تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه
مهمترین چهرههای سیاسی کودتای «نوژه» را نزدیکان «بختیار» و اعضای کابینهی او تشکیل میدادند. «ابوالقاسم خادم» و فرزند او «جواد خادم» وزیر مسکن دولت بختیار، «پرویز قادسی» از افسران رژیم شاه، «رضا مرزبان» از نزدیکترین افراد به بختیار، «رستم پیراسته» وزیر اقتصاد کابینهی وی و... از جمله اعضای شاخهی سیاسی کودتا بودند...
در شمارههای پیشین این مطلب به نحوهی شکلگیری کودتای نوژه و همچنین افشای آن اشاره کرده و به این نکته پی بردیم که ماجرای عقیم ماندن کودتای «نوژه» که یکی از توطئههایی است که پس از پیروزی انقلاب علیه نظام جمهوری اسلامی طراحی شده، چقدر خواندنی و عبرت آموز بود. در واقع نخستین نقطهی روشن کشف کودتا، اطلاعاتی بود که توسط یک خلبان نیروی هوایی به توصیهی مادرش در اختیار «آیتالله خامنهای» قرار گرفت. اینک به ادامهی این ماجرا و بررسی ساختار کودتا میپردازیم.
«محمدباقر بنیعامری» معروف به «احسان» و با نام مستعار «امید احمدی» از افسران رکن 2 ارتش در زمان شاه بود که به ژاندارمری مأمور شده بود. او که مهمترین نیروی شاخهی نظامی بود با توجه به ارتباطاتش حدود 50 نفر از مأموران سرگشتهی ساواک را جمعآوری کرد.
بنیعامری با استفاده از سوابقش در رکن 2 و اطلاعات ارتش، ابتدا هستهی اطلاعاتی کودتا را ترتیب داد تا بتواند حداکثر اختفا، سازماندهی و سرعت در تصمیم و اقدام را بنماید. «عطاالله بای احمدی» از مهمترین افسران ضداطلاعات ارتش شاهنشاهی هم از همکاران اصلی کودتای نوژه بود که سالها پیش در دوبی کشته شد.
«اکرم بای احمدی» خواهر عطاالله بای احمدی از جمله همکاران این کودتا بود که دستگیر و محاکمه شد. «قمر الملوک حجازی» بیوهی یکی از افسران گارد شاهنشاهی که در روز 21 بهمن 1357 در نبرد با مردم کشته شد، به عنوان همسر موقت بنیعامری همواره او را همراهی میکرد. «عزیزقلی محمدیان» از افراد ساواکی بود که به دلیل تخصص فنی برای راهاندازی رادیو به کار گرفته شده بود. در چارت سازمان نقاب، محمدباقر بنیعامری رهبر نظامی کودتا بود.
نیروهای سهگانهی کودتا
مهمترین هدف کودتاگران، نیروی هوایی بود و در این راستا «سعید مهدویون» نخستین فرماندهی نیروی هوایی ارتش در دولت موقت که پس از یک روز توسط سرلشکر «محمد ولی قرنی» بازنشست شد و «آیت الله محققی»، فرماندهی پایگاه هوایی شاهرخی (شهید نوژه) در رژیم پهلوی که ابتدای پیروزی انقلاب حدود 6ماه زندانی شد، برای عملیات نقاب جذب گردیدند. اما موفقیت کودتاچیان در تأمین نیرو از کادر نیروی هوایی به واسطهی ورود «ناصر رکنی» بود.
وی به لحاظ ویژگیهای فردی و تحرک فوقالعاده با بسیاری از خلبانان آشنایی داشت و این موجب گردید که بتواند به سهولت افراد مورد نظر را شناسایی و به کودتا مرتبط سازد. فرد دیگر، خلبان اخراجی، «حمید نعمتی» بود. وی توانست در عرض 30روز، 40نفر خلبان و همافر فنی از پایگاه یکم هوایی مهرآباد در تهران و پایگاه سوم هوایی نوژه در همدان را جذب نماید. یکی از علل بازدهی بالای فعالیت حمید نعمتی، تشکیل تیمی از خلبانان ضدانقلاب با محوریت او پیش از ارتباط با کودتا بود.
آنها توانستند در ستاد نیروی هوایی نیز نفوذ کنند. اگرچه هیچ گاه ارتباط «بهمن باقری» فرماندهی وقت نیروی هوایی ارتش با کودتا کشف نشد و به نظر میرسد او از این مسئله خبر نداشته و یا از مخالفان کودتا بوده است. به گفتهی ناصر رکنی در پایگاههای دزفول و اصفهان نیز خلبانانی بودند که قول داده بودند خنثی عمل کنند. اما در نیروی زمینی، بیش از عملیات، فلج کردن این نیرو برای عدم عملیات مورد نظر بود. در این میان لشکر یک نیروی زمینی که پیش از انقلاب گارد جاویدان خوانده میشد، به دلیل نفوذ گستردهی «اویسی»، مورد توجه قرار گرفت.
حتی پیش از ارتباطگیری سران کودتا در این لشکر هستههای کوچکی برای ضربه زدن به نظام شکل گرفته بود. در لشکر 2، سرهنگ «هادی ایزدی»، معاون فرماندهی لشکر ادعا داشت در تمامی واحدها شاخه زده است. در لشکر 92 زرهی اهواز، سرهنگ «عزیز مرادی» مشغول بود که در نیروی ویژهی هوابرد، «محمدمهدی حیدری» 80 تن از درجهداران را به نفع کودتا جذب کرده بود.
در دیگر لشکرها مانند 77 خراسان و 81 باختران، لشکر قزوین و ستاد نیروی زمینی نیز نفوذهایی انجام شده بود. در نیروی دریایی نیز تنها پیشبینیهایی برای اشغال قرارگاه نیروی دریایی پیشبینی شده بود و «علی رضا ژیان» از شاخهی اطلاعاتی کودتا بر روی این نیرو عملیات میکرد.[1]
شاخهی سیاسی
مهمترین چهرههای سیاسی کودتای نوژه را نزدیکان شاهپور بختیار و اعضای کابینهی او تشکیل میدادند. ابوالقاسم خادم و فرزند او جواد خادم وزیر مسکن دولت بختیار، مشاور بختیار در امور امنیت ملی، پرویز قادسی از افسران رژیم شاه، رضا مرزبان از نزدیکترین افراد به شاهپور بختیار و وزیر کشور در سایهی او، رستم پیراسته وزیر اقتصاد کابینهی بختیار، سعید تیموری و پرویز شیبانی از جمله اعضای شاخهی سیاسی کودتا بودند که به صورت مستقیم با شاهپور بختیار در ارتباط بودند.
در این میان برخی چهرههای مذهبی که دلخوشی از رهبری انقلاب نداشتند، در جریان امور کودتا قرار گرفتند. آیتالله «سیدحسن قمی» و آیتالله «سیدرضا زنجانی» از جملهی این شخصیتها بودند. در این میان ارتباطات قدیمی شاهپور بختیار با آیتالله «کاظم شریعتمداری» سبب شد تا کودتاگران مسائل را با او نیز در میان بگذارند. «ایرج درخشنده» از ساواکیهای جذب شده به کودتا در این باره میگوید:
احسان [بنیعامری] ... میگفت با علما و روحانیونی که طرفدار آیتالله شریعتمداری میباشند دست به دست هم دادیم تا یک اسلام نوین در سطح مملکت پیاده کنیم.[2]
و یا ناصر رکنی مسئول روابط عمومی کودتا در بازجوییهایش مینویسد:
مهندس قاضی [قادسی] در جواب ایشان [آیتالله محققی] گفتند که ما با روحانیت پیشرفت خوبی داشتهایم و توانستهایم به توافق برسیم. مثلاً با آقای شریعتمدای... بعد ایشان اظهار کردند که تنها با آقای شریعتمداری نیست که به این ترتیب وارد مذاکره شدهایم. آقای شریعتمداری، آقای سیدحسن قمی، آقای سیدرضا زنجانی ، چهار نفر اسم بردند ولی متأسفانه من هر چه فکر کردم نتوانستم اسم نفر چهار م را به یاد بیاورم[3]!
مهمترین هدف کودتاگران، نیروی هوایی بود و در این راستا «سعید مهدویون» نخستین فرماندهی نیروی هوایی ارتش در دولت موقت که پس از یک روز توسط سرلشکر «قرنی» بازنشست شد و «آیت الله محققی»، فرماندهی پایگاه هوایی شاهرخی (شهید نوژه) در رژیم پهلوی که ابتدای پیروزی انقلاب حدود 6 ماه زندانی شد، برای عملیات نقاب جذب گردیدند.
گفته میشود پرداخت مبالغ کلانی از سوی ابوالقاسم خادم به این افراد از دلالیل همراهی آنان با کودتاگران بوده است. البته ارتباط آیتالله شریعتمداری با کودتا، ابعاد دیگری نیز داشت، به گونهای که حتی خانهای امن در تهران آماده شده بود تا زمانی که کودتا به پیروزی رسید، آیتالله شریعتمداری به این خانه منتقل شود و به مردم پیام آرامش بدهد! این ارتباطات مسئلهای نبود که از دید مسئولان امنیتی جمهوری اسلامی مخفی بماند اما آنها به دلیل نهی امام خمینی، ارادهای برای برخورد با آیتالله شریعتمداری نداشتند. سعید حجاریان از مسئولان ستاد ضدکودتا در این باره میگوید:
«کودتای نوژه متهمی آمد و اعتراف کرد از درجه دارهای کودتاگر که قرار است کودتایی بشود و مسئول کودتا احسان بنی عامری است، این فرد آمد پیش من و اعتراف کرد که عامری به من گفت یک بیسیم برمیداری و میروی قم و با شریعتمداری دیدار میکنی. اگر کودتا پیروز شود و تهران به هم بریزد، ایشان قرار است از طریق بیسیم برای پیروزی کودتا پیام بدهند و از کودتا حمایت کنند و ما در رادیو، پیام ایشان را پخش کنیم.
این درجهدار آمد تعریف کرد که من رفتم قم و شریعتمداری را دیدم. وقتی اطرافش خلوت شد گفتم آقا این امانتی (بیسیم) مال شماست. ایشان هم بیسیم را گرفت و زیر تشکچهاش گذاشت. بعد شریعتمداری به من گفت میروی پیش آقای عباسی که دامادش بود و رسید میگیری و تحویل رئیست میدهی. من هم رسید را گرفتم و به احسان بنی عامری دادم. بعد از این اعتراف من رفتم پیش ریشهری که وزیر اطلاعات بود، گفتم چنین اعترافی شده است و مسئولش هم احسان بنی عامری است.
بلافاصله ریشهری از حاج احمد آقا وقت گرفت که هر دو نزد امام برویم. در حال رفتن به بیت امام بودیم که ریشهری به من گفت تو از امام درخواست کن که با توجه به کشف چنین سرنخ مهمی که بهدست آمده اجازه بدهند که ما تلفن آقای شریعتمداری را شنود کنیم. خود من هم (ریشهری) مشروح مذاکرات را به امام تحویل میدهم. خدمت امام رسیدیم و گفتیم که چنین اتفاقی افتاده است و کودتایی در حال برنامهریزی است و در نهایت از امام درخواست کردیم که تلفن شریعتمداری شنود شود.
آقای ریشهری هم در جلسه گفت که آقا فقط من تلفن شریعتمداری را گوش میکنم و هیچ فرد دیگری خبردار نمیشود و شب به شب هم گزارش وقایع را به شما میدهم. اما امام در کمال تعجب گفتند لازم نیست تلفن شنود شود و این کار را یک زمانی اصلاً انجام ندهید. امام گفت شریعتمداری بیسیم داشته باشد مثلاً با بیسیم چه کاری میخواهد انجام دهد. اصلاً کودتا بشود مگر با کودتا چکار میخواهند بکنند. امام آن چنان بیتفاوت با کودتاه نوژه برخورد کرد که انگار اصلاً اینها را دشمن انقلاب و ایران نمیدانست. امام تأکید کرد که دشمن اصلی آمریکاست و نه آقای شریعتمداری.»[4]
اظهارات سعید حجاریان ناظر به اعترافات استوار «عبدالعلی سلامت» است. در بخشی از این اعترافات که در حضور محمدی ریشهری، حاکم شرع دادگاههای ارتش و دیگر شاهدان بود، آمده است:
«روز سهشنبه فرماندهی من سروان اصغری... مرا خواست و گفت آقا چهار دستگاه بیسیم [برای ستاد – محل تشکیل شورای نظامی – یکی برای رادیو و تلویزیون یکی برای پادگان قصر و یکی برای ارتباط با هواپیماها] حاضر کنید. من گفتم برای چی؟ گفت شما حاضر کنید. بیسیمها را من میگویم ... . سهشنبه ساعت دوازده و نیم، یک ربع به یک بود، من چون سمت سرگروهبانی داشتم در آن واحد گفت آقای سلامت شما میدانید برای چه بیسیمها را میخواستم؟
گفت نه نمیدانم بیسیمها را برای چه میخواستید، گفت مثل اینکه یک کارهایی در مملکت هست که از شما میخواهم بروی قم. اگر توانستی با شریعتمداری تماس بگیری و برگردی. من اصرار بهش کردم که چه چیزی هستش! گفت شما بروی و برگردی معلوم میشود. شما بروی آن جا میفهمی برای چی هست.
خدمتم تمام شد و ما رفتیم خانه. بعدازظهر من حرکت کردم تنها با ماشین خودم رفتم قم، ماشین را گذاشتم جلوی صحن رفتم نزدیک ساعت هشت و نیم بود. در منزل آقای شریعتمداری البته آن کوچه اولی را میدانستم کدام کوچه هستش. کوچه دومی را پرسیدم و رفتم. موقعی که وارد شدم، دیدم کسی را نمیگذارند برود تو، یک پلهای هست و همان حیاطی که وارد میشوی یک پلهای هست مثل اینکه یک عده نظامی نشستهاند و چند تا از آقایان روحانیون، کسی را نمیگذارند برود تو.
من، یکی از این آقایانی که دم در ایستاده بود به نظرم لباس خلبانی تنش بود. چون لباس سرتاسری بود. پرسیدم قربان چه خبر است که نمیگذارند کسی برود داخل؟ گفت شما چکاره هستی؟ گفتم من نظامی هستم. گفت ما آمدهایم خدمت آقای شریعتمداری یک برنامهای داریم، میخواهیم آن را اجرا کنیم. فعلاً اجازه نمیدهند. میگویند من با شما حرف نمیزنم.
در همین حین دو نفر ازآقایان روحانیون که من اسمهایشان را نمیدانم چون نمیشناسیم، یکی قد بلندی داشت، عمامه سیاه. یکی قد متوسط داشت و عمامه سفید. یک سالکی هم مثل اینکه گوشه صورتش بود. آمدم پایین. گفتند آقا میخواهند تشریف ببرند برای نماز، شما چکار دارید؟ گفتم من در این باره آمده بودم. یک عده مثل اینکه از ما وسیلهای خواستند، ببینم چیست! گفت آقا در این باره چیزی نمیگویند.
از شما اگر کسی وسیلهای خواسته است رسید بگیرید و بدهید. بدون رسید به کسی وسیلهای ندهید. همین برنامه، برنامه بود که من برگشتم و با کسی دیگر تماس نگرفتم. مستقیم آمدم پادگان. صبح که فرمانده سروان اصغری آمد و از من سؤال کرد رفتی؟ گفتم بلی، همین که شما گفتید رفتم، بعدازظهر رفتم گفت چی دیدی؟ گفتم جریان این طور بود، گفت حالا ایمان داری که شریعتمداری اینطور دستورها را داده؟
گفتم من نمیدانم چون شریعتمداری شخصاً نگفت، فقط این را آقای خلبان گفت و گفت آقای شریعتمداری گفتند ظلم، هیچ وقت پایدار نیستش. این را شنیدهام آقای شریعتمداری گفته. برگشت سروان اصغری به من گفت برای همین موضوعات، میخواستم خودت بروی با چشم خودت ببینی.
حاکم شرع: آقای سلامت! به چه مناسبتی شما را فرستادند به قم؟ شما از قبل با آقای شریعتمداری آشنایی داشتید؟
جواب: هیچ از قبل آشنایی نداشتم، هر مسلمانی به مرجعی اعتقاد دارد. من معتقد به آقای شریعتمداری بودم. هر موقع صحبت میشد و میگفتند کی به کی معتقد است؟ من میگفتم به شریعتمداری هستم و این فرمانده من هم میدانست که من این طوری هستم و به این معتقد هستم، گمان میکنم مرا فرستاد و غیر این هم گمان نکنم چیزی باشد که مرا فرستاده باشد.
حاکم شرع: یعنی ایشان به شما گفته که آقای شریعتمداری در جریان کودتا هست؟
جواب: آن روز نگفت، ولی فردایش که من رفتم آن جا و برگشتم، گفت دیدی! آن گفته مرا چیز کردی! من فقط به خاطر این میخواستم بفرستم.
حاکم شرع: به چه مناسبت شما را انتخاب کردند که بروید منزل آقای شریعتمداری؟
جواب: عرض کردم به خدمتتان چون من ترک هستم، بچه ساوه و معتقد به شریعتمداری... به این خاطر مرا فرستاد که بروم یک چنین چیزی ببینم که بتواند از من استفادهای بکنند.
حاکم شرع: شما در منزل آقای شریعتمداری از کی شنیدید که بیسیمها را تحویل بدهید و رسید بگیرید؟
جواب: عرض کردم، من توی حیاط ایستاده بودم. موقعی که نمیگذاشتند تو برویم، دو نفر از آقایان روحانیون تشریف آوردند پایین، موقعی که من از آن نیروی هواییه پرسیده بودم که شما به چه خاطر آمده بودید، من هم به این گفتهام چون فرمانده من گفته بود که این بیسیمها را آنها دستور دادهاند، ما باید بدهیم؟
از آن آقا پرسیدم که من به این خاطر آمده بودم بیسیم تحویل بدهم ببینم، بدهیم، ندهیم؟ یک عده آمده از ما بیسیم میخواهند میگفتند آقا دستور داده است! گفت – آقا دستور این طوری نداده، الان به اینها جواب داده شما بروید. اگر کسی وسیلهای خواست رسید بگیرید، وسیله بدهید. بدون رسید به کسی وسیلهای ندهید...
حاکم شرع: سروان اصغری میگفت آقای شریعتمداری پذیرفته کودتا را؟
جواب: اینها اینطوری میگفتند. من عرض کردم تا سهشنبه صبح هیچ صحبتی نکرده بودم. چهارشنبه این طور میگفتند اینها پذیرفتهاند کودتا را که یک کودتا بشود.
حاکم شرع: جوّ خانهی آقای شریعتمداری را آن روز که رفتید طوری دیدید که آنها اطلاع دارند، مثلاً آن دوتا روحانی، از این کار، از این اتفاق اطلاع داشتند؟
جواب: به طوری که من فهمیدم، تو نشسته بودند این آقایان، تقریباً پنج دقیقه بود که من در حیاط بودم، اینها نشسته بودند و از تو بلند شدند و آمدند بیرون
حاکم شرع: یعنی اطلاع داشتند؟ شما از کجا فهمیدید که اینها اطلاع دارند؟
جواب: از آنجایی که اینها صحبت میکردند تو، گفت شما با آقای شریعتمداری چکار دارید که میخواهید بروید پیشش؟ میخواهد برود نماز. من گفتم به این خاطر آمدم خدمت آقای شریعتمداری که از واحدهای ما همین طور که این آقایان آمدهاند، از واحدهای ما دستگاه میخواهند و میگویند آقای شریعتمداری دستور داده است. برای این مسئله آمدهام. آن آقای روحانی گفت الان آقای شریعتمداری به این برادران نیروی هوایی جواب دادند. شما هم بفرمایید، وسیله را با رسید بدهید، بدون رسید به هیچ واحدی ندهید.
حاکم شرع: آقای شریعتمداری به آن آقایان نیروی هوایی گفته بودند که ظالم باقی نمیماند؟
جواب: بلی، این را به طوری که آن خلبانی که با من صحبت میکرد، گفت آقا اجازه ندادند و اجازه نمیدهند که ما کاری بکنیم، فقط میفرمایند که ظلم پایدار نمیماند.
حاکم شرع: آقای اصغری شما توضیح بدهید که وقتی سلامت از قم برگشت دقیقاً چی گفت؟
سروان اصغری: سلامت از قم که آمد اول آمد توی دفتر. یکی دو سه نفر بودند. من اشارهای کردم که چی شد؟ ایشان خیلی راحت با همان لهجه خودش گفت که گفتند هر چه میخواهند بدهید با رسید... بعد که دفتر خلوت شد گفت جناب سروان، من دیشب رفتم قم! گفتم خب؟ گفت رفتم خدمت آقای شریعتمداری یک تعداد خلبان آمده بودند، تعدادش را هم گفت، فکر میکنم بعد گفت که اینها رفته بودند خدمت آقای شریعتمداری برای گرفتن اجازهی عملیات. عین جمله این است ولی آقا اجازه ندادند و گفتند ظلم پایدار نیست.
حاکم شرع: آقای [سرگرد] نوری مقدم چی گفت ایشان [سروان اصغری] به شما؟
نوری مقدم: ایشان بیرون موقعی که توی محوطه مسئلهی سلامت پیش آمد شما [اصغری] به من گفتی که من سلامت را دیشب فرستادهام برای اطمینان خاطر به قم. رفته آنجا پیش حضرت آقای شریعتمداری گفته مثل اینکه توطئهای در کار است و اینها بعد آقای شریعتمداری گفته توطئهای نیست، هیچ وقت ظلم پایدار نیست. این عین جملهی ایشان [اصغری] است.
سروان اصغری: به این صورت فکر نمیکنم گفته باشم جناب سرهنگ ایزدی هستند!
حاکم شرع: شما [سرهنگ هادی ایزدی] چی؟
هادی ایزدی: ایشان [سروان اصغری] پای میز که ایستاده بودند، گفتند ضمناً این خبر را هم بدهم که سلامت دیشب رفته قم خدمت آقای شریعتمداری. آنجا تعدادی خلبان هم بودهاند. گویا کسب تکلیف میکردهاند. دربارهی عملیات. ایشان گفته ظلم پایدار نیست.
حاکم شرع: شما [سرهنگ هادی ایزدی].
هادی ایزدی: همان طور که عرض کردم ایشان کنار میز ایستاده بود. توضیح میداد و به من گفت... درجهدار را فرستادم... به قم، حضور حضرت آیت الله شریعتمداری برای اطمینان خاطر... ایشان گفتهاند که بدهید وسائل را با رسید و ظلم پایدار نیست.»
ارتباط آیتالله شریعتمداری با کودتا، ابعاد مختلفی داشت، به گونهای که حتی خانهای امن در تهران آماده شده بود تا زمانی که کودتا به پیروزی رسید، آیتالله شریعتمداری به این خانه منتقل شود و به مردم پیام آرامش بدهد!
شاخهی تدارکات
این شاخه که وظیفهی تهیهی پول، اسلحه، خانه، ماشین و دیگر ملزومات کودتا را برعهده داشت، تحت مسئولیت «منوچهر قربانیفر» بود. قربانیفر فرزند هادی متولد 1324 در تهران است. او پیش از انقلاب مردی ثروتمند، تاجر فرش بود. قربانیفر همچنین مدیر سابق ادارهی مرکزی شرکت کشتیرانی حملونقل استارلاین در تهران و عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی بود.
او ارتباطات ویژهای با شبکهی ادارهی هشتم ساواک (ضدجاسوسی) داشت و با «منوچهر هاشمی» رئیس آن اداره، رفاقت قدیمی داشت. قربانیفر در مقام تدارکات کودتا در مدت کوتاهی مبالغ هنگفتی را وارد چرخهی کودتا کرد، به گونهای که در عرض کمتر از یک هفته، قریب به 100میلیون تومان (10 میلیون دلار) را از ستاد مستقر در پاریس به صورت ریالی و وجه نقد به کودتاگران تحویل داد. ناصر رکنی از عوامل کودتا در این باره در بازجویی خود میگوید:
«مهندس جواد خادم به قربانیفر زنگ زد و گفت ساعت چهار بعدازظهر برو جلوی بیمارستان آبان و قربانیفر به آنجا رفت. دو نفر که داخل بنز سفید رنگی بودند به او گفتند در صندوق عقب ماشینت را باز کن و فوراً دو گونی پر از پول داخل صندوق عقب گذاشتند و با سرعت دور شدند. پس از شمارش، معلوم شد 23 میلیون تومان است. فردای آن روز دو مرتبه مهندس جواد خادم با قربانیفر تماس گرفت و گفت برو فیشرآباد و دکتر را ببین. قربانیفر به آنجا رفت و 18 میلیون تومان گرفت و یک بار دیگر هم 12 میلیون تومان گرفت.»[5]
قربانیفر همچنین مأمور تأمین سلاح کودتا نیز بود. به گزارش یکی از کودتاگران، رژیم عراق که در به انجام رساندن «کار بزرگ» و سپس برپایی «عروسی» ــ اصطلاح کودتاگران در مورد کودتا ــ نقش بسیار فعالی داشت، تأمین بخشی از اسلحه و مهمات مورد نیاز را پذیرفت و در اردیبهشت ماه اطلاع داد که قایقی حامل 2.5تن اسلحله در نزدیکی سواحل بوشهر آمادهی تحویل سلاح میباشد.
قربانیفر که از شرکای شرکت کشتیرانی حملونقل استارلاین بود، فردی به نام «کورس ناظمیان» را مأمور ساخت تا توسط لنج سلاح را تحویل بگیرد.
روابط پنهانی شرکت استارلاین با عراق رکن دوم ارتش را نسبت به یک امر جاسوسی هوشیار و مترصد کشف آن ساخت. ورود قربانیفر (به عنوان چهرهی اصلی ارتباطات جاسوسی) به ایران و دستگیری او در فرودگاه، مقارن با اعلام تجاوز نظامی آمریکا و واقعهی طبس بود. وی از آشفتگی اوضاع سود جست و گریخت و به منزل فردی به نام «سوهانکی» رفت و از آن پس تا شب انجام کودتا اثری از وی بر جا نمیماند.[6](*)
پینوشتها:
[1]. کودتای نوژه، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صص 166-167
[2]. کودتای نوژه، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 171
[3]. همان
[4]. ویژه نامهی رمز عبور، روزنامهی ایران
[5]. کودتای نوژه، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صص 171-173
[6]. کودتای نوژه، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صص 174
*محمدحسین روزیطلب؛ پژوهشگر تاریخ معاصر /برهان/۱۳۹۱/۴/۲۲ .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.