار او قرار میگیرد و تدریجاً که او قدرت بیشترى پیدا میکند، دیگر روزى او به آسودگى در اختیارش نیست و نیاز به تلاش خود او نیز هست تا به روزی خود دست یابد.اعتقاد به رازقیت خداوند برای آرامش و امنیت فرد و جامعه بسیار مبنایی و اساسی است؛ زیرا ریشه قسمتی از ناهنجاریهای جامعه، بیاعتمادی به رازقیت خداوند است. با کمی تأمل میتوان اینگونه ادعا کرد که عامل بسیاری از دزدیها، اختلاسها، ضرب و شتمها و قتلها، ناراحتیهای عصبی و فشارهای روحی و بسیاری از نابسامانیهای فردی و اجتماعی امروز که شاهد آن هستیم، ازآنجا ناشی شده که بسیاری از افراد، بدون توجه به تدبیرات و مقدرات حکیمانه خداوند و غفلت از آنها و تنها با اتکا به قدرت تدبیر و زور بازوی خود، به اینسو و آنسو میدوند تا لقمهای نان به دست آورند.بهراستی اگر انسان بهجای خود، به خدا متکی شود و او را رازق بداند و در فکر و عمل در برابر تقدیرات حکیمانه او سر تعظیم فرود آورد، بسیاری از التهابها و ناراحتیهای فردی و اجتماعی از بین نرفته و جای آن را راحت و آرامش نمیگیرد؟البته روشن است که اعتقاد به رازقیت خداوند با تلاش برای جلب آن منافاتی ندارد؛ زیرا خود او دستور داده است تا بندگان برای کسب رزق حلال تلاش کنند، ولی انسان موحد و مؤمن میداند که رزق اصلی از سوی خدای متعال است و زمین کشاورزی، کارخانه، اداره و ... تنها وسیلههای فراهم آوردن روزی انسان از جانب خداوند هستند.این نگاه توحیدی به رازقیت خدا، انسان را از حرامخواری و بخل و ترک وظایف مالی مانند خمس و زکات و انفاق دور میکند و ریشه و مبنای بسیاری از رفتارهای خداپسندانه و انفاقات و دستگیریها و خیرات اجتماعی خواهد بود.در اثر ایمان راسخ به رازقیت خداوند، انسان اموالی که در اختیار اوست را از خدا میداند و بهراحتی از آن قطع علاقه کرده و توان بخشش خواهد داشت. خداوند متعال فرمودند: أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیه؛ از آنچه ما به شما روزی دادهایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه دادوستدی است (و نه دوستی و شفاعتی).امام علی (ع) گروهی را که از انفاق سر باز زدند، توبیخ نموده و فرمودند: فَلَا أَمْوَالَ بَذَلْتُمُوهَا لِلَّذِی رَزَقَهَا؛ حاضر نشدید اموالتان را در راه همان کسی که آنها را روزیتان نموده، بذل و بخشش نمایید.با اندکی دقت میتوان اذعان نمود که باور داشت عمیق به رازقیت الهی از مؤلفههای اصلی تقویت ایمان و ریشه و مایه آرامش انسان و برطرفکننده بسیاری از آسیبهای اجتماعی خواهد بود و اثرات مثبت فراوان در زندگی و سعادت انسان خواهد داشت.6.3.2. ایمان به رحمت و بخشش الهیعموم انسانها ازآنجهت که معصوم نیستند و احیاناً به گناه و عصیانگری آلوده میشوند، نیازمند رحمت و بخشش الهیاند و اگر نبود بخشش و رحمت واسعه الهی، روح یأس و ناامیدی بر آنان غلبه مینمود و ادامه زندگی برایشان بسی دشوار میگشت، اما اعتقاد به رحمت و بخشش الهی، انسان را از ناامیدی نجات میبخشد و روح امیدواری و نشاط را در او میدمد.خداوند فرموده است: قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ به آن بندگانم که با عصیان بر نفس خویش اسراف کردند بگو: هرگز از رحمت خدا ناامید مباشید البته خدا گناهان را خواهد بخشید که او بسیار آمرزنده و مهربان است.در دعای ابوحمزه ثمالی آمده: «خدایا آنگاهکه به گناهانم مینگرم آه از نهادم برمیآید و جزعوفزع میکنم و آنگاهکه به کرم تو مینگرم طمع میکنم». شخصی آنقدر گناه کرده بود که از آمرزش خود ناامید شده بود. امیرالمؤمنین (ع) به او فرمودند: اى مرد! ناامیدی تو از رحمت خدا، از گناهانی که کردهای بدتر است. در سوره یوسف آنجا که حضرت یعقوب، فرزندانش را برای پیدا کردن یوسف و برادرش بنیامین به سوی مصر فرستاد، به آنان فرمود: پسرانم! بروید و یوسف و برادرش را بجویید و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها، کافران از رحمت خدا مأیوس میشوند. علاوه بر این، قرآن نیز بارها، ناامیدی به درگاه خداوند را مورد نکوهش قرار داده است که همین مسئله برای انسانها بسیار دلگرمکننده است. دلگرمی به رحمت بیکران الهی دیگر از این بهتر که خداوند خود بگوید از رحمت من ناامید مباشید؟نومیدی خطرناکترین راه نفوذ شیطان در دل آدمی است؛ لذا در حدیثی از امام صادق (ع) لقمان به فرزندش چنین میگوید: خَفِ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ، وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَکَ؛ از خداوند آنگونه بترس که اگر تمام عبادات نیک جن و انس را انجام داده باشی، امکان دارد به سبب لغزشی تو را مجازات کند و آنقدر به رحمت خدا امیدوار باش که اگر تمام گناه جن و انس را انجام داده باشی، امکان دارد تو را مورد رحمت خویش قرار دهد.حساسیت فراوان روی ناامیدی از رحمت خدا بدان جهت است که شخص مأیوس از رحمت الهی دیگر هیچ بازگشتی برای خود نمیبیند و به همین علت به هر کاری ممکن است دست بزند.ناامیدی در مورد خدایی که رحمت واسعهاش همه را فرا گرفته، معنا ندارد و اگر باشد بازخورد عمل خود انسان است؛ ما به وظایف خود عمل نمیکنیم آن وقت از رحمت خداوند ناامید میگردیم. اگر قدری در صفات رحمانیه الهی مطالعه نماییم، هیچگاه از رحمت او ناامید نخواهیم شد.3. ایمان به لقاء پروردگاراز دیگر متعلقات ایمان، باورمندی به لقای الهی در عالم آخرت است. خداوند در قرآن مجید میفرماید: ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِی أَحْسَنَ وَتَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ؛ آنگاه به موسی کتاب دادیم برای تکمیل نفس هر نیکوکار و برای تفصیل و بیان حکم هر چیز و برای هدایت و رحمت بر خلق، باشد که (مردم) به لقاء خدا ایمان آورند. در اهمیت موضوع لقاءالله همین بس که در این آیه از ایمان به لقای الهی، بهعنوان علت و فلسفه ارسال پیامبران و انزال کتب الهی و کمال دین، یاد شده است.البته قرآن کریم گاهی تعبیر امید به لقای الهی را به کار میبرد و میفرماید: فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عملاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً؛ هر کسی که می خواهد خدا را ببیند دو کار کند: کارش خوب باشد، این کار خوب را هم با اخلاص انجام بدهد؛ برای خدا انجام بدهد.بنابراین لقاءالله یکی از موضوعات و مطالب مهمی است که نور چشم عارفان بوده و نویدبخش لذت فراوان از رؤیت و نظر به وجه الله و نهاییترین مرتبه سعادت است، بااینحال، کمتر به آن پرداخته شده و متأسفانه بسیاری از مردم آن را انکار میکنند: وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ؛ همان لقایی که منکر آن به حکم قرآن، جزء زیانکاران است: قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلقاءالله؛ و در عذاب خواهد بود: وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ؛ اما غایت خلقت و اوج مقام انسانیت و مقصد ملاقات خداوند است: یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ؛ ای انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت حضور پروردگار خود میروی.4. ایمان به آخرتایمان به عالم آخرت و حیات پس از مرگ و قیامت و حسابوکتاب اخروی نیز مهمترین و مؤثرترین متعلق ایمان در تربیت انسان است و تأثیر شگرفی در زندگی و تربیت انسانها دارد و به انسان هدفمندی و آرامش روانی میبخشد و تحمل او را نسبت به مصائب و سختیهای دنیا افزون میسازد و همچنین تکبر و خودبینی را از وی رفع میکند.قرآن کریم شاخصه مهم مؤمنین را ایمان به آخرت معرفی میکند و میفرماید: وَالَّذِینَ یُوِمُنونَ بِالاخِرَهِ وَ یُومِنُونَ بِهِ وَ هُم عَلی صَلاتِهِم یُحافِظَونَ و آنان که به آخرت ایمان آوردند و به این کتاب نیز ایمان آوردند و آنها بر نمازشان محافظت میکنند.و در مقابل نسبت به کسانی که به عالم آخرت و قیامت ایمان ندارند، میفرماید: إِن الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ؛ همانا آنان که ایمان به عالم آخرت نمیآورند (پس از اتمام حجت) ما اعمالشان را در نظرشان جلوه دهیم و آنها بهکلی گمراه و سرگشته شوند.تمام عقاید دینی در زندگی و رشد معنوی انسان مؤثرند اما از میان آنها، اعتقاد به رستاخیز و معاد، یکی از نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمی و افزایش روحیه امیدواری در اوست.چنین عقیدهای نقش شایانی در پرورش روح انسان دارد و آثار تربیتی شگرفی در زندگی فردی و اجتماعی او به ارمغان میآورد؛ چراکه انسان فطرتاً جویای سعادت خویش است و از تصور وصول به سعادت غرق در مسرت میگردد و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت، لرزه بر اندامش میافتد و سخت دچار دلهره و اضطراب میگردد.بنابراین توجه به مرگ و زندگانی پسازآن، سبب آگاهی و ایجاد روح امید در آدمی و تلاش در جهت ایجاد زمینههای مناسب جهت رشد و ترقی میگردد.ایمان به معاد، ریشه یأسها و ناامیدیها را که آفت جان انسانهاست، میسوزاند و انسان را امیدوار میسازد که هیچیک از اعمال نیک او از صفحه هستی پاک نمیشود و مصائب و ناکامیهایش در این دنیا، هیچکدام بیپاسخ نخواهند ماند.شخص معتقد به معاد عقیده دارد که زندگی به این جهان ماده خلاصه نمیگردد، بلکه انسان پس از مرگ، زندگی دیگری در پیش دارد و در آنجا به بسیاری از خواستهها و آرزوهای مناسب خود نائل میشود.ایمان به آخرت سبب بیداری، آگاهی، تقوا، تهذیب نفس و ترس از گناه و ظلم میشود و در مقابل، بیتوجهی به این امر، سبب دوری از حقایق، استکبار در برابر حق و غرق شدن دریای مفاسد و گناهان میگردد.ایمان و اعتقاد به آخرت، آثار مثبت فراوانی برای فرد و جامعه دارد از جمله اخلاص در عمل، خوفورجا، شجاعت در میدان جنگ و جهاد، رعایت حقوق مردم در مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، آرامش روانی، خودسازی، پندپذیری، مراقبت در نماز، تقید به انجام فرایض و پیشگیری از غرور علمی و انحراف در اندیشه و... . قسمتی از آثار و نتایج درخشان چنین اعتقادی است.5. ایمان به ملائکهایمان به وجود ملائکه که گردانندگان عالم به اذن الهی هستند نیز موضوع دیگری است که باید بدان معتقد بود و این اعتقاد تأثیرات فراوانی در زندگی انسان دارد. قرآن کریم در وصف مؤمنین حقیقی میفرماید: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ؛ نیکوکاری آن نیست که روی بهجانب مشرق یا مغرب کنید (چه این چیز بیاثری است) لیکن نیکوکاری آن است که کسی به خدای عالم و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آرد.ملائکه را خدای متعال خلق نموده تا واسطه میان او و عالم مشهود باشند و خداوند آنان را موکل بر امور عالم تکوین و تشریع قرار داده است.وساطت در نزول وحی و ابلاغ پیام الهی به پیامبران، تدبیر امور عالم و وساطت در وصول فیض الهی به مخلوقات، استغفار و شفاعت برای مؤمنان، و امداد آنان، لعن کافران، ثبت اعمال بندگان، و قبض روح آنان در هنگام مرگ، ازجمله مأموریتهای الهی است که فرشتگان آنها را اجرا میکنند.
6. ایمان به رسالت انبیاء و کتب آسمانیدیگر متعلق ایمان و ویژگی مؤمنان، ایمان و اعتقاد به رسالت پیامبران الهی و کتب آسمانی است: وَالَّذِینَ یُومِنُونَ بِمَا اُنزِلَ اِلَیکَ وَ مَا اُنزِلَ مِن قَبلِکَ وَ بِالآخِرةِ هُمْ یوقِنونْ؛ و کسانی که به آنچه بهسوی تو و قبل از تو (کتب آسمانی پیشین) و به آخرت ایمان آوردهاند.قرآن کریم باورمندی به حقانیت تمام انبیای الهی و کتب آسمانی را جزء ایمان میداند و میفرماید: قُولُوا آمَنَّا بِاللهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى وَ عیسى وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ گویید: ما به خدا ایمان آوردهایم؛ و به آنچه بر ما نازل شده؛ و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (پیامبران از فرزندان یعقوب) نازل گردیده، [و همچنین] آنچه به موسى و عیسى و سایر پیامبران از طرف پروردگارشان داده شده است و فرقى میان آنها نمىگذاریم و ما در برابر [فرمان] خدا تسلیم هستیم.وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِه وَلَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولَئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا؛ و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردهاند و میان پیامبرانش جدایی نیفکندهاند، خداوند بهزودی پاداششان را خواهد داد و خدا آمرزنده و مهربان است.البته باید توجه داشت که ایمان به انبیاء و کتب آسمانی، بدون التزام عملی به آموزههای اخلاقی و احکام عملی (تحریف نشده) آنان بیمعنا است و در حقیقت پیروی از رهنمودهای ایشان است که انسان را به رشد و کمال مطلوب و سعادت جاودان میرساند.7. ایمان به پیامبر اسلام (ص)ایمان به حقانیت، رسالت، خاتمیت، عصمت، ولایت، صداقت، امانت و صفات دیگر پیامبر اسلام (ص) از حوزههای مهم ایمانی و تقویتکننده اعتقاد قلبی است.از این میان اعتقاد به «خاتمیت» ویژگی خاصی دارد و ضروری دین اسلام است. پیامبر اسلام (ص)، به دلیل اینکه خاتم انبیاء و دین او خاتم ادیان است، در این زمان تا قیامت راهنمای بشر در مسیر توحید و تکامل خواهد بود و آموزههایش کاملترین و سازندهترین معارف را در خود دارد.قرآن کریم میفرماید: ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رسولالله وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ؛ پیامبر اسلام پدر هیچیک از مردان شما نبود او تنها رسول خدا و خاتم انبیا است.کلام امام صادق (ع) نیز که فرمودند: حلال محمّد حلال ابداً الى یوم القیامة و حرامه حرام ابداً الى یوم القیامة؛ حلال محمّد حلال است تا روز رستاخیز و حرام او حرام است تا روز رستاخیز؛ نیز نشانگر خاتمیت پیامبر اسلام است.در حدیث معروفى که شیعه و سنی نقل کردهاند میخوانیم که پیامبر (ص) به على (ع) فرمود: أنت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى؛ تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى جز اینکه بعد از من پیامبرى نخواهد بود.8. ایمان به حقانیت قرآن کریمایمان به حقانیت قرآن کریم زمینه بهرهمندی از آموزههای آن را فراهم میآورد. این کتاب مقدس دربرگیرنده عالیترین معارف الهی در زمینه شناخت خداوند متعال، اسما و صفات الهی، اسرار توحید، ویژگیهای سفیران و پیامبران الهی، اسرار جهان غیب، سنتهای حاکم بر جوامع بشری، شناخت انسان و فرجام کار او، اخبار غیبی مربوط به گذشتگان و آیندگان است و همچنین حاوی نظامهای اجتماعی، حقوقی، اقتصادی و سیاسی است که بشر برای سعادت و خوشبختی جاودانه خود به آن نیاز دارد.امام علی (ع) فرمود: و کتاب الله بین أظهرکم، ناطق لایعیا لسانه و بیت لاتهدم أرکانه و عزّ لاتهزم أعوانه؛ کتاب خدا، قرآن، در میان شما سخنگویی است که هیچگاه زبانش از حقگویی کند و خسته نمیشود و همواره گویاست؛ خانهای است که ستونهای آن هرگز فرو نمیریزد؛ و صاحب عزتی است که یارانش هرگز شکست ندارندو نیز فرمود: ثم أنزل علیه الکتاب، نوراً لاتطفأ مصابیحه و سراجاً لایخبوا توقّده و بحراً لایدرک غوره و منهاجاً لایضلّ نهجه و شعاعاً لایظلم ضؤوه و فرقاناً لایخمد برهانه و تبیاناً لاتهدم أرکانه؛ آنگاه کتاب را بر شما فرو فرستاد؛ نوری که خاموشی ندارد، چراغی که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی که ژرفای آن درک نشود، راهی که رونده آن گمراه نگردد، شعلهای که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطل است که درخشش برهانش خاموش نگردد و بنایی است که ستونهای آن ویران نشود.قرآن کریم نشانگر راهی است که پیمودن آن انسان را از یوغ بردگی ستمگران نجات میدهد و از اسارت در زنجیر جهل، خرافه و هواهای شیطانی میرهاند و او را در مسیر سلامت قلب، پاکی ظاهر و باطن و پیشرفت مطلوب انسانی و معنوی قرار میدهد.قرآن حاوی معیارهای جاودانه برای شناخت حق از باطل و سره از ناسره است. با شناخت این ویژگیها و خصوصیات است که درک عظمت و رفعت ذاتی قرآن کریم و برتری آن بر دیگر انوار الهی روشن میشود.علاوه بر همه این ویژگیها، اتصال قرآن به معدن عظمت الهی، عظمت و رفعتی فراتر از اندیشههای عادی به آن بخشیده و این کتاب را دارای برکات و آثار خاصی در جسم و روح انسان ـ بلکه در تمام جهان هستی ـ قرار داده است.ازآنجاکه شناخت حقیقت قرآن کریم و احاطه کامل بر همه ابعاد آن جز برای کسانی که قلب مطهر آنها وعاء تجلی نور قرآن بوده، میسر نیست. ازاینرو، برای شناخت ابعاد گوناگون عظمت و فضیلت قرآن، ناگزیر باید به حاملان علوم الهی و آگاهان به اسرار این کتاب عظیم که همانا پیامبر اکرم و اهلبیت (علیهمالسلام) هستند، مراجعه کرد و در سایه آموزههای آنها به فهم تعالیم قرآن نائل آمد و عظمت آن را درک کرد.9. اعتقاد به امامت و راهبری اجتماعیاعتقاد به امامت بهخصوص برای شیعه، به دلیل اثرات هدایتی، تربیتی، سیاسی و اجتماعی فراوانی که در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان و مؤمنان دارد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. عموم مسلمین در مسائل عقیدتی بر سه اصل توحید، نبوت و معاد؛ اتّفاق نظر دارند، ولی شیعیان دوازدهامامی به عدالت و امامت بهعنوان اصل چهارم و پنجم نیز معتقدند و بر آن پای میفشارند.از دیدگاه شیعه، کسی که به امام زمان خود اعتقاد ندارد و از او تبعیت نمیکند، مؤمن واقعی نخواهد بود. از این منظر، گرایش و باور و پذیرش مجموعه اصول اعتقادی، اخلاقی و احکام عملی و اجتماعی اسلام و همچنین اصل امامت؛ به این دلیل که تبیینکننده و مجری اصول و قوانین دین در جامعه و حافظ آن است، ایمان کامل تلقی میشود و تبعیت و نصرت امام زمآنچه معصوم در عصر ظهور و چه فقیه عادل در عصر غیبت، شرط قطعی ایمان خواهد بود.مؤلفههاى اساسى امامت عبارت است از: یک. جانشینى پیامبر (ص)؛ امام کسى است که پس از پیامبر بر مسند او مینشیند. این قید دو نکته درخور اهمیت در پى دارد:1. از سویى بیانگر تمایز امامت و نبوت است. ازجمله تمایزات این است که پیامبر وحى رسالى دریافت و آن را ابلاغ میکند؛ ولى امام دریافت کننده وحى نیست.2. از دیگر سو بیانگر پارهای تشابهات و اشتراکات امام و پیامبر است. بر این اساس امام ادامه دهنده راه پیامبر و عهدهدار وظایف و رسالتهای اوست.دو. رهبرى فراگیر؛ پیشوایى، زمامدارى یا ریاست عامه بیانگر این ویژگى است که امامت محدود به پارهای از مناصب چون قضاوت، فرماندهى نیروهاى نظامى و انتظامى و یا حکومت در واحدهاى سیاسى خرد چون ایالتها، استانها و شهرهاى جامعه اسلامى نیست؛ بلکه امامت بالاترین منصب در جامعه دینى پس از پیامبر گرامى اسلام است. بنابراین فراگیرى ریاست و پیشوایى امام دو جنبه اساسى دارد:1. فراگیرى از جهت جغرافیاى انسانى. پیشوایى و زمامدارى امام محدودیت منطقهای در بخشى از جغرافیاى اسلامى و یا محدودیت شخصى و جمعیتى ندارد. امت اسلامى امتى یکپارچه است و رهبرى امام همه امت را پوشش میدهد.2. فراگیرى از جهت زمینهها و ابعاد و اضلاع حکومت؛ به این معنا که پیشوایى و زمامدارى امام محدود به عرصه خاصى از فعالیتهای سیاسى و اجتماعى نیست؛ بلکه همه ابعاد مدیریت کلان جامعه سیاسى اسلامى را شامل میشود. بهعبارتدیگر امام در رأس هرم قدرت قرار دارد. سه. دینمداری؛ پارهای از قیود بهکاررفته در تعریف امامت نشانگر دینمداری و غیر سکولار بودن اندیشه امامت است، ازجمله:1. قید نیابت از پیامبر بهعنوان آورنده شریعت نشانگر خاستگاه دینى امامت است و ازاینجهت با نظامهای سیاسى سکولار و عرفى بنیاد تمایز مییابد.2. دربرگیرى امور دینى نشانگر غایات دینى امامت و تمایز آن از دنیامدارى انحصارى و سکولاریسم غایى است، بنابراین امامت هم دینى بنیاد است و هم دینى مآل. چهار. اطاعتپذیری؛ وجوب اطاعت از امام نشانگر ولایت داشتن امام است. بهعبارتدیگر امام صرفاً ارشادکننده و موعظهگر نیست؛ بلکه پیشوایى است که امت در امور دین و دنیا از او پیروى میکنند و پیروى از او همچون پیروى از پیامبر واجب و لازم است.از آنچه گذشت روشن میشود که دغدغه اصلى در امامت عبارت است از: استمرار جامع و همهجانبه خط رسالت در جامعه بشرى؛ حفظ و گسترش هدایتها، تعالیم و ارزشهای دینى، تربیت و مدیریت کلان اجتماع بر اساس آموزهها و غایات مکتب سعادتبخش اسلام و تأمین اهداف و نیازهاى دنیوى انسان ناظر به مصالح جاودان و کمال و سعادت ابدى.در این زمینه توجه به سه نکته، برخی مبانی اعتقاد و ایمان به اصل امامت و ولایت در مذهب شیعه را توضیح میدهد:1.9. رویکرد اجتماعی به دینمبنای اعتقاد به اصل امامت، اعتقاد به رویکرد اجتماعی دین اسلام است. در مقام تحقیق، بهخصوص هنگامیکه به شرایط امامت و شأن سیاسی و اجتماعی امام که همان حکومت و اجرای دین در جامعه و مبارزه با دشمنان اسلام است، میرسیم، از نگرش فردی به دین خارج و وارد فضای اجتماعی و سیاسی دینداری شده، رویکرد جدید و واقعی نسبت به دین پیدا خواهیم کرد.در این رویکرد، دین، بهمثابه یک نهاد اجتماعی و سیاسی فراگیر جهانی تلقی میشود که در عصر ظهور امام مهدی (عج) به شکوفایی کامل میرسد و نه صرفاً باورمندی و اخلاق و رفتار فردی مؤمنان.دین اسلام، بهتماممعنا اجتماعی بوده و رویکرد قرآن کریم نیز تاریخی و اجتماعی و بلکه انقلابی است، این کتاب مقدس، در عرصه یک درگیری طولانی به گستره تاریخ، میان جبهه حق و باطل نازل شده است.بر این اساس، یکی از ویژگیهای مهم سلوک دینی، نگرش اجتماعی آن است، به این معنا که ساخته شدن افراد مؤمن بهصورت فراگیر و در تمامی ابعاد، جز در سایه مبارزات و تلاشهای اجتماعی و حضور فعال در جبهه حق علیه باطل و تبعیت از امام جامعه، میسر نمیشود.بنابراین اگر کسی تنها و بهصورت فردی عبادت کند و نسبت به امور سیاسی و اجتماعی مسلمین بیتفاوت باشد، مسلمان واقعی محسوب نمیشود. من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم؛ کسی که روزگار خود را بگذارند و اهتمامی به امور اجتماعی و سیاسی مسلمین نداشته باشد، مسلمان نیست.قرآن میفرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛ در حقیقت، مؤمنان کسانى اند که به خدا و پیامبر او گرویده و دیگر شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند، اینان در ایمان خود صادقاند.موضوع جهاد با دشمنان خدا که علامت صداقت اهل ایمان است، نشانگر این معنا است که دینداری عملی و صادقانه در صحنه جامعه و مبارزات اجتماعی بروز و ظهور میکند.دین مجموعه آموزههایی است که آمده تا فرد را در دامن جامعه بپرورد و توأمان به کمال مطلوب خود برساند و از این دو، امت واحده بسازد که پیرو امام حق باشند. در قیامت نیز مردم در قالب امتها محشور میشوند و در پی رهبران و امامان خود به سمت بهشت یا جهنم حرکت میکنند؛ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ؛ همه انسانها با پیشوایان خود در قیامت فراخوانده میشوند.در روایت از امام صادق (ع) است که فرمودند: لَوْ لَمْ یَبْقَ فِی اَلْأَرْضِ إِلاَّ اِثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْحُجَّةَ، حتی اگر دو نفر در کره زمین زندگی کنند، حتماً یکی از آنها امام و حجت خدا و دیگری مأموم و پیرو اوست؛ و حتی در این صورت نظام امت و امامت محفوظ میماند.با این رویکرد که نوعی دریافت عمیق انقلابی از قرآن کریم است، تقسیمبندی دین به فردی و اجتماعی، ناصحیح است و با زندگی انسان که بر اساس جبههبندی تاریخی میان جبهه کفر و ایمان، شکل گرفته، سازگار نیست.غفلت از روحیه انقلابی و اجتماعی و رویکرد اجتماعی و سیاسی قرآن کریم به تمامی موضوعات زندگی و تربیت انسان، باعث شده تا در فرهنگ و جامعه علمی ما، نوعی نگاه فردی مضر شکل بگیرد که با فرهنگ قرآن کریم همگون و سازگار نیست.اسلام، بهعنوان یک دین دارای نظام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، در حاکمیت سیاسی پیامبر خاتم (ص) و امام علی و امام حسن (علیهماالسلام) و قیام امام حسین (ع) کاملاً نمود داشته و در این زمان نیز حکومت اسلامی در نهضت امام خمینی (رض) و رهبری امام خامنهای حفظه الله، تجلی یافته است.
2.9. رویکرد کاروانی به دینرویکرد کاروانی به دین و حرکت جمعی مؤمنین در مسیر ایمان، تصویرسازی خوبی برای درک دین اجتماعی و جمعی بودن دینداری ارائه می دهد و این نگرش، کمک فراوانی به ما در شناخت حقیقت دین و ایمان دینی مینماید.مؤمنان و گروندگان به یک دین و آیین، مانند کاروانی هستند که تحت رهبری کاروان سالار راه بلدی، به سمتوسوی مقصد بسیار مهم و سرنوشتسازی در حرکتاند و آن راهنما و کاروان سالار برای هدایت این کاروان، قوانین و مقرراتی را بنیاد نهاده تا امنیت و سلامت مؤمنان در این مسیر و وصول به مقصد تأمین شود؛ این قوانین در مجموعهای به نام دین تدوین و به اهل کاروان ابلاغ شده است و آنان همگی پایبندی خود را به آن اعلام و اظهار داشتهاند.در رویکرد کاروانی به ایمان دینی، کسی به حقیقت مؤمن تلقی میشود که دلیل اعتقاد و التزام خود را بهصورت زیر تبیین نماید.من به این کاروان با آگاهی و اختیار کامل پیوستهام، چون ساختار و مقررات آن را میشناسم و خطمشی آن را برای رسیدن به هدف و مقصد که نجات و رستگاری در دنیا و سعادتمندی در آخرت است، مفید و صحیح میدانم و معتقدم مرا به هدف و آرزویم در دنیا و آخرت میرساند، همچنین به رهبر و کاروان سالار آن اعتقاد کامل دارم و او را شایسته هدایت و رهبری این راه میدانم و ضمن علاقه قلبی به او، معتقدم که از هرگونه خطا و اشتباهی مبرا است؛ لذا از فرمان او اطاعت میکنم و چون نصرت و یاری مرا بخواهد، از دادن مال و جان خود در راه رسیدن به اهداف و آرمانها دریغ نمیکنم و با مخالفان و دشمنان، با تمام قوا میستیزم و نیز اهالی کاروان و همراهان خود را دوست دارم و نسبت به گرفتاری ایشان بیتفاوت نیستم و مشکلات ایشان را مشکل خود میدانم و به یاری ایشان میشتابم، با دشمنان و بدخواهان ایشان، دشمن و با دوستانشان، دوست هستم و در حفظ و حراست از این مجموعه کوتاهی نمینمایم.در رویکرد کاروانی، متعلق ایمان دینی، راه و روش زندگی توحیدی و صراط مستقیم قرآنی است، راهی که کاروان یکتاپرستان، تحت لوای انبیای الهی و سرپرستی امامان معصوم (ع) و علمای ربانی بهعنوان راهبر و کاروان سالار، به سوی تعالی معنوی حرکت میکنند، تنها راهی که انسان را به کمال و سعادت واقعی در دنیا و آخرت میرساند.هر راهی دارای قوانین، مقررات، راهرو، راهنما و مقصد است و راه توحید نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ قرآن کریم و روایات دینی مقررات آن را تحت عنوان شریعت بیان کردهاند و مؤمنان راهروان و انبیاء و امامان معصوم (ع) راهنمایان آن راهاند، مقصد آن نیز کمال و قرب به خداوند و آمادگی برای سفر آخرت است.از نگاه قرآن کریم، ما در زندگی خود عملاً با دو صراط، یکی صراط مستقیم عبودیت خدا و دیگری راههای معوج پرستش خدایان مادی، دو کاروان، یکی کاروان مؤمنان و دیگری کاروان کافران، دو جریان تاریخی، یکی جریان ایمان و دیگری جریان کفر و دو جبهه، یکی جبهه حق و دیگری جبهه باطل مواجه ایم، دو مکتب الهی و مادی که هرکدام جهانبینی و ایدئولوژی خاص خود را دارند و در پی ساختن تمدن و آرمانشهر خود هستند، دو ایدئولوژی که هرکدام مدعی مدیریت بهتر جهان اند و به دلیل تضاد مناف، در تقابل و دشمنی با هم قرار دارند، یکی دین کامل الهی و توحیدی به رهبری امامان حق است و دیگری دین مادی و شرک به رهبری امامان باطل است و ما برای اینکه به سعادت برسیم، چارهای نداریم جز اینکه یکی از این دو راه را انتخاب کنیم و در مسیر آن با سایر گروندگان همراه شویم و از رهبران آن تبعیت نماییم؛ منتهی انتخاب در شرایطی اتفاق میافتد که به حقانیت راه و راهبر و مقررات و ثمربخش بودن آن، باور قلبی (ایمان) داشته باشیم.ایمان در حقیقت نوعی پیمان بستن و گرویدن به پیروان صراط مستقیم عبودیت خداوند و موضع گرفتن در جبهه حق علیه باطل و همراه شدن با امام حق است، بنابراین مناسب است که این موضوع را با رویکرد کاروانی به دین توضیح دهیم.در مقابل راه دیگری برای زندگی وجود دارد که کافران و مشرکان، سالکان این راه هستند و تحت ولایت شیاطین و طاغوتها حرکت میکنند و هدف آنها خوشبختی، رفاه و لذتهای مادی و دنیوی صرف است؛ زیرا به آخرت و بهشت اعتقادی ندارند.این تصویرسازی کمک میکند تا فرد مؤمن واقعی، نسبت به دیانت اسلام و مذهب حقه تشیع و شیعیان، در قالب یک کاروان به سالاری انبیای الهی و امامان معصوم (علیهمالسلام) حرکت کند و به شناخت و درک روشنتری دست یابد.3.9. نظام اجتماعی امام و امتمتعلق ایمان از دیدگاه شیعه، نظم اجتماعی و سیاسی خاصی است که در ادبیات دینی تحت عنوان نظام «امت و امامت» از آن یاد میشود. از این منظر کسی به حقیقت ایمان رسیده و مؤمن تلقی میشود که رابطه خویش با امام و امت را مستحکم نموده باشد.واژه امت در مقایسه با واژه ملت، شناخته میشود؛ ملت، مجموعهای از افراد هستند که بهواسطه اشتراک در برخی عوامل نظیر نژاد، سرزمین، زبان، فرهنگ و تاریخ، به هم پیوند خورده و احساس تعلق و هویت مشترک دارند.اما واژه امت که مفهومی وابسته به اعتقاد است، به معنای اجتماع انسانها بر دین الهی و امام و رهبری دینی است.امت، از ریشه اَمَّ، یؤُمُّ مرادف قَصَدَ، یقْصُدُ میباشد. اطلاق اُمّ بر مادر نیز بدان جهت است که محور خانواده است و کودک در زمینه نیازمندیهای خود یا به جهت احساس آرامش او را قصد میکند. در واژه اُمّ حالت زایندگی که در واژه والده وجود دارد، نیست، بلکه مقصود ملجأ بودن مادر نسبت به فرزند است.بر این اساس امت به مجموعهای از انسانها اطلاق میگردد که ملجأ و پناهگاه شأن امام و رهبری واحد دینی است و هدف و مقصد الهی، آنان را گرد هم جمع نموده است. مرز میان امتها مرزی عقیدتی است؛ همه آنان که بر محور توحید، نبوت و معاد و امامت متمرکز گشته و امت واحده اسلامی را تشکیل میدهند.از نظر اسلام امت، مهمترین ملاک تقسیمبندی جوامع بشری است. بر این اساس یکی از تفاوتهای اساسی نظام سیاسی اسلام با مکاتب سیاسی و حقوقی معاصر، مرزبندی موجود میان ملت و امت است.اسلام ازآنجهت که دینی جاودانی و جهانشمول است و جامعه بشری را مخاطب خویش میداند، بدون توجه به مرزهای سرزمینی و تفاوتهای نژادی، زبانی، ملی و فرهنگی از میان همه انسانها سربازگیری میکند و نام امت واحده را بر پیروان خویش مینهد. این مفهوم به کلی با مفهوم ملت و شهروندی که افراد را به دولت حاکم در یک سرزمین معین، مرتبط میسازد، متفاوت است.امام نیز به کسی اطلاق میشود که رهبری معنوی و سیاسی و اجتماعی امت اسلامی را به عهده دارد، این مقام که برترین مقام دینی اولیای خدا و انسانهای کامل است، شامل هر دو شأن تبیینی و اجرایی دین میشود، بدین معنا که امام هم مسئول بیان احکام اخلاقی و عملی دین و ابلاغ آن به امت خویش است و هم در باب حکومت و اجرای دین در سطح جامعه دارای مسئولیت است.مؤمن نیز به کسی گفته میشود که علاوه بر ایمان به خدا و توحید و معاد و حقانیت قرآن کریم، به ولایت اولیای خدا و امامت و رهبری اجتماعی و سیاسی معصومین (ع) نیز باور قلبی داشته باشد.در نظام امت و امامت، ولایتپذیری در عرصه جامعه و حمایت و نصرت امام، شرط اصلی توحید و خداپرستی است. در حدیث معروف سلسله الذهب امام رضا (ع) قبول ولایت معصومین (ع) را شرط توحید معرفی کرده است. بر این اساس انبیاء و اولیاء معصومین (ع)، مفسران دین و قرآن کریم و همچنین مجریان احکام اسلام در سطح جامعه و رهبران انسانها در راه خدا و فرماندهان مؤمنان در جبهه حق علیه باطل هستند.اعتقاد به امامت و شئون اجتماعی امام بدین صورت که بیان شد و رابطه آن با امت، باعث میشود که دین امری اجتماعی تلقی شود و دیانت عین سیاست باشد.اسلام عموم مسلمانان جهان را یک جامعه و یک امت میداند، هر یک از مسلمانان فردی از جامعه بزرگ اسلام، بلکه به منزله عضوی از پیکر اسلام محسوب میشود که هم در جامعه تأثیر میگذارد و هم از آن تأثیر میپذیرد.در قرآن میفرماید: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ؛ این امت یگانه شما است و من پروردگار شما هستم پس مرا بپرستید و میفرماید: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ؛ شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمدید، امربهمعروف و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید.اگر اسلام عموم مسلمانان جهان را یک جامعه و یک امت میداند، مسلمانان وظیفه دارند دیدگاه خود را نسبت به جامعه تغییر دهند، خود را وابسته به جامعه بزرگ اسلام بدانند، به مجد و عظمت و قدرت و شوکت آن بیندیشند و در برابر دشمنان از آن دفاع نمایند. عزت و شوکت جامعه بزرگ اسلامی را عزت خود و ضعف و ناتوانی آن را ضعف خود بدانند.
10. اعتقاد به کارآمدی دین الهیایمان واقعی در صورتی محقق میشود که آدمی به نقش دین در رساندن او به کمال و سعادت و موفقیت در زندگی دنیا و رستگاری آخرت، اعتقاد راسخ داشته باشد و از کفر و شرک و مادهپرستی برائت بجوید.متعلق کلی ایمان، حقانیت اسلام است، منتهی حقانیت اینجا دو معنا دارد، از جهتی وابسته به منشأ حقانی صدور آن است که با معجزه اثبات میشود و از جهت دیگر، بیانگر کارایی و کارآمدی و داشتن خروجی مناسب و مورد انتظار از دین است. معمولاً واژه «کارآمدی» در جایی کاربرد دارد که دین بتواند نقش خود را به درستی ایفا کند و ثمربخش باشد.انتظار از دین و باور داشت ما نسبت به آن و همچنین دلیل پیوستن به امت اسلامی، جز این نیست که دین اسلام را متضمن موفقیت و پیروزی و سعادت دنیا و رستگاری آخرت خود میدانیم.عاملی که در نهایت، ایمان را به اوج خود می رساند و پیوند انسان را با دین الهی محکم می کند، اعتقاد کامل به کارآمدی دین الهی است. ما میدانیم که دین کارکردهای فراوانی در زندگی بشر دارد، ولی آیا در آن زمینهها کارآمدی و تأثیرگذاری لازم را دارد؟در پاسخ به این سؤال گفتنی است: موضوع کارآمدی در تمامی عرصههای کارکردی دین، مانند معرفت افزایی و آرامش بخشی و امنیت آفرینی و سایر تأثیرات مثبت روانشناختی در حیات فردی و اجتماعی به تجربه ثابت شده و چندان مورد اختلاف و گفتگوی دانشمندان نیست و حتی کسانی که به خدا و دین اعتقادی ندارند، به کارکردهای مثبت دینداری معترفاند و نقش دین در زندگی انسان را مثبت ارزیابی میکنند. البته برای قضاوت درباره کارآمدی یا عدم کارآمدی دین، ابتدا باید قلمرو دین را مشخص نمود. اگر بپذیریم که دین فقط در رابطه فردی قلب با خدا، خلاصه میشود، باید کارایی آن را هم در همان محدوده جستوجو نماییم.یک روانشناس مثل ویلیام جیمز هم که درصدد بیان اثرات و نتایج اعتقاد به خدا است، اظهار میدارد: دعا و نماز و یا بهعبارتدیگر، اتصال با روح عالم خلقت و یا جان جانان ـ آن را هرچه میخواهید بگویید؛ خدا، قانون و نظم کائنات ـ کاری است با اثر و نتیجه. نتیجه عبارت است از: ایجاد یک جریان قدرت و نیرویی که بهطور محسوس دارای آثار مادی و معنوی هست. چنانچه تنها به همین نقش توجه شود، کارآمدی دین نیز در همین حیطه، یعنی در ارتباط قلب با خدای واقعی یا خدای موهوم، مطرح میگردد و دیگر نباید توقع داشت که دین عرصههایی همچون روابط بینالملل را اصلاح کند.اما اگر بپذیریم که دین در همه عرصهها حضوری جدّی و حرفی برای گفتن دارد، در این صورت، کارآمدی آن نیز بر اساس چنین قلمروی مطرح میگردد و انتظار از دین، بر اساس چنین معنایی شکل میگیرد. طبق این برداشت از دین، توقّع بسیار بالا میرود و در مسائل فردی و اجتماعی و نیز معنوی و مادی و حتی مسائل بینالمللی نیز از آن انتظار پاسخ داریم.برداشت صحیح در اینجا، همین برداشت است و دین در همه شئون انسانها حرف برای گفتن دارد، بنابراین کارایی کلی دین مربوط به عرصه رشد و تکامل فردی و اجتماعی بشر است و تمام کارکردهای متنوع و متکثری که برای آن نامبرده میشود، درنهایت به رشد انسان و کمال و سعادت او منتهی میشود. اما کارآمدی دین تنها در عرصه حکومت و مدیریت جامعه است که مورد سؤال و شبهه قرار گرفته، لذا امروزه بحث کارآمدی دین، بیشتر جنبه سیاسی و اجتماعی به خود گرفته است. در این عرصه اختلاف نظر وجود دارد، سکولاریسم حضور دین در مدیریت جامعه و حکومت را ناکارآمد، بلکه مضر میداند و معتقد است سرنوشت بشر به خود او سپرده شده است و جامعه و حکومت باید با خرد جمعی اداره شود. اسلام ناب شیعی، بهعنوان دین خاتم و مذهب کامل که در تمامی عرصههای زندگی اجتماعی انسان دیدگاه جامع خود را بیان کرده است، مدیریت جامعه را حق امام و راهبران دینی معصوم و فقیه عادل، میداند و معتقد است: اگر احکام اسلام بهدرستی، بر محور عدالت و توسط امام اجرا شود، قادر است بهترین موقعیت اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی را برای بشر تأمین نماید. انسانهای کامل و بزرگی که در عرصه دینداری و عبودیت خدای متعال تربیت شدهاند که تنها یکی از نمونههای آن در زمان ما امام خمینی (رض) است، بهترین دلیل برای کارآمدی دین در این زمینه است، همچنین موفقیتهای بزرگی که در عرصههای سیاسی، علمی و فنی، صنعت و دفاعی و نظامی بعد از انقلاب اسلامی برای ملت بزرگ ایران اسلامی پدید آمده است نیز، دلیل محکمی بر کارآمدی دین در عرصه حکومت و مدیریت جامعه است و احیانا ناکارآمدی و نابسامانی هایی که در نظام اسلامی مشاهده می شود، محصول ناکارآمدی مسئولین و مجریان است و ربطی به کارآمدی اصل دین ندارد.
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.